تحليل نقش متقابل وقف و شهرسازي
تحليل نقش متقابل وقف و شهرسازي
مقدمه
انسان موجودي است اجتماعي که رشد و تکامل آن در گرو زندگي جمعي و تعاون و همکاري با ديگر همنوعان قرار دارد. جوامع انساني اگر چه از نظر فرهنگي و اجتماعي بسيار متفاوت و گوناگوناند، ولي نميتوانند بدون تعاون، همياري و مشارکت افراد و اعضاي جامعه به حيات خود ادامه دهند. به همين دليل در طول تاريخ انسانها کوشيدهاند جهت حفظ بقاي جامعه ساز و کارهاي مناسبي براي همياري، تعاون و مشارکت به وجود آورند. وقف را ميتوان عموميترين پديدهي تعاون، همکاري و مشارکت بشري دانست که از قديميترين دورههاي تاريخي در جوامع مختلف وجود داشته است. مشارکت و دخالت مردم در سازماندهي محيط پيرامون خود از طريق ايجاد و احداث بناهاي وقفي يکي از جنبههاي مهم تأثير وقف در تشکل و قوام جوامع بشري به شمار ميرود.
به طور کلي نقش وقف در حيات جوامع انساني آنچنان وسيع و گسترده است که بايد از آن به عنوان يک »نظام« نام برد. نظام به اين عنوان که وقف تمام ابعاد و جنبههاي مختلف يک جامعهي انساني را شامل ميشود و کمتر اموري از جامعه را ميتوان يافت که از پوشش نظام وقف خارج باشد. عليرغم گستردگي و شمول فعاليتهاي وقفي در جامعه تاکنون بحث جدي در زمينههاي مهمي چون نقش وقف در شکلگيري فضاهاي شهري و همچنين تأثير ضوابط و مقررات شهرسازي در توسعه و گسترش موقوفات صورت نگرفته است. اين مقاله سعي دارد با بررسي برخي از ابعاد تأثيرات متقابل وقف و شهرسازي در شکلدهي به محيطهاي مصنوع انساني، راهبردي عملي و اجرايي جهت بهرهبرداري بهينه از موقوفات مطرح سازد.
عوامل مؤثر در شکلگيري محيطهاي مصنوع
يکي از ويژگيهاي مهم انسانها دخالت در محيط زيست طبيعي و ساختن محيط مصنوع جهت زندگي اجتماعي است. در ميان ساختههاي دست انسان بيشک فضاها و محلهاي زندگي شهري پيچيدهترين و در عين حال مهمترين مصنوع بشري بوده و در واقع عصارهي تلاش و تمدن انساني در روي زمين در شهرها تجلي پيدا کرده است. در طول تاريخ سکونتگاهها و شهرهاي زيادي به دست بشر ساخته شدهاند که اگر چه به لحاظ شکل ظاهري و محتواي دروني با يکديگر تفاوت دارند، ولي تقريبا همگي هدف مشترکي را دنبال ميکنند و آن عبارت است از فراهم آوردن محيطهايي امن، پايدار، غني، راحت و توأم با آسودگي براي زندگي اجتماعي انسانها.
در شکلگيري و تشکل فضاها و ساختارهاي شهري، عوامل مختلفي دخالت دارند. از مهمترين عواملي که از سوي محققان مختلف تأکيد زيادي بر نقش آنها در شکلگيري فضاهاي شهري شده است ميتوان به اين سه عامل اشاره کرد 2) 1. عامل جهانبيني يا چگونگي نگرش به جهان؛
2. عامل اقتصادي يا چگونگي تعريف جهان مادي؛
3. عامل اقليمي – محيطي يا شرايط محيط زيست طبيعي
در تاريخ شهرنشيني ايران بر حسب اهميت و نقش مسلط هر يک از اين عوامل شاهد شکلگيري فضاهاي شهري گوناگون و مختلفي هستيم. در بين اين عوامل بيشک تأثير عامل جهانبيني و ارزشهاي ديني و مذهبي بر ساخت و توليد فضاهاي شهري به ويژه در دورهي اسلامي بسيار تعيين کننده و مهم است. به همين دليل در ايران عليرغم گوناگوني و تنوع محيطهاي طبيعي و اقليمي شاهد ساخت و ساز فضايي مشابه در اکثر شهرها در طي تاريخ دورهي اسلامي هستيم. از اينرو يکي از ويژگيهاي اين گونه شهرها که تحت حاکميت و تسلط اسلام شکل گرفتهاند اتصاف به واژهي اسلامي و »شهر اسلامي« است.3) اين واژه به خوبي نقش فرهنگ واعتقادات اسلامي در شکلگيري شهرها و فضاهاي شهري در سرزمينهاي اسلامي را، در مقايسه با ساير اديان و مذاهب، نشان ميدهد.
نقش وقف در تشکل فضاهاي شهري
وقف يکي از ارزشهاي والاي انساني است که تحت تأثير جهانبيني ديني و مذهبي اسلام علاوه بر اينکه از نظر اجتماعي و اقتصادي کارکردهاي فراوان و مهمي در زندگي روزانه و فعاليتهاي شهري دارد، از نظر کالبدي نيز نقش بسيار مؤثري در شکلدهي به ساخت فضايي شهرهاي دورهي اسلامي به ويژه شهرهاي ايران داشته است.
با نگاهي گذرا به سيما و بافت کالبدي شهرهاي ايران بسياري از عناصر و اجزاي شهري را که نقش عمدهاي در عملکرد و حيات زندگي شهري دارند ميتوان مشاهده کرد که نظام وقف در شکلگيري آنها نقشي بسزا داشته است. اين تأثير به گونهاي است که اگر فضاهاي عمومي و عام المنفعه که در ساختار شهرهاي سنتي ايران تقريبا بسياري از آنها موقوفهاند حذف شود، چيزي جز مجموعهاي پراکنده و گسسته از مساکن، دکاکين تجاري و در کل فضاهاي خصوصي باقي نميماند. در واقع بسياري از فضاهاي عمومي در شهرهاي سنتي ايران که عامل اصلي پيوند مجموعه عناصر تشکيل دهندهي شهر به يکديگرند، وقفي ميباشند.
از نظر کالبدي نقش وقف را ميتوان در ايجاد و احداث خردترين عناصر کالبدي شهر نظير مساجد، مدارس، حمامها، آبانبارها، سقاخانهها، روشنايي معابر و بازارچهها تا شکلگيري و توليد کلانترين فضاهاي شهري نظير بازارها و مجموعههاي وقفي مشاهده و پيگيري کرد. از بسياري آثار و تک بناهاي شاخص و مهم شهري که بگذريم، در تاريخ شهرسازي ايراني – اسلامي به مجموعههاي کالبدي پيوسته و همبستهاي در مقياسهاي مختلف شهري، از مقياس يک مرکز محله يا محله تا مقياس مرکز شهر و يا شهر بر ميخوريم که سنت وقف در شکلگيري آنها نقش اساسي داشته است.
بسياري از شهرهاي قديمي اغلب محلههاي کوچکي بودهاند که به تدريج شکل گرفتهاند که با افزايش جمعيت و توسعهي بناها و اماکن به شهر تبديل شدهاند. اين محلهها که از پيش طراحي نشده بودند براي احداث و ايجاد مراکز و فضاهاي خدماتي – عمومي در آنها بالطبع هيچگونه پيشبينييي به عمل نميآمد، ولي در عين حال ميبينيم که شهرهاي سنتي و قديمي ايران در نظام و ساختار محلهاي خود از انسجام و پيوستگي قوي برخوردار بودهاند و تقريبا بسياري از خدمات و نيازهاي شهري و محلهاي به شکلي خودجوش و طبيعي در آنها ايجاد شده بود. اين اجزا و عناصر عموما بدون اتکا به منابع و اعتبارات دولتي و در چهارچوب نظام وقف و با سرمايههاي مردم احداث ميشدند. در واقع تحت تأثير فرهنگ وقف بسياري از تأسيسات زيربنايي و روبنايي در مجتمعهاي زيستي بدون اينکه حکومتها اصولا وظيفهاي در ايجاد آنها احساس کنند توسط مردم ساخته ميشدند.
نظام وقف نه تنها موجد ساخت و ايجاد بسياري از فضاها و عناصر با ارزش شهرها بوده است، بلکه ارتباط و پيوند معنوي و نزديک موقوفات با امور ديني و مذهبي، سبب ماندگاري و پايداري فضاهاي شهري موقوفه در طي زمان شده است. در يک نظر اجمالي ميتوان گفت مالکيت بسياري از آثار و