خانه » همه » مذهبی » تاریخچه فرقه ماتریدیه

تاریخچه فرقه ماتریدیه

تاریخچه فرقه ماتریدیه

با دقت در تاريخ مكتب ماتريدى، به روشنى ثابت می‏شود كه او انديشه‏ هاى كلامى خود را از ابوحنيفه گرفته، زيرا ابوحنيفه پيش از آنكه به فقه بپردازد، داراى حلقه كلامى بوده است

c0add677 5028 46d6 bc77 5c3a943b310e - تاریخچه فرقه ماتریدیه

0018857 - تاریخچه فرقه ماتریدیه
تاریخچه فرقه ماتریدیه

 

نويسنده:استاد جعفر سبحانی

 

با دقت در تاريخ مكتب ماتريدى، به روشنى ثابت می‏شود كه او انديشه‏ هاى كلامى خود را از ابوحنيفه گرفته، زيرا ابوحنيفه پيش از آنكه به فقه بپردازد، داراى حلقه كلامى بوده است
از روزى كه مسائل كلامى در محيط اسلامى به صورت ساده مطرح گرديد، در ميان مسلمانان دو گروه پديد آمد.
1 – گروه اهل حديث كه آنان را«حشويه‏»و«سلفيه‏»و«حنابله‏»مى‏نامند. اين گروه كليه عقايد خود را از ظواهر آيات، و قسمت اعظم آن را از حديث مى‏گيرند، و براى عقل و خرد ارزشى قائل نمى‏باشند، و اگر در ميان اين گروه عقايدى مانند تشبيه و تجسيم و جبر و حكومت قضا و قدر بر افعال اختيارى انسان پديد آمد، و يا بر رؤيت‏خدا در روز رستاخيز اصرار مى‏ورزند، در اثر احاديثى است كه در ميان آنان منتشر شد، و غالبا اثر انگشت احبار يهود و راهبان نصارى در آنها ديده مى‏شود، تا آنجا كه به قديم بودن كلام خدا (قرآن) قائل شدند، بسان يهوديان كه تورات را قديم و يا مسيحيان كه مسيح را ازلى مى‏دانند، و آنان نيز قرآن را قديم و ازلى دانستند.
2 – گروه معتزله كه به عقل و خرد بها و ارزش داده، حديث و روايتى را كه با حكم خرد مخالف باشد، طرد مى‏نمايند و عقايد خود را از نصوص قطعى كتاب و سنت و حكم خرد مى‏گيرند.
چيزى كه بر آنها خرده مى‏گيرند اين است كه به عقل بيش از حد، بها بخشيده‏اند و چه بسا نصوص فراوانى كه در شريعت مقدس آمده، به خاطر انديشه مخالفت آن با عقل، به كنار مى‏گذارند.
سالها جنگ و نبرد فكرى ميان اين دو گروه پيوسته برقرار و پيروزى هر گروه بر گروه ديگر، در گرو كمكهاى فرمانروايان وقت‏بود كه جانب يكى را مى‏گرفتند و در تضعيف ديگرى مى‏كوشيدند، و اين نزاع، تا آغاز سال 300 هجرى به صورتى چشمگير ادامه داشت، ولى در آغاز قرن چهارم، دو شخصيت در دو قطر و منطقه، سربلند كردند و مكتبى را كه در حقيقت مكتب معتدلى ميان اهل حديث و مكتب معتزله بود، پديد آوردند.
يكى از اين دو نفر ابو الحسن اشعرى (260 – 324) است كه در عراق از مذهب اعتزال توبه كرد، و خود را يار و ياور احمد بن حنبل معرفى نمود، و در عين حال، در مذهب ابن حنبل تصرفاتى پديد آورد، و به تدريج مذهب رسمى اهل سنت‏شد. همان طور كه مذاهب چهارگانه فقهى به تدريج مذهب اهل سنت گرديدند.
ديگرى ابو منصور ماتريدى سمرقندى (250 – 333) كه در مشرق جهان اسلام، به جانبدارى از اهل حديث‏برخاست، و درست همان كارى را انجام داد كه همتاى او«اشعرى‏»انجام داد، و عجيب اين كه اين دو بنيانگذار، در حالى كه در يك عصر مى‏زيستند و در يك مسير گام برمى‏داشتند، از كار يكديگر آگاه نبودند.
