بیان ویژگی های ساختاری و بافتاری و زبان خاصّ قرآن
برای شروع ساختن ویژگی های پیش گفته و کرانه های اعجازین آیات الهی، (1) خدمت گزار راستین قرآن مجید باید مراحل زیر را بپیماید: (2)
یک. آشکار ساختن ساحت های اعجاز تأثیری
پرداختن به دو عنصر کلیدی در این باره بسیار بایسته است: (3)
1. اعجاز تنزیلی و ریختاری:
یعنی روش فرود گام به گام و تدریجی برای ایجاد دگرگونی بنیادین و تحوّلی فراگیر در اندیشه ها و انگیزه ها و رفتارها و نهادینه سازی آن میان مخاطبان معاصر و آیندگان، نیز برنامه ریزی برای همگانی و جاودانی و ماندگار ساختن راهکار تربیتی برون برد از ظلمات به نور.
2. اعجاز تبیینی و ساختاری:
یعنی برخورداری از آرایه های ادبی و صنایع زیباسازی سخن برای شیواگویی و دلربایی از شنوندگان در هر عصر و نسلی و در هر زمان و زمینی!
میان اعجاز پژوهان، دیدگاه های جناب عبدالقاهر گرگانی (4) از همه دقیق تر و ظریف تر است. جناب فخر رازی دو اثر وی را در کتابی به نام نهایة الایجاد فی درایة الإعجاز خلاصه کرده است. وی بستر ساختار و نظم و اسلوب را بسی فراخ دامن تر از زیبایی های واژگانی شمرده و رسانایی و ظرافت های معنایی را نیز از شعاع های آن می داند.
او پیوند تنگاتنگ « لفظ و معنا » و پیوستگی پیچاپیچ « ذهن و زبان » را پیش می کشد. ذهن برای رساندن مقاصد گونه گونش نشانه های زبانی متناسبی را به کار می گیرد، از سوی دیگر زبان، ابزاری برای نمایاندن افکار و اندیشه هاست.
هر جمله ای ( کوتاه یا بلند ) معنای خاصی را دربردارد و کمترین دگردیسی در یکی از آن دو ( واژه و مقصود ) به دیگری نیز سرایت می کند. به دیده وی، ساختار زبان تنها قالب های کلیشه ای پرکاربرد مانند فعل و فاعل و مفعول و… نیست، بلکه عناصر نقش آفرین دیگری نیز هست؛ مانند حقیقت و مجاز، حذف و تکرار، تقدیم و تأخیر، تعریف و تنکیر، کنایه و استعاره… .
زبان هر کسی ضمن برخورداری از گنجینه بی کرانه ای از نشانه ها، نمایاننده ذهن اوست؛ زبان کلید آشکار سازی معانی ریز و درشت، لطایف و ظرایف بی شمار ذهنی است. هر چه ذهن فروزان تر باشد، زبان نیز رساتر و شیواتر خواهد بود.
آری اَبَرقدرتی قرآن عزیز در این نکته نغز نهفته که ابررسانایی را با ابرابزارهای هنری و زیبا درهم آمیخته است. دغدغه گوینده و نویسنده و سازنده هنرمند، شیویدن و کنار هم نهادن اجزا و اشیای کم بها و تولید پدیده ای بهاور است.
بسا همّت سخنوری فقط چیدن چند واژه و ساختن چندین جمله و رساندن مقصود خویش به خواننده است؛ ولی گاه افزون بر این، زیباافزارهایی را به کار می بندد تا گوش شنونده را بنوازد و دلش را بلرزاند و شور و شعورش را برانگیزاند و چشمش را بگریاند و دست و پایش را بخیزاند. چنین گفتار و نوشتاری، شایسته بازشنوایی و بازخوانی چندین باره است و در هر نوبتی بر و باری تازه دربر دارد.
بدین سان خدای رحمان در سخنانش، پیش از خرد آدمیان و برقراری مفاهمه عقلانی، دل آنان را نشانه رفته تا به مخاطبه قلبی و پیوند درونی با آنان بپردازد و از رهگذر همزبانی و هم اندیشی، شنیدن و اندیشیدن، به همدلی و دلدادگی پلی بزند؛ نه تنها چشم سر را باز کند و به آن چیزی بیاموزد، چشم سِرّ را نیز بگشاید و آن را برافروزد تا مانایی و پایایی همیشگی اش را بیمه سازد.
آری، قلب انسان گرانیگاه یاد خدا و باورگاه ایمان به اوست و ارمغان چنین یادسپاری و باورمندی، آرامش و آسایش، نیز گسستن از موجودات میرا و پیوستن به هستی مندان ماناست.
همان که اگر بمیرد و از ایمان به مبدأ و معاد تهی گردد، آدمی نخست کالحیوان سپس خود حیوان و سرانجام پست تر از آن می شود:
( وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لاَ یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ یَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ). (5)
و چنانچه زنده باشد و با خواندن و شنیدن آیات الهی، ایمانش افزون تر و شیدائی اش افروخته تر گردد، او بر بالای سقف آسمان ها گام می نهد و بر آستان ربّ العالمین سر می ساید و بی واسطه به گفت و گو با خدای بی همتا می پردازد:
( وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى* مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى ). (6)
کوتاه سخن
برهان عقلی راهی برای دانستن و متقاعد شدن است؛ ولی رهیافت های قلبی برای دیدن و معتقد شدن؛ چه بسیار است فاصله شناخت و شهود، دانایی و دارایی، دانستن و یافتن!
آری از ساحت های مهم و فهم پذیر اعجاز قرآن برای عموم عرب زبانان، پیش از بی همسانی و ناتوان ساز بودن محتوای پیام های وحیانی اش، آن هم از آورنده ای امّی و مکتب نرفته و درس ناخوانده، ویژگی های بیانی و ساختاری است که از انواع آرایه های ادبی در کاربست کلمه و کلام برخوردار است. به گفته ادیب نامور، جناب جاحظ، متوفّای 255 ق:
چیره ترین و برترین و ارجمندترین چیزها پیش مردم معاصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حسن بیان و ساختن و پرداختن سخنان گوناگون شیوا و رسا بود. عرب های دوران بعثت به این گونه گفته ها آگاهی داشتند و به دیده زبان دانی و تولید اشعار و کلمات و جملات فصیح و بلیغ، مردمی بی همتا به شمار می رفتند. آن گاه که فصاحت در میان آنان به اوج بلندای خود رسید و بلاغت رواج و رونق گرفت و شمار شاعران رو به فزونی گذاشت و سخنوران ممتاز و برجسته پدیدار گشتند، خدای بزرگ حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را میان آنان برانگیخت تا ناتوانی ایشان را در رویارویی با اراده استوار الهی هویدا سازد. (7)
هم چنین جناب محمودبن عمر مشهور به « زمخشری » متوفّای سال 527 ق می نویسد: برای شناخت معجزه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و معرفت لطایف آیت نبوّت او، جز آشنایی با علم معانی و بیان چاره ای نیست. (8)
جناب نصیرالدین طوسی نیز در این باره می نویسد:
و اعجاز القرآن فیلَ لِفصاحته و قیلَ لأُسلوبه و فصاحته و قیلَ للصرفة، و الکلّ محتملٌ. (9)
هم چنین جناب زملکانی می نویسد:
إنّ الإعجاز راجعٌ إلی التّالیف الخاصّ بالقرآن لا مطلق التألیف، حیث اعتدلت مفرداته ترکیباً وَ زِنَةً و عَلَت مرکّباته معنیً بأن وقع کلٌّ فی مرتبته العلیا من اللّفظ و المعنی. (10)
در این زمینه، گفته جناب طه حسین مصری نیز خواندنی است:
زبان حقیقت گو و آوای دلربا و نویدهای آرامش بخش و هشدارهای بیدارساز قرآن، چهره ای از این کتاب را نمایان ساخته که نام آوران سخن در برابر آن انگشت شگفت به دندان بگزند و بگویند: این کتاب نه شعر است نه نثر، فقط قرآن است. (11)
علامه طباطبائی (رحمه الله) نیز می نویسد:
و الکلامُ الجامعُ بینَ عَذوبة اللّفظ و جَزالة الأسلوب و بلاغة المعنی و حقیقة الواقع، هو أرقی الکلام. (12)
در دورانی که هنرمندان عرب به برترین چکامه های خود یعنی « معلّقات سبع » (13) می بالیدند و آن ها را در بازار عکاظ به نمایش می گذاشتند، مهر فروزان قرآن مجید با انوار آیاتش از افق اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) رخ نمود و بر افکار قلوب زیبادوستان تابید و طومار همه سروده ها را در هم پیچید و بنگاه های شعر و ادب آن زمان را بی فروغ و دل ها را به سوی این نور آسمانی گردانید؛ به گونه ای که « ولید بن مغیرة مخزومی، زبان شناس سرآمد و داور بین المللی عرب » که او را « ریحانة العرب » می نامیدند، پس از شنیدن سروش جان نواز آیات سوره قمر، چنین گفت:
و الله لقد نظرتُ فیما قالَ هذا الرجل، فإذاً هوَ لیسَ بِشعرٍ و إنَّ لَهُ لَحلاوةً و إنّ علیه لَطَلاوةً، و إنّ أعلاهُ لَمُثمِرٌ، و إنّ أسفلَهُ لَمُغدِقٌ، و إنّه یَعلو و لایُعلی علیه. (14)
آری زیبایی های سخن الهی از نگره نرمش واج ها و هجاها، خوش ساختی و همنوایی حرف ها، سلیسی و روانی واژه ها، موسیقی و آهنگ عبارت ها و جمله ها، چنان خیره کننده بود که سخت ترین دشمنان قرآن مانند « أخنس بن شریق و عمروبن هشام ( أبوجهل ) و حرب بن أمیة ( أبوسفیان ) را بدون هم آهنگی با یکدیگر، به گوش ایستایی شبانه وامی داشت: ( نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ ). (15)
این تسخیر بی چون و چرای دل ها، امروز نیز ادامه دارد؛ حتی خاورپژوه یهودیّ الأصل و صهیونیّ المرام را نیز مسحور خود ساخته است. گلدزیهر می نویسد: « در شگفتی بزرگ و بی مانندی که قرآن به پا ساخت، هیچ اثر ادبی به آن نمی رسد. » (16)
هم چنین جان دیون پورت می نویسد: « قرآن از نظر ادبی، شاعرانه ترین اثر مشرق زمین، در بردارنده نثری موزون و مسجع، به روان ترین و گویاترین گونه زبان عرب، نمونه برتر و پر از درخشنده ترین مثل ها و استوارترین تشبیهات است. » (17)
در جای دیگری می افزاید: سحر و جاذبه ای که در سبک انشای قرآن به کار رفته و لطافت و روانی آن، تحسین و اعجاب عرب را برانگیخت. نوا و عباراتش در ترسیم بهشت و جهنم تکان دهنده است. (18)
روشنفکر معاصر جناب سید قطب نیز می نویسد:
کوشش من در مکتب قرآن، در جلوه گر سازی جنبه های هنری و ویژگی های ادبی قرآن است که افکار مردم زیباییِ آن را دریابند… عرب نیز نخست در دام جاذبه شکوه هنری قرآن گرفتار شد و بیان شیوه ای آن در ژرفای جانشان رخنه کرد. (19)
وی در جای دیگری سخن گفتن قرآن با جان آدمیان را این گونه می شناساند:
هی طریقة التصویر و التشخیص بواسطة التخییل و التجسیم. (20)
جناب کاشف الغطاء (رحمه الله) در این زمینه می نویسد:
تلک صورة نظمه العجیب و أسلوبه الغریب، المخالف لأسالیب کلام العرب و مناهج نظمها و نثرها، و لم یوجد قبله و لا بعده نظیرٌ، و لا استطاع أحدٌ مماثلة شیء منه، بل حارت فیه عقولهم… . (21)
به گفته دانشمند ارجمند جناب مصطفی صادق رافعی:
هر کس آیاتی از قرآن را می شنید، جز سرسپاری در برابرش، راه دیگری نداشت. صدای ناب قرآن، همه اجزای مغز شنونده را لمس می کند و این همانند متنی نبود که بر او خوانده شود؛ بلکه چونان چیزی بود که در روح او ذوب و آمیخته گردد. (22)
پینوشتها:
1- برای آشنایی با این گام ر.ک: فرّاء، ( 208 ق )، معانی القرآن؛ ابوعبیده ( 211 ق )، مجازات القرآن؛ ابومحمدبن قتیبه دینوری ( 276 ق )، تأویل مشکل القرآن؛ جاحظ ( 255 ق )، اعجاز القرآن، محمدبن زید واسطی (307 ق )، نظم القرآن؛ ابوالحسن علی بن عیسی رمّانی ( 374 ق )، النکت فی إعجاز القرآن؛ الرّمانی و الخطابی ( 388 ق ) و عبدالقاهر جرجانی ( 474 ق، ثلاث رسائل فی إعجاز القرآن؛ أبوهلال عسکری ( 397 ق )، کتاب الصّناعتین؛ ثعالبی ( 430 ق )، إعجاز الإیجاز؛ باقلانی ( 402 ق )، إعجاز القرآن؛ عبدالقاهر جرجانی ( 474 ق )، أسرار البلاغة و دلائل الإعجاز؛ سیدقطب، مشاهد القیامة فی القرآن؛ شیخ محمد عبده، مشکلات القرآن الکریم؛ عبدالله درّاز، النبأ العظیم؛ عایشه بنت شاطئ، الإعجاز البیانی للقرآن؛ عبدالکریم خطیب، الاعجاز فی دراسات السابقین؛ مصطفی رافعی، اعجاز القرآن و البلاغة النبویة؛ شلتاغ عبود، الاعجاز القرآنی، اسلوباً و نظماً؛ رضایی کرمانی، کتاب شناسی اعجاز قرآن ( رساله کارشناسی ارشد )؛ نعیم الحمّصی، فکرة اعجاز القرآن؛ عبدالجبار الرّفاعی، معجم الدّراسات القرآنیه.
گفتنی است رساله جناب زمخشری در بیان وجوه اعجاز سوره کوثر از همه دلنشین تر است که أمین الاسلام آن را در پانزده بند خلاصه و در کتابک تفسیری اش آورده است ( ر.ک: فصلنامه مؤسسة آل البیت (علیه السّلام) لإحیاء التراث الإسلامی، سال سوم، شماره 13؛ محمدهادی معرفت، التمهید، ج5، ص 473-498؛ طبرسی، جوامع الجامع، ص 554 ).
2- قرآن پژوهان گران مایه در برشماری بسترهای اعجازین کتاب الهی سخنان سودمندی دارند. جناب یحیی بن حمزه علوی، متوفّای سال 749 ق، ده مورد ( ر.ک: الطّراز فی أسرار البلاغة و علوم حقایق الاعجاز، ج3، ص 367 ) و جناب بدرالدین محمدبن عبدالله زرکشی، متوفای سال 794، حدود چهارده مورد ( ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 93-107 ) و جناب جلال الدین سیوطی متوفّای سال 921 ق، بیش از ده مورد ( ر.ک: الإتقان فی علوم القرآن، ج2، ص 314-324 ) و جناب سید عبدالله شبّر، متوفّای 1242 ق، ده مورد ( حقّ الیقین فی معرفة اصول الدّین، ج1، ص 112 ) و جناب سیّد هبة الدین شهرستانی، متوفّای سال 1386 ق، پس از بیان نه مورد، دهمین آن را روح بری و دلربایی و اثرگذاری آن در جان آدمیان می شناساند ( ر.ک: المعجزة الخالدة، ص 8 ).
نیز علامه شیخ محمدجواد بلاغی (رحمه الله) شش مورد آورده ( ر.ک: آلاء الرّحمن، ص 3 ) و علاّمه شهید مطهری در این زمینه می نویسد: اعجاز قرآن را نمی توان در هیچ بعدی محصور و محدود ساخت؛ اما می توان در دو بعد لفظی و محتوایی جست و جو کرد. قرآن هم از لحاظ زیبایی و هنری آیت است ( ظاهره أنیقّ ) هم از لحاظ فکری و علمی آیت است ( باطنه عمیقٌ )… از دیگر خصوصیات منحصر به فرد قرآن حلاوت و شیرینی و دلربایی آن است… از جهت معنایی و محتوایی هم، قرآن هماره با طرح افکار و معانی بلند در ابعاد گوناگون هستی شناسی و اخلاق و تربیت و قوانین و مقرّرات و… سابقه و لاحقه و رابطه تسلسلی با روند پیشرفت دانش نداشته است، برخلاف دست آوردهای علمی نوابغ بشری که به حسب تاریخ علم، ارتباط تسلسلی دارد؛ برای نمونه قانون نیوتن بر حسب روند دانش تجربی باید صورت می گرفت، بدین معنا که بشر در گام های علمی خود در جاده ای پانهاد که باید به این جا می رسید که این قانون را کشف کند. ولی تبیین معارف گوناگون قرآن از سوی مردی أمّی در شرایط علمی آن روزگار، حتی اکنون نیز مطابق روند تکاملی علم بشری نیست.
همان سان که راهبرد اندیشه انسانی در راستای صحیح خود با ارائه منطق مادّه به منظور پیشگیری از خطای اندیشه از بدایع شگفت قرآن است، قرآن پیروی از ظنّ و گمان، تقلید از گذشتگان، سرعت در داوری، پیروی از تمنّیات نفسانی، پیروی از بزرگان و چشم پرکن های جامعه را به عنوان عناصر پالایش فکر در شرایطی تشریح کرد که هیچ کس در این زمینه سخنی نگفته بود و تنها قرن ها بعد دانشمندانی چون بیکن و دکارت در کنار منطق صوری و مهندسی فکر، عناصری محدود از منطق مادّه را نیز برای جلوگیری از خطای اندیشه مطرح کردند ( ر.ک: مجموعه آثار، ج4، مبحث نبوّت ).
عبدالرزاق نوفل به عرصه اعجاز عددی قرآن مجید روی آورده و کتاب الإعجاز العددی للقرآن الکریم را نگاشته که آقای مصطفی حسینی آن را به فارسی برگردانده است. او به تناسب اعداد یاد شده، به موضوع های متنوّعی مانند دنیا و آخرت 15 بار، یوم 365 و شهر 12 بار و… پرداخته است.
هم چنین دکتر رشاد خلیفه، فرضیّه پیش گفته را پیش گرفته و تحلیلی آماری از فواتح السور و حروف مقطع نمایانده و کلید این رمزگشایی را حروف نوزده گانه در بسم الله الرحمن الرحیم نامیده است.
3- هر چند زیرساخت ها و عوامل اثرگذار در تأثیر را نمی توان به این دو عنصر منحصر دانست. نظام واجی و آوایی، ویژگی های معنایی و تکوینی و شیوه بیانی نیز از این دست است.
4- وی را بنیان گذار نظریه « اعجاز در نظم قرآن » نامیده اند. ( ر.ک: الإعجاز البیانی للقرآن، ص 97 ).
5- اعراف، آیه 179.
6- نجم، آیه 7-11.
7- ر.ک: الرسائل، ج3 ( حجج النّبوة )، ص 279.
8- ر.ک: الکشاف، ج1، ص 30.
9- کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 81. در نقد نوشته حکیم بزرگ نصیرالدین طوسی می توان گفت که دیدگاه صرفه احتمال درستی نیست و گزافه گویی است، چون بسان بستن دست هم آورد و فراخواندنش به مبارزه و نبرد تن به تن است!
آری مانایی و نامیرایی قرآن، نخست به بافتار و پیام های زنده و زاینده، تپنده و توفنده، انگیزنده و افروزنده در جریان جاری جهان، سپس به شیوه بیان و شاکله هنری آن است، چنان که پایایی سنگ تراشیده « میکل آنژ » ( مجسمه حضرت داود (علیه السّلام) ) و تابلوی « گل آفتابگردان » از پیکاسو و نقاشی « لبخند ژوکوند » از لئوناردو داوینچی و… وامدار ماهیت هنری آن هاست که با گذر زمان گرد فرسودگی و غبار کهنگی بر آنها نمی نشیند.
10- نهایة التأمل فی أسرار التّنزیل، ص 20.
11- ر.ک : مرآة الاسلام، ص 144.
12- المیزان، ج1، ص 71.
13- سروده های ادبی از هفت شاعر به نام: امرؤالقیس و طَرَفة بن العبد و زهیربن أبی سلمی، لبیدبن ربیعة و عمرو بن کلثوم و عَنترة بن شدّاد و حارث بن حِلزه. برای آشنایی افزون تر رک: معلّقات سبع، ترجمه آیتی و حنّا الفاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه آیتی.
14- طبری، جامع البیان، ج29، ص 98؛ نیز ر.ک: حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص 507؛ زمخشری، الکشاف، ج4، ص 649؛ طبرسی، مجمع البیان، مج 9-10، ص 584.
15- اسراء، آیه 47. ر.ک: ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص 338؛ طبرسی، مجمع البیان، مج 5-6، ص387.
16- ر.ک: العقیدة و الشریعة فی الاسلام، ص 41.
17- اسلام از دیدگاه دانشمندان مغرب زمین، ص 42.
18- عذر تقصیر به پیشگاه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، ترجمه غلامرضا سعیدی، ص 91.
19- ر.ک: مشاهد القیامة فی القرآن، ص 10.
20- التصویر الفنّی فی القرآن، ص 193.
21- الدین و الاسلام، ج2، ص 107.
22- ر.ک: اعجاز القرآن و بلاغة النبویة، ص 16.
منبع مقاله :
حیدری فر، مجید؛ (1392)، مهندسی فهم و تفسیر قرآن، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم