حجاب به معني پوشش و پرده و حاجب ميباشد و هر پوششي را نميتوان حجاب دانست، بلكه به پوششي حجاب گفته ميشود كه به سبب پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.[1]مقصود از حجاب در اينجا نوعي پوشش كامل و سراسري است كه چادر يا مقنعه و يا چيزي است كه بانوان خود را با آن بپوشانند، تا در معرض ديگران نمايان نشوند، مصداق بارز و متبادر عرفي آن چادر ميباشد و مقصود از كشف حجاب كه در عصر رضاخان صورت گرفت باز داشتن بانوان از اين نوع حجاب بود.
بر اساس آيات قرآني و سنت نبوي و سيره اهلبيت پوشش و حجاب يكي از ضروريات اسلام است.[2] رضاخان ميرپنج كه از قزاقهاي سپاه ايران در عهد قاجار بود، با زيركي خاصي كه داشت خود را به هرم قدرت نزديك و با حمايتهاي دول بيگانه خصوصاً انگليس خود را به بالاترين مقامات سياسي در ايران رساند و پله پله تا دستيابي به سلطنت صعود او تخت احمد شاه آخرين پادشاه سلسله قاجار را با دادن شعارهاي اصلاحاتي و تظاهر به جمهوريخواهي و رفتارهاي عوامفريبانه و حمايت انگليس تصاحب كرد، رضاخان سوادكوهي قزاق، سردار سپه و وزير كابينه شد. او با طي اين مراحل در ايران دورهي مستبدانهي جديدي را پايهگذاري كرد.[3]او با تظاهر به مذهب و رياكاري توانست تا حدي حمايت علماء كه اهل فرهنگ و ذي نفوذ در اجتماع بودند را، جلب كند.[4] انگليس با به قدرت رساندن چهرههايي ضعيف مثل سيد ضياء و ناامن نمودن اوضاع داخلي كه از حضور بيگانگان نيز سرچشمه ميگرفت، زمينه را مساعدتر مينمود، تا قدرتگيري رضاخان مقبوليت بيشتر و ضعفها متوجه قاجاريه شود، تا كودتاي آرام صورت پذيرد.[5]او پس از سوار شدن بر اريكة قدرت، اميال دروني خويش و خواستههاي اربابان، بيگانه خود را با هدايت برخي از درباريان؛ مثل فروغي اظهار و دشمنيهاي خويش را با مظاهر اسلام آشكار و با تبليغات جنجال برانگيز اين خيانتها را به نام اصلاحات مطرح كرده و به طور علني مخالفت صريح خود را با نمادهاي مذهبي و باورهاي ديني و هنجارهاي عرفي و شرعي آغاز نمود.[6] او پس از مسافرت به تركيه كه اولين و آخرين سفر خارجي او در مدت 20 ساله حكومتش بود، اين مفاسد را با نام اصلاحات آغاز كرد، مسافرت او به تركيه نيز با تحريك و ترغيب محمد علي فروغي انجام گرفت، تا رضاخان بيسواد، تحت تأثير افكار و رفتار آتاتورك قرار گيرد و از نزديك شيفتهي كارهاي او شود آتاتورك همان كسي بود كه امپراطوري عظيم اسلامي را با افكار غربگرايانة خويش منقرض و بهترين خدمت را به جهان غرب و اربابان غربي خود انجام داد و نام اسلام را از كشورهاي اروپايي برافكند و وحدت و يكپارچگي جهان اسلام را از بين برده و زمينههاي حضور مستمر استعمارگران را در كشورهاي اسلامي و منطقه را فراهم كرد.
رضاخان پس از ديدار با آتاتورك در مراجعت به ايران چنين اظهار داشت: «… اين چادر، چارچوها را چطور ميشود از بين برد، دو سال است كه اين موضوع فكر مرا به خود مشغول داشته… از وقتي كه به تركيه رفتم «زنهاي آنجا را ديدم كه… حجاب را دور انداخته و دوش بدوش مردها كار ميكنند، ديگر از هر چه زن چادري بود بدم آمد…»[7]بنابراين نميتوان گفت كه رضاخان منع حجاب را به تحريك آتاتورك در ايران آغاز كرد؛ بلكه محرك اصلي رضاخان در مخالفت با اسلام، غربيان بودند كه نماينده آنها در دربار شاه محمد علي فروغي بود و او رضاخان را تحريك به مسافرت نمود. رضاخان با تقليد از آتاتورك به انجام اين امور با نام اصلاحات دست زد كه در حقيقت نميتوان به آن نام اصلاحات نهاد؛ بلكه او با اين عملكرد و با اجراي چنين قوانيني در پي رسيدن به اهداف قلدرمآبانه خود و راضي كردن اربابان خويش بود كه ميخواستند، ايران بعنوان مستعمره مشترك آنها باشد و يكي شيلات شمال را در اختيار داشته باشد و ديگري نفت جنوب را و معادن و آثار باستاني را به يغما ببرد و همزمان فرهنگ اسلامي را به تحليل برده و از ريشه بركنند و ايران را همانند كشور تركيه يكي از مستعمرات پايدار خود نمايند، او با ايجاد ارتش نوپا[8] و جديد و اجراي طرح سراسري خط آهن از غرب تا جنوب و اصلاحات ارضي و متحدالشكل نمودن روحانيت كه هر يك از اينها را به عنوان اصلاحات ياد ميكرد، به دنبال هدف خاصي بود كه استقلال كشور را به طور كامل محو بنمايد و اساس دين را از ريشه بر كند؛ چون اصليترين مانع را روحانيت ميدانست كه به نوعي ميخواست آنها را قلع و قمع نمايد.[9]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ بيست سالة ايران، نويسنده:مكي.
2. از انقلاب مشروط تا كودتاي رضا خان نويسنده:علي محمد بشارتي.
3. تاريخ سياسي معاصر نويسنده:سيد جلال الدين مدني.
پي نوشت ها:
[1] . مطهري، مرتضي، مسئلة حجاب، تهران، صدرا، چاپ مكرر، 1368، ص 77.
[2] . نور/27 تا 31، 59 تا 61.
[3] . خزعل و پادشاهي رضاخان، سرپرسي لورين وزيرمختار انگليس، خاطرات سياسي، تهران، فلسفه، چاپ اول، 1363، ص 124.
و مدني، سيد جلال الدين، تاريخ سياسي معاصر، قم، جامعة مدرسين، چاپ سوم، بيتا، ص 230 ـ 170 و 239.
[4] . مكي، حسين، تاريخ بيست ساله ايران، تهران، انتشارات علمي، چاپ اول، 1374، جمعه 1، ص 268 و 433.
[5] . مدني، پيشين، ص 238 و خاتمي، محمد، رضاخان در مطبوعات ديروز، تهران، مدبر، چاپ اول، 1377، ص 22، 19.
[6] . مدني، پيشين، ص 243.
[7] . بشارتي، علي محمد، از انقلاب مشروطه تا كودتاي رضاخان، تهران، سوره مهر، چاپ اول، 1381، ج 2، ص 176.
[8] . استفان كرونين، ارتش و حكومت پهلوي، ترجمة علي بابائي، تهران، انتشارات خجسته، چاپ اول، 1377، ص 37 و 65، 201 و رازي، عبدالله، تاريخ ايران، تهران، اقبال، 1317، ص 902، 799.
[9] . مدني، پيشين، ص 249.