خانه » همه » مذهبی » بعضي شبهه وارد مي كنند و با چند حديث از باب خروج در آخر الزمان، قيام حضرت امام(ره) را زير سؤال مي برند… مثلاً در مقدمه صحيفه سجاديه آمده كه هر كس كه در زمان غيبت قيام كند غير از آزار و اذيت ما اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و بيشتر شدن فساد هيچ نتيجه اي ديگر نمي گيرند… و به اين مضمون احاديثي در باب خروج در كتاب كافي، غيبت نعماني و ملاحم سيد ابن طاووس آمده است! جواب اين شبهه چيست؟ بعضي علما جواب مي دهند که منظور قيامي است که به اسم حضرت بر پا شود… ولي علما اين قيد را از کجا مي آورند؟ مگر اصل اصاله الاطلاق نيست؟ پس قيد موضوعيتي ندارد… خواهشاً احاديثي که مويد قيام امام خميني(ره) و اشاره به قيام امام دارد را برايم بفرستيد؟

بعضي شبهه وارد مي كنند و با چند حديث از باب خروج در آخر الزمان، قيام حضرت امام(ره) را زير سؤال مي برند… مثلاً در مقدمه صحيفه سجاديه آمده كه هر كس كه در زمان غيبت قيام كند غير از آزار و اذيت ما اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و بيشتر شدن فساد هيچ نتيجه اي ديگر نمي گيرند… و به اين مضمون احاديثي در باب خروج در كتاب كافي، غيبت نعماني و ملاحم سيد ابن طاووس آمده است! جواب اين شبهه چيست؟ بعضي علما جواب مي دهند که منظور قيامي است که به اسم حضرت بر پا شود… ولي علما اين قيد را از کجا مي آورند؟ مگر اصل اصاله الاطلاق نيست؟ پس قيد موضوعيتي ندارد… خواهشاً احاديثي که مويد قيام امام خميني(ره) و اشاره به قيام امام دارد را برايم بفرستيد؟

در علم اصول فقه مشهور است که: هر گاه دو دليل و يا چند روايت با هم اختلاف پيدا کردند به گونه اي که جمع بين آن دلائل اعم از روايات و غير آن، امکان داشته باشد، جمع بهتر است از ترک يکي از آنها و يا همه آنها. «الجمع مهما امکن اولي من الطرح».
و نيز اين که: هرگاه مطلبي و حکمي در کلام معصوم بيان بشود که همراه با بيان ويژگي وصف و خصوصيتي باشد که حکم تعليل را داشته باشد، بيان گر عليت آن وصف براي آن حکم مي باشد (تعليل الحکم باالوصف مشعر بالعلية).
با توجه به مطالب ياد شده در پاسخ به سئوال مورد نظر به دو نکته اشاره مي کنيم:[1]الف) درمنابع روائي دو قسم روايات نقل شده است: يک دسته رواياتي اند، نظير آن چه که در سئوال به آن اشاره شده که هر کس در زمان غيبت قيام کند، فقط موجب آزار و اذيت ما اهل بيت مي گردد، و يا اين که: هر پرچمي قبل از قيام قائم ـ عليه السلام ـ برافراشته شود صاحب آن طاغوت بوده و منجر به پرستش غير خداي عزوجل مي گردد.[2] بنابراين قيام مردم عليه ستمگران و بذل جان و مال در اين راه نه تنها ايثار، فداکاري، شهادت به حساب نمي آيد بلکه مصداق القاي نفس در هلاکت است که قرآن کريم از آن نهي فرموده است: «و لا تلقوا بايديکم الي التهلکة»[3] لذا در زمان غيبت جز سکوت و انتظار فرج و نشستن در خانه و دعا کردن راه ديگري وجود ندارد.
دسته ديگر رواياتي است که در آن پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ خبر از قيام هايي داده اند که زمينه ساز قيام حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ است و در آن روايات از رهبران قيام و اطرافيان شان تجليل و تمجيد شده و کشته هاي آنها شهيد به حساب آمده اند. براساس اين روايات نمي توان هر قيامي را پيش از ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ موجب آزار و اذيت ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ و دوستان انان دانسته و محکوم به بطلان تلّقي نمود.
اين نوع روايات زياد است، در اين جا فقط به برخي از آنها اشاره مي شود:
1. از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل شده که فرمود: «يخرج ناس من المشرق فيوطئون للمهدي (عج) سلطانه»[4] از اين حديث شريف به روشني استفاده مي شود که قومي و مردمي از مشرق زمين قيام مي کنند، زمينه انقلاب و ظهور حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ را مهيّا و آماده مي سازند، پيداست که لحن روايت مدح و ستايش است نه مذمت و نکوهش.
2. از امام باقر ـ عليه السلام ـ نقل شده که فرمود: «کاني بقوم قد خرجوا بالمشرق يطلبون الحق فلا يعطونه ثم يطلبونه فلا يعطونه، فاذا رأوا ذالک وضعوا سيوفهم علي عواتقهم فيعطون ماسئلوه فلا يقبلونه حتي يقوموا و لا يدفعونها إلاّ إلي صاحبکم قتلاهم شهداء اما انّي لو ادرکت ذالک لأسبقتٌ نفسي لصاحب هذالامر».[5]گويا مي بينم قومي را که از مشرق زمين خروج (قيام) مي کنند حق را مي جويند اما به آنان سپرده نمي شود، بار ديگر خواستار آن شوند، اما راه به جائي نبرند، با مشاهده اين وضع سلاح بر دوش گرفته، و به مبارزه روي آورند. آنگاه حقوق شان را به رسميت شناسند اما اين بار، آنها نپذيرند، تا دست به قيام زنند. و پرچم نهضت را رها نکنند تا به دست صاحب شما (يعني حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ ) بسپارند. کشته هاي آنان شهيدند…
با توجه به آن چه در ابتداء توضيح داديم مبني بر اين که در صورت اختلاف بين روايات در صورتي که امکان جمع وجود داشته باشد، جمع اولي و بهتر از ترک است، گذشته از اين که مقتضاي جمع بين اين دو دسته از روايات، اين است که بگوئيم مقصود از دسته اول، قيام هايي است که به نام مهدي موعود ـ عليه السلام ـ صورت گيرد نه هر قيامي، روايات دسته دوم حکم خاص پيدا نموده و دسته اول را از اطلاق مي اندازند. بنابراين نمي توان گفت که هر قيامي پيش از ظهور محکوم به بطلان است، بلکه قيام هايي محکوم به بطالت است و منجر به اذيت و آزار ائمه ـ عليهم السلام ـ مي گردد که به نام مهدويت باشد. اما قيام هايي که در راستاي تحقق عدالت و بستر سازي حکومت مهدوي باشد، همان گونه که در روايات دسته دوم به آن اشاره شده است و نيز ما در عصر حاضر به عيان مي بينيم انقلاب اسلامي ايران به رهبري فقيه جامع الشرائط نه تنها موجب اذيت و آزار مومنان و توسعه فساد و باطل نشده بلکه باعث آسايش مومنان و تحقق خيلي از حقوق و آرمان هاي حق طلبانه گرديده است.
ب) دقّت و تامل در روايات دسته اول نشان مي دهد که قيام هائي مورد نهي و انکار قرار گرفته که باعث به وجود آمدن محظوراتي از قبيل در تنگنا قرار گرفتن و اذيت و آزار ائمه و مومنان، و اشاعه فساد و پرستش غير خدا، گردد. يعني شبيه حرمتي است که بر نوشيدن شراب مترتب است «لا تشرب الخمر لانه مسکر» شراب نخوريد چون که مزيل عقل و مست کننده است. به اين معنا که قيام و حرکتي نکنيد که نه تنها موجب تحقق عدالت و توسعه در امور دين و آسايش و رفاه در زندگي دنيوي تان نمي گردد بلکه منجر به توسعه طاغوت و افساد بيشتر و آزار مومنين و اولياء دين مي گردد و آن مصداقا منطبق بر قيام هايي است که به نام اسلام و شيعه و مهدويت صورت مي گيرد ولي از نظر ماهيت هيچ سنخيتي بين اين قيام ها و قيام هاي حق طلبانه که در راستاي تحقق اهداف عاليه اسلام و ظهور عدالت انجام مي گيرد نمي باشد.
 ذکراوصافي مانند: اذيت، آزار و بيشتر شدن فساد، در روايات دسته اول، در حکم تعليل حکم به وصف است که اشعار به عليت دارد. يعني علت منع از قيام پيش از ظهور، اين امور است. اما اگر قيامي چنين پي آمدهايي نداشته و موجب توسعه فساد و به وجود آمدن اذيت و آزار و در تنگنا قرار گرفتن مومنين و پرستش غير خدا نشود، بلکه باعث تحقق عدالت و آرمان هاي والاي اسلامي و زمينه ساز حکومت جهاني امام زمان ـ عليه السلام ـ گردد، نه تنها دليلي بر منع آن نداريم بلکه دلائل متعدد از عقل و نقل ـ مؤيد آن مي باشد.
 اما در خصوص قيام امام خميني قدس سره الشريف روايتي خاصي نداريم ولي انقلاب اسلامي که به رهبري آن بزرگوار و همکاري علماء مبارز و مردم مسلمان، صورت گرفت، مي تواند از مصاديق عام روايات دسته دوم باشد که در راستاي تحقق اهداف حق طلبانه صورت گرفته و ادامه آن انشاء الله بستري براي تحقق ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ و جهاني سازي اسلام ناب باشد مانند اينروايت که امام کاظم ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:
«مردي از قم مردم را به حق دعوت کند. گروهي گرد او جمع شوند که دل هايشان چون قطعه هاي آهن استوار و پولادين و در برابر تند بادها و طوفان هاي حوادث استوارند. از نبرد (و مبارزه) خسته وافسرده نشده و ترس و وحشت براي شان مفهومي ندارند، همواره بر خدا توکل کنند و فرجام نيکو از آن تقوا پيشگان است».[6]در خصوص اين مسأله به کتاب عصر ظهور جناب شيخ علي کوراني که سليقه خوب و تحسين برانگيزي در تطبيق روايات بر انقلاب اسلامي به کار گرفته است مراجعه نمائيد به ويژه صفحات: 31 ـ 32 ـ 33، اين کتاب.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ سيماي آفتاب، حبيب الله طاهري.
2ـ عصر ظهور، علي کوراني.
 
پي نوشت ها:
[2]. وسائل الشيعه، ابواب جهاد العدو، باب 13، ج11، ص37.
[3]. بقره / 195.
[4]. سيماي آفتاب، حبيب الله طاهري، ص152، به نقل از کنز العمال.
[5]. غيبت شيخ طوسي، طبع جديد، ص182.
[6]. سفينة البحار، ج2، ص646، بحار الانوار، ج60، ص216.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد