بَغْی،
تعبیری قرآنی به معنای تجاوزگری که زمینهساز اصطلاحی فقهی به معنای سرکشی گروهی از مسلمانان در برابر امام مشروع بوده است. مرتکب بغی، باغی جمع: بغات خوانده شده است. در منابع، در مقابل اصطلاح «اهل بغی»، «اهل عدل» به کار رفته مثلاً نک: شیبانی، /28-29 که گویای مفهوم تاریخی بغی است. گروه باغى(فئه باغیه) گروهى هستند که بر امام زمان خود که پیروى از وى لازم است، خروج نمایند; مانند کسانى که جنگ صفین یا جمل یا نهروان را به وجود آوردند و علیه على»علیه السلام« به جنگ برخاستند. به فرموده حضرت امیرالمومنین على»علیه السلام«: «القتال قتال الفئة الکافرة، حتى یسلموا و قتال الفئة الباغیة، حتى یفیؤوا؛(بحارالانوار، ج 9، ص 100)
جهاد بر دو قسم است: جهاد با کفار، تا اسلام آورند و جهاد با سرکشان علیه امام وقت، تا به دین اسلام بازگردند». به نقل از سایت تبیانهرچند معنای اصلی واژهٔ بغی، گونهای طلب است نک: راغب، 3؛ ابن منظور، ذیل بغی، اما در فرهنگها باتوجه به معنای اصلی و کاربردها، معانی گوناگونی چون تعدی، تجاوز از حد، ظلم، حسد و کذب نیز برای آن ذکر شده است نک: ابن فارس، /71-72؛ ابن منظور، همانجا؛ قاموس، ذیل بغی.
ریشهٔ ثلاثی این واژه به دو صورت مجرد و مزید به کار رفته، و معمولاً صیغهٔ ثلاثی مزید آن، «ابتغاء» به معنای خواستن، و مجرد آن بیشتر به معنای ظلم و تجاوز از حد آمده است.
گرچه معانی برشمرده برای این واژه بر محور طلب و ظلم استوار است، اما بیتردید تفاوت معنایی بغی با این دو واژه قابل توجه است، چنانکه راغب و ابوهلال عسکری به این تفاوتها توجه کرده، و مقولهٔ معنایی بغی را با طلب راغب، همانجا و ظلم متفاوت دانستهاند ابوهلال، 92. از آنجا که معنای یک واژه ممکن است تحت تأثیر واژههایی که متعلق به همان حوزهٔ معنایی است، قرار گیرد و ارزش معنایی آنها را کسب کند ایزوتسو، 1، واژهٔ بغی نیز همواره تحت تأثیر واژههایی چون ظلم، حسد و تعدی قرار گرفته است و ساختمان معنایی آن به روشنی قابل تشخیص نیست و غالباً آنچه جزو عوارض یا علل بغی به شمار میرود، جایگزین واژههای مترادف با بغی شده است. مفسران نیز غالباً برداشت روشنی از مفهوم بغی و تفاوت معنایی آن با مفاهیمی چون ظلم و تعدی و حسد ندارند و معمولاً در ارائهٔ معنای بغی به یکی از این واژهها اشاره میکنند برای مثال، نک: قرطبی، /01، 6/7؛ آلوسی، 0/10.
بر پایهٔ آنچه از برخی روایات برداشت میشود، بغی در فرهنگ عصر نزول قرآن مفهومی آشنا داشته نک: طبری، /03؛ قرطبی، /45، و به همان معنای تجاوز به حدود دیگری بوده است نک: ابوالفرج، 5/1-2؛ زمخشری، /21؛ قلقشندی، /49. در قرآن کریم کاربردهای بغی میتواند تا حدودی معنای واژه را روشن نماید قصص/8/6؛ ص/8/2. میتوان دریافت که معنای بغی در قرآن، عبارت است از رفتار ظالمانه با دیگران تحت تأثیر هوای نفس و برخلاف قانون، برای رسیدن به خواستهای شخصی یا گروهی نیز نک: ص/8/1-6؛ شوری/2/3- 5؛ جاثیه/5/6- 8.
در قرآن کریم دو گونه کاربرد بغی، در حوزهٔ فردی و اجتماعی قابل تشخیص است: نمونههایی از کاربرد فردی آن در آیاتی آمده است نک: نساء//4؛ قصص/8/6؛ ص/8/2، 4؛ شوری/2/9، 2؛ اما کاربرد اجتماعی بغی به معنی بغی گروهی نسبت به جامعه یا گروهی دیگر در سورهٔ حجرات 9/ ملاحظه میشود. هرچند اسباب نزول متفاوتی برای این آیه ذکر شده نک: ابن کثیر، /76- 78؛ سیوطی، /60 -62، اما این آیه همواره آیهٔ محوری در فهم معنای اجتماعی بغی در قرآن بوده است.
مفسران متقدم و معاصر، غالباً از دریچهٔ این آیه به پدیدهٔ بغی نگریستهاند و آن را به درگیری دو گروه از مسلمانان و تجاوز یکی به دیگری تفسیر کردهاند و بر مبنای بیان همین آیه، وظیفهٔ دیگر مسلمانان را جلوگیری از ادامهٔ غائله و مبارزه با متجاوز تا دست کشیدن از تجاوز دانستهاند برای مثال، نک: بغوی، /14؛ طبرسی، 0/9؛ قطب، /343؛ ابن عاشور، 6/38-39. برخی از مفسران معتقدند که دستور آن آیه ناظر به هر نوع برخورد و تنش در جامعه نیست، بلکه یا مربوط به درگیریهای پیش از تشکیل حکومت در جامعهٔ مسلمانان است که خود تأکیدی بر تشکیل حکومت بهشمار میآید صادقی، 6/35؛ قس: شیخ طوسی، المبسوط، /63؛ ثعالبی، /88، یا ناظر به درگیریهای دو حکومت مستقل است که میتوان کارکردی در عرصهٔ روابط بینالمللی نیز داشته باشد دروزه، 0/26- 28. در همین راستا، عبدالملک منصور حسن با تألیف اثری با عنوان البغی السیاسی چ صنعا، 002م .منازعات نظامی درون جهان اسلام را از منظر قرآن و احکام اسلامی بررسی کرده است.
گذشته از این آیه – که چگونگی برخورد با گروهی متجاوز به گروهی دیگر را تشریح میکند – در آیات دیگر قرآن در مواجهه با پدیدهٔ بغی فردی، به دستور عملی متفاوت بر میخوریم و آن، مقابله به مثل است نک: قرطبی، 0/68؛ بیضاوی، /33؛ اما در کنار آن، توصیههایی به صبر، عفو، غفران، صلح و اصلاح روابط به جای مقابله به مثل نیز وجود دارد که بر مبنای جهانبینی خدا محور و آخرتگرای قرآن استوار است نک: قرطبی، بیضاوی، همانجاها؛ آلوسی، 5/8. در گذار از فرهنگ جاهلی به فرهنگ اسلامی، کاربرد بغی به معنای ظلم و تجاوز به حقوق دیگران در احادیث مورد توجه قرار گرفته است نک: ابن ماجه، /409؛ شیخ طوسی، تهذیب…، /69؛ کلینی، /. همچنین روایات دربارهٔ اینکه مردم عهد نزول، تا چه حد تصویر واضحی از ظرایف مفهوم بغی در قرآن و مصادیق آن داشتهاند، راهگشا هستند؛ از جمله حدیثی در مستدرک حاکم نیشابوری به روشنی نشان میدهد که در آن زمان، ابهامی در فهم معنای بغی وجود داشته است نک: /02. گویا واژهٔ بغی و مشتقات آن در برخی از احادیث، بهویژه در سخنان امیرالمؤمنین علیع، بیشتر به مضمونی سیاسی گراییده، و از آن، معنای سرکشی در برابر امام و حاکم اسلامی فهمیده شده است برای مثال، نک: نهجالبلاغهٔ، خطبهٔ 7، نامهٔ 8؛ شیخ مفید، الجمل، 13، الرسالهٔ…، 8. به هر روی، در اوان خلافت آن حضرت، واژهٔ بغی بیشتر در معنای سیاسی آن به کار میرفته است.
زمینههای اجتماعی – سیاسی تفکر شورش بر ضد حاکم اسلامی از زمان قتل خلیفهٔ سوم رخ نمود برای تحلیل، نک: ولهاوزن، 0؛ ابوزید، 2، اما اصطلاح بغی در معنای سیاسی آن عملاً پس از جنگهای حضرت علیع با مخالفانش رواج یافت. شاید دلیل اصلی آن را بتوان در درگیریهای متعدد سیاسی آن دوره، و نیز در رواج احادیثی از پیامبرص یافت که در آنها بر کشته شدن عمار به دست «فئهٔ باغیه» گروه اهل بغی تأکید شده است مثلاً نک: بخاری، /72؛ مسلم، /236. در این میان، نه تنها حضرت علیع طرف مقابل خود را «اهل بغی» دانسته نک: نهجالبلاغهٔ، همانجا، بلکه بر پایهٔ برخی روایات، معاویه نیز طرف درگیر خود را باغی خوانده است نک: نصر، 96. در برخی از منابع، اهل بغی بر آن گروه از اهل رِدّه که ارتداد نگزیده بودند، اطلاق شده که کاربردی متأخر است مثلاً نک: ماوردی، 5. گاه نیز تصریح شده که روشن شدن مسائل مربوط به بغی حاصل عملکرد حضرت علیع در جریان جنگهای خود بوده است مثلاً نک: ابن عربی، 02.به هر حال، این واژه از قرن ق/م تاکنون در معنای سیاسی خود کاملاً شناخته شده، و همواره در فقه و کلام اسلامی با معنای شورش بر ضد حاکم اسلامی مطرح بوده است مثلاً نک: شافعی، الام، /16؛ ابن ادریس، /5؛ محقق حلی، شرائع…، /56؛ ابن مفلح، /47 .و معانی دیگر آن تحت الشعاع این معنا قرار گرفتهاند و مواردی را که براساس تعریف قرآنی بیتردید میتوان بغی خواند، برخی به این دلیل که در ضوابط فقهیِ مفهومِ بغی نمیگنجد، به عنوان بغی نمیشناسند نک: ابن ادریس، همانجا؛ علامهٔ حلی، /29.
مهمترین مستند قرآنی این معنا، آیهٔ نهم سورهٔ حجرات است که به عنوان محور تمامی مباحث مفصل احکام بغات تلقی میشود شافعی، همانجا، احکام القرآن، /89؛ جصاص، /79؛ شیخ طوسی، المبسوط، /62. با این همه، به نظر میرسد که بغی در این آیه به معنای لغوی و قرآنی خود نزدیکتر است و اگرچه مقابله با شورشیان بر ضد حکومت اسلامی نیز مستندات مهمی در شرع اسلام دارد شیخ طوسی، تهذیب، /37؛ کلینی، /1، 2-3؛ ماوردی، 7 -1، اما گویا این آیه درصدد بیان این مسئله نیست ابن عاشور، 6/40.
با وجود آنکه بغی جرم عظیمی تلقی شده، باغی به خروج از دایرهٔ اسلام محکوم نشده است شافعی، الام، /14؛ شیخ طوسی، همانجا. عموماً بغی مستلزم فسق دانسته شده، و از همین روست که اختلافات مربوط به ایمان باغی در حوزهٔ منازعات کلامی، عملاً تابعی از اختلافات مربوط به ایمان فاسق بوده، و به تبع، مسائل کلامی مربوط به باغی نیز در مبحث اسماء و احکام گسترش یافته است مثلاً نک: اشعری، 51 بب؛ شیخ مفید، الجمل، 9-0؛ شهرستانی، /03؛ ابن تیمیه، 5/3.{ در این میان، تنها امامیه با وجود آنکه قائل به کفر فاسق نبودهاند، تحت تأثیر عقاید کلامی خویش دربارهٔ ائمهع، قائل به کفر باغیان معارض با حضرت علیع شدند؛ با اینکه در نگرش فقهی به تفاوتهایی اساسی میان احکام آنها با احکام کفار قائل بودهاند نک: شیخ مفید، همان، 9-0؛ سیدمرتضی، 76-80؛ محقق حلی، المسلک…، 87. در حوزهٔ فقه، تا آنجا که به کلیت برخورد با باغیان باز میگردد، اتفاق فقها بر وجوب جنگ با بغات است شافعی، شیخ طوسی، همانجاها؛ ابن قدامه، /؛ محقق حلی، شرائع، همانجا، اما دربارهٔ شرایط وجوب جنگ اختلافاتی وجود دارد.
در فقه امامیه، شرایط وجوب قتال با بغات اینهاست: . از موقعیت و استحکامات برخوردار باشند که دفع شر آنها جز با پیکار ممکن نباشد؛ . از محدودهٔ اقتدار امام خارج شوند و در جای دیگری گرد هم آیند؛ . شورش آنها براساس تأویلی باشد که با آن بر مخالفت خود پای میفشرند و در مشروعیت حکومت تشکیک میکنند؛ . شمار آنان در حدی باشد که پراکنده ساختن آنها جز با تجهیز سپاه و جنگ با ایشان، ممکن نباشد نک: شیخ طوسی، المبسوط، /64- 65؛ ابن ادریس، علامهٔ حلی، همانجاها. در صورت فقدان هریک از این شرایط، جرم بغی تحقق نمییابد ابن ادریس، همانجا.
ر فقه اهل سنت، اگر جمع قابل توجهی از مسلمانان براساس استنباطی نادرست و دلیلی باطل، به قصد براندازی حاکم اسلامیِ مقبولِ مردم دست به شورشی مسلحانه و ناروا بزنند، جنگ با آنان واجب میشود برای تفصیل، نک: الموسوعهٔ…، /33.
بغات از حیث سازماندهی به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی که دارای تشکیلاتی منسجم و رهبری مشخص نیستند و گروهی که تحت فرماندهیِ فرد مشخصی، سازماندهی منظمی یافتهاند. میان این دو گروه در احکام تفاتهایی وجود دارد. برخلاف گروه دوم، مجروحان گروه اول کشته نمیشوند و فراریان آنان تعقیب نمیگردند و تحت هیچ شرایطی فرزندانشان مورد هجوم قرار نمیگیرند؛ اما در هر صورت، هرگاه بغات جنگ را رها کنند و سلاح خود را به زمین بگذارند، یا تسلیم دولت اسلامی شوند، قتال با آنها حرام میگردد شیخ طوسی، النهایهٔ، 97؛ ابن ادریس، /6؛ محقق حلی، همانجا؛
برای آگاهی بیشتر از اختلاف مربوط به غنیمت اموال بغات، مثلاً نک: شیخ طوسی، المبسوط، /66-67؛ محقق حلی، همان، /57؛ نیز الموسوعهٔ، /42- 43.
در تاریخ دولتهای اسلامی، با دور شدن از صدر اسلام، بغی اهمیت خود را از دست داده، و حتی در سخن از وقایع عصر عباسی به موضوع بغی کمتر اشاره شده، و تنها در برخی دورهها و قلمروها این اصطلاح اهمیت خود را بازیافته است. در حکومتهایی که دارای وجههای مذهبی بودهاند، مانند حکومت علویان در مغرب اقصیسدههای 1 و 2ق/ 7 و 8م و دولت عثمانی این اصطلاح اهمیت داشته است مثلاً نک: سلاوی، /8، /7، جم؛ طاش کوپریزاده، 46، 49.