تاثير قرآن بر ادب فارسي
تاثير قرآن بر ادب فارسي
توکل
وعلي الله فتوکلُوا إن کُنتُم مُؤمنين مائده/23؛و بر خداي توکل کنيد،اگر بدو گرويده ايد.
خود توکل يهترين کارهاست
زانکه در هر کار دستت بر خداست
نيست کاري از توکل خوب تر
چيست از تسليم خود محبوب تر
«مولوي»
تکيه بر تقوا و دانش در طريقت گمرهي است
راهرو گر صد هنر دارد توکل بايدش
«حافظ»
کار خود گر به خدا باز گذاري حافظ
اي بسا عيش که با بخت خداداد کني
«حافظ»
دلا همواره تسليم و رضا باش
به هر حالي که باشي با خدا باش
خدا را دان خدا را خوان به هر کار
مدان تو ياوران را به از او يار
به هر کاري مددکارت خدا هست
دليل راه دينت مصطفي هست
«ناصرخسرو»
همنشيني و مصاحبت
يا ويلتي ليتني کم أتخذ فلاناً خليلاً لقد أضلني عن الذّکر فرقان/28-29؛ واي بر من!اي کاش فلان(مرد فاسق)را دوست نمي گرفتم که مصاحبت و همنشيني با او،مر از پيروي قرآن و رسول حق محروم ساخت.
اي فغان از يار ناجنس اي فغان
همنشين نيک جوييد از فلان
«مولوي»
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزي چند
پي نيکان گرفت و مردم شد
«سعدي»
با بدان کم نشين که بد ماني
خودپذير است نفس انساني
کند از عاقلت بحق در خشم
به از آن کت ببندد ابله چشم
من نديدم سلامتي ز خسان
گر تو ديدي سلام ما برسان
«سنايي»
از اثر صحبت است هرچه درين عالم است
ورنه کجا يافتي بيد بهاي نبات
«مجلسي»
صحبت ناجنس گزند آورد
صد دل آسوده به بند آورد
«سنايي»
جامه کعبه را که مي بوسند
او نه از کرم پيله نامي شد
با عزيزي نشست روزي چند
لاجرم همچون او گرامي شد
«ابن يمين»
چاک خواهم زدن اين دلق ربايي چه کنم
روح را صحبت ناجنس عذابيست اليم
«حافظ»
منبع:ماهنامه قرآني ،آموزشي نسيم وحي (شماره اول)
/خ