بیتالمال، مهمترین منبع مالی حکومتی اهل بیت علیهمالسلام
بیتالمال یکی دیگر از منابع مالی اهل بیت (علیهمالسلام) است.
سؤال
پیش از بررسی این موضوع، به مناسبت بحث، در این جا سؤالی بدین مضمون مطرح میشود:
منابع درآمد بیتالمال در اسلام چیست؟
آیا تنها منابع مالی حکومت اسلامی خمس و زکات است؟
یا علاوه بر اینها، منابع مالی دیگری هم وجود دارد که حکومت اسلامی بخشی از هزینه خود را از آن راه تأمین میکند؟
پاسخ
چون بیتالمال مربوط به حکومت اسلامی و عامه مردم میشود، ضرورت دارد قبل از ورود به بحث به اختصار درباره لزوم تشکیل حکومت بحث شود تا ثابت گردد که انسان نیاز به حکومت دارد و حکومت هم بدون پشتوانه مادی و اقتصادی (صرفنظر از جنبه معنوی) امکانپذیر نیست و اقتصاد یکی از ارکان مهم هر جامعه و حکومت است. اینک توضیح مطلب:
لزوم تشکیل حکومت
بیتردید وجود دولت در زندگی اجتماعی بشر یک نیاز فطری و طبیعی است، چرا که انسان اجتماعی است و برای این که در راه تکامل همه جانبه خود پیشرفت کند نیاز به تشکیل حکومت دارد، تا در پرتو قانون و تعهد آن حکومت از هرج و مرج و بینظمی جلوگیری شود. (1)
فضل بن شاذان از حضرت رضا (علیهالسلام) نقل کرده است که آن حضرت در بیان لزوم و ضرورت حکومت در جوامع بشری میفرماید: ما هیچ یک از فرقهها و ملتها را نمیبینیم که جز به وجود یک سرپرست و رئیس به حیات خود ادامه داده و باقی مانده باشد، زیرا برای امر دین و دنیا ناگزیر باید چنین شخصی باشد. بنابراین از حکمت خداوند حکیم به دور است که مخلوقات خود را بیسرپرست بگذارد، با این که میداند وجود چنین شخصی برای آنها ضروری است و بدون آن زندگیشان تباه میشود؛ زیرا تحت رهبری او با دشمنانشان میجنگند و درآمد ملی و عمومیشان را عادلانه تقسیم میکنند و به وسیله او نماز جمعه و جماعت برپا میدارند و دست ستمگران را از حریم حقوق مظلومان کوتاه میکنند. (2) اما از این نکته نباید غفلت کرد که دوام و پایداری حکومت رابطه مستقیم با اقتصاد خوب و درآمدهای مستمر دارد تا آنجا که یکی از ارکان اساسی حکومت سالم و مردمی تأمین نیازمندیها و پر کردن خلاءهای اقتصادی انسانها به حساب میآید.
پیامبر و تشکیل حکومت
روشنترین گواه بر لزوم تشکیل حکومت در اسلام روش پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که وقتی وارد مدینه شد و زمینه نظام سیاسی مستقل فراهم گردید، اقدام به تشکیل حکومت کرد و در نخستین فرصت شخصاً به اداره جامعه برخاست و مانند یک حاکم و شخصیت سیاسی تشکیلات دولتی را پیریزی کرد. با بعضی از گروهها عقد پیمان و معاهده بست. برنامههای اقتصادی و اجتماعی تنظیم نمود. والی به اطراف فرستاد، سفرایی به خارج و نزد رؤسای قبایل و زمامداران روانه کرد و سران کشورها و رؤسای قبایل را به اسلام دعوت کرد و…
شکی نیست که پیاده کردن این برنامهها نیاز به بودجه فراوانی دارد تا بتوان به حکومت ادامه داد و به آنچه از نظر خوانندگان گرامی گذشت، جامعه عمل پوشاند.
پیامبر و تأسیس بیتالمال
به همین جهت از همان روزی که پیامبر تشکیل حکومت داد، به مسأله اقتصاد در پایداری حکومت عنایت خاصی داشت و تشکیل بیتالمال را در متن حکومت خود قرار داد و در اسلام نخستین کسی که بیتالمال را تأسیس کرد شخص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. (3)
نخست بیتالمال به صورت ابتدایی در خانه پیامبر و به دست خود آن حضرت تشکیل یافت و هرچه بر وسعت تشکیلات مسلمین و قلمرو حکومت اسلامی افزوده میشد، به تدریج دایره بیتالمال نیز توسعه مییافت.
مواردی از منابع بیتالمال
اما در این مورد که منابع بیتالمال آیا در زکات و خمس خلاصه میشود، و یا منابع دیگری هم وجود دارد؟
پاسخ این است که بیتالمال در زکات و خمس خلاصه نمیشود، بلکه از منابع متعددی گردآوری میشود که از آن جمله موارد ذیل را میتوان نام برد. (4)
1. انفال؛
2. زکات؛
3. خمس؛
4. خراج و مقاسمه؛
5. جزیه؛
6. مالیاتهای ضروری؛
7. درآمدهای استثنایی.
اینک توضیح عناوین
1. انفال
قرآن در این باره میفرماید:
از تو درباره (غنایم و هرگونه مال بدون مالک مشخص) سؤال میکنند بگو انفال مخصوص خدا و پیامبر است. پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و میان برادرانی که با هم ستیزه دارند، آشتی دهید و خدا و رسولش را اطاعت کنید، اگر ایمان دارید. (5)
انفال از نظر لغت
«انفال» در اصل از ماده «نفل» به معنی زیادی است و این که به نمازهای مستحب نافله گفته میشود، چون اضافه بر واجبات است و همچنین اگر نوه را نافله میگویند به خاطر این است که بر فرزندان انسان افروزده میشود چنانکه قرآن میفرماید: ما به ابراهیم، اسحاق را بخشیدیم و یعقوب (فرزندان اسحاق) را به او افزودیم. (6)
نوفل به کسی گفته میشود که بخشش زیاد داشته باشد و اگر به غنایم جنگی نیز انفال گفته شده است، یا به جهت این است که یک سلسله اموال اضافی است که بدون صاحب میماند و به دست جنگجویان میافتد، در حالی که مالک خارجی برای آن وجود ندارد و یا به این جهت است که جنگجویان برای پیروزی بر دشمن میجنگید، نه برای غنیمت. بنابراین غنیمت یک موضوع اضافی است که به دست آنها میافتد. (7)
مفهوم انفال در فقه اسلامی
گرچه آیه شریفه انفال در زمینه غنایم جنگی وارد شده، ولی مفهوم آن یک حکم کلی و عمومی است و تمام اموال اضافی، یعنی آنچه را مالک خصوصی ندارد شامل میشود، چنان که در روایتی از امام باقر (علیهالسلام) و امام صادق (علیهالسلام) آمده است:
«انفال» اموالی است که از دارالحرب بدون جنگ گرفته میشود و همچنین سرزمینی که اهلش آن را ترک کرده و از آنها هجرت میکنند و آن «فییء» نامیده میشود و میراث کسی که وارثی نداشته باشد و زمین و اموالی که پادشاهان به این و آن میبخشیدند در صورتی که صاحب آن شناخته نشود و بیشهزارها، جنگلها، و درهها و سرزمینهای موات که همه اینها از آن خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بعد از او برای کسی است که قائم مقام اوست و او آن را در راهی که مصلحت خویش و مصلحت مردمی که تحت تکفل او هستند ببیند، مصرف خواهد کرد. (8) از آنچه گذشت بخوبی روشن شد که انفال نیز متعلق به خدا و پیامبر و قائم مقام اوست و به تعبیر دیگر تعلق به حکومت اسلامی دارد و در مسیر منافع عموم مسلمین مصرف میگردد.
بنابراین پیامبر و ائمه معصومین (علیهمالسلام) یکی از منابع مالی که در اختیار داشتند، انفال بود.
2. زکات
زکات یکی دیگر از منابع مالی حکومت اسلامی است که اسلام آن را بر ثروتمندان واجب کرده تا بدین وسیله ضعف مالی و اقتصادی تهیدستان جبران گردد تا حدی که بینیاز شوند. مصرف زکات در قرآن اینگونه بیان شده است:
زکات مخصوص فقرا و مساکین و کسانی است که برای (جمعآوری) آن کار میکنند و کسانی که برای جلب محبتشان اقدام میشود و برای (آزادی) بردگان و بدهکاران و در راه (تقویت آیین) خدا و واماندگان در راه… (9)
از این آیه استفاده میشود، زکات باید در هشت مورد مصرف گردد:
1. نیازمندانی که در تأمین مخارج زندگی خود کمبود دارند؛
2. مستمندانی که حتی مخارج روزانه خود را ندارند؛
3. مأمورینی که برای گردآوری و حفظ زکات میکوشند؛
4. برای متمایل کردن بیگانگان به آیین اسلام؛
5. آزاد کردن بردگان؛
6. دادن قرض بدهکاران؛
7. هر کاری که برای خشنودی خدا باشد مانند ساختن پل، مسجد، کتابخانه و کارهای عامالمنفعه؛
8. برای درماندگان در راه؛ یعنی کسانی که از وطن دور مانده و برای رسیدن به وطن نیاز به کمک دارند.
3. خمس
یکی دیگر از منابع مالی اهل بیت (علیهمالسلام) خمس است. خمس؛ یعنی پرداختن بیست درصد از مازاد درآمد سال پس از کسر تمام هزینههای زندگی سالانه که طبق دستور اسلام بر برخی از استفادههای مالی مردم بسته شده است. خمس از واجبات اکید اسلامی است و در تشریع حکم وجوب و جریان عملی آن در صدر اسلام اختلافی بین علمای اسلام نیست. اینک درباره وجوب خمس و اهمیت آن به یک آیه و دو حدیث توجه فرمایید:
قرآن میفرماید: «بدانید هرگونه غنیمتی به شما رسد، خمس آن برای خدا و پیامبر و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است. اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بیایمان یعنی روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آوردهاید و خداوند بر هر چیزی قادر است.» (10)
1. ابیبصیر از امام باقر (علیهالسلام) سؤال کرد: چه عملی است که انجام آن به آسانی انسان را اهل آتش میکند؟ فرمود: خوردن یک درهم از مال یتیم. و یتیم ما هستیم. (11)
(به خاطر ستمی که دستگاههای طاغوتی روا داشته و از ما قدرت تصرف در مال و دفاع از حق خویس را همانند یتیم سلب کرده است).
2. امام باقر (علیهالسلام) فرمود: بر هیچ کس حلال نیست چیزی از اموال مورد تعلق خمس را خریداری کند، مگر آن که حق ما را به ما برساند. (12)
خمس به دو بخش تقسیم میشود: یک قسمت به نام سهم امام نامیده میشود که مرکب است از سهم خدا، سهم رسول خدا و سهم ذیالقربی (امامان اهل بیت)؛ قسمت دوم به نام «سهم سادات» نامیده میشود که مرکب است از سهم یتیمان، مساکین و راه ماندگانی که سید باشند و چون زکات بر سادات حرام است، (13) از خمس استفاده میکنند. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: جمعی از بنیهاشم خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و تقاضا کردند که آنها را مأمور جمعآوری کنندگان زکات تعیین کرده است، ما به آن سزاوارتریم. حضرت فرمود:ای فرزندان عبدالمطلب زکات نه برای من حلال است نه برای شما، ولی من به جای این محرومیت به شما وعده شفاعت میدهم… شما به آنچه خداوند و پیامبر برایتان تعیین کرده راضی باشید (و کار به امر زکات نداشته باشید) آنها گفتند راضی شدیم. (14)
یادآوری
تذکر این نکته لازم است که: این که برخی تصور میکنند که پیامبر و خاندانش جز از راه خمس حقی ندارند، تصوری موهوم و بیاساس است. بلکه خمس نمونهای است از حق آنها، گرنه تمام آنچه روی زمین است از آن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان اوست. از این رو در روایتی آمده است که محمد بن ریان میگوید به امام عسکری (علیهالسلام) نوشتم: جانم قربانت. برای ما روایت کردهاند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا جز خمس حقی ندارد. جواب آمد که دنیا و آنچه بر روی آن است از آنِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است. (15)
در ضمن حدیث دیگری میخوانیم: امام صادق (علیهالسلام) به شخصی به نام اباسیّار فرمود: گمان میکنی از زمین و آنچه خداوند از آن بیرون آورده بیش از یک پنجم مال ما نیست؟ کلیه زمین و آنچه خداوند از آن بیرون آورده همه از آن ماست. (16)
خمس پشتوانه مالی شیعیان
بیشک هر جمعیت و گروهی که هدف مشترکی دارند برای سازماندهی و شکلبندی نیروهای خود جهت پیشبرد هدفهای مشترک نیاز به منابع مالی دارند. چه در صورت قطع عواید مالی هرگونه فعالیت و جنبشی فلج میگردد. شیعیان نیز براساس این اصل کلی برای ادامه حیات و تعقیب آرمانهای مقدس خود همواره نیازمند پشتوانه مالی بودند.
از این رو کسانی که میخواستند به گونهای خود را از دادن خمس معاف دارند، از برخی از ائمه معصومین (علیهمالسلام) این تقاضا را میکردند ولی به آنها اجازه نمیدادند، که به دو مورد اشاره میشود:
1. یکی از تجار فارس که از پیروان امام رضا (علیهالسلام) بود به آن حضرت نامه نوشت و درباره خمس اجازه خواست. حضرت در جواب نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم، همانا خدا وسعت دهنده و کریم است. در مورد عمل و کار ضامن ثواب است و در تنگی، ضامن غم و اندوه. هیچ مالی حلال نیست جز از راهی که خدا آن را حلال کرده و خمس موجب کمک ماست، کمک بر دین ما و عیالات ما و پیروان ما، و موجب توان ما است بر آنچه میبخشیم و آبرویی که میخریم (مانند پولهایی که برای حفظ آبروی خود به غیر مستحق میدهیم) از کسانی که از قهر و زورشان میترسیم. پس آن را از ما دریغ ندارید و تا میتوانید خود را از دعای ما محروم نکنید. زیرا دادن خمس کلید روزی شما و مایه پاک شدن گناهان شماست و چیزی است که برای روز بیچارگی خود آماده میکنید و مسلمان کسی است که به عهدی که با خدا بسته، وفا کند، مسلمان آن نیست که با زبان بپذیرد و با دل مخالفت کند. والسلام» (17)
2. در حدیث دیگری آمده است: جماعتی از خراسان خدمت حضرت رضا (علیهالسلام) رسیدند و درخواست کردند ایشان را از پرداخت خمس معاف دارد. فرمود: این چه نیرنگی است؟ به زبان خود با ما اظهار دوستی و اخلاص میکنید و حقی را که خدا برای ما و ما را برای آن قرار داده و آن خمس است از ما دریغ میدارید؟ نمیکنیم، نمیکنیم، نمیکنیم. هیچ یک از شما را معاف نمیداریم. (18)
با این همه در ادوار مختلف تاریخ، شیعیان بویژه نیروهای مبارز، و به صورت اخص، سادات و علویان آنان همواره در فشار اقتصادی بسر میبردند و حکومتهای وقت به منظور تضعیف نیروهای آنان غالباً آنها را از راههای گوناگون در فشار اقتصادی قرار میدادند.
مرحوم کاشف الغطاء بعد از این که حکم سهام ششگانه خمس را از نظر شیعه بیان میکند، مینویسد: از زمان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تاکنون اینگونه بوده است ولی بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اهل تسنن حق خمس را قطع کرده و آن را جزء بیتالمال ساختند. نتیجه این شد که نیازمندان بنیهاشم هم از زکات محروم ماندند و هم از خمس. به این جهت فقهای اهل تسنّن عملاً باب «خمس» را از کتب خود حذف کرده و در تألیفات خود مطلقاً بحثی تحت این عنوان ندارند، در حالی که فقهای شیعه در هر کتاب کوچک و بزرگ فقهی خود بحث مستقلی درباره خمس، مانند زکات دارند. (19)
در این زمینه علاوه بر گرفتن فدک، از فاطمه زهرا که انگیزه سیاسی داشت و هدف از آن تضعیف اقتصادی موضع امیرمؤمنان (علیهالسلام) و بنیهاشم بود، نمونههای فراوانی در تاریخ اسلام به چشم میخورد.
4. خراج و مقاسمه
خراج و مقاسمه دو نوع مالیات ارضی است که از طرف دولت اسلامی بر زمینهای مفتوحة عنوه (یعنی زمینهایی که مسلمانان با جنگ و غلبه توانستهاند آنها را از دست کفار خارج سازند) تعیین میگردد و کسی که روی این زمینها کار میکرد، موظف بود هر سال مبلغی به عنوان مالیات ارضی به دولت بپردارد و چون اینگونه اراضی از آن تمام مسلمانان است و قابل خرید و فروش نیست، باید منافع آن هم در مصالح عموم صرف شود.
خراج و مقاسمه با این که هر دو مالیات ارضی است، ولی این دو عنوان با هم تفاوت دارند. خراج عبارت است از مالیات نقدی که از طرف دولت تعیین میگردد و کسانی که روی آن زمینها کار میکنند، موظف هستند هر سال همان مبلغ را به خزانه دولت واریز نمایند، مثلاً بر هر جریب زمین مبلغ ده دینار خراج بپردازند، ولی مقاسمه این است که خود دولت در محصول زمینهای خراجیه با کشاورزان سهیم باشد. مثلاً یک سوم یا یک چهارم محصولات، مال دولت و بقیه آن مال کشاورزان باشد. (20)
موارد مصرف خراج
خراج پس از جمعآوری طبق تشخیص و دستور حاکم واقعی اسلام، در راه مصالح عمومی و امنیت و دفاع از مرزها و آنچه که موجب تقویت و رشد جامعه اسلامی از نظر اقتصاد و سیاست و… است صرف میگردد.
امیرمؤمنان (علیهالسلام) در فرازی از عهدنامه مالک اشتر که در مورد خراجدهندگان توصیه میکند، میفرماید:
«خراج و مالیات را دقیقاً زیر نظر بگیر! به گونهای که صلاح مالیات دهندگان باشد، زیرا در بهبودی وضع مالیات و بهبودی حال مالیات دهندگان بهبود حال دیگران نیز نهفته است و هرگز دیگران به صلاح نمیرسند، جز این که خراجدهندگان در صلاح و بهبودی به سر برند، چرا که مردم همه وامدار و نانخور خراج و خراجگزاران هستند.» (21)
از این عبارت بخوبی استفاده میشود که «خراج» از منابع اساسی اقتصاد و رفاه زندگی عمومی مسلمین و تأمین معاش و مصالح آنهاست، و به همین جهت باید برای پربار کردن آن کوشش همه جانبه به عمل آید.
5. جزیه
جزیه یک نوع مالیاتی است که سالیانه از «اهل کتاب» در برابر مسؤولیتی که دولت اسلامی به منظور تأمین امنیت جانی و مالی و عرضی برعهده میگیرد، دریافت میگردد. (22)
و این از مسائلی است که در قرآن در مورد وجوب آن تصریح شده است، آن جا که میفرماید: با کسانی از اهل کتاب که نه ایمان به خدا دارند و نه به روز جزا و نه آنچه خدا و رسولش تحریم کرده، حرام شمرند و نه آیین حق را میپذیرند، پیکار کنید، تا زمانی که جزیه را به دست خود با خضوع و تسلیم بپردازند. (23) جزیه اندازه ثابت و معینی ندارد و هر سال روی مصالح و توافق طرفین مبلغ آن از طرف مقامات دولتی تعیین میگردد. حکومت اسلامی حق دارد «جزیه» را به طور «سرانه» وضع کند؛ به این معنی که هر مرد بالغ و سالم هر سال مبلغی باید جزیه بدهد و یا این که جزیه را از «زمینی» بگیرد و یا این که مبلغی مالیات ارضی و مبلغی مالیات سرشماری به نام جزیه دریافت نماید. (24)
دریافت خراج و جزیه توسط ائمه (علیهمالسلام) جز در زمان خلافت علی (علیهالسلام) ثبت نشده و علت آن روشن است. اما در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) موارد متعددی در این زمینه به چشم میخورد که در این جا به چند نمونه اشاره میشود و قبل از بحث به امان نامهای که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) به اُکَیدِر، حاکم دُومة الجندل داد و این مقدمه، سبب شد برای گرفتن جزیه از اهل ایله و… اشاره میشود.
اماننامه به اُکَیدِر، حاکم دُومة الجَنْدَل
در پیماننامهای که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای اکیدر (25) مرقوم فرمود، آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم، این عهدنامهای است از محمد رسول خدا برای اکیدر در هنگامی که به ندای اسلام پاسخ داد و بتها و شریکهای موهوم خداوند را به همراه خالد بن ولید که شمشیر خداوند است، در منطقه دومة الجندل و اطراف آن از بین بردند. همه سرزمینهای شما چه زمینهای دارای آب و چه زمینهای بایر بدون زراعت و زمینهایی که حدود آنها مشخص نیست و آبهای پنهانی و سلاح و اسب و حصارها از آن حکومت اسلامی است. نخلستانها و زمینهای آباد که در تصرف شما است به شرط پرداخت خمس از خود شماخواهد بود. بر کسی که کمتر از چهل گوسفند داشته باشد زکات نیست و از کشت و زرع شما جلوگیری نمیشود و ده یک چیزهایی که زکات ندارد از شما گرفته نخواهد شد. نماز را در وقت خود بپا دارید و زکات را به موقع بپردازید. بر شما باد که مفاد این عهدنامه را رعایت کنید و نسبت به آن صدق و وفا داشته باشید. خداوند متعال و مسلمانانی که حضور دارند گواه این عهدنامهاند.»
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همچنین نامهای که مشتمل بر امان و صلح بود مرقوم داشت و برادر او را هم امان داد و برای او جزیه تعیین فرمود. حضرت در آن هنگام انگشتر در دست نداشت، آن نامه را با ناخن خود مهر فرمود.
مردم مناطق دومه و أیله و تیماء پس از این که متوجه اسلام اکیدر شدند از قدرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ترسیدند. یُحَنّة بن رُوبَه که پادشاه أیلَه بود خدمت حضرت آمد. او میترسید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همان طور که کسی را به جنگ اکیدر فرستاد کسی را هم به جنگ آنان بفرستد مردم ناحیه جَریاء و أذرُح هم با او پیش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و رسول خدا با آنان صلح فرمود و برای آنها جزیه مقطوعی تعیین کرد. پیامبر برای آنها نامهای مرقوم داشت که مضمون آن چنین است:
«بسم الله الرحمن الرحیم، این امان نامهای است از خدا و محمد نبی که رسول اوست برای یحنة بن روبه و مردم ایله برای کشتیهای آنها و کاروانهای زمینی و دریایی ایشان. ذمه خدا و رسول خدا برای ایشان و مردم شام و یمن و ساحلنشینان دریا که با آنان همراهند، خواهد بود. اگر کسی فتنهای کند مال او برای هر کس که آن را بگیرد حلال است و نباید که آنها را از هر آبی که بخواهند آن جا بروند و از هر راهی که بخواهند رفت و آمد کنند، منع نمایند. چه راههای زمینی، چه دریایی. این نامه را جُهَیمِ بن صَلت و شُرَحْبیل بن حَسَنَه به فرمان رسول خدا نوشتهاند.»
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای اهل أیله که سیصد مرد داشت، سیصد دینار جزیه سالیانه تعیین کرد. یعقوب بن محمد ظفری، از عاصم بن عمر بن قتاده از عبدالرحمن بن جابر از قول پدرش نقل کرده که گفت روز یحنة بن رؤبه را به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند. او را دیدم که صلیبی از طلا بر خود داشت و پیشانی او پرچین بود (افسرده و ناراحت به نظر میآمد) و همین که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دید، سر فرود آورد و با سر خود تعظیم کرد. حضرت به او اشاره کرد سرت را بلند کن. و با او صلح کرد و دستور داد بُردی یمنی به او هدیه دادند و او را در خانهای نزدیک خانه بلال منزل دادند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای اهل جَرباء و أذرُح این نامه را نوشت: «از محمد رسول خدا برای أذرح، آنها در امان خدا و امان محمد هستند و برعهده آنهاست که در هر ماه رجب صد دینار کامل و به میل خاطر بپردازند و خداوند کفیل بر آنهاست.»
واقدی گوید: از روی نامه اهالی أذرح نسخهای برداشتم که چنین بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم، از محمد نبی، برای مردم أذرح، آنها در امان خدا و امان محمد قرار دارند و بر عهده ایشان است که در هر ماه رجب یکصد دینار کامل به میل خاطر بپردارند و خداوند کفیل ایشان است که باید نسبت به مسلمانان خیرخواهی و نیکی کنند و اگر مسلمانان به واسطه ترس و بیم به آنها پناهنده شوند و آنها در امان باشند باید ایشان راه پناه دهند تا این که محمد پیش از خروج خود برای آنها دستور تازهای بدهد.»
گویند رسول خدا برای اهل مَقنا (26) هم نامهای مرقوم داشت که ایشان در امان خدا و امان محمد قرار دارند و برعهده آنهاست که یک چهارم محصول یوه و یک چهارم پارچههای بافته شده خود را بپردازند. (27)
6. مالیاتهای اضطراری
نوع دیگر از منابع حکومت اسلامی مالیاتی است که حاکم در حال اضطرار وضع میکند. حکومت اسلامی تمام مالیاتهای دریافت شده از این طریق را در مصارف حکومتی و مخارج مملکتی مصرف مینماید و اگر موقعیتی پیش آمد که این مالیات هم برای اداره مملکت و انجام کارهای لازم و وظایف اجتماعی و فرهنگی و اصلاحی کافی نبود، یا احتیاجات فوقالعاده و حالات استثنایی به علت مواجه شدن با حوادث داخلی و خارجی برای جامعه پیش بیاید، حاکم میتواند مالیاتهای فوقالعاده دیگری به قدر رفع ضرورت وضع نماید. این قسم از مالیات حد معیّن و زمان خاص ندارد و بسته به نظر حاکم و از اختیارات حکومت اسلامی است که قرآن درباره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: پیامبر نسبت به مؤمنان از خود آنها اولی است. (28)
حاکم اگر بتواند شهرها را آباد سازد به طوری که مردم در رفاه و آسایش زندگی کنند در آن صورت اگر نیاز مالی بیشتری داشته باشد میتواند مالیات دیگری که صلاح میداند و مصلحت عمومی اقتضا میکند از مردم دریافت نماید. چنان که محمد بن مسلم و زرارة بن اعین از امام باقر و امام صادق (علیهاالسلام) روایت میکنند که فرمود: امیرمؤمنان (علیهالسلام) بر گله اسبهای نجیبی که در بیابان میچریدند، بر هر اسب در هر سال دو دینار و بر اسبهای معمولی یک دینار مالیات وضع کرد. (29)
7. درآمدهای استثنایی
از منابع مالی دیگر که دولت اسلامی میتواند آنها را در مصارف عمومی مسلمانان صرف نماید، عبارت است از مظالم، کفارات، لقطه، وقفها، وصیتها و نذوری که محل مصرف آنها تعیین نشده است و… (30)
سؤال دیگر درباره بیتالمال
سؤال دیگر این است که بیتالمال باید در چه راهی مصرف شود؟ و آیا پیامبر و خاندان آن حضرت تمام آنچه به دستشان میرسید، برای گذراندن زندگی خود مصرف میکردند؟
آیا کمکهای مالی آنان به دیگران که موارد متعددی از آن گذشت همهاش از مال شخصی خودشان بود یا از بیتالمال؟ یا از طریق دیگری تأمین میشد؟
پاسخ
درباره پاسخ به این سؤال توجه خوانندگان گرامی را به یک نکته جلب میکنیم و به طور مختصر در این باره به بحث میپردازیم و آن نکته اینکه: یکی از شئون حکومت، و وظایف خطیر رهبر مسلمین، پاسداری از اموال عمومی و بیتالمال است. زیرا خیانت به بیتالمال علاوه بر عواقب شوم معنوی آن، باعث درهم شکستن نظام حکومت و عدالت اجتماعی و به وجود آمدن هرج و مرج و تبعیضات ضد بشری و اختلافات طبقاتی میگردد و از نظر قرآن خیانت به بیتالمال کار بسیار ناپسند و حرامی است و مجازات روز قیامت را به دنبال دارد. (31)
پینوشتها:
1. آنچه که گفته شد یکی از فلسفههای ضرورت تشکیل حکومت است.
2. و منها انا لانجد فرقه من الفرق و لامله من الملل بقوا و عاشوا الابقیم و رئیس…، علل الشرایع، ص 253. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 99. بحارالانوار، ج 23، ص 32، حدیث 52.
3. محمد اسعد، عصر الانطلاق، به نقل از نوری همدانی، حسین، بیتالمال در نهجالبلاغه، نشر بنیاد نهجالبلاغه، چاپخانه سلمان فارسی، چ 1، 1363، ص 16.
4. گرچه در این باره به بحث میپردازیم، ولی جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به: الاسلام نظام انسانی، ص 157-131.
5. یَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِكُمْ وَأَطِیعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُؤْمِنِینَ. (سوره انفال، آیه 1).
6. وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً… (سوره انبیا، آیه 72)
7. جهت اطلاع بیشتر درباره معنای انفال به این منابع رجوع شود: لسان العرب، ج 14، ص 245. النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج 5، ص 99. مجمع البحرین، ج 5، ص 485. الفیروزآبادی، القاموس المحیط، ج 4، ص 59. فصل النون باب اللام. ابیالحسین احمد بن فارس زکریا. معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، دارالکتب العلمیه، اسماعیلیان، نجفی، بیتا، ج 5، ص 456-455. المصباح المنیر، ج 2، ص 328. المعجم الوسیط، ابراهیم مصطفی، احمد حسن الزیارت حامد عبدالقادر، محمد علی النجار با اشراف عبدالسلام هارون، المکتبه العلمیه، تهران، ج 2، ص 591. الراغب الاصفهانی، ابیالقاسم الحسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق محمد سید گیلانی، تهران، منشورات المکتبه المرتضویه، بیتا، ص 503-502.
8. انها ما اخذ من دارالحرب من غیر قتال کالذی انجلی عنها اهلها و هم المسمی فیئاً و میراث من لا وارق له و قطائع الملوک اذا لم تکن مغصوبه و الاجام و بطون الاودیه و الموات فانها لله و لرسوله و بعده لمن قام مقامه یصرفه حیث یشاء من مصالحه و مصالح عیاله. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 518-517. جمالالدین مقداد بن عبدالله السیوری، کنز العرفان فی فقه القرآن، تهران، بین الحرمین، چاپخانه حیدری، 1343 ش، 1384 ق. منشورات المکتبه المرتضویه، ج 1، ص 254. وسائل الشیعه، ج 6، ص 364، باب الانفال حدیث 1. الهمدانی، الغروی، الحاج آقا رضا، مصباح الفقیه فی الزکاه و الخمس…، قم، منشورات مصطفوی، شعبان 1364، ص 51. النجفی، الشیخ محمد حسن، جواهر الکلام، تعلیق شیخ عباس قوچانی، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی، ط 7، ج 16، ص 116. العاملی، محمد بن مکی، الشیخ شمسالدین، الشهید الاول، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، مؤسسه النشر الاسلامی، ج 1، ص 263-262.
9. إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ… (سوره توبه، آیه 60)
10. وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. (سوره انفال، آیه 41)
11. عن ابیبصیر قال: قلت لابی جعفر (علیهالسلام) ما ایسر ما یدخل به العبد النار قال من أکل مال الیتیم درهماً و نحن الیتیم، وسائل الشیعه، ج 6، ص 377. کتاب الخمس، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب 1، حدیث 1.
12. عن ابیجعفر (علیهالسلام) قال: لایحل لاحد ان یشتری من الخمس شیئاً حتی یصل الینا حقنا، همان، حدیث 4.
13. همانگونه که در بالا یادآور شدیم، به طور مسلم زکات بر نیازمندان بنیهاشم حرام است و حق ندارند از زکات مصرف کنند. هدف از این محرومیت و ممنوعیت این است که زکات یک نوع چرک اموال محسوب میشود. همانگونه که در روایتی آمده است:… قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ان الصدقه اوساخ ایدی الناس و ان الله قد حرم علی منها و من غیرها ما قد حرّمه…، وسائل الشیعه، همان کتاب الزکاه، باب 29، حدیث 2، ص 186. سمهودی مینویسد: حرم الله علیهم الصدقه و عوضهم عنها هذا السهم من الخمس جواهر العقدین فی فضل الشرفین، 1407 ه، 1987 م، ج 2، ص 39. امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) فرمودند پیامبر فرمود: صدقه چرکهای دست مردم است و خدا اینها را بر من حرام کرده است. این که تعبیر به وسخ شده است شاید بدین جهت باشد که همانگونه که در لغت آمده است: الوسخ ما یعلوا الثوب و الجلد من الدرن و قله التعهد بالماء، لسان العرب، ج 15، ص 294 وسخ به معنای زیادتی و اضافاتی است که روی اشیاء (مانند لباس و بدن…) هویدا میشود و شاید یکی از جهات اطلاقش بر زکات از آن جهت باشد که مازاد بر زندگانی شخص تولید کننده است و با دادن آن، مال خود را از حق الهی خالص و نفس خود را از خِسَّت و دوستداری شدید مال، پاک میکند…
14. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، استانبول، منشورات المکتبه الاسلامیه، 1374 ه.ق، ج 2، ص 752-751. باب تحریم الزکاه علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و هم بنوهاشم و بنو المطلب. وسائل الشیعه، ج 6، ص 186، حدیث 2 با اندک تفاوت.
15. عن محمد بن الریان قال کتبت الی العسکری (علیهالسلام) جعلت فداک روی لنا أن لیس لرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) من الدنیا الا الخمس فجاء الجواب ان الدنیا و ما علیها لرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) الاصول من الکافی، ج 1، ص 338، حدیث 6.
16. اومالنا من الارض و ما اخرج الله منها الا الخمس؟ یا ابا سیاران الارض کلها لنا فما اخرج الله من شییء فهو لنا. کافی، همان، ص 337، حدیث 3. النجفی، الشیخ محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، تحقیق الشیخ عباس القوچانی، داراحیاء، التراق العربی، بیروت، لبنان، ط 7، ج 16، کتاب الخمس، ص 3-5. مصباح الفقیه قی الزکاه و الخمس، کتاب الخمس ص 108. نکتهای که تذکر آن بیمناسبت نیست این است که بیشک فرستادگان و اولیای خدا به فرمان و اذن او میتوانند به هنگام لزوم، در جهان تکوین و آفرینش تصرف کنند و برخلاف عادت و جریان طبیعی، حوادثی به وجود آورند و این ولایت تکوینی است و بالاتر از ولایت تشریعی، یعنی سرپرستی مردم از نظر حکومت و نشر قوانین و دعوت و هدایت به راه راست است. با این همه پیشوایان دینی که به اذن پروردگار میتوانستند ریگ و خاک را به گوهر تبدیل کنند و برای گذراندن زندگی و تأمین معاش خویش و کمک کردن به دیگران از راه معجزه و کرامت… استفاده کنند، اما با کار و کوشش و عرق ریختن به زندگی خویش ادامه میدادند. که در این جا چند مورد به عنوان نمونه (که میتوانستند از راه معجزه تأمین معاش کنند و نکردند) از نظرتان میگذرد.
1) جابر میگوید: خدمت امام باقر (علیهالسلام) رسیدم و اظهار نیاز کردم. فرمود: اکنون یک درهم نزد ما نیست. طولی نکشید کمیت (شاعر) آمد اجازه شعر خواندن گرفت و سه قصیده انشا کرد. حضرت به غلام خود دستور داد… سه کیسه پول، از اطاق برای او آورد. کمیت گفت: به خدا من شما را برای دنیا دوست ندارم. حضرت در حق او دعا کرد و دستور داد غلام کیسهها را برگرداند. من دلنگران شده با خود گفتم: به من میگوید درهمی ندارم و امر میکند سی هزار درهم به کمیت بدهند. فرمود: ای جابز برخیز داخل اطاق شو. رفتم، چیزی نیافتم (و از آن کیسهها اثری ندیدم) فرمود، ای جابر، آنچه ما از شما پنهان داشتهایم بیش از آن است که آشکار کردهایم. آنگاه برخاست و دست مرا گرفت و داخل اطاق برد و پا به زمین زد. قطعه طلایی شبیه گردن شتر از زمین بیرون آمد. سپس فرمود: ای جابر! این اعجاز را ببین و به احدی جز برادران مورد اطمینان خود نگو. خداوند ما را بر آنچه بخواهیم قدرت داده و اگر بخواهیم زمین را با مهارهایش برانیم خواهیم راند. الحرّ العاملی، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ترجمه احمد جنتی، انتشارات تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1399 ق، 1357 ش، ج 5، ص 285-284.
2) یونس بن ظبیان و مفضّل بن عمرو… گفتند خدمت امام صادق (علیهالسلام) بودیم، فرمود: «خزانههای زمین و کلیدهای آن نزد ما است. اگر من بخواهم با یک پایم به زمین اشاره کنم و بگویم هرچه طلا داری بیرون بیاور، میآورد. با یک پا اشاره کرد و روی زمین خطی کشید. زمین شکافته شد. سپس با دست اشاره کرد، شمش طلایی به اندازه یک وجب برداشت و فرمود: خوب ببینید، وقتی نگاه کردیم شمشهای بسیاری روی هم دیدیم که میدرخشید… اصول کافی، ج 1. کتاب الحجه، باب مولد ابیعبدالله جعفر بن محمد (علیهالسلام) ص 394، حدیث 4.
3) یکی از اصحاب حضرت رضا (علیهالسلام) میگوید: پول زیادی برای او بردم، ولی خوشحال نشد. من از این جهت اندوهگین شدم و با خود گفتم پولی آوردم. او مسرور نمیشود. امام به غلام خود فرمود: «طشت و آب بیاور.» سپس روی تختی نشست و دستش را گرفت و به غلام خود فرمود: آب بریز. در این هنگام دیدم از میان انگشتانش قطعههای طلا در طشت میریزد، آنگاه متوجه من شد و فرمود: کسی که چنین است به پولی که تو برایش آوردهای اعتنایی ندارد. اصول کافی، ج 1. کتاب الحجه، باب مولد ابیالحسن الرضا (علیهالسلام) ص 411، حدیث 10.
4) ابوهاشم جعفری میگوید: نیاز مالی خود را به اطلاع امام حسن عسکری (علیهالسلام) رساندم. حضرت تازیانهاش را به زمین کشید، سپس شمش طلایی که حدود پانصد دینار بود از زمین بیرون آورد و به من داد. فرمود: ابوهاشم! این را بگیر و اگر کم است، عذر ما را بپذیر. مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 431.
17. کتب رجل من تجّار فارس من بعض موالی ابی الحسن الرضا (علیهالسلام) یسأله الاذن فی الخمس فکتب الیه بسم الله الرحمن الرحیم ان الله واسع کریم ضمن علی العمل الثواب و علی الضیّق الهم لایحل مال الا من وجه احله الله و ان الخمس عوننا علی دیننا و علی عیالاتنا و علی موالینا و ما نبذله و نشتری من اعراضنا ممن نخاف سطوته فلا تزووه عنا و لاتحرموا انفسکم دعائنا ما قدرتم علیه فان اخراجه مفتاح رزقکم و تمحیص ذنوبکم و ما تمهدون لانفسکم لیوم فاقتکم، و المسلم من یفی لله بما عهد الیه و لیس المسلک من اجاب باللسان و خالف بالقلب و السلام. الاصول من الکافی، ج 1. کتاب الحجه، باب الفیء و الانفال و تفسیر الخمس… ص 460، حدیث 25. الشیخ المفید، المقنعه، تحقیق و نشر مؤسسه النشر الاسلامی، جامعه مدرسین، قم، ط 2، 1410 ه.ق، ص 284.
18…. قدم قوم من خراسان علی ابیالحسن الرضا (علیهالسلام) فسألوه أن یجعلهم فی حل من الخمس فقال: ما أمحل هذا تمحضونا بالموده بالسنتکم و تزوون عنا حقاً جعله الله لنا و جعلنا له و هو الخمس. لانجعل، لانجعل، لانعجل لاحد منکم فی حل. کافی، همان، حدیث 26. تهذیب الاحکام، نشر صدوق، ج 4، ص 185، حدیث 395. مقنعه، همان، ص 284. شاید این گونه احادیث مربوط به زمان خاص و موقعی بوده که ائمه مبسوط الید نبودند، چون روایاتی هم هست که طبق آنها خمس را به شیعیان بخشیدهاند. و این هم در مقطع خاصی بوده است که در این مورد (بخشیدن خمس) رجوع شود به وسائل الشیعه، ج 6، ص 378. باب اباحه حصه الامام من الخمس للشیعه مع تعذر ایصالها الیه، و عدم احتیاج السادات و جواز تصرف الشیعه فی الانفال و الفیء و سایر حقوق الامام مع الحاجه و تعذر الایصال، النراقی، مهدی، مستند الشیعه فی احکام الشریعه، منشورات، قم، مکتبه آیه الله مرعشی، 1405 ه.ق، ج 2، ص 87. فی دلیل المسقطین لنصف الخمس و اباحته للشیعه. به پاورقی تهذیب الاحکام، نشر صدوق، ج 4، ص 186 و 187 نیز رجوع شود. المقنعه، ص 284.
19. محمدحسین آل کاشف الغطاء، اصل الشیعه و اصولها، با مقدمه علامه مرتضی عسکری، مؤسسه اعلمی، بیروت، ط 4، 1402 ه.ق، ص 113.
20. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، معالم الحکومه، قم، ناشر، مؤسسه الامام الصادق (علیهالسلام) ط 4، 1413 ه.ق، ج 2، ص 582.
21…. و تفقد امر الخراج بما یصلح اهله فأن فی صلاحه و صلاحهم صلاحا لمن سواهم و لاصلاح لمن سواهم الا بهم لان الناس کلهم عیال علی الخراج و اهله… نهجالبلاغه، صبحی صالح، ص 436، نامه 53. این قسمت نامه در بحث اهمیت کشاورزی هم به مناسبت آورده شده است.
22. جزیه، در حقیقت همانگونه که از نامش پیداست جزاء (دستمزدی) است در برابر حفظ مال و جان و عرضشان که به حکومت میپردازند. علامه طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ط 2، 1394 ه.ق، ج 9، ص 252. نووی مینویسد: الجزیه… و هی مشتقه من الجزاء کانها جزاء اسکاننا ایاهُ فی دارنا و عصمتنا دمه و ماله و عیاله… تهذیب الاسماء و اللغات، اداره الطباعه المنیریه، مصر، ج 2، ص 51.
23. قَاتِلُوا الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَیُحَرِّمُونَ مَاحَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ. (سوره توبه، آیه 29)
24. همانگونه که گذشت، جزیه اندازه ثابت و معینی ندارد. جهت اطلاع بیشتر به این منابع رجوع شود: العلامه الحلی، مختلف الشیعه فی احکام الشریعه، مکتبه مطبعه الاسلامی، قم، ط 1، 1415، ج 4، ص 489 به بعد. تهذیب الاحکام، ج 4، ص 148، باب 32، باب مقدار الجزیه. الاستبصار، ج 2، ص 53. باب مقدار الجزیه، جواهر الکلام، ج 21، ص 245. کتاب الجهاد فی کمیّه الجزیه. الشیخ المفید، المقنعه، 272.
25. اکیدر بن عبدالملک حکمران دومه الجندل بود وی از قبیله کنده و نصرانی بود و بر ایشان پادشاهی میکرد. جهت اطلاع بیشتر به مغازی واقدی، ج 2، ص 1025، رجوع شود.
26. مقنا: جایی نزدیک أیله است. معجم البلدان، ج 5، ص 178.
27. المغازی، ج 2، ص 1032-1030. تاریخ ابنخلدون، ج 2، ص 224.
28. النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ. (سوره احزاب، آیه 6)
29. عن محمد بن مسلم و زراره عنهما (علیهماالسلام) جمیعاً قالا: وضع المؤمنین (علیهالسلام) علی الخیل العتاق الراعیه فی کل فرس فی کل عام دینارین و جعل علی البرازین دیناراً. وسائل الشیعه، ج 6. کتاب الزکوه ابواب ما تجب فیه الزکاه، ص 51، باب 16، حدیث 1. جهت اطلاع بیشتر به کتب فقهی رجوع شود.
30. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، معالم الحکومه، قم، ناشر مؤسسه الامام الصادق (علیهالسلام) ط 4، 1413 ه.ق، ج 2، ص 585-584.
31. … وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ… (سوره آل عمران، آیه 161) درباره شأن نزول آیه رجوع شود به الکاشانی، الفیض، الصافی فی تفسیر القرآن، تهران، منشورات المکتبه الاسلامیه، 1393 ه.ق، ط 4، ج 1، ص 310. مجمع البحرین، ج 5، ص 435. واقدی، المغازی، ج 1، ص 102. حدیثی هم در مورد غلول آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود ایاکم و الغلول فانه عار علی اهله یوم القیامه. عسقلانی، احمد بن حجر، فتح الباری در شرح صحیح بخاری، بیروت، لبنان، دارالمعرفه، للطباعه و النشر، ج 6. کتاب الجهاد، ص 186، یعنی بر غلول و خیانتکار در روز قیامت عیب و آتش دوزخ و ننگ است.
منبع مقاله :
علیدوست خراسانی، حجةالاسلام و المسلمین نورالله؛ (1391)، منابع مالی اهل بیت (علیهمالسلام)، تهران: دانشگاه امام صادق (علیهالسلام)، چاپ اول.