مقدمه:
در مورد علت نامگذاري قوم يهود چند نقل گفته شده است يك نقل اين است كه به خاطر اين سخن آنها كه از خداوند ميخواستند به سوي او باز گردند ميباشد و يك نوع مدح آنها بوده است و بعدا معني اصلي فراموش شد و به عنوان نامي بر روي اين قوم باقي ماند. نقل ديگر اين است كه اين واژه به هر گونه بازگشت از شر به خير و يا از خير به شر اطلاق ميشود و متضمن مدح آنها نيست بلكه از نوسان روحي و اخلاقي آنها حكايت ميكند. برخي ديگر گفته اند: علت نامگذاري اين قوم به اين جهت است كه در اصل از ماده«يهوذا» كه نام يكي از فرزندان يعقوب است گرفته شده و سپس ذال تبديل به دال گرديده و يهودا شده و منسوب به آن يهودي ميباشد.[1]شهيد مطهري نيز ميفرمايد: بسياري از يهوديها اصلاً از نسل اسرائيل نيستند، جامع مشتركشان فقط مذهب است و بس.[2]به هر حال قوم يهود در صدر اسلام و حتي قبل از آمدن پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با عشق و علاقه خاصي براي ايمان به رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در سرزمين مكه سكني گزيده بودند زيرا نشانه هاي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را در كتاب آسماني خود تورات خوانده بود و با بي صبري در انتظار ظهورش بودند و با ظهور او اميد فتح، بر دشمنان داشتند اما وقتي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ظهور كرد و با قرآن، كريم به سراغ آنها آمد، همانطور كه در آيه 89 سوره بقره آمده است، به پيامبر كافر شدند و در حالي كه خود مبلغ بوده، خود كافر شدند؛ لذا به تعبير قرآن كريم«آنها در مقابل بدبهائي، خود را فروختند»[3] آيت الله مكارم در اين رابطه ميگويد: در حقيقت يهود معامله زيان آوري انجام دادهاند؛ زيرا براي پيروي از پيامبر موعود از سرزمينهاي خود كوچ كرده بودند و با مشكلات فراوان در سرزمين مدينه سكونت گزيدند تا به مقصد برسند، اما سرانجام در صف منكران و كافران قرار گرفتند.[4]علامه طباطبائي در بيان علت كفر آنها احاديثي نقل ميكند از جمله حديثي را به نقل از تفسير الدرالمنثور از ابن عباس نقل ميكند كه يهود قبل از بعثت براي اوس و خزرج خط و نشان ميكشد كه اگر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مبعوث شود به حساب شما ميرسيم ولي همين كه ديدند پيامبر آخرالزمان از ميان يهود مبعوث نشد بلكه از ميان عرب برخاست، به او كفر ورزيدند و گفتههاي قبلي خود را انكار نمودند.[5] لذا به خاطر اينكه او از بني اسرائيل نيست و يا منافع شخصي آنها به خطر افتاده است كافر شدند. و حتي در تاريخ ميخوانيم به ظاهر اظهار مسلماني ميكردند و با مسلمانها رفت و آمد ميكردند ولي افكار خودشان را به صورت جعل حديث در ميان مسلمانان رواج دادند و در اين كار ضمن اينكه ابتكار جعل و وضع حديث در دست يهوديها بود بسيار مهارت داشتند در نتيجه در نفاق هم عجيب بودند،[6] بنابراين آنان از افكار و عقايد بي اساس خود دست برنداشتند. بعضي از اين افكار آنها در قرآن كريم آمده است كه با شدت با اين افكار مقابله ميكند. از لابه لاي اين افكار ميتوان با عقايد يهود نسبت به مسلمانان و حتي غير مسلمانان آشنا شد. ما ابتدائاً به بعضي از عقايد آنهاكه در قرآن كريم آمده است اشاره ميكنيم و سپس در مورد عقايد ديگر آنها نيز بحث خواهيم كرد.
عقايد يهود در قرآن
از جمله عقايد يهوديان كه در قرآن كريم به آن اشاره دارد، عدم عذاب دائمي براي يهوديان، پول پرستي يهود، جواز تصرف و غصب اموال عرب، نژاد پرستي و … ميباشد كه در ذيل توضيح مختصري در مورد آنها ميدهيم.
الف. عدم عذاب دائمي
اين عقيده يهود كه خداوند آنها را براي هميشه عذاب نمي كند در آيه 80 سوره بقره آمده است و قرآن كريم از زبان آنها نقل ميكند كه ميگفتند«هرگز آتش دوزخ، جز چند روزي به ما نخواهد رسيد» و در همين آيه خداوند جواب آنان را ميدهد كه اي پيامبر به آنها بگو«آيا پيماني از خدا گرفته ايد و خداوند هرگز از پيمانش تخلف نمي ورزد يا چيزي كه نمي دانيد به خدا نسبت ميدهيد؟!» آري در اين آيه شريفه ضمن بيان عقيده آنها با يك بيان منطقي پندار آنها را باطل ميكند و ميفرمايد: اين گفتار شما از دو حال خارج نيست يا بايد عهد و پيمان خاصي از خدا در اين زمينه گرفته باشيد كه نگرفته ايد و يا به خدا دروغ و تهمت ميبنديد! در نتيجه اين عقيده و امتيازطلبي آنها، با هيچ منطقي سازگار نيست، زيرا هيچگونه تفاوتي در ميان انسانها از نظر كيفر و پاداش اعمال در پيشگاه خدا وجود ندارد. و قانون مجازات، تبصره اي به نفع يهود نمي خورد.[7]ب. پول پرستي يهود و تفكر مادي
در تاريخ بشر، ملتي در پول پرستي و مال اندوزي همچون قوم يهود ديده نشده است. شايد هم علت آن تفكر مادي پيروان اين دين باشد كه بجز ظاهر زندگي مادي به چيز ديگر ايمان نداشته و زندگاني جاويدان سراي ديگر، از نظر آنها مفهومي ندارد. و لذا شهيد مطهري ميفرمايد: يهود معتقد به معاد نيست.[8]به هر حال آيه 96 بقره اين صفت و تفكر مادي آنها را بيان ميكند و چنين ميفرمايد:«آنها را حريص ترين مردم حتي حريص تر از مشركان بر زندگي(اين دنيا و اندوختن ثروت) خواهي يافت (تا آنجا) كه هر يك از آنها دوست دارد كه هزار سال عمر كند… البته منظور از هزار سال، طولاني ترين عمر است و كلمه هزار، كنايه از بسياري است؛ چون در عرب آخرين مراتب عدد از نظر فردي است و بيش از آن اسم جداگانه ندارد بلكه با تكرار(هزار هزار) و يا تركيب(ده هزار و صد هزار) تعبير ميشود.[9]ج. نژاد پرستي:
اين عقيده يهود كه خود را نژاد برتر ميدانند بر ساير عقايد آنها مانند چتري سايه افكنده است، تا جايي كه حتي آئين حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ را در نژاد خود محصور ساخته اند و اگر كسي از غير نژاد يهود بخواهد اين آئين را بپذيرد براي آنان جالب نيست و لذا در ميان ملل ديگر، تبليغي نداشته و ندارند و آيين يهود را آيين انحصاري خويش دانسته اند. همين وضع خاص آنها سبب شده كه در انظار ساير ملل منفور شوند، زيرا مردم دنيا كساني را كه براي خود امتيازي قائل باشند هرگز دوست ندارند. و ما ميبينيم اسلام شديداً با آن مبارزه ميكند چون نژاد پرستي، شعبه اي از شرك است.[10]از جمله آياتي كه نژادپرستي آنها را تأييد ميكند، آيه 6 سوره جمعه ميباشد كه خداوند چنين ميفرمايد:«اي پيامبر» بگو: اي يهوديان اگرگمان ميكنيد كه(فقط) شما دوستان خداييد نه ساير مردم، پس اگر راست ميگوييد، آرزوي مرگ كنيد.؛
خداوند متعال اين ادعاي دروغين آنها را رد ميكند و ميفرمايد: اگر شما راست ميگوييد و دوست خاص او هستيد، پس چرا اينقدر به زندگي دنيا چسبيده ايد؟ چرا اينقدر از مرگ وحشت داريد؟ چون گفتيم يكي از عقايد آنها تفكر مادّي و پول پرستي است و اين دليل بر اين است كه در ادعاي خودشان صادق نيستند. آيه ديگري كه نژادپرستي آنها را تأييد و بر آن خط بطلان ميكشد آيه 18سوره مائده است كه در اين آيه چنين ميخوانيم: «و يهود و نصاري گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستيم بگو(اي پيامبر) پس چرا خدا شما را به خاطر گناهانتان مجازات ميكند؟ بلكه شما هم بشري هستيد از مخلوقاتي كه خداوند آفريده است. او به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) ميبخشد و هر كس را كه بخواهد (و مستحق بداند) مجازات ميكند». با توجه به اين آيه شريفه، تنها يهوديان ادعاي دوستي و فرزندي خدا را نمي نمودند بلكه مسيحيان نيز در اين عقيده با يهوديان شريك بودند.
د: جواز تصرف و غصب اموال عرب
عقيده ديگر گروهي از يهوديان اين است كه آنها ميتوانند اموال عرب و حتي ساير ملل را تصاحب كنند و ميتوانند در اموالي كه در نزد آنها به امانت نهاده شده است تصرف كرده و در امانت خيانت كنند. اين مطلب از آيه 75 سوره آل عمران فهميده ميشود. آيت الله مكارم شيرازي ذيل اين آيه ميگويد: جمعي از يهود عقيده داشتند كه مسؤول حفظ امانتهاي ديگران نيستند حتي حق دارند امانات آنها را تملك كنند، آنها ميگفتند ما در تصرف و غصب اموال عرب مجاز و مأذون هستيم، زيرا آنان مشركند و پيروي از مرام موسي ندارند.[11]
عقايد يهود در تلمود
تلمود: شرح تورات عهد عتيق ميباشد. در اين كتاب آداب و تعاليم و عقايد يهود آمده است كه شايد بتوان گفت: اين عقايد به يهوديان امروز كه تورات خود را تحريف كرده اند بسيار نزديك ميباشد از جمله مواردي كه در اين كتاب آمده است عبارتند از:[12]1. امتياز ارواح يهود بر غير يهود به اين جهت است كه ارواح يهود، جزئي از خدا هستند اما ارواح غير يهود، ارواح شيطاني و شبيه به ارواح حيوانات است و نطفه غير يهودي مانند نطفه ديگر حيوانات ميباشد.
2. بر فرد يهودي لازم است كه تمام كوشش خود را صرف جلوگيري از حيات و پيشرفت ديگر ملتها بنمايد تا قدرت مطلق تنها براي آنها باشد …. پيش از آنكه يهود بر همه ملتها پيروز شود لازم است كه جنگ به حالت خود باقي باشد.
3. يك فرد يهودي در نزد خدا، از ملائكه بالاتر است و اگر يهودي، آفريده نشده بود بركت از زمين ميرفت و باران نمي باريد و خورشيدي آفريده نمي شد. ملتهاي ديگر مانند سگ هستند و سگ از غير يهودي بالاتر است.
4. افراد صالح غير يهودي را بكش. بر يهودي حرام است كه غير يهودي را از مرگ نجات بدهد.
5. كشتن و غصب مال غير اسرائيلي، بر اسرائيلي ها جايز، بلكه واجب است.
6. املاك غير يهود مانند مال متروك است و يهودي حق دارد، آنها را تملك كند.
7. خداوند به يهوديان اجازه داده است كه فرآورده هاي غير يهودي را مالك شوند.
8. كشتن افراد مسيحي، لازم است از ناحيه يهوديان عملي گردد.
9. ما تنها ملت برگزيده خدا در زمين هستيم. خداوند به خاطر لطفي كه به ما داشته است حيواناتي از جنس انسان كه عبارت از ساير ملل باشند براي ما آفريده و آنها را مسخّر ما ساخته است زيرا خداوند به خوبي ميدانسته كه ما نيازمند دو نوع حيوان هستيم: يك نوع حيوان لال، مانند چهارپايان و پرندگان، و يك نوع حيوان ناطق، مانند مسيحي ها مسلمانها، بودايي ها و ساير ملل از شرق و غرب»[13]پس از مجموع عقايد اين چنيني آنها استفاده ميشود كه عقيده يهود در مورد مسلمانها و اسلام و خصوصاً شيعه مانند ساير انسان هاي غير يهودي است يعني مسلمانها مثل ساير ملل مانند حيواناتي كه در اختيار آنها هستند، آفريده شده اند. غصب اموال جايز و كشتن آنها واجب ميباشد و يهودي ها ميتوانند فرآورده هاي مسلمانان را تملك كنند. و اين عقايد همانطور كه گفتيم از نژاد پرستي آنها سرچشمه ميگيرد. و براي رسيدن به اهداف و عقايد خود، با اسلام و پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ برخورد كردند در حالي كه در كتاب آسماني آنها نشانههاي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمده بود، بعد از ظهورش او را تكذيب كردند. در معاملاتي كه با مسلمين بسته بودند، خالف تعهدشان رفتار كردند و در ميان آنان فتنه بر پا كردند و وقتي عمر با آنها در مورد خلافت امام علي ـ عليه السّلام ـ بجاي پيامبر سؤال ميكند، صراحتاً با جسارت ميگويند كه امام علي ـ عليه السّلام ـ لياقت جانشيني را ندارد.[14]و با جعل احاديث و تحريف و قلب حقايق كه قرآن كريم به آنها نسبت ميدهد و هنوز هم ادامه دارد،[15] به شدت با عقايد مسلمين برخورد كرده اند. تا جايي كه جمعي از يهود كوشش داشتند كه افراد سرشناس و مبارزي پاكدل، همچون«معاذ» و عمار را به سوي آيين خود دعوت كنند و با وسوسه هاي شيطاني از اسلام برگردانند اما خداوند نقشه آنها را افشا ميكرد و درمورد آنها آيه نازل ميشد كه«آنها فقط خودشان را گمراه ميكنند و اين موضوع را نمي فهمند.»[16] براي مطالعه بيشتر ميتوان به كتاب يهود از نظر قرآن تأليف عفييف عبدالفتاح طبّاره (با ترجمه علي منتظمي، مؤسسه انتشارات بعثت) ص 20 تا ص 252 رجوع كنيد.
پي نوشت ها:
[1] . مكارم شيرازي، تفسير نمونه،(دارالكتب الاسلاميه، چ 16) ج 6، ص 392 به نقل از المنار ج 9 ص 221 و تفسير الفتوح ج 5، ص 500.
[2] . مرتضي مطهري حماسه حسيني، انتشارات صدرا، چ 15، 1371 ج 2، ص 166.
[3] . سوره بقره آيه 90.
[4] . مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، چ 30، ج 1 ص 345.
[5] . علامه طباطبائي تفسير الميزان ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، دفتر اتشارات اسلامي، 1363 ج 1، ص 337.
[6] . مرتضي مطهري، اسلام و مقتضيات زمان(انتشارات صدرا، چ نهم، 1373) ج 1، ص 131 ـ 132.
[7] . مكارم شيرازي، تفسير نمونه(دارالكتب الاسلاميه، چ 30، 1372) ج 1، ص 322.
[8] . مرتضي مطهري، آشنايي با قرآن، انتشارات صدرا، چ سوم، 1377 ج 6، ص 259.
[9] . علامه طباطبادي، تفسير الميزان، (دفتر انتشارات اسلامي، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، 1363) ج 1، ص 344.
[10] . مكارم شيرازي، تفسير نمونه،(دارالكتب الاسلاميه، چ 30، 1372) ج 1، ص 358.
[11] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه،(دارالكتب الاسلاميه، چ 26، 1373) ج 2، ص 472
[12] . دفتر تبليغات اسلامي، حوزه علميه، ره توشه ماه مبارك رمضان، (دفتر تبليغات محمد مهدي كريمي نيا، چ اول، 1379،) ص 370 و ص 369
[13] . دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، ره توشه ماه مبارك رمضان، دفتر تبليغات محمد مهدي كريمي نيا، چ اول، 1379 صص 370 و 369، به نقل از اسلام و حقوق بشر، زين العابدين قرباني ص 322 و 321
[14] . سيد رضا پاك نژاد، يهود و قريش،(مؤسسه خيريه علمي و ديني مهديه، خرداد 1358) ص 43
[15] . مرتضي مطهري، سيري در سيره نبوي، انتشارات صدرا، چ 6، 1368) ص 155
[16] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، چ 26، 1373) ج 2، ص 464، ذيل آيه 69 آل عمران