منطقه شرق اسلامى در آن روز، مركز بحثهاى كلامى بود، همان طور كه بصره زادگاه اشعرى نقطه برخورد آراى عقايد مختلف به شمار مى‏رفت و افكار بيگانگان به هنگام فتوحات اسلامى، از كشورهاى مختلف به صورت افكار وارداتى به جهان اسلام منتقل شده بود.
از نظر فقهى مذهب حنفى در خراسان رواج كامل داشت، در حالى كه مردم بصره بيشتر شافعى بودند از اين جهت، حنفيها گرايش فراوانى به ماتريدى پيدا كردند، در حالى كه شافعيها بيش از همه به اشعرى گرويدند، ماتريدى قسمتى از انديشه‏هاى كلامى خود را از ابو حنيفه گرفته و از كتاب‏«فقه اكبر»او كه مربوط به عقايد است متاثر مى‏باشد، از اين جهت پيروان بيشتر ماتريدى در خراسان مى‏زيستند و در فقه، حنفى بودند مانند:
1 – فخر الاسلام محمد بن عبد الكريم بزودى (493) .
2 – ابو حفص عمر بن محمد نسفى (573) .
3 – سعد الدين تفتازانى (791) .
4 – كمال الدين احمد بياضى (قرن 11) .
5 – كمال الدين محمد بن همام الدين (861) .
با دقت در تاريخ مكتب ماتريدى، به روشنى ثابت مى‏شود كه او انديشه‏هاى كلامى خود را از ابو حنيفه گرفته، زيرا ابو حنيفه پيش از آنكه به فقه بپردازد، داراى حلقه كلامى بوده. آنگاه كه با«حماد بن ابى سليمان‏»رابطه برقرار كرد، بحث كلامى را ترك كرد و به فقه پرداخت.
اين تنها ماتريدى نيست كه عقايد كلامى خود را از ابو حنيفه گرفته، بلكه معاصر او ابو جعفر طحاوى (321) مؤلف عقايد طحاوية، انديشه‏هاى كلامى خود را از ابو حنيفه گرفته، حتى در آغاز رساله خود مى‏گويد:اين رساله عقيده فقهاى امت اسلامى است، آنگاه از ابو حنيفه و دو نفر ديگر از تلاميذ معروف او به نامهاى:ابو يوسف و محمد بن حسن شيبانى نام مى‏برد. (1)
عبد القاهر بغدادى مؤلف كتاب‏«الفرق بين الفرق‏»در كتاب ديگر خود به نام‏«اصول دين‏»يادآور مى‏شود كه ابو حنيفه كتابى به نام‏«الفقه الاكبر»دارد كه در آنجا ردى بر قدريه نگاشته است و در رساله ديگر، قول اهل سنت در مساله‏اى (2) را تاييد كرده است البته رسائل موروث از ابى حنيفه بيش از اين دو رساله است كه او يادآور شده است.
از آنجا كه مسائل كلامى در رساله‏هاى ابو حنيفه فاقد نظم و انسجام بود، كمال الدين بياضى، در قرن يازدهم اسلامى به تنظيم اين مسائل پرداخت، و كتابى به نام‏«اشارات المرام من عبارات الامام‏»نوشت، و در آن كتاب مى‏گويد:من اين مسائل را از كتابهاى:1 – الفقه الاكبر2 – الرسالة‏3 – الفقه الابسط 4 – كتاب العالم و المتعلم 5 – الوصية كه همگى از ابو حنيفه به وسيله مشايخ نقل شده است تنظيم نمودم. (3)
از مجموع آنچه كه يادآور شديم، روشن مى‏شود كه ريشه‏هاى‏«مكتب ماتريدى‏»با سند خاصى به ماتريدى و به گونه‏اى به ابو حنيفه مى‏رسد و همان طور كه خواهيم ديد اين مكتب، يك منهج معتدل ميان اهل حديث و اعتزال مى‏باشد. حتى خواهيم ديد كه اين مكتب، به شيوه تعقل و اعتزال نزديكتر است تا به مكتب اهل حديث.

زندگانى ماتريدى
 

بررسى كتابهاى تراجم، اين مطلب را قطعى مى‏سازد كه بنيانگذار اين مكتب، در عصر خود معروفيت كامل پيدا نكرد و بعدها نيز ترجمه نگاران به ضبط زندگى او كمتر پرداختند، در حالى كه همه تذكره نگاران به بيان زندگى اشعرى پرداخته و از او به گونه‏اى ياد كرده‏اند و شايد نكته آن اين باشد كه‏«ماتريدى‏»دور از عاصمه آن روز اسلام يعنى‏«عراق‏»زندگى مى‏كرد، در حالى كه‏«اشعرى‏»در عاصمه اسلام به دنيا آمد و در همان جا درگذشت و دوستان و دشمنان او هر يك به گونه‏اى از او ياد كرده‏اند.
ابن نديم (م 388) در فهرست‏خود، از«ماتريدى‏»ياد ننموده در حالى كه ترجمه مختصرى از اشعرى انجام داده است، كتاب شيخ طحاوى پيشواى حنفيها، در مصر مورد عنايت قرار گرفته و شروح زيادى بر آن نوشته شده است، در حالى كه اين كار درباره كتابهاى‏«ماتريدى‏»صورت نپذيرفته است از اين جهت مى‏بينيم ترجمه نگاران مانند:
1 – ابن خلكان (681) مؤلف‏«وفيات الاعيان‏»
2 – صلاح الدين صفدى (764) مؤلف‏«الوافي بالوفيات‏»
3 – ابن شاكر كتبى، (764) مؤلف‏«فوات الوفيات‏»
4 – تقى الدين اسلامى (774) ، مؤلف‏«الوفيات‏».
5 – ابن خلدون (808) مؤلف‏«مقدمه و تاريخ‏»
6 – جلال الدين سيوطى (911) مؤلف‏«طبقات المفسرين‏»و همچنين ديگر نويسندگان از«ماتريدى‏»نامى نبرده‏اند، در حالى كه از افرادى كه از نظر علمى كمتر بوده‏اند، نام برده‏اند، حتى كسانى كه به ترجمه او پرداخته‏اند، چيز مفصلى ياد نكرده‏اند، و آنچه نگارنده توانسته از لابلاى كتابها درباره زندگانى او به دست آورد، همين است كه اينجا مى‏نگارد.

تاريخ تولد
 

مترجمان زندگانى‏«ماتريدى‏»مى‏گويند وى در سال 333 چشم از جهان بست، در حالى كه از سال تولد او چيزى گزارش نمى‏كنند، ولى به گونه‏اى مى‏توان گفت كه او در حدود 248 يا 250 متولد شده است، زيرا وى از«نصير بن يحيى بلخى‏»اخذ حديث نموده و او در سال 268 در گذشته است. اگر او در آن روز 20 سال داشت، طبعا تولد او همان خواهد بود كه يادآور شديم.

زادگاه او
 

او در منطقه‏اى به نام‏«ماتريد»كه يكى از بخشهاى سمرقند در«ماوراء النهر»است ديده به جهان گشود و سپس به نامهاى‏«ماتريدى‏»سمرقندى و يا علم الهدى معروف شده است و گويا از نظر نسب به‏«ابو ايوب انصارى‏»مى‏رسد كه ميزبان پيامبر گرامى بود. (4)

تحصيلات او
 

او در عقايد و كلام و فقه از امام مذهب خود، ابو حنيفه پيروى نموده، و از اين افراد نيز درس آموخته است:
1 – ابو بكر احمد بن اسحاق جوزجانى 2 – ابو نصر احمد بن العياض 3 – نصير بن يحيى تلميذ حفص بن سالم پدر مقاتل 4 – محمد بن مقاتل. (5)
كلام اهل سنت‏ساخته و پرداخته دو نفر است كه يكى حنفى و ديگرى شافعى است، حنفى ابو منصور ماتريدى و شافعى ابو الحسن اشعرى است. (6)
مصلح الدين قسطلانى مى‏گويد:معروفترين فرد در علم كلام در سرزمين خراسان و عراق و شام و بيشتر مناطق، ابو الحسن اشعرى است، و در ماوراء النهر ابو منصور ماتريدى است. (7)
زبيدى مى‏گويد:هر گاه اهل سنت گفته شود، مقصود اشاعره و ماتريديه است. (8)

شاگردان او
 

گروهى از شخصيتهاى كلامى از او بهره گرفته‏اند كه اسامى برخى را مى‏آوريم:
1 – ابو القاسم:اسحاق بن محمد معروف به حكيم سمرقندى (340) .
2 – امام ابو الليث‏بخارى.
3 – ابو محمد عبد الكريم بن موسى بزدوى.
وى جد پدر محمد بن محمد بن الحسين بن عبد الكريم بزدوى مؤلف كتاب‏«اصول الدين‏»وى در اين كتاب مى‏گويد:من كتاب توحيد ابو منصور ماتريدى سمرقندى را ديدم كه مطابق مذهب اهل سنت‏بود. پدرم از جدش عبد الكريم بن موسى كراماتى از ابو منصور ماتريدى نقل مى‏كرد، و جد ما مقاصد كتابهاى مشايخ و كتاب توحيد و تاويلات (9) را از ابو منصور ماتريدى فرا گرفت. چيزى كه هست كتاب‏«توحيد»ماتريدى خالى از اغلاق نيست و اگر دور از اغلاق بود، ما به همان كتاب اكتفا مى‏كرديم.

آثار ماتريدى
 

ابو منصور آثار فراوانى از خود به يادگار نهاده و آنچه الان موجود است، سه كتاب بيش نيست. دو تاى از آنها چاپ و منتشر شده و ديگرى به حالت مخطوط باقى مانده است.
1 – كتاب التوحيد، اين كتاب بزرگترين منبع براى عقايد فرقه ماتريدى است. او در اين كتاب در اثبات آراى خود، از كتاب و سنت و خرد بهره مى‏گيرد و گاهى به عقل، برترى بيشترى مى‏بخشد. اين كتاب در سال 1390 در بيروت در 412 صفحه منتشر شده و دكتر فتح الله خليف به تحقيق نص آن پرداخته است. و همان طورى كه بزدوى مؤلف اصول الدين يادآور شده، در تعبير خالى از اغلاق نيست.
2 – تاويلات اهل السنة، اين كتاب در تفسير قرآن كريم نگاشته شده و در آن، عقايد اهل سنت و آراى فقهى امام خود ابو حنيفه را مطرح مى‏كند، و در حقيقت كتاب عقيدتى و فقهى است. و يك دوره تفسير قرآن است و جزء اخير آن، از سوره منافقين، تا آخر قرآن را در بر مى‏گيرد. و آن را دكتر«ابراهيم عوضين‏»به كمك شخصى ديگر در قاهره منتشر نموده است، به هنگام مقايسه، روشن مى‏شود كه اين دو كتاب در مسائل عقيدتى، از نظر مطلب و لفظ كاملا به هم نزديكند.
3 – المقالات، محقق كتاب التوحيد مى‏گويد:نسخه‏اى از آن در كتابخانه‏هاى اروپا موجود است و اما ديگر آثار او كه نام آنها در كتابهاى ترجمه آمده، عبارتند از:
4 – اخذ الشرايع 5 – الجدل في اصول الفقه 6 – بيان و هم المعتزلة 7 – رد كتاب الاصول الخمسة للباهلي 8 – رد الامامة لبعض الروافض 9 – الرد على اصول القرامطة 10 – رد تهذيب الجدل للكعبي 11 – رد وعيد الفساق للكعبي 12 – رد اوائل الادلة للكعبي.
از اين كتابها تا كنون اثرى به دست نيامده است.

پي نوشت :
 

1 – رح العقيدة الطحاوية، ص 25، نگارش شيخ عبد الغنى ميدانى دمشقى، متوفاى 1298.
2 – مقصود«تقارن قدرت با فعل يا تقدم آن بر فعل‏»است و ابو حنيفه بسان ديگر اهل سنت گفته است كه مقارن با فعل مى‏باشد.
3 – اشارات المرام، ص 21 – 22، اين كتاب از مصادر مكتب كلامى ماتريدى است، و قبل از اينها كتابهاى خود ماتريدى است‏به نامهاى التوحيد و التفسير و پس از اين دو، اصول الدين بزدوى است.
4 – بياضى:اشارات المرام، ص 23.
5 – اشارات المرام، ص 23.
6 – مفتاح السعادة و مصباح السيادة، ج 2، ص 22 – 23.
7 – حاشيه كستلى بر شرح العقائد النسفية كه همراه با شرح چاپ شده است، ص 17.
8 – اتحاف السادة المتقين بشرح اسرار احياء علوم الدين:2/8 طبع قاهره.
9 – كتاب‏«توحيد»و«تاويلات اهل السنة‏»از آثار ابو منصور است كه جد پدر بزدوى، آن دو را نزد او خوانده است. به كتاب اصول الدين بزدوى:مراجعه شود
 

منبع:کتاب فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامى، ج 4
ارسال توسط کاربر محترم:j133719

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد