خانه » همه » مذهبی » بیداری و آمادگی

بیداری و آمادگی

بیداری و آمادگی

از انس بن مالک روایت شده است که گفت: شنیدم پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌فرماید: ای مسلمانان، خودتان را آماده کنید (و آستین‌ها را بالا بزنید) که امر قیامت جدّی است و آماده‌ی مرگ شوید، چرا که کوچ کردن نزدیک است و توشه

Bidari - بیداری و آمادگی
Bidari - بیداری و آمادگی

 

نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی

 

عَن اَنَسِ بنِ مالِکٍ قالَ: سَمِعتُ رَسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله وسلم) یَقولُ: یَا مَعشَرَ المُسلِمینَ شَمِّرُوا فَإنَّ الاَمرَ جِدٌّ وَ تَأَهَّبوا فَإنَّ الرَّحیلَ قَریبٌ وَ تَزَوَّدُوا فَإنَّ السَّفَرَ بَعیدٌ وَ خَفِفُّوا اَثقالَکُم فَإنَّ وَرَاءَکُم عَقَبَةً کَؤُوداً وَ لَایَقطَعُها اِلَّا المُخِفُّونَ. اَیُّها النّاسُ اِنَّ بَینَ یَدَیِ السّاعَةِ اُموراً شِداداً وَ اَهوالاً عِظاماً وَ زَماناً صَعباً یَتَمَلَّکُ فیهِ الظَّلَمَةُ وَ یَتَصَدَّرُ فیهِ الفَسَفَةُ وَ یُضامُ فیهِ الآمِرونَ بِالمَعروفِ وَ یُضطَهَدُ فیهِ النّاهونَ عَن المُنکَرِ فَاَعِدُّوا لِذَلِکَ الایمانَ وَ عَضُّوا عَلَیهِ بَالنَّواجِذِ وَ الجَأُوا اِلَی العَمَلِ الصّالِحِ وَ اَکرِهوا عَلَیهِ النُّفُوسَ تُفضُوا اِلَی النَّعیمِ الدّائِمِ.
از انس بن مالک روایت شده است که گفت: شنیدم پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌فرماید: ای مسلمانان، خودتان را آماده کنید (و آستین‌ها را بالا بزنید) که امر قیامت جدّی است و آماده‌ی مرگ شوید، چرا که کوچ کردن نزدیک است و توشه بردارید که سفر طولانی است و بارهای خود را سبک گردانید که در پیش روی شما گردنه‌های صعب‌العبوری است که جز سبکباران کسی نمی‌تواند از آن بگذرد.
(ای مردم،) نزدیک قیامت و آخر دنیا، امور سخت و هول‌ها و وحشت‌های بزرگ و روزگار سختی است که در آن حکمرانان جهان، ظالمانند و فاسقان در مصدر امور قرار می‌گیرند و امر به معروف کنندگان مظلومند و نهی از منکرکنندگان در فشار. پس (در این موقع) با ایمان، آماده و مهیّای آن روز شوید و بر دندان‌ها بفشرید (و عزم را جزم کنید) و به دامن عمل صالح پناه ببرید و نفس را بر انجام دادن کارهای نیک (باوجود ناخشنودی نفس) وادارید تا به بهشت جاودان نایل شوید.
بحارالانوار، ج 77، ص 186

نور هدایت

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در این حدیث نکاتی را در مورد بیداری انسان‌ها و آگاهی مردم بیان کرده است:
1. در دستور اوّل «شَمِّروا» دارد که در لغت به معنی آماده شدن است. شاید اصل آن از اینجا باشد که عرب می‌گوید: «شَمَّرَ عَن سَاقَیهِ». عرب‌ها معمولاً لباس بلند می‌پوشند که برای فعّالیّت‌های جدّی به کار نمی‌آید و وقتی می‌خواستند فعّالیّت جسمی کنند این لباس را بالا می‌زدند، یا این لباس را بالا می‌کشیدند و آن را با شال به کمرشان می‌بستند که پیراهن تا نصف ساق یا تا سر زانو می‌آمد. لذا عبارت «شَمَّرَ عَن ساقَیهِ» کنایه از آماده شدن برای کار و فعّالیّت است.
حضرت می‌فرماید: آماده شوید چون مطلب جدّی است و آتش جهنّم و حساب و کتاب در کار است.
2. دستور دوم مشابه دستور اوّل است با این تفاوت که می‌گوید وسایل را آماده کنید. تفاوت واژه‌ی «شَمِّروا» با «تَأهّبوا» ، با اینکه هر دو به معنی آماده شدن است، در این است که در شمّروا خود انسان باید آماده شود، ولی در تأهّبوا انسان باید ابزار و وسایل را فراهم سازد. البتّه برای هر سفری – که سفر آخرت نیز یکی از آنهاست – هم باید خود انسان آماده باشد و هم وسایل را آماده کند.
3. غیر از وسایل، مثل مرکب و بار و بنه، باید زاد و توشه نیز بردارد، چون رحیل و کوچ نزدیک است و سفر دور. اینها با هم تضادّی ندارند.
«رحیل» به معنی آغاز سفر است. حرکت زود صورت می‌گیرد ولی سفر خیلی طولانی است. مثل اینکه به ما بگویند فردا آماده شوید می‌خواهیم حرکت کنیم، امّا سفر یک سال طول می‌کشد. وسایل یک سال را با خود بیاورید. خلاصه این قریب و بعید با هم منافات ندارند، چون یکی آغاز سفر و دیگری پایان سفر را می‌گوید، زیرا هر لحظه احتمال حرکت است و فاصله‌ی مرگ و حیات انسان خیلی کم است.
قبلاً گفته‌ایم در گلوی انسان زبان کوچکی است که می‌شود آن را زبان حیات و زندگی یا برزخ بین مرگ و زندگی دانست. وقتی انسان غذا می‌خورد این زبان روی مجرای تنفّس می‌افتد و آن را محکم می‌گیرد و غذا را به مجرای مری و معده هدایت می‌کند. وقتی شخص غذا را بلعید و فرو برد زبان برداشته می‌شود و مجرای تنفّس باز و مجرای مری بسته می‌شود.
حال اگر این زبان هنگام خوردن غذا دیر حرکت کند یا از حرکت بیفتد و دریچه‌ی هوا بسته نشود و ذرّه‌ای از آن در دستگاه تنفّس وارد شود کشنده است. از این رو به حیاتی که به مویی بسته است نمی‌توان اعتماد کرد.
سفر آخرت سفر درازی است. مطابق برخی آیات، زمان حسابرسی هزار سال و بنابر برخی آیات پنجاه هزار سال طول می‌کشد که مفسّران بین دو آیه چنین جمع کرده‌اند که در قیامت پنجاه موقف است، یعنی پنجاه پست بازرسی وجود دارد که باید از آنها عبور کرد و هر پستی – البتّه اگر مراد تعداد ایستگاه‌های بازرسی باشد – هزار سال به طول می‌انجامد، امّا اگر کنایه از تکثیر باشد به این معناست که این محاسبه هزاران سال طول می‌کشد. پس هر سفری مرکبی خاص می‌طلبد. مثلاً سفر دریایی را نمی‌توان با وسایل خشکی پیمود و یا به عکس.
4. باز خود را سبک کنید برای اینکه در پیش روی شما گردنه‌های صعب‌العبوری است که جز سبکباران از آن نمی‌توانند بگذرند. انسان وقتی می‌خواهد سفر بیابانی برود لوازم تجمّلی با خود نمی‌برد و بارش را سنگین نمی‌کند. اگر بار سنگین باشد در همان سربالایی اوّل درمی‌ماند. امّا کسانی که ورزیده، چابک و سبکبال‌اند به سرعت از این گردنه‌ها می‌گذرند. چه خوب است انسان بارش را سبک گَرداند و زهد پیشه سازد تا بتواند از این گردنه‌ها همچون اسبی بادپا بگذرد. در گذشته مردم به صورت گروهی و کاروانی مسافرت می‌کردند و چنانچه کسی از قافله عقب می‌ماند گرفتار و بیچاره می‌شد، چرا که قافله برای یک نفر نمی‌توانست بماند. لذا افراد می‌ کوشیدند از قافله جا نمانند.
در ذیل حدیث می‌فرماید: «اَیُّهَا النّاسُ، اِنَّ بَینَ یَدَیِ السّاعَةِ اُمُوراً شِداداً وَ اَهوالاً عِظاماً» این بخش بحث طولانی و دامنه‌داری می‌طلبد که ما در بحث فشرده‌ی اخلاقی خودمان آن را به اختصار مطرح می‌کنیم. از احادیث چنین استفاده می‌شود که در پایان دنیا، هم اوضاع تکوینی عالم مشکلات و شدایدی دارد و هم اوضاع اجتماعی و زندگی بشر پیش از قیام حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، زیرا هر دو در آستانه‌ی پایان عمر دنیاست. این دو با هم پیوندی دارند که در اینجا به هم عطف شده‌اند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌فرماید: در آخر دنیا امور «شِداد» (سخت) و وحشت‌های عظیم است که همه چیز عالم را در هم می‌ریزد: کوه‌ها مانند پنبه زده شده می‌شوند، دریاها به جوش می‌آیند، خورشید تاریک می‌شود و حالتی پیش می‌آید که انسان همه چیز را از یاد می‌برد. زندگی اجتماعی نیز با وحشت‌های بزرگی روبه‌روست که در اینجا مخصوصاً به چند قسمت آن اشاره شده: زمانی است که ظالمان و فاسقان بر جهان حکم می‌رانند و امر به معروف کنندگان و نهی از منکر کنندگان در فشار قرار می‌گیرند و بعد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) دستورهایی می‌دهد.
البتّه آنچه در این حدیث آمده لازم نیست در تمام عالم باشد ممکن است بخشی از جهان حکومت صالحی داشته باشد، امّا مجموع دنیا با این مسائل روبه روست که نمونه‌ای از آن را در عصر خودمان می‌بینیم.
وقتی حضرت مفاسد دنیا را بیان می‌کند بر دو نکته‌ی حسّاس انگشت می‌نهد: مسأله‌ی حکومت و مسأله‌ی امر به معروف و نهی از منکر.
می‌فرماید: دنیا نابود می‌شود چون حکومت به دست افراد ظالم و فاسق می‌افتد. برای همین است که حکومت در اسلام بسیار اهمّیّت دارد و باید تلاش کرد حکومت اسلام برقرار بماند. این واقعیّتی است که اگر حکومت فاسد نباشد هیچ جا فاسد نمی‌شود و اگر حکومت فاسد شد همه چیز فاسد می‌شود. گفته‌اند: «النّاسُ عَلی دِینِ مُلوکِهِم؛ مردم مطابق دین و آیین فرمانروایانشان عمل می‌کنند».
حضرت بر حکومت انگشت نهاد، زیرا اساس صلاح و فساد حکومت است.
دو واجب است که اگر اقامه شوند تمام فرایض برپا می‌شوند. در روایت دارد که امر به معروف و نهی از منکر نسبت به فرایض دیگر، مانند نسبت دریای موّاج است به دهان.
نکته‌ی آخر اینکه برای مقابله با مفاسد چه کنیم؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) دو سلاح پیش نهاد:

ایمان:

مهم‌ترین سلاح بُرنده، ایمان است.

استقامت:

انسان وقتی عصبانی می‌شود و عزم خود را بر انجام دادن کاری جزم می‌کند دندان‌هایش را بر هم می‌فشارد. وقتی زیاد بفشرد دندان‌های عقب روی هم می‌آیند. عبارت «عَضَّوا عَلَیهِ بِالنَّواجِذِ» اشاره به تصمیم قاطع است که عامل پیشرفت در همه‌ی کارهاست. مراد این است که به دنبال ایمان، دومین سلاح استقامت است، یعنی با سستی و تنبلی و کم کار کردن هیچ‌کس به جایی نمی‌رسد.
برای اینکه انسان دچار تنبلی و سستی نشود باید قبلاً این صفت را شناخته و به نتیجه‌اش آگاهی پیدا کند.
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در این باره می‌فرماید: لِلکَسلانِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَتَوانی حَتّی یُفَرِّطُ وَ یُفَرِّطُ حَتّی یُضَیِّعُ وَ یُضَیِّعُ حَتّی یَأثِمَ: «کسل وتنبل سه نشانه دارد: سستی می‌کند تا به تنبلی و کوتاهی منجر شود، تفریط می‌کند تا تضییع کند و تضییع می‌کند تا گناه کند».
اگر در حالات مردان پیروز و برجسته‌ی عالم بنگریم، از جمله صفات بارز آنها جدّی بودن در رفتار و کردار و ترک سستی و تنبلی است. حتّی پیامبران با اینکه از تأییدات الهی برخوردار بودند، پشتکار عجیبی داشتند، مخصوصاً وقتی انسان در حالات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و جدّیت آن جناب از جمله در مسأله‌ی مهاجرت از مکّه به مدینه دقّت می‌کند می‌بیند با آنکه حضرت می‌توانست با بُراق و بُرقع که در شب معراج از آنها استفاده کرد از مکّه هجرت کند، یا طیّ‌الارض کند، ولی با پای پیاده برای اینکه رد گم کند به جای شمال به جنوب مکّه رفت، وقتی مطمئن شد دشمن مأیوس شده از بیراهه مکّه را دور زد، شب‌ها راه رفت و روزها استراحت کرد، آن هم در سنگلاخ‌ها و صحراهای حجاز. این کار چندان دشوار بود که حضرت در مدّت دوازده روز انجام داد. اینها برای ما الگو و اسوه هستند.
همه‌ی کسانی که در زندگی موفّق شدند انسان‌هایی کوشا و جدّی بودند. حالات بزرگان را ببینید که چقدر زحمت می‌کشیدند. در گرمای سخت نجف، صاحب جواهر (رحمه الله) بر سر نعش پسرش کتاب جواهر می‌نویسد.
امّا انسان‌های لاأُبالی و تنبل – چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود- آن قدر سستی می‌کنند تا باعث کوتاهی در عمل شده و آن هم منجر به از دست رفتن فرصت‌ها و سرانجام منتهی به گناه شود.

پی‌نوشت‌ها:

 

منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد