طلسمات

خانه » همه » مذهبی » تبيين حقيقت نماز و فلسفه ي وجوب اين فريضه

تبيين حقيقت نماز و فلسفه ي وجوب اين فريضه

تبيين حقيقت نماز و فلسفه ي وجوب اين فريضه

ارائه معارف دين اسلام، در زمينه هاي عقايد، احکام و اخلاق، به زباني ساده و روان با استناد به آيات و احاديث، ضرورتي انکارناپذير است. در اين ميان نماز از اهميت فوق العاده اي برخوردار است تا حدي که پيامبر (ص) فرمودند: هر که نماز را سبک شمارد، از امت من نيست. بنابراين فرمايش از پيامبر در نوشته ي حاضر به تبيين حقيقت نماز و فلسفه ي وجوب اين فريضه مي پردازيم.

458f6b12 3bf9 42d3 b478 2574d2dc00a5 - تبيين حقيقت نماز و فلسفه ي وجوب اين فريضه
m329 - تبيين حقيقت نماز و فلسفه ي وجوب اين فريضه
تبيين حقيقت نماز و فلسفه ي وجوب اين فريضه

نويسنده: مهين قرائت خيابان

چکيده :

ارائه معارف دين اسلام، در زمينه هاي عقايد، احکام و اخلاق، به زباني ساده و روان با استناد به آيات و احاديث، ضرورتي انکارناپذير است. در اين ميان نماز از اهميت فوق العاده اي برخوردار است تا حدي که پيامبر (ص) فرمودند: هر که نماز را سبک شمارد، از امت من نيست. بنابراين فرمايش از پيامبر در نوشته ي حاضر به تبيين حقيقت نماز و فلسفه ي وجوب اين فريضه مي پردازيم.
محور اصلي بحث در مورد بيان حقيقت نماز است که اکثر مردم از آن غافل هستند و بيشتر به ظاهر نماز مي پردازند تا باطن آن سپس به دليل وجوب آن مي پردازيم که چرا خداوند يکتا که از عبادات ما بي نياز است ما را به فريضه امر کرده است. البته در اين مورد بحث و سند از آيات و احاديث بسيار است و ما در اين مجمل به گوشه هايي از آن اشاره کرديم.
در نوشته ي حاضر ابتدا به معناي لغوي و اصطلاح عرفاني نماز پرداخته ايم، سپس در مورد اهميت نماز مطالبي ارائه و پس از آن وارد موضوع اصلي يعني حقيقت نماز شده ايم و به آداب آن پرداخته ايم و در ادامه ي آن فلسفه وجوب نماز و علت وجوب نمازهاي پنجگانه با استناد به احاديث مطرح شده است. در پايان مقاله، فلسفه نماز از ديدگاه قرآن و حديث ارائه گرديده است.

کليد واژه :

نماز، فريضه، وجوب، احکام

مقدمه:

نماز، خداي بزرگ به مقتضاي ربوبيت خود، براي تربيت بشر و رساندن او به کمال شايسته ي خويش، يک سلسله عبادات و وظايف اخلاقي معين فرموده است تا آدمي در سايه ي عمل به آن عبادات، به کمالي که براي آن آفريده شده است برسد و بهره ي خود از لذايذ روحي و معنوي در عالم دنيا و جهان آخرت بدست آورد.
در ميان عبادات، نماز يکي از بزرگ ترين فرائض اسلامي و عالي ترين کلاس مکتب تربيتي اسلام است. تشريع اين عبادات بزرگ براي برقراري ارتباط بنده با خداي جهان و استحکام مباني بندگي است.
نماز به نماز گزار نيروي مي بخشد که هم چون سدي محکم در برابرگناه و پيش آمدهاي ناگوار مقاومت کند.
نماز و نيايش، ارتباط صميمانه اي است ميان انسان و خدا، ميان آفريده و آفريدگار.
نماز تسلابخش و آرامشگردلهاي مضطرب و خسته و به ستوه آمده،و مايه ي صفاي باطن و روشني روان است.
پيمان و انگيزه تحرک و بسيج و آمادگي (در حالتي صميمانه و دور از رنگ فريب است) براي نفي هرچه بدي و زشتي است و تدارک هرچه نيکويي و زيبايي. برنامه اي است براي باز يافتن و ساختن خويش. رابطه ايي مداوم است با سرچشمه و پديد آورنده ي همه ي نيکي ها. نماز با تلقين و تکرار ياد خدا، بشر محدود و آسيب پذير را با خداي نامحدود و مسيطر مرتبط و بدو متکي مي کند و با پيوند زدن انسان به مدبر جهان، قدرتي نامحدود و بي زوال از او مي سازد که نيکوترين درمان ضعف انسان و مؤثرترين داروي عزم و اراده به حساب مي آيد.

معناي لغوي صلوه:

بسياري از اهل لغت گفته اند که صلوه به معناي دعا و تبريک و تمجيد است. بعضي از اهل لغت گفته اند که اصل صلوه از صلاء است و اين که گفته مي شود صلي الرجل آن است که او به واسطه ي اين عبادات صلاء را از خود برطرف ساخت و صلاء عبارت است از آتش فروزان خداوند.

ترجمه عرفاني از معناي صلوه:

بعضي از بزرگان صلات را از تصليه مشتق مي داند بدين معني که چوب هاي کج را با گرفتن به نزديکي آتش و رساندن حرارت به آن مستقيم سازند. عرب آن را تصليه گويند، گويي نمازگزار با توجه به مبدأ اعلي در نماز کج رفتاري هاي نفس را که در اثر توجه به غيرخدا و ميل به باطل ايجاد شده است، تعديل مي نمايد احتمال دارد که تصليه از باب تفعيل باشد و در اين مورد به معناي سلبي آمده باشد (گرچه نادرست) بنابراين معناي تصليت، سلب حرارت مي شود گويي نمازگزار با انجام عمل نماز،حرارت آتش جهنم اعمال را از خود دور نموده و از سوزش آن مي کاهد.(1)

اهميت نماز:

در کتاب آسماني ما کمتر عبادتي مانند نماز مورد اهميت قرار گرفته است تا آن جا که تقريباً در يکصد و چهارده مورد کلمه ي صلاه با مشتقاتش آورده شده است و در پانزده مورد امر به آن شده است. و در چند جا بخصوص وجود مقدس ختمي مرتبت مورد خطاب و امر به نماز شده اند معاويه بن وهب مي گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم: برترين چيزي که بندگان خدا به واسطه ي آن به پيشگاه الهي تقرب مي جويند و محبوب ترين چيز نزد خدا چيست؟
فرمود: ( پس از معرفت و شناسايي ذات احديت، چيزي برتر از نماز نمي دانم.)(2) همچنين رسول خدا (ص) در اين مورد فرمودند: « هر که از روي عمد و با توجه نماز را رها کند، از اسلام خارج شده و کافر است»(3)نماز جزء برنامه ي انبيا بوده است،چنان که حضرت عيسي (ع) در گهواره مي گويد: « خدا مرا تا زنده هستم به نماز و زکات سفارش کرده است»(4) و حضرت ابراهيم (ع) همسر و کودک خويش را در بيابان هاي داغ مکه مسکن داد و گفت: « تا نماز به پا
دارند.»(5)
پيشوايان معصوم ما هنگام نماز چهره شان رنگ مي باخت و مي فرمودند « وقت اداي امانت الهي و حضور در پيشگاه الهي است.»(6)
حضرت امام صادق (ع) پيش از شهادت همه ي فرزندان و خويشاوندان را دور خود جمع کرد و توصيه نمود که: « هر کس نماز را سبک شمارد مشمول شفاعت ما در قيامت نخواهد شد.»(7) به دليل اهميت نمازاست که اسلام به پدران و مادران سفارش کرده که اطفال خود را قبل از بلوغ، مثلا در سن هشت سالگي به هر نحو که مي توانند وادار به نماز کنند و گاهي هم به خاطر بي اعتنايي شان، از خود خشونت نشان دهند. (8)

حقيقت و باطن نماز:

براي نماز غير از اين صورت، معنايي است و غير از اين ظاهر،باطني و چنانچه ظاهر را آدابي است که مراعات ننمودن آنها يا موجب بطلان نماز يا نقصان آن مي گردد همين طور براي باطن آدابي است قلبي و باطني که با مراعات ننمودن آنها، موجب بطلان يا نقصان نماز معنوي مي شود. و با مراعات آنها نماز داراي روح ملکوتي مي شود. و ممکن است نمازگزار با تلاش به رعايت اين آداب، نصيبي از سر الهي نمازاهل معرفت کسب کند.
دراين مقام احاديث بسيار است از آن جمله از حضرت امام صادق (ع) روايت شده است که « نماز را ملائکه الله بالا برند به سوي آسمان يا با صورت پاکيزه و سفيد و آن در وقتي است که در اول وقت به جا آورد و يا با صورت تاريک و سياه و آن در وقتي است که آن را بي عذر تأخير اندازد و اقامه ي حدود آن نکند و در اين صورت او را نفرين کند.» اين حديث دلالت بر صورت غيبي و باطني نماز دارد. در حديث ديگري از همان حضرت روايت شده که: « چون بنده ي مومن داخل قبر شود نماز در جانب راست او و زکات در جانب چپ او است و خوبي بر او سايه افکند و صبر در گوشهاي قرار گيرد و چون دو ملکي که موکل سؤالند داخل شوند صبر به نماز و زکات و نيکويي گويد با شما باد ياري رفيقتان و اگر عاجز شديد من با او هستم.»
اکتفا نمودن به صورت ظاهري نماز و محروم ماندن از کمالات باطني آن است بدترين خسران و زيان کاري است کدام ندامت و خسران بالاتر از آن که چيزي که وسيله ي کمال انسان است پس از چهل پنجاه سال انجام آن به هيچ وجه استفاده ي روحي نبرده باشيم و آن چه نور چشم پيامبر است (9)، مايه کدورت قلب و ضعف بينش ما گردد. (10)

ادب حضور:

براي حضور در محضر هر بزرگي ادبي است که اگر شخص حاضر مراعات آن ادب را نکند از توجهات خاصه ي آن محضر بهرمند نمي شود و چه بسا مورد غضب و نکوهش صاحب محضر قرار گيرد. بنابراين لازم است نمازگزار در پيشگاه الهي ادب حضور را کاملا رعايت کند. از جمله آداب بسيارمهم حضور توجه بنده است به عز ربوبيت و ذل عبوديت است. اگر خداوند به بنده توفيق داد که از توجه به ذلت عبوديت غفلت نکند،کم کم در اثر مداومت، حقيقت اين معني در دل او رسوخ مي کند و حالت ذلت در نفس او ظاهر مي گردد و سرکشي نفس در او بکلي از ميان مي رود.
براي بنده ضرورت دارد که به مقام ذلت خود پي برد و اين مفهوم را نصب العين خود قرار دهد تا عبادت او روحاني تر و روح عبادت او قويتر گردد.

خشوع :

از امور مهمي که رعايت آن در نماز لازم و ضروري است خشوع است و عبارت از آن است که نمازگزار تمام همت خود را بر نماز گمارد و از غير خدا اعراض کند آن چنان که در دل او به جز معبود نباشد. به هر اندازه که نمازگزار عظمت و جمال الهي را درک کند به همان نسبت سرکشي و خودخواهي نفس از بين مي رود و در مقابل صاحب جمال و جلال حالت فروتني و تسليم به خود مي گيرد. اين حالت در آغاز امر موجب تزلزل قلب و اضطراب مي شود ولي پس از تمکين حالت انس طمأنينه رخ مي دهد.

طمأنينه:

طمأنينه عبارت است از آن که نماز گزار عبادت را از روي آرامش قلب و اطمينان خاطر به جا آورد زيرا اگر عبادت با حالت اضطراب قلب و تزلزل به جا آورده شود در قلب انسان اثري ندارد و اثري از حقيقت عبادت در ملکوت قلب حاصل نمي گردد و قلب انسان با روح عبادت يکي نمي شود و اذکار نماز در قلب تأثيري ندارد. يکي از دلايل تکرار عبادات و ذکرها آن است که بر قلب تأثير گذارد عبادتي که با عجله و اضطراب و اختلال حواس به جا آورده شود از حد زبان و گوش ظاهري فراتر نمي رود و چه بسا در سکرات مرگ بکلي آن ذکرها را فراموش کند و حتي اسم حق تعالي و رسول ختمي مرتبت و دين شريف اسلام و ائمه ي هدي و ساير معارف را که در قلب او اثري نداشته، فراموش کند و تلقين نيز به حال او تأثيري ندارد.

محافظت :

يکي از آداب قلبي نماز محافظت آن است از تصرفات شيطاني. شايد در اين آيه ي شريفه که در وصف مؤمنين مي فرمايد (الذين هم علي صلواتهم يحافظون) (11) اشاره به جميع مراتب حفظ باشد که يکي از آن مراتب، حفظ از تصرف شيطان است. همان گونه که بدن به غذاي جسماني نيازمند است، قلب و روح نيز به غذاي معنوي نيازمند است و بايد هر کدام از اين غذاها از تصرف شيطان به دور باشد تا انسان به کمال انسانيت و قرب الي الله نايل شود. در بين اهل عبادت کساني هستند که عبادت قلوب آنان را کدر و ظلماني نموده و آن ها را به عجب و غرور و سوء خلق و سوء ظن وادار نموده است که اين نتيجه ي عدم مواظبت است. بنده بايد در همه ي افعال و حرکات سوء ظن کامل به خود داشته باشد و لحظه اي از نفس اماره و شيطان غافل نباشد.

نشاط و بهجت قلب:

نماز گزار بايد عبادت را از روي نشاط و بهجت قلب و فرح و انبساط خاطر به جا آورد و از کسالت در عبادت به شدت پرهيز کند. به همين جهت بايد وقتي را براي عبادت انتخاب کند که نفس به عبادت تمايل دارد و داراي نشاط و تازگي است و از خستگي و سستي به دور است زيرا اگر نفس را در اوقات کسالت و خستگي وادار به عبادت کند ممکن است از نماز منزجر شود. چنان که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به جابر ابن عبدالله انصاري فرمودند: « همانا دين استوار است پس نسبت به آن مدارا کن (زماني که آمادگي روحي نداري عبادت را بر خود تحميل نکن) که عبادت نزد تو، مغبوض مي شود. (12)

حضور قلب:

نماز بدون حضور قلب مانند جسمي بي روح و دور از مرحله ي قبول است. خداي تعالي بايد در نظر مؤمن آن قدر عظيم باشد و در مقابل ذات مقدس او حالت بيم و اميد داشته باشد و از تقصير و کوتاهي خود شرمنده باشد که جايي براي پراکندگي خاطر و غايت شدن دل از مناجات وجود نداشته باشد و اگر در نماز از اين احوال بر کنار است جز پريشاني خاطر و غفلت از نماز نتيجه اي از نماز نمي برد. آن چه آدمي را از نماز غافل مي کند خاطراتي است که بردل وارد مي شود و دل را مشغول مي سازد. شهيد ثاني مي فرمايد: « پذيرش نماز وابسته به حضور قلب است که نماز گزار دل بر نماز داشته باشد و از ما سوي الله رو گردان باشد و چون پذيرش نماز موجب پذيرش ساير اعمال است پس اهتمام به اين صفت امري است مهم و غفلت از آن زياني است بزرگ.» (12)
البته افراد نيرومندي هستند که محسوسات نمي تواند آنان را متوجه خود کند ولي افراد ضعيف و ناتوان ناچار فکرشان پريشان مي شود، پس براي شخص ضعيف راه چاره آن است که اسباب پريشاني خاطر را از بين ببرد. مثلا در محل تاريکي نماز گزارد يا در مقابل خود چيزي نگذارد که حواس او را مشغول کند يا نمازش را نزديک به ديوار مقابل بخواند تا چشم انداز وسيعي نداشته باشد و از نمازگزاردن در محل هاي پر رفت و آمد و جاهاي پر نقش و نگار و بر روي فرش هاي رنگارنگ خودداري کند و اگر مي تواند با نگاه کردن به جاي سجده که ادب نگاه کردن در نماز است حواس خود را جمع نمايد.
هم چنين مي تواند دل خود را به فهميدن آن چه در نماز مي خواند متوجه کند و به معاني آن مشغول سازد و پيش از تکبيره الاحرام، آماده ي نماز شود با ياد آخرت و بزرگي ايستادن در پيشگاه الهي و وحشت روز قيامت. چنين فردي بايد دل خود را پيش از نماز از کارهاي مهمي که دارد فارغ سازد و اگر کاري دارد که دل او را مشغول خواهد ساخت آن را انجام دهد و بعد مشغول نماز شود. (14)
از رسول اکرم (ص) روايت شده است که فرمودند: « همانا دو نفر مرد از امت من مي ايستند به نماز و رکوع و سجودشان يکي است و حال آن که مابين نماز آن ها مثل مابين زمين است تا آسمان.»(15)
از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده است که فرمودند: « خوشا به حال آن کس که خالص کند براي خدا عبادت و دعا را و مشغول نشود قلب او به آن چه مي بيند چشم او، و نسيان نکند ذکر خدا را به آن چه که گوشش مي شنود و محزون نشود به آن که چه به غير او عطا مي شود.»(16)
از تدبر در اين احاديث و تفکر در حال ائمه ي هدي، که در وقت اداي نماز از خود بي خود مي شدند و رنگ صورت آن ها متغير مي شد و از غير خدا غافل مي شدند، معلوم مي گردد که حقيقت اين عبادت الهي غير از اين صورت ظاهري است، زيرا اين صورت ظاهري از عهده ي هرکس به خوبي بر مي آيد و تغييررنگ و خوف و خشيت معنا ندارد. در اين باب مي توان به نمونه هايي از اسرار باطنيه نماز اشاره کرد:
از اميرالمومنين علي (ع): درباره حکمتهاي سجده پرسيدند حضرت فرمود: « سجده اول يعني آنکه در ابتدا خاک بودم و چون سر از سجده بر مي داري؛ يعني از خاک به دنيا آمدم. سجده دوم يعني دوباره به خاک باز مي گردم و سر برداشتن از آن، يعني در قيامت از قبر برمي خيزم و محشور مي شوم». همچنين فرمودند: « ظاهر سجده صورت گذاردن بر خاک از روي اخلاص و خشوع است اما باطن آن دل کندن از همه امورفاني و دل بستن به سراي باقي و رهايي از تکبر و تعصب و تمام وابستگي هاي دنيوي است.»

فلسفه ي وجوب نماز:

ازامام علي ابن موسي الرضا عليه السلام روايت شده که فرمودند: « علت آن که نماز بر مردم واجب شد آن است که نمازگزار به ربوبيت خداوند متعال اقرار و اعتراف مي کند و هرگونه شرکي را از ساحت قدسش به دور مي افکند و در پيشگاه خداوند جبار با حالت خواري و بيچارگي و فروتني و اعتراف مي ايستد و چشم پوشي از گناهان گذشته را خواستار مي شود و به منظور تعظيم و بزرگداشت خداي عز و جل هر روز صورت بر زمين مي گذارد تا بدين وسيله هميشه به ياد خدا باشد و آني خداي را فراموش نکند و نعمت خداوند باعث سرکشي و طغيان او نشود بلکه حالت دل شکستگي و ذلت را از دست نداده، افزايش دين و دنياي خود را طالب و راغب باشد.» (17)
نماز موجب مداومت شبانه روزي بر ياد خداست تا بنده سرور خود و تدبيرکننده و آفريننده ي خود را فراموش نکند که اگر فراموش کرد ناسپاسي و گردنکشي آغاز مي کند ولي ياد خدا و ايستادن به نماز او را از همه ي گناهان باز مي دارد. آفريده بودن انسان و اعتقاد به اين که دست قدرتمند و با حکمتي او را پديد آورده لزوماً بدين معني است که از آفرينش او هدف و مقصودي بوده است. اين هدف را مي توان پيمودن راهي براي رسيدن به سر منزلي دانست طبق نقشه اي دقيق و با وسيله هايي معين. نيک و استعدادهاي نهاني انسان و به کارگيري آن دررا نيکي و نيک سازي خود و جهان و انسان ها. پس بايد الله را بشناسد و راهي را که او براي تعالي آدمي ارائه داده در پيش گيرد. انجام کارهايي که انسان را به هدفش نزديک مي کند و ترک کارهاي بيهوده فلسفه ي زندگي اوست. دين ضمن آن که هدف و جهت و راه و وسيله را مشخص مي کند توش و توان لازم را نيز به انسان مي بخشد و مهم ترين محموله ي کوله بارراهپيمايان توشه ي ياد خداست. روحيه ي طلب و اميد و اطمينان که بال هاي نيرومند اين پروازند، فرآورده و زائيده ي ياد خدا مي باشد.
ياد خدا از طرفي هدف را که همانا پيوستن به او (يعني بي نهايت خوبي و کمال است) همواره مد نظر قرار مي دهد و مانع از گم کردن جهت گيري مي شود و از طرفي به او قوت قلب و نشاط و اطمينان مي بخشد و او را از فريفتگي به پديده ها يا بيم از ناهنجاري ها و ناهمواري ها محافظت مي کند. يکي از اعمالي که سرشار از انگيزه ي ياد خداست، نماز است. در لابه لاي مشغوليت هاي فکري که انسان را احاطه کرده، وي خيلي کم و بندرت مي تواند به خود و هدف زندگي و گذشت لحظات و ساعات و روزها بينديشد.
نماز يک زنگ بيدار و يک هشدار در ساعات مختلف شبانه روز است. به او برنامه مي دهد و از او تعهد مي خواهد. به روز و شبش معنا مي دهد و از گذشت لحظه ها حساب مي کشد از جانب ديگر فراموش کردن هدف و جهت در زير فشارهاي مادي امري واضح و طبيعي است به علاوه زمان کافي براي بررسي تمام خواسته ها و ايده آل هاي اين مکتب (مکتب زندگي سعادت بخش اسلام) در شبانه روز هيچگاه وجود ندارد. نماز چکيده و خلاصه ي اصول اين مکتب را در خود دارد و با گفتني ها و حرکت هاي حساب شده، نمودار اسلام است.
نماز خلاصه ي اصول مکتب اسلام و روشنگر راه مسلماني و نشان دهنده ي مسئوليت ها و تکليف ها و نتيجه ها است.
در آغاز روز، در نيمروز، در هنگام شب مسلمان را طلبيدن و اصول و راه و هدف و نتيجه را به زبان خودش به او فهماندن، او را نيرويي معنوي وادار به عمل کردن… اين است نماز که مؤمن را قدم به قدم و پله پله به قله ي ايمان و عمل کامل نزديک مي سازد و از او عنصري ذي قيمت و مسلماني درست مي سازد. آري نماز نردبان مؤمن است. (18)
بشر، راهي دراز و دشوار در پيش دارد راهي که او را به رستگاري و سعادت مي رساند و پيمودن و رسيدن به آن هدف، پديد آمدن و بودن اوست. ولي آن چه در پيش پاي بشر نهاده شده، فقط اين راه نيست. کوره راه ها و راه هاي انحرافي در مسير اصلي او قرار دارد گاه آن قدر فريبنده و دل انگيز که مسافر راه اصلي را دچار ترديد و اشتباه مي کنند.
لازمه ي رهايي از چنين ترديدها، همانا حفظ جهت گيري صحيح و مداوم به سوي هدف و مقصود نهايي است يعني به سوي خدا، و داشتن نقشه ترسيم شده اي از راه و مسير. نماز، چيزي جز يک توجه مداوم به خدا و هم طرح و نقشه اي اجمالي از راه اصلي نيست. زيرا نماز، تأمين کننده ارتباط دائمي و تماس هميشگي مؤمن است با خدا و با مجملي از تفکر اسلامي. بدين گونه آشکار مي گردد که تقسيم نماز به وقت هاي پنجگانه، براي چه و داراي چه اندازه اهميت است، همچنان که تقسيم غذاي جسم، به اوقات مختلف شب و روز.
گذشته از آنکه نماز، خلاصه اي از غايات و هدف هاي اسلام را در خود دارد و تلاوت قرآن نيز که در نماز يک عمل واجب است، نمازگزار را با مضامين بخشي از قرآن آشنا مي سازد و او را به انديشيدن در مفاهيم قرآن و ارتباط فکري با قرآن، عادت مي دهد، اساساً نماز با مجموع حرکت هايي که در آن هست، نمودار و نمايشگري است از اسلام، در مقياسي کوچک. اسلام در متن جامعه، به کار گيرنده تن و انديشه و روان انسان ها است و از اين هر سه براي خوشبختي آنان کار مي کشد. نماز نيز در عمل يک فرد، عيناً چنين است. زيرا در حال نماز، تن و انديشه و روان، هر سه به کار و فعاليت اند. تن با حرکات دست و زبان و خم شدن و به خاک افتادن، فکر با انديشيدن در الفاظ و مضامين نماز و روان با ياد خدا و پرواز در فضاي معنوي و روحاني. مسلمان با گزاردن نماز کامل همه گونه انرژي خويش را در راه تعالي خود به کار مي گيرد. گزارنده نماز درست، به همان دليل که با تمام قوا پوينده ي راه خداست، همه انگيزه هاي شور و فساد و انحطاط را در خود و در پيرامون خود بي اثر مي سازد.
به نظر مي رسد که اقامه نماز،چيزي فراتر از «گزاردن نماز» است. يعني فقط همين نيست که کسي خود به عمل نماز قيام کند. بلکه اين است که در جهت وسعت نماز، به راه افتد و ديگران را نيز به راه اندازد. گويا برپا داشتن نماز آن است که انسان، با کوششي بايسته، جو و فضاي زندگي خود و ديگران را خداجويانه و خدا پرستانه بسازد.
مؤمن با اقامه ي نماز ريشه ي تباهي و فساد و گناه را در خود و محيط مي سوزاند. و انگيزه هاي دروني و بيروني گناه را خنثي و بي رنگ مي سازد. و فرد و جامعه را از کارهاي زشت و منکر باز مي دارد. (19)
نماز به انسان جايگاه او را يادآوري مي کند حد و حدود او را مي شناساند. به او مي فهماند که اگر دانا و عالم هستي، اگر دانشمند و فيلسوف هستي، و اگر هر که هستي، باز عبد و بنده اي. مبادا از حريم خويش پا فراتر نهي. چرا که در نظام تکوين هر معلولي عبد علت خود بوده و هيچ گونه گسستگي در رشته ي عليت راه ندارد و نه علت از اشراف و افاضه باز مي ماند و نه معلول از اطاعت و خضوع سر باز مي زند. و اين مفهوم را در چندين نوبت از شبانه روز به او يادآوري مي کند تا ريشه هاي تکبر و غرور و سرکشي بخشکد و مجال جلوه گري نيابد.

علت وجوب نماز صبح:

پيامبر (ص) فرمودند: اما نماز صبح، پس هنگامي که آفتاب طلوع کرد، مثل اين که بر شاخ هاي شيطان طلوع مي کند. پروردگارم مرا امر نموده که قبل از طلوع خورشيد و قبل از آنکه کافر براي آفتاب سجده کند، نماز صبح بخوانم، تا آنکه امتم براي خداوند سجده نمايند و زود به جاي آوردن آن در پيشگاه خداوند محبوبتر است. اين نمازي است که ملائکه شب و روز شاهد آن مي باشند. (20)

علت وجوب نماز ظهر:

پيامبر (ص) فرمودند: همانا در هنگام زوال آفتاب، همه چيز در اين عالم خلقت خداوند سبحان را تسبيح مي گويند و به حمد خدا مشغول مي شوند مگر عرش خدا، و در اين موقع خدا بر من درود مي فرستد، در اين ساعت خداوند نماز را بر من و امتم واجب ساخت که در قرآن مجيد آمده است، نماز را وقت زوال آفتاب تا اول تاريکي شب به پا دار و اين ساعتي است که جهنميان را در قيامت به جهنم وارد مي کنند پس در اين ساعت هر مؤمني درحال رکوع يا سجود يا قيام مشغول باشد خداوند سبحان جسدش را بر آتش جهنم حرام مي گرداند. (21)

علت وجوب نماز عصر:

پيامبر (ص) فرمودند: اما (علت وجوب) نماز عصر، و آن در ساعتي است که حضرت آدم از آن ميوه که از خوردن آن نهي شده بود، خورد و خداوند او را از بهشت خارج کرد پس خداوند ذريه حضرت آدم را امر به نماز عصر نمود و خداوند سبحان اين نماز عصر را براي امت من نيز اختيار نمود و اين نماز از محبوب ترين نمازها در نزد خداوند است و مرا سفارش نمود به حفظ بيشتر اين نماز در بين نمازهاي يوميه (22)

علت وجوب نماز مغرب:

پيامبر (ص) فرمودند: ( اما علت وجوب نماز مغرب) و آن در ساعتي است که خداوند سبحان توبه حضرت آدم را در آن ساعت قبول نمود، و پذيرفتن توبه آدم بعد از سيصد سال پس از خوردن حضرت آدم از آن ميوه درخت که نهي شده بود طول کشيد و در روزهاي آخر يک روز که بين نماز عصر و عشاء مانند هزار سال بود و حضرت آدم سه رکعت نماز مغرب به جا آورد، رکعتي براي خطاي خويش و رکعتي براي خطاي همسرش حوا و رکعتي براي قبول توبه اش پس خداوند اين سه رکعت را بر امتم واجب ساخت. در هنگام مغرب دعا مستجاب مي شود. پروردگارم به من وعده داده که دعاي مومنين را در اين وقت مستجاب نمايد و اين همان نمازي است که خداوند در قرآن مرا به آن امر نموده و فرموده خدا را هنگام شام و صبحگاه در نماز مغرب و صبح، تسبيح و ستايش گوييد. (23)

علت وجوب نماز عشاء:

پيامبر (ص) فرمودند: اما نماز عشاء پس همانا در قبر و در روز قيامت تاريکي همه جا را فرا گرفته است لذا پروردگارم به من و امتم به نماز عشاء امر فرمود، براي نورانيت و روشنايي آن و اين که به من و امتم نوري روي صراط عطا فرمايد، هر کس قدمي در راه نماز عشا بر دارد خداوند بدنش را از آتش جهنم حرام مي گرداند و اين نمازي است که پروردگار آن را براي مرسلين و انبياي قبل از من اختيار نمود.(24)

فلسفه ي نماز از ديدگاه قرآن و حديث:

قرآن فلسفه نماز را ياد خدا مي داند « اقم الصلوه لذکري» (25)
ذکر خدا مايه آرامش دلها است « الا بذکرالله تطمئن القلوب» (26)
همانا نماز انسان را از زشتي ها و منکرات باز مي دارد « ان الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنکر» (27)
همانا کارهاي شايسته (مانند نماز) گناهان را از بين مي برند « ان الحسنات يذهبن السيئات» (28)
دليل عبادت تشکر از خداست « اعبدوا ربکم الذي خلقکم» (29)
نماز داروي نسيان و وسيله ي ذکر خداوند است « اقم الصلوه لذکري» (30)
از صبر و نماز در مشکلات کمک بگيريد و بر آنها پيروز شويد « و استعينوا بالصبر و الصلوه» (31)
نماز وسيله تشکر از خداوند بر نعمت هاي اوست « فصل لربک و انحر » (32)
نماز نور چشم پيامبر عزيز است که فرمود « قره عيني في الصلوه» (33)
نماز پيمان خداوند است رسول خدا (ص) فرمود « الصلوه عهد الله » (34)
نماز سيماي مکتب است « الصلوه وجه دينکم» (35)
نماز پايه و ستون دين است « و هي عمود دينک» (36)
نماز کليد بهشت است « الصلوه مفتاح الجنه» (37)
نماز وسيله سنجش مردم است « الصلوه ميزان» (38)
نماز اولين سؤال در قيامت است « اول ما يحاسب به العبد الصلوه» (39)
نماز وسيله نزديک شدن انسان به خداست « الصلاه قربان کل تقي» (40)
نماز کوبنده ي شيطان است « مدحره لشيطان» (41)
نماز داروي تکبر است « والصلوه تنزيهاً عن الکبر» (42)
نماز به منزله ي سر نسبت به تن است « موضع الصلاه من الدين کموضع الراس من الجسد» (43)
نماز چهره ي شيطان را سياه مي کند « الصلوه تسود وجه الشيطان» (44)
نماز قلعه و دژ محکمي است که نمازگزار را از حمله ي شيطان نگاه مي دارد. « الصلوه حصن من سطوات شيطان» (45)
نماز،خانه ي اخلاص « الصلاه بيت الاخلاص» (46)
همانا در نماز شفا است « قم فصل فان في الصلوه شفاء» (47)

نتيجه:

تبيين فلسفه وجوب و وجود نماز يک بحث کاملاً کاربردي است که مخاطب را با حقيقت، باطن، چهره و آداب نماز آشنا ساخته و آثار و برکات عيني و ملموس نماز در زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي او آشکار مي سازد. اين مقاله پاسخگوي سوالات بيشماري از نسل جوان است که به دنبال چيستي عبادات و فلسفه ي وجودي و شأن اجرائي آنها هستند و با اين پاسخگوئي مستدل و روائي به آماده سازي فکري و رواني مخاطب براي اقامه ي بهتر اين فريضه الهي مي پردازد.
منابع:
-قرآن کريم
-نهج البلاغه
-استادي،حاج شيخ رضا: آشنايي با تفاسير، قم: انتشارات قدس، 1383ش
-ايازي، سيد محمدعلي: سير تطور تفاسير شيعه، دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات، 1385ش.
-همو: شناخت نامه تفاسير، رشت، کتاب مبين، 1378ش.
-جلاليان، حبيب ا…: تاريخ تفسير قرآن کريم، انتشارات اسوه 1378ش.
-خرمشاهي، بهاء الدين: دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران- دوستان و ناهيد، 1377ش.
-خوئي، سيد ابوالقاسم: البيان، ترجمه، نجمي- هاشم زاده هريسي، 1382ش.
-مصطفوي، حسن: تفسير روشن، قم، 1367ش.
-معرفت، آيت ا… محمدهادي: تفسير و مفسران، قم، موسسه فرهنگي تمهيد، 1380 ش.

پي نوشت ها:

1- پرواز در ملکوت، ص 23:
2- وسايل الشيعه، باب وجوب الصلوه؛
3-محجه البيضاء، ج1ص301؛
4-سوره مريم، آيه 31؛
5-سوره ابراهيم، آيه 37؛
6-بحارالانوار، ج81؛ 7؛
7-فروع کافي، ج1، ص 264؛
8- وسايل الشيعه، ج3، ص 13؛
9- نماز نور چشم پيامبر است؛
10- پرواز در ملکوت، ص 41؛
11- سوره مؤمنون، آيه 9؛
12- بحارالانوار، ج71، ص 212؛
13- پرواز در ملکوت، ص 75؛
14- پرواز در ملکوت،ص 78؛
15- بحارالانوار، ج 81، ص 249؛
16- وسايل الشيعه، ج1، ص 43؛
17- پرواز در ملکوت، ص 30؛
18- الصلوه معراج المؤمن، حديث نبوي؛
19- ان الصلوه تنهي عن الفحشا و المنکر؛
20- وسايل الشيعه، ج3، ص 9؛
21- همان، ج3، ص 80؛
22-
23-
24- وسايل الشيعه، ج3، ص 9؛
25- سوره طه، آيه 14؛
26- سوره فجر، آيه 28؛
27- سوره عنکبوت، آيه 45؛
28- سوره هود، آيه 114؛
29- سوره نساء، آيه 1؛
30- سوره طه، آيه 14؛
31- سوره بقره، آيه 45؛
32- سوره کوثر، آيه 2؛
33- بحارالانوار، ج 77، ص 77؛
34- کنز العمال، ج7، ص 279؛
35- فروع کافي، ج1، ص 172؛
36- مستدرک، ج1، ص 172؛
37- نهج الفصاحه، جمله 979؛
38- فروع کافي، ج1، ص 267؛
39- نهج الفصاحه، جمله 979؛
40- فروع کافي، ج1، ث 265؛
41- فهرست غرر الحکم ؛
42- نهج البلاغه، حکمت 252؛
43- نهج الفصاحه، جمله 3075؛
44- همان، ص 396؛
45- غرر الحکم، ص 56؛
46- بحارالانوار، ج78، ص 183؛
47- جامع احاديث شيعه، ج4، ص 28؛

منبع:نشريه کوثر،شماره32

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد