خانه » همه » مذهبی » تاريخ تدوين قرآن (1)

تاريخ تدوين قرآن (1)

تاريخ تدوين قرآن (1)

دلايل و شواهد بسياري وجود دارد که به صورت قطع و يقين، گردآوري قرآن را در عصر رسول الله صلي الله عليه و آله ثابت مي کند.

00552 - تاريخ تدوين قرآن (1)
00552 - تاريخ تدوين قرآن (1)

 

نويسنده: سيد جعفر مرتضي عاملي

 

دلايل و شواهد بسياري وجود دارد که به صورت قطع و يقين، گردآوري قرآن را در عصر رسول الله صلي الله عليه و آله ثابت مي کند.
طرح همه جانبه ي آن دلايل، نياز به مجالي وسيع دارد و بررسي همه مطالبي که در ارتباط با اين موضوع دارد، در اين مجال اندک اگر غير ممکن نباشد، دست کم کاري بس دشوار خواهد بود، از اين رو تنها به بخشي از آن ها اشاره خواهيم کرد.
نخست، به بيان برخي از نظريات درباره گردآوري قرآن در عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله مي پردازيم:

گروهي از عالمان بر اين نکته تأکيد دارند که آنچه امروز در ميان همه امت هاي اسلامي به عنوان قرآن موجود است، دقيقاً با همين شکل و ترتيب آيات و سوره ها، در زمان حيات رسول اسلام صلي الله عليه و آله جمع آوري شده و هيچ گونه جابه جايي در آن صورت نگرفته است. بنابراين نظم و چينش آيات و سوره ها، تحت نظارت و به اشاره ي آن حضرت بوده است.

از جمله ي طرفداران اين نظريه، مي توان اين عالمان را نام برد: حارث محاسبي، خازن زرقاني، زرکشي، عبدالصبور شاهين، محمد غزالي، ابوشامه، باقلاني،(1) حر عاملي (2)، ابن کاووس (3) و سيد شرف الدين.(4)
دکتر صغير، در اين زمينه مي گويد: «… کاوش علمي بيانگر اين واقعيت است که تمامي قرآن در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله نوشته و گردآوري شده است، چه اين که همين نظريه را ابن حجر برگزيده است.»(5)
جز اينان، عالمان ديگري نيز داراي همين نظريه اند که براي پرهيز از طولاني شدن بحث، به بيان همين مقدار اکتفا مي کنيم.

پي گيري بحث در سه محور

براي بررسي و اثبات اين حقيقت که قرآن در زمان حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به همين شکل موجود، بدون کم و کاست و بدون کمترين تغيير، گردآوري شده، بايد بحث را از سه محور مطالعه کنيم:
يک. ملاحظه ي اهتمام پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت به قرآن و تلاش در راه تعليم آن به مسلمانان و تحريص آنان به قرائت، حفظ و ختم قرآن. چنان که اين اهتمام پس از وفات آن حضرت نسل به نسل تداوم يافت، تا آن جا که هنوز چندي از وفات رسول خدا صلي الله عليه و آله نگذشته بود که شمار قاريان قرآن بر ده ها هزار نفر بالغ گرديد. با اين حال کوچک ترين تصرف يا تحريفي – از هر ناحيه – صورت مي گرفت، آنان اعتراض مي کردند و کساني چون ابوذر آرام ننشسته و بر مي آشوبيدند.
دو.توجه به اين واقعيت که صحابه ي رسول خدا صلي الله عليه و آله، قرآن را بر آن حضرت عرضه داشته و در حضور او قرائت مي کردند.
سه. مطالعه ادله اي که نشان مي دهد، صحابه رسول خدا صلي الله عليه و آله در زمان آن حضرت به ختم قرآن، همّت مي گماشته اند و از ناحيه آن حضرت دستورهايي مبني بر تشويق و برانگيختن اصحاب به ختم مستمر قرآن وارد شده است. علاوه بر اين، تاريخ نيز بازگوکننده ي اين واقعيت است که برخي از صحابه، خود در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله چندين بار قرآن را ختم کرده اند.
همه ي اين دلايل، بي ترديد مي رساند که قرآن تنها با نظارت يکي دو شاهد – چنان که برخي روايات مدعي است – گردآوري نشده است.
اکنون به بررسي تفصيلي اين سه محور مي پردازيم:

1.اهتمام پيامبر به قرآن

از امير المؤمنين عليه السلام روايت شده است که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
مَن قَرأَ القرآنَ حتَي يَستظهِرَه و يَحفظَه أدخلَه الله الجنّةَ و شَفَّعه في عشرةٍ من أهلِ بيتِه کلِّهم قد وَجَبت لهم النارُ.(6)
در اين زمينه احاديث فراواني وارد شده که براي استقصاي آن ها مي توان به منابع حديثي مراجعه کرد.(7)
از عبادة بن صامت نقل شده است:
هر گاه مردي هجرت مي کرد، پيامبر صلي الله عليه و آله او را به يکي از ما (صحابه) مي سپرد تا قرآن را به او تعليم دهيم. همواره در مسجد رسول خدا صلي الله عليه و آله بر اثر تلاوت قرآن، همهمه اي برپا بود، تا آن جا که رسول خدا صلي الله عليه و آله دستور داد به منظور پرهيز از اشتباه انداختن يکديگر، با صداي آهسته تري قرآن را تلاوت کنند.(8)
در بيان ديگري چنين آمده است:
هر گاه مردي به سوي مدينه هجرت مي کرد، پيامبر او را به يکي از حافظان قرآن مي سپرد، تا به او قرآن بياموزد. در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله شمار حافظان قرآن فزوني يافت چنان که در زمان آن حضرت هفتاد قاري قرآن ( به دست دشمنان اسلام) در بئر معونه کشته شدند.(9)
هنگامي که فرستادگان عبدالقيس نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله آمدند، آن حضرت دستور داد که هر کدام از ايشان نزد فردي از مسلمانان بماند تا قرآن را براي او قرائت کرده و نماز را به او تعليم دهد.
پس از گذشت يک جمعه، پيامبر صلي الله عليه و آله ايشان را فرا خواند تا آن ها را بيازمايد ولي آنان هنوز نياز به آموزش داشتند، بدين جهت ايشان را به افراد ديگري سپرد، تا جمعه ديگر که چون آن ها را آزمود ايشان را قاري قرآن و آگاه به مسائل نماز يافت.(10)
علاوه بر اين، تاريخ گوياي اين مطلب است که رسول خدا صلي الله عليه و آله معاذ و ابوموسي را به سوي يمن فرستاد و به ايشان سفارش کرد که قرآن را به مردم تعليم دهند.(11)
و نيز چنين آمده است: رسول الله صلي الله عليه و آله به همين منظور، قبل از هجرت، مصعب بن عمير را به سوي مدينه گسيل داشت. و بعد از فتح مکه، معاذ را به سوي مکه فرستاد.(12) برخي نقل کرده اند: ابن ام مکتوم و مصعب بن عمير، به مدينه آمدند و به آموزش قرآن پرداختند.(13)
در کنار همه ي اين واقعيت ها، در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله عده اي به عنوان گروه قاريان، مشهور بودند، تا آن جا که مردم براي آنان اوصاف معيني را ياد مي کردند، چه اين که در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله مردي به ابي درداء گفت:
يا معشرَ القّراءِ، ما بالُکم أجبن منا. و أبخل إذا سئلتم، و أعظم لقماً إذا أکلتم…(14)
همان گونه که اطلاق عنوان « قاريان » بر کساني که در « بئر معونه » کشته شدند، در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله بوده است.(15)
از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل شده:
و أکثرُ منافِقي هذه الأمّهِ قُرّاؤُها؛(16)
بيشترين افراد منافق اين امت، از ميان قاريان مي باشند.
شايد اين بدان جهت است که براي قاريان زمينه غرور و عجب و ريا بيش از ديگران مي باشد، چه اين که در روايت ديگري از آن گرامي نقل شده است: « به خدا پناه ببريد از جبّ حزن»، از ايشان سؤال شد: جبّ حزن چيست؟ فرمود: « واديي در قعر دوزخ است که دوزخ در هر روز چهارصد مرتبه از آن (به خدا) پناه مي برد. خداوند اين وادي را براي قاريان رياکار تدارک ديده است…»(17)
هم چنين روايت شده است: رسول خدا مقرر داشت که از ميان مسلمانان کسي که بيش از ديگران قرآن را فرا گرفته يا گردآوري کرده، يا بيش از ديگران اهل قرائت قرآن است، بر ايشان نماز بخواند و اميري کند.(18)
مسئله ي اهتمام به قرآن، به عصر حيات رسول اسلام صلي الله عليه و آله منحصر نگرديد، بلکه پس از وفات آن حضرت نيز استمرار داشت.
ابوعبيده مي گويد:
هنگامي که ابن مسعود، روز را آغاز مي کرد، مردم به خانه او مي آمدند و او مي گفت: هر کس بر جاي خويش بنشيند. سپس بر آنان که مشغول قرائت قرآن بودند، مي گذشت و مي گفت: فلاني! به کدام سوره رسيده اي؟ او نيز پاسخ مي گفت …(19)
اميرالمؤمنين علي عليه السلام نيز به کار ارجمند تعليم قرآن مي پرداخت، چنان که ابوعبدالرحمن سلمي – همان کسي که عاصم قرآن را از او اخذ کرده – مي گويد: « همه قرآن را بر علي بن ابي طالب عليه السلام قرائت کردم.»(20)
عاصم بن کليب مي گويد:
علي عليه السلام در مسجد کوفه بود که صداي بلند گروهي از مردم را شنيد، پرسيد اينان کيانند؟ به او گفتند: گروهي از مردم اند که قرآن مي خوانند و فرا مي گيرند. علي عليه السلام فرمود: اينان محبوب ترين مردم نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله بودند.(21) علي عليه السلام فرمود: براي کساني که اهل قرائت بودند از بيت المال دو هزار، دو هزار اختصاص داد.(22)
روايت شده که عليه عليه السلام فرمود: « آن کس که در اسلام تولد يابد و قرآن را قرائت کند، براي او در هر سال، دويست دينار از بيت المال اختصاص مي يابد، اگر خواست مي تواند آن را در دنيا دريافت دارد وگرنه در آخرت دريافت مي کند.»(23)
در زمان عمربن خطاب، ابوموسي اشعري، قاريان بصره که قرآن را گردآوري کرده بودند فرا خواند، پس تعداد سيصد نفر از ايشان بر او وارد شدند.(24)
ابن زنجويه مي گويد:
عمر بن خطاب از ابوموسي خواست تا قارياني که نزد اويند بر شمارد و گزارش دهد، ابوموسي در پاسخ اظهار داشت که در نزد او سيصد و اندي قاري شناسايي شده اند.(25)
نقل شده است: قارياني که در نبرد صفين حضور داشتند، در حدود سي هزار نفر بوده اند.(26) بديهي است که جز اينان نيز گروهي وجود داشته اند.
به هر حال، در اين آمار نوعي مبالغه و بزرگ نمايي مَشهود است، چه اين که در مورد قرآن هايي که داعيه دارانِ تحکيم بر نيزه ها بلند کردند، تعداد پانصد قرآن ذکر شده، ولي منقري آن را بر قرآن هاي بزرگ حمل کرده (27) با اين باور که بيش از اين مقدار در ميان آن ها قرآن بوده است.
ابودرداء که در اواخر خلافت عثمان يا اواخر خلافت علي عليه السلام وفات يافته، همواره مي گفت: « آن ها که نزد من قرآن مي خواندند سرشماري کردم، حدود هزار و ششصد و اندي بودند.»(28)
زماني که عبد الرحمن بن محمد بن اشعث خروج کرد، در ميان لشکر او سريه اي (گروه گشت و پيش آهنگ) وجود داشت که سريه ي قاريان ناميده مي شد. در ميان ايشان کميل بن زياد، سعيد بن جبير و عبدالرحمن بن ابي ليلي و … حضور داشتند.(29)
ابوهلال عسکري مي گويد:« بيشتر قاريان و فقيهان از جمله موالي بودند و اکثر آنان که همراه با ابن اشعث عليه حجاج خروج کردند از ايشان بودند.»(30)
اين نمونه ها، همه از اهتمام مسلمانان صدراسلام به قرآن و حفظ و قرائت آن حکايت دارد.

2.عرضه قرآن به رسول خدا

آورده اند که ابن مسعود شاهد آخرين عرضه قرآن به رسول الله بوده است و به آن چه نسخ شده و تبديل يافته آگاهي پيدا کرده است.(31)
بغوي در شرح السنة مي گويد:
زيدبن ثابت از جمله کساني است که آخرين عرضه را شاهد بود، در عرضه اي که آنچه نسخ شده و آنچه باقي مانده بود تبيين گشت، زيدبن ثابت آن عرضه را نوشت و به رسول خدا صلي الله عليه و آله ارائه داشت و او تا پايان عمر همواره مردم را بدان دعوت مي کرد، بدين جهت عمر و ابوبکر به او اعتماد ورزيده و عثمان نوشتن مصاحب را به او واگذار کرد.(32)
راغب از ابي بن کعب نقل مي کند:
… مردم قرائت او را اخذ کردند، به دليل اين که وي آخرين فردي بود که قرآن را بر رسول خدا عرضه داشت و قرائت کرد.
ابن عباس مي گويد: « من آخرين سخن و عمل رسول خدا صلي الله عليه و آله را ملاک قرار داده و اخذ مي کنم. »(33)
زرکشي از ذهبي نقل مي کند:
آنان که قرآن را به رسول الله عرضه داشتند، هفت نفر بودند: عثمان بن عفان، علي عليه السلام، اُبَي ابن مسعود، زيد، ابوموسي و ابودرداء.(34)
اما در ميان اين اقوام که آورديم، سخن بغوي در مورد زيد بن ثابت، به شدت مورد شک است، به خصوص که محمد بن القرظي، او را در زمره ي کساني که قرآن را در عصر رسول اکرم صلي الله عليه و آله گرد آورده اند، ذکر نکرده است. البته شواهد ديگري نيز براي درستي اين تشکيک مي توان جست.

3.ختم قرآن در عصر پيامبر

روايات چندي در اختيار است که ختم قرآن در عصر نبوي را اثبات مي کند، از آن جمله:
* رسول خدا صلي الله عليه و آله به عبدالله بن عمر وبن العاص امر فرمود تا قرآن را در هفت شب يا سه نوبت ختم کند. در حالي که او قرآن را هر شب ختم مي نمود. و اين قضيه معروف است و در کتاب هاي حديثي اهل سنت مشهور مي باشد.(35)
* از محمد بن کعب قرظي روايت شده است: « از جمله کساني که قرآن را در زمان حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله ختم مي کردند، عثمان بن عفان، علي بن ابي طالب و عبدالله بن مسعود مي باشند.»(36)
*ا ز جمله کساني که به لقب «قاري» ملقب مي شد، سعيد بن عبيد بود.(37)
* پيامبر اکرم به سعيد بن منذر فرمود: قرآن را در سه مرحله قرائت کند و او تا زنده بود چنين مي کرد.(38)
* رسول خدا صلي الله عليه و آله به قيس بن ابي صعصعه امر فرمود که تمام قرآن را در پانزده مرحله بخواند.(39)
* در مرفوعه عرباص بن ساريه آمده است: « کسي که قرآن را ختم کند – يا جمع کند – دعاي او به مرحله ي اجابت راه يافته است.»(40)
* ترمذي و ديگران روايت کرده اند:
أحبُّ الأعمالِ إلي اللهِ الحالُّ المُرتِحل، الذي يَضرِب من أَوّلِ القرآنيِ إلي آخِره، کلّما حَلّ ارتَحَل.(41)
* شيخ صدوق از جمله تأييداتي که بر عدم صحت تحريف قرآن ذکر کرده، روايات ثواب ختم قرآن است و نيز روايات نهي قرائت قرآن در يک شب و نيز رواياتي که مي گويد: « جايز نيست قرآن در کمتر از سه روز ختم شود.»(42)
* از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت شده است: « هنگامي که بنده اي ( از بندگان خدا ) قرآن را ختم کند به هنگام هر ختم هفتاد هزار فرشته بر او درود مي فرستند.»(43)
* و نيز از آن حضرت وارد شده است: « براي ختم کننده قرآن، به هنگام هر ختم، دعايي مستجاب است. »(44)
*« کسي که قرآن را ختم کند، فرشتگان بر او درود مي فرستند تا روز را به شب آورد. و کسي که قرآن را در پايان روز ختم کند، فرشتگان بر او درود مي فرستند تا شب را به روز آورد.»(45)
* از آن حضرت صلي الله عليه و آله نقل شده است: « هر کس قرآن را در هفت مرحله بخواند، اين عمل مقربان است و کسي که در پنج مرحله قرائت کند، اين عمل صديقان است..» در ادامه اين روايت از ختم قرآن در سه روز پرسش شد که رسول خدا صلي الله عليه و آله از آن نهي فرموده است.(46)
* جابربن عبدالله روايت کرده است: کسي که قرآن را قرائت کند تا آن را گردآوري نمايد، براي او در نزد خداوند، دعوتي مستجاب است…(47)
* از حضرت رسول صلي الله عليه و آله است: « هر گاه فردي از شما قرآن را ختم کرد، پس بگويد: اللهم آنِس وَحشتي في قبري.»(48)
* پيامبر صلي الله عليه و آله همواره هنگام ختم قرآن، اهل خويش را گرد آورده و دعا مي فرمود.(49)
* هرکس شاهد قرائت فاتحة الکتاب در آغاز قرائت قرآن باشد، مانند کسي است که شاهد فتحي در راه خدا باشد. و کسي که شاهد ختم قرآن باشد، همانند کسي است که شاهد غنايم باشد.(50)
* رسول خدا صلي الله عليه و آله به هنگام ختم قرآن مي فرمود:« اللهم ارحمني بالقرآن….»(51)
* رسول اکرم فرمود: « قرآن را در هفت (روز يا مرحله) بخوانيد و نه بيشتر.»(52)
* همواره رسول اکرم پس از هر ختم قرآن، از اول قرآن به مقدار پنج آيه قرائت مي کرد…(53)
معناي اين روايات اين است که در زمان آن حضرت، قرآن گردآوري شده و آغاز آن از پايانش باز شناخته مي شده است.
* ابن عباس، قرآن را بر ابي قرائت کرد، چون قرآن را ختم نمود، گفت: حمد و پنج آيه از بقره را قرائت کن، زيرا هنگامي که قرآن را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله ختم کردم چنين فرمود.(54)
*طبرسي مي گويد:
… گروهي از صحابه، مثل: عبدالله بن مسعود، ابي بن کعب، و نيز ديگران، نزد رسول اکرم صلي الله عليه و آله چندين بار قرآن را ختم کردند.(55)
* نقل شده است: رسول خدا صلي الله عليه و آله همواره پس از ختم قرآن، ايستاده دعا مي فرمود.(56)

سخنان مذکور همه گوياي اين مطلب است که قرآن در زمان حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله به صورت يک مجموعه اي بوده که آغاز و انجام آن از يکديگر باز شناخته مي شده است.
پس از بيان سه محور مذکور، به آنچه مستند گردآوري قرآن در عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله است اشاره مي کنيم، البته بررسي همه مستندات با مصادر آن در چنين مجالي نمي گنجد، ولي از آن جا که گفته اند: « مالا يُدرَک کلُّه لا يُترکُ کلُّه»، ناگزير به مقدار فرصت محدود بايد بدان پرداخت.

پي‌نوشت‌ها:

1. براي وقوف به آراي عالمان مذکور، مراجعه شود به :زرکشي، البرهان، ج1، ص 240-238؛ زرقاني؛ مناهل العرفان، ج1، ص 240و 241؛ سيوطي ، الإتقان، ج1، ص 60؛ زنجاني، تاريخ القرآن، ص 46 و 47؛ خازن التأويل، ج1، ص 7؛ نيشابوري، غرائب القرآن، در حاشيه طبري، جامع البيان، ج1، ص 24 و أکذوبة تحريف القرآن، ص 17 و 18
2. حر عاملي، الفصول المهمه، ص 166
3. موسي جارالله، اجوبة مسائل، ص 29 و 30
4. ر.ک: سيد بن طاووس، سعد السعود، ص 192 و 193
5. دکتر صغير، تاريخ القرآن، ص 85-87 و براي بررسي کلام ابن حجر، ر.ک: فتح الباري، ج9، ص 10
6. مجمع البيان، ج1، ص 16
7. از جمله به اين کتاب ها مراجعه شود : مجمع البيان، ج1، ص 16؛ صحيح بخاري، ج3، ص 149؛ مجمع الزوائد، ج7، ص 159- 165؛ حلية الاولياء، ج4، ص 149 و الترغيب و الترهيب، ج2، ص 342
8. مناهل العرفان، ج1، ص 234 و 308؛ مسند احمد، ج5، ص 324؛ خوئي البيان، ص 274، زنجاني؛ تاريخ القرآن، ص 80؛ مباحث في علوم القرآن، ص 121؛ حياة الصحابه، ج3، ص 260 و مستدرک الحاکم، ج3، ص 356
9. ر.ک: کنز العمال، ج2، ص 223؛ مناهل العرفان، ج1، ص 308 و 235 و زنجاني، همان، ص 40
10. عبدالرزاق، المصنف، ج9، ص 201
11. حلية الاولياء، ج1، ص 256 و حياة الصحابه، ج3، ص 221
12. ر.ک: مناهل العرفان، ج1، ص 308 و انساب الاشراف، ج1، ص 257 و 243
13. ابن سعد، الطبقات الکبري، ج2، ص 206
14. ر.ک: حلية الاولياء، ج1، ص 210 و حياة الصحابه، ج2، ص 507
15. ر.ک: تاريخ الخميس، ج1، ص 451 و حلية الاولياء، ج1، ص 123
16. الفائق، ج4، ص 11
17. مجمع الزوائد، ج7، ص 168
18. الطبقات الکبري، ابن سعد، ج8، ص 89؛ انساب الاشراف، ج1، ص 264؛ کشف الاسرار، ج2، ص 266 و ج1، ص 230؛ مجمع الزوائد، ج5، ص255 و ج7، ص 161 و ج2،ص 62
19. عبدالرزاق، المنصف، ج3، ص 36؛ مجمع الزوائد، ج7، ص 167 و حياة الصحابه، ج3، ص 255
20. شيخ عباس قمي، الکني و الالقاب، ج1، ص 116
21. کشف الاستار به نقل از: مسند البزار، ج3، ص 94 و مجمع الزوائد، ج7، ص 162
22. کنز العمال، ج2، ص 219
23. همان و خصال، ج2، ص602؛ مجمع البيان، ج1، ص 16 و وسائل الشيعه، ج4، ص 838-839
24. صحيح مسلم، ج3، ص 100؛ مشکل آلاثار، ج2، ص 419؛ حلية الاولياء، ج1، ص 257 و 366 و کنز العمال، ج2، ص 140 و 141
25.کنز العمال، ج2، ص 183
26.منقري، وقعة صفين، ص 188
27.ر.ک: همان، ص 478؛ مروج الذهب، ج2، ص 390 و ابياري، تاريخ القرآن، ص 152
28.انساب الاشراف، تحقيق محمد باقر محمودي
29. جامع البيان، ج6، ص 350؛ الکامل في التاريخ، ج4، ص 472 و البداية و النهاية، ج9، ص 42 و 47
30. الاوئل، ج2، ص 62
31. ر.ک: الطبقات الکبري، ابن سعد، ج2، بخش 2، ص 104؛ کنز العمال، ج2، ص 224-225؛ کشف الاستار، ج3، ص 251؛ مجمع الزوائد، ج9، ص 288؛ فتح الباري، ج9، ص 41 و 40
32. زنجاني، تاريخ القرآن، ص 39 و 40؛ الاتقان، ج1، ص50؛ ابن قتيبه، المعارف، ص 260 و المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج8، ص 134
33. محاضرات الادباء، ج2، جزء 4، ص 438
34. ر.ک: زرکشي، البرهان، ج1، ص 242 و 243
35. ر.ک: صحيح بخاري، ج3، ص 151 و 150؛ تفسير ابن کثير، ج4، ص 49؛ کنز العمال، ج1، ص 541
36. قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج1، ص 58 و کنز العمال، ج2، ص 374
37. الاصابه، ج2، ص 50؛ مباحث في علوم القرآن، ص 120
38. الانقان، ج1، ص 72 و 104؛ تفسير ابن کثير، ج4، ص 49؛ فتح الباري، ج9، ص 49؛ راغب ، محاضرات، ج2، جزء4، ص 436؛ مجمع الزوائد، ج7، ص 171
39. الاتقان، ج1، ص 104؛ تفسير ابن کثير، ج4، ص 49 و راغب، محاضرات، ج2، جزء4، ص 436
40. النشر في القراءات العشر، ج2، ص 452 و 453؛ کنز العمال، ج1، 482، مجمع الزوائد، ج7، ص 172
41. الاتقان، ج1، ص 111؛ ثواب الاعمال، ص 102. در ثواب الاعمال به نقل از امام صادق عليه السلام چنين آمده است: قال: قيل: « يا رسولَ الله أيُّ الرجال خيرٌ؟ قال: الحالُ المُرتَحِل، قيل: يا رسولَ الله و ما الحالّ المرتحل؟ قال: الفاتحُ الخاتمُ الذي يَفتح القرآنَ و يَختِمه فله عند اللهِ دعوةٌ مستجابةٌ.«کنز العمال، ج1، ص 537 و نوادر الاصول، ص 335».
42. ر.ک: محجة البيضاء، ج2، ص 264؛ النشر، ج2، ص 445-447 با اسانيد و عبارت مختلف.
43. کنز العمال، ج1، ص 454
44. همان، ص 457 و 461 و النشر في قراءات القرآن، ج2، ص 453
45. کنز العمال، ج1، ص 461
46. همان، ص 479
47. مجمع الزوائد، ج7، ص 162 و 163
48. کنز العمال، ج1، ص 537
49. همان، ج 2، ص 226 ولي در مجمع الزوائد، ج7، ص 172 مي گويد: انس بن مالک همواره چنين مي کرد.
50. کنز العمال، ج1، ص 482 و 483
51. البرهان، ج1، ص 475 و دلائل النبوه، ج2، ص 464
52. البرهان، ج1، ص 470 و 471
53.نوادر الاصل، ص 334 و 335
54. النشر، ج2، ص 441 و 440
55. مجمع البيان، ج1، ص 15 و اظهارالحق، ج2، ص 90
56. النشر، ج2، ص 464- 465

منبع مقاله :
صاحبي، محمدجواد، بوستان کتاب، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول/ 1391

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد