بهائيان در ويتنام اشغالي؛ تبليغ در خدمت نظام سلطه
در قاموس قدرت هاي سياسي، بويژه قدرتهاي ناشي از تمدن «اومانيستي» غرب، سکولاريسم يک اصل بنيادين است. به همين علت، سياستگزاريها و برنامهريزيهاي دولتها درباره مذاهب و فرقهها، در مرتبه اول براي تضعيف و تحليل بردن آنها است و در مرتبه بعد، ناگزير آنها را به عنوان واقعيتهاي غيرقابل انکار اجتماعي به رسميت ميشناسند. اما هيچ گاه به ترويج و تبليغ آنها نپرداخته و زمينهاي براي گسترش فعاليتهاي آنها فراهم نميسازند. آنچه گفته شد، بيانگر رابطه دولتها با مذاهب و
بهائيان در ويتنام اشغالي؛ تبليغ در خدمت نظام سلطه
نویسنده: مصطفي مقدم
در قاموس قدرت هاي سياسي، بويژه قدرتهاي ناشي از تمدن «اومانيستي» غرب، سکولاريسم يک اصل بنيادين است. به همين علت، سياستگزاريها و برنامهريزيهاي دولتها درباره مذاهب و فرقهها، در مرتبه اول براي تضعيف و تحليل بردن آنها است و در مرتبه بعد، ناگزير آنها را به عنوان واقعيتهاي غيرقابل انکار اجتماعي به رسميت ميشناسند. اما هيچ گاه به ترويج و تبليغ آنها نپرداخته و زمينهاي براي گسترش فعاليتهاي آنها فراهم نميسازند. آنچه گفته شد، بيانگر رابطه دولتها با مذاهب و فرقههاي بومي جامعه خويش است. روشن است که آن دولتها در قبال آيينهاي وارداتي و غيربومي واکنشي شديدتر از خود نشان ميدهند. حال اگر در چنين شرايطي، قدرتهاي سردمدار تمدن غرب و ديگر دولتها از فرقهاي پشتيباني کرده و حتي براي گسترش فعاليتهايش به آن کمک کنند، مساله، بودار ميشود.
فعاليتهاي فرقه بهائي در کشورهاي مختلف ازجمله جديترين نمونههاي پرسشبرانگيز اين امر است. يکي از اين موارد، فعاليتهاي فرقه در برخي از کشورهاي جنوب آسيا، مانند لائوس و ويتنام، در دهه 1960 ميلادي است. کشورهاي ياد شده در آن سالها گرفتار مصيبتآميزترين و خونبارترين ايام تاريخ خود بودند. لائوس از اواخر دهه 1950 به بعد، صحنه رويارويي قدرتهاي جهاني و به طور مشخص، مداخله نيروهاي امريکايي و ويتنام شمالي بود، خاک آن کشور صحنه درگيري ميان جناحهاي پاتت لائو (کمونيست) به رهبري «سوپهانو وونگ» ، شاهزاده «بون اوم» و دولت پادشاهي به صدارت «سو وانا پهوما» قرار داشت. حاصل چنين وضعيتي، فشار فقر و ناامني و کشتار فراوان بود. ويتنام نيز در دهه 1960 ميلادي صحنه نبردهاي خونين ميان مبارزان آن کشور با قواي متجاوز امريکايي بود. به گونهاي که در فاصله سالهاي 1962 تا 1968، بيش از 000/400 تن از مردم ويتنام کشته شدند. تنها در حمله عمومي عيد تت 39800 نفر جان خود را از دست داده و بيش از 000/100 نفر مجروح شدند. از فوريه 1965 تا ژوئيه 1968، هواپيماهاي امريکايي در 700/107 حمله به خاک ويتنام، 000/582/2 تن بمب بر روي مردم بيدفاع آن کشور ريختند.
اما جالب است بدانيم که مبلغان بهائي در چنين وضعيتي، در کمال امنيت و بدون هيچ گونه دغدغه وارد اين کشور شده براي فعاليتهاي آنها بسترهاي لازم فراهم شد و کمکها لازم براي پيشرفت آنها انجام گرفت. به گونهاي که بنا به نوشته مجله اخبار امري، ارگان بهائيان: «بر اثر ايمان و عقيده راسخ به حضرت بهاءالله و عشق به بشريت و جانبازي و گذشت احباي ويتنام اخيرا موفقيت شاياني کسب کردهاند. تعداد 90 محفل روحاني جديد در رضوان گذشته تاسيس و همچنين 4116 نفر در مدت يک سال در ظل امرالله وارد شدهاند. روزنامههاي رسمي ويتنام، راديو و تلويزيون ملي تمام اطلاعات و اخبار را درباره تعطيلات و جلسات امري انتشار و پخش ميکردند و هر هفته برنامههاي امري از راديو سرويس مخصوص اطلاعات شهرهاي مختلف پخش ميشود.» 1 اگرچه بهائيان به عنوان فرقهاي کوچک و اندک شمار، از نظر رواني نياز به بزرگنمايي دارند و اين رو همواره درباره تعداد پيروان خود مبالغه گويي را پيشه کرده و به ارائه آمارهاي اغراقآميز ميپردازد و بنابراين، ادعاهاي آنان درباره گرايش افراد ويتنامي، بايد با احتياط تلقي شود. اما متن نوشته «اخبار امري» ، دست کم، رضايت آنان را از شرايطي که در آن کشور برايشان فراهم شده بود، آشکار ميسازد.
با توجه به حضور و سلطه امريکا در آسياي جنوب شرقي در آن مقطع تاريخي، روشن است که حضور بهائيان با آن شرايط مناسبي که خود بدان اذعان دارند، بدون همراهي و همکاري آن دولت، ميسر نبوده است. به اين ترتيب، هنگامي که حضور عدهاي زير سايه سرنيزه امريکا در يک کشور فراهم گردد، جناحهاي سياسي که چنين پيوند تنگاتنگي را ميان آن عده و قدرت مسلط مشاهده کنند، همکاريهاي لازم را با آنان خواهند داشت. بر اين پايه است که نشريه آهنگ بديع اظهار ميدارد در جشن روز مذاهب در لائوس، بنا به دعوت محفل بهائي، برادر پادشاه آن کشور، به نمايندگي رسمي از سوي پادشاه، در آن جشن شرکت کرد.2 و همچنين روزنامههاي مختلف ويتنام، جريان جشن تولد بهاءالله را با عکسهاي آن درج کرده و شرحي درباره حيات و تعاليم جمال مبارک! چاپ کردهاند.3
نکته مهمتر اين که، بهائيان نه تنها در سايه سرنيزه امريکا قادر به حضور در يک کشور بوده و با اعمال نفوذ آن دولت زمينه براي فعاليتهايشان فراهم ميشود، بلکه نفس برخورد امريکا با مردم آن منطقه و فشاري که به وسيله کشتار و جنگ در جامعه ايجاد ميشود، زمينه رواني مناسبي را براي شنيدن نداي صلح و وحدت بشر فراهم ميسازد. بدين گونه، پيوند دقيقي ميان اين وضعيت ايجاد شده به وسيله امريکا در کشورهايي مانند لائوس و ويتنام از يکسو و فعاليت بهائيان در قالب شعارهاي صلح و وحدت در آن کشورها از سوي ديگر، احساس ميشود. به بيان ديگر، امريکا اين فرصت را فراهم ساخته و آن را در اختيار اين گروه قرار ميدهد. نشريات بهائيان، ناخواسته به سوءاستفاده فرصتطلبانه از چنين وضعيتي اذعان کردهاند. صدها هزار نفر از مردم بر اثر يورش توپ و تانک و بمبارانهاي امريکا از بين رفتهاند و تعدادي از بازماندگان آنها در بازداشت و اسارت به سر ميبردند، در چنين شرايطي مبلغان بهائي بدون هيچ گونه مانعي به سراغ زندانيان ميروند و به بيان درستتر، به آن اردوگاهها و بازداشتگاهها برده ميشوند، تا بنا به اذعان اخبار امري، «در حالي که جنگ و کشتار در ويتنام جريان دارد و صفحات روزنامههاي آن کشور را اخبار و عکسهاي مربوط به عمليات جنگي پوشانده است، جامعه بهائي ويتنام برحسب وظيفه ديني و انساني خود از فرصتها و موقعيتهاي گوناگون براي شناساندن امر جهاني بهائي و اهداف مقاصد عاليه انساني آن و ابلاغ پيام الهي به عموم مردم استفاده نموده طي مراسم و احتفالات مختلف پيام حضرت بهاء را که هدفشان ايجاد وحدت و برادري بين نوع بشر است به مردم آن کشور ابلاغ مينمايند.» 4 در شماره ديگري از اين نشريه، سوءاستفاده از شرايط نابهنجار افراد دربند، اذعان شده و خاطرنشان ميگردد: «اخيرا طي ديداري از خانوادههاي محنتزده و بيچاره و قربانيان جنگ که در بازداشتگاهها هستند، هدايايي داده شد… با استمداد از دولت که خسارت وارده در اثر جنگ را به احباء بپردازد، به اين ترتيب کمکي به احباي ستمديده شد. صدها نفر از احباء موافقت کردهاند که جلسات محافل روحاني در منازل آنها موقتا به جاي حظيرهالقدس گرفته شود.» 5 همين نشريه در شماره ديگر مينويسد: «ياران اين سامان از قربانيان جنگ در اردوگاههاي پناهندگان ديدن کرده هدايايي بين اين افراد مصيبتديده توزيع کرده… و نسبت به احبائي که در جنگ صدمه و خسارت ديدهاند با تقاضاي کمک مالي از دولت به اين نفوس مساعدت شده است.» 6
به گفته نشريه فوق در همان شماره: «وضع اين کشور از نظر تبليغي بسيار ثمربخش است زيرا ترس از جنگ، مردم ويتنام را نسبت به نقشه صلح جهاني امر بهائي بسيار علاقهمند نموده است.» 7 سرمستي و رضايتخاطر مبلغان بهائي از اين که ميتوانند مردمي مصيبتزده و گرفتار در پادگانهاي اسارت را به چنگ آورده و با تهديد و تطميع آنان را ناگزير از تظاهر به همفکري بکنند، در قاموس اخلاق انساني جايگاهي ندارد. مهمتر اين که به نظر ميرسد، اين روش غيراخلاقي، به رغم هياهوي تبليغاتي، تاثير چنداني بر مردم آن مناطق نداشته است. زيرا اگر اظهار پذيرش بهائيت از سوي افراد ادعا شده واقعيت ميداشت، اکنون ميبايست تعداد زيادي از مردم آن کشورها پيروان فرقه ياد شده ميبودند. با اين همه، نشريات فرقه در آن مقطع تاريخي مملو از آمار مطول و پرطمطراق از گرايش فوج فوج مردم ويتنام به اين فرقه هستند. جالبتر از همه اين که به اذعان خود مبلغان بهائي، آنان اصلا از محتواي آيين بهائي با مردم سخن نميگفتند و اظهار ميداشتند که «ما براي تبليغ زياد به بحث و استدلال در مورد وجود بهشت و دوزخ و امثال آن نميپردازيم، بلکه صرفا اين واقعيت را به اطلاع مبتديان خويش ميرسانيم که ديانت مقدس بهائي براي اتحاد نوع بشر و جهان آماده است.» 8
اين کشف و کرامت حضرات، ضربالمثل معروفي را تداعي ميکند که ميگويد: از کرامات شيخ ما اين است / شيره را خورد و گفت شيرين است! به اين ترتيب، معلوم نيست حضرات چه چيزي را به عنوان کيش بهائيت به ويتناميهاي بازداشت شده ميآموختند و آن فلکزدهها چه چيزي را ميپذيرفتند؟ با وجود اين، همين نوع پذيرش و همين گونه افراد بودند که محتواي آمار و ارقام و مدعيات مبلغان بهائي براي گروش مردم ويتنام به اين فرقه را تشکيل ميدادند! شگفتتر آن که با اين نوع آموزش و پذيرش، حضرات مدعي بودند که «دولت و مردم ويتنام ديانت بهائي را به عنوان يک ديانت منحصر به فرد که داراي برنامه و روش کامل است ميشناسند.» 9 تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
فعاليتهاي فرقه بهائي در کشورهاي مختلف ازجمله جديترين نمونههاي پرسشبرانگيز اين امر است. يکي از اين موارد، فعاليتهاي فرقه در برخي از کشورهاي جنوب آسيا، مانند لائوس و ويتنام، در دهه 1960 ميلادي است. کشورهاي ياد شده در آن سالها گرفتار مصيبتآميزترين و خونبارترين ايام تاريخ خود بودند. لائوس از اواخر دهه 1950 به بعد، صحنه رويارويي قدرتهاي جهاني و به طور مشخص، مداخله نيروهاي امريکايي و ويتنام شمالي بود، خاک آن کشور صحنه درگيري ميان جناحهاي پاتت لائو (کمونيست) به رهبري «سوپهانو وونگ» ، شاهزاده «بون اوم» و دولت پادشاهي به صدارت «سو وانا پهوما» قرار داشت. حاصل چنين وضعيتي، فشار فقر و ناامني و کشتار فراوان بود. ويتنام نيز در دهه 1960 ميلادي صحنه نبردهاي خونين ميان مبارزان آن کشور با قواي متجاوز امريکايي بود. به گونهاي که در فاصله سالهاي 1962 تا 1968، بيش از 000/400 تن از مردم ويتنام کشته شدند. تنها در حمله عمومي عيد تت 39800 نفر جان خود را از دست داده و بيش از 000/100 نفر مجروح شدند. از فوريه 1965 تا ژوئيه 1968، هواپيماهاي امريکايي در 700/107 حمله به خاک ويتنام، 000/582/2 تن بمب بر روي مردم بيدفاع آن کشور ريختند.
اما جالب است بدانيم که مبلغان بهائي در چنين وضعيتي، در کمال امنيت و بدون هيچ گونه دغدغه وارد اين کشور شده براي فعاليتهاي آنها بسترهاي لازم فراهم شد و کمکها لازم براي پيشرفت آنها انجام گرفت. به گونهاي که بنا به نوشته مجله اخبار امري، ارگان بهائيان: «بر اثر ايمان و عقيده راسخ به حضرت بهاءالله و عشق به بشريت و جانبازي و گذشت احباي ويتنام اخيرا موفقيت شاياني کسب کردهاند. تعداد 90 محفل روحاني جديد در رضوان گذشته تاسيس و همچنين 4116 نفر در مدت يک سال در ظل امرالله وارد شدهاند. روزنامههاي رسمي ويتنام، راديو و تلويزيون ملي تمام اطلاعات و اخبار را درباره تعطيلات و جلسات امري انتشار و پخش ميکردند و هر هفته برنامههاي امري از راديو سرويس مخصوص اطلاعات شهرهاي مختلف پخش ميشود.» 1 اگرچه بهائيان به عنوان فرقهاي کوچک و اندک شمار، از نظر رواني نياز به بزرگنمايي دارند و اين رو همواره درباره تعداد پيروان خود مبالغه گويي را پيشه کرده و به ارائه آمارهاي اغراقآميز ميپردازد و بنابراين، ادعاهاي آنان درباره گرايش افراد ويتنامي، بايد با احتياط تلقي شود. اما متن نوشته «اخبار امري» ، دست کم، رضايت آنان را از شرايطي که در آن کشور برايشان فراهم شده بود، آشکار ميسازد.
با توجه به حضور و سلطه امريکا در آسياي جنوب شرقي در آن مقطع تاريخي، روشن است که حضور بهائيان با آن شرايط مناسبي که خود بدان اذعان دارند، بدون همراهي و همکاري آن دولت، ميسر نبوده است. به اين ترتيب، هنگامي که حضور عدهاي زير سايه سرنيزه امريکا در يک کشور فراهم گردد، جناحهاي سياسي که چنين پيوند تنگاتنگي را ميان آن عده و قدرت مسلط مشاهده کنند، همکاريهاي لازم را با آنان خواهند داشت. بر اين پايه است که نشريه آهنگ بديع اظهار ميدارد در جشن روز مذاهب در لائوس، بنا به دعوت محفل بهائي، برادر پادشاه آن کشور، به نمايندگي رسمي از سوي پادشاه، در آن جشن شرکت کرد.2 و همچنين روزنامههاي مختلف ويتنام، جريان جشن تولد بهاءالله را با عکسهاي آن درج کرده و شرحي درباره حيات و تعاليم جمال مبارک! چاپ کردهاند.3
نکته مهمتر اين که، بهائيان نه تنها در سايه سرنيزه امريکا قادر به حضور در يک کشور بوده و با اعمال نفوذ آن دولت زمينه براي فعاليتهايشان فراهم ميشود، بلکه نفس برخورد امريکا با مردم آن منطقه و فشاري که به وسيله کشتار و جنگ در جامعه ايجاد ميشود، زمينه رواني مناسبي را براي شنيدن نداي صلح و وحدت بشر فراهم ميسازد. بدين گونه، پيوند دقيقي ميان اين وضعيت ايجاد شده به وسيله امريکا در کشورهايي مانند لائوس و ويتنام از يکسو و فعاليت بهائيان در قالب شعارهاي صلح و وحدت در آن کشورها از سوي ديگر، احساس ميشود. به بيان ديگر، امريکا اين فرصت را فراهم ساخته و آن را در اختيار اين گروه قرار ميدهد. نشريات بهائيان، ناخواسته به سوءاستفاده فرصتطلبانه از چنين وضعيتي اذعان کردهاند. صدها هزار نفر از مردم بر اثر يورش توپ و تانک و بمبارانهاي امريکا از بين رفتهاند و تعدادي از بازماندگان آنها در بازداشت و اسارت به سر ميبردند، در چنين شرايطي مبلغان بهائي بدون هيچ گونه مانعي به سراغ زندانيان ميروند و به بيان درستتر، به آن اردوگاهها و بازداشتگاهها برده ميشوند، تا بنا به اذعان اخبار امري، «در حالي که جنگ و کشتار در ويتنام جريان دارد و صفحات روزنامههاي آن کشور را اخبار و عکسهاي مربوط به عمليات جنگي پوشانده است، جامعه بهائي ويتنام برحسب وظيفه ديني و انساني خود از فرصتها و موقعيتهاي گوناگون براي شناساندن امر جهاني بهائي و اهداف مقاصد عاليه انساني آن و ابلاغ پيام الهي به عموم مردم استفاده نموده طي مراسم و احتفالات مختلف پيام حضرت بهاء را که هدفشان ايجاد وحدت و برادري بين نوع بشر است به مردم آن کشور ابلاغ مينمايند.» 4 در شماره ديگري از اين نشريه، سوءاستفاده از شرايط نابهنجار افراد دربند، اذعان شده و خاطرنشان ميگردد: «اخيرا طي ديداري از خانوادههاي محنتزده و بيچاره و قربانيان جنگ که در بازداشتگاهها هستند، هدايايي داده شد… با استمداد از دولت که خسارت وارده در اثر جنگ را به احباء بپردازد، به اين ترتيب کمکي به احباي ستمديده شد. صدها نفر از احباء موافقت کردهاند که جلسات محافل روحاني در منازل آنها موقتا به جاي حظيرهالقدس گرفته شود.» 5 همين نشريه در شماره ديگر مينويسد: «ياران اين سامان از قربانيان جنگ در اردوگاههاي پناهندگان ديدن کرده هدايايي بين اين افراد مصيبتديده توزيع کرده… و نسبت به احبائي که در جنگ صدمه و خسارت ديدهاند با تقاضاي کمک مالي از دولت به اين نفوس مساعدت شده است.» 6
به گفته نشريه فوق در همان شماره: «وضع اين کشور از نظر تبليغي بسيار ثمربخش است زيرا ترس از جنگ، مردم ويتنام را نسبت به نقشه صلح جهاني امر بهائي بسيار علاقهمند نموده است.» 7 سرمستي و رضايتخاطر مبلغان بهائي از اين که ميتوانند مردمي مصيبتزده و گرفتار در پادگانهاي اسارت را به چنگ آورده و با تهديد و تطميع آنان را ناگزير از تظاهر به همفکري بکنند، در قاموس اخلاق انساني جايگاهي ندارد. مهمتر اين که به نظر ميرسد، اين روش غيراخلاقي، به رغم هياهوي تبليغاتي، تاثير چنداني بر مردم آن مناطق نداشته است. زيرا اگر اظهار پذيرش بهائيت از سوي افراد ادعا شده واقعيت ميداشت، اکنون ميبايست تعداد زيادي از مردم آن کشورها پيروان فرقه ياد شده ميبودند. با اين همه، نشريات فرقه در آن مقطع تاريخي مملو از آمار مطول و پرطمطراق از گرايش فوج فوج مردم ويتنام به اين فرقه هستند. جالبتر از همه اين که به اذعان خود مبلغان بهائي، آنان اصلا از محتواي آيين بهائي با مردم سخن نميگفتند و اظهار ميداشتند که «ما براي تبليغ زياد به بحث و استدلال در مورد وجود بهشت و دوزخ و امثال آن نميپردازيم، بلکه صرفا اين واقعيت را به اطلاع مبتديان خويش ميرسانيم که ديانت مقدس بهائي براي اتحاد نوع بشر و جهان آماده است.» 8
اين کشف و کرامت حضرات، ضربالمثل معروفي را تداعي ميکند که ميگويد: از کرامات شيخ ما اين است / شيره را خورد و گفت شيرين است! به اين ترتيب، معلوم نيست حضرات چه چيزي را به عنوان کيش بهائيت به ويتناميهاي بازداشت شده ميآموختند و آن فلکزدهها چه چيزي را ميپذيرفتند؟ با وجود اين، همين نوع پذيرش و همين گونه افراد بودند که محتواي آمار و ارقام و مدعيات مبلغان بهائي براي گروش مردم ويتنام به اين فرقه را تشکيل ميدادند! شگفتتر آن که با اين نوع آموزش و پذيرش، حضرات مدعي بودند که «دولت و مردم ويتنام ديانت بهائي را به عنوان يک ديانت منحصر به فرد که داراي برنامه و روش کامل است ميشناسند.» 9 تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
پي نوشت :
1. اخبار امري، مرداد 1347. ش 5، ص 335.
2. آهنگ بديع، سال 15، ش 1، ص 24
3. اخبار امري، آبان 1345، ش 8، ص 537
4. همان، ارديبهشت ـ خرداد 1346، ش 2 و 3، ص 116
5. همان، مرداد 1347، ش 5، ص 336 ـ 335
6. همان، شهريور ـ مهر 1347، ش 6 و 7، ص 475.
7. همان، ص 477.
8. اخبار امري، سال 1349، ش 2، ص 97
9. همان
منبع:ايام 29
/س