نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
تأخیر بیان
نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
برخی (1) از علمای اصول میگویند: تأخیر بیان (2) از وقت حاجت جایز نیست و بعض دیگر میگویند عدم جواز تأخیر بیان از وقت حاجت اجماعی و اتفاقی است. (3) زیرا لازمهی تأخیر بیان از وقت حاجت تكلیف مالایطاق خواهد بود. توضیح اینكه وقتی مولی در روز اول ماه به صورت مجمل میگوید: در روز دهم كاری را انجام بده و تا روز دوازدهم خواستهی خود را مشخص نمیكند، و در روز دوازدهم میگوید: منظورم این بود كه در روز دهم ماه باید به مسافرت میرفتی، بدیهی است كه انجام دادن چنین تكلیفی در روز دهم مقدور مكلف نیست، و این تأخیر بیان از وقت حاجت است. پس مفاد این قاعده امر بدیهی و روشنی است. زیرا موقعی كه لازم است مطلبی ذكر شود، در آن زمان سكوت كند و لب فروبندد، تفویت مصلحت كرده در نتیجه مصلحتی از دست میرود، و تفویت مصلحت امر نادرست و ناپسندی است. لذا در گلستان سعدی آمده است:
دو چیز طیرهی عقل است: دم فروبستن *** به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی
تأخیر بیان از وقت خِطاب (4)
آیا میشود بیان را از وقت خطاب تأخیر انداخت یا خیر؟
مثال:
مولی روز اول ماه میگوید: شما باید در روز دهم كاری را انجام دهید. سپس در روز هشتم بگوید: منظورم از آن كار خرید فلان كتاب است. آیا چنین تأخیری جایز است؟ سیدمرتضی میگوید: این مسئله اختلافی است. سپس به هر گروهی از علمای اهل سنت راهی را نسبت میدهد و بعد میگوید: حق این است كه اگر خطاب مجمل و یا عام باشد، تأخیر بیان از وقت خطاب جایز است. زیرا اگر مكلف در حین خطاب قادر به انجام دادن آن كار مورد خطاب نباشد، این عدم قدرت مانع از اصل خطاب نخواهد بود. با اینكه مطمئناً قدرت بر انجام دادن مهمتر از علم به كیفیت عمل است. وقتی آن جایز است پس بدون تردید در صورتی كه علم به كیفیت عملی نداشت باز خطاب جایز است. علاوه بر آن در قرآن چنین خطابی واقع شده است. خداوند به بنی اسرائیل میفرماید: خداوند به شما دستور میدهد كه گاو مادهای را بكشید. (5) سپس بنی اسرائیل جزئیات آن گاو مورد نظر را به وسیلهی موسای پیامبر از خدا جویا میشوند. (6) ركن الدین جرجانی شاگرد علامه حلی در كتاب غایة البادی فی شرح المبادی میگوید: تأخیر بیان تفصیلی از وقت خطاب جایز است اما تأخیر بیان اجمالی جایز نیست. (7) آنچه بین علما شهرت دارد، این است كه تأخیر بیان از وقت خطاب بدون هیچ قید و شرطی جایز است. (8) به دلیل وقوع آن در خطابات و اوامر عقلاء و قویترین دلیل بر امكان پیدایش پدیدهای وقوع آن است. (9)
پینوشتها:
1.الوافیه فی اصول الفقه، ص347.
2.مبادی الوصول الی علم الاصول، ص161؛ الذریعه الی اصول الشریعه، ج1، ص 361؛ قوانین الاصول، ج1، ص 341؛ الوافیه فی اصول الفقه، ص347.
3.الذریعه الی اصول الشریعه، ج1، ص 361؛ مبادی الوصول الی علم الاصول، ص161؛ قوانین الاصول، ج1، ص 341.
4.مبادی الاصول الی علم الوصول، ص161؛ الذریعه الی اصول الشریعه، ج1، ص 362.
5.«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً» سورهی مباركهی بقره، آیهی 67.
6.الذریعه الی اصول الشریعه، ج1، ص 362.
7.مبادی الوصول الی علم الاصول، ص163.
8.قوانین الاصول، ج1، ص 341.
9.ادلّ دلیلٍ علی امكان شیء وقوعه.
منبع مقاله :
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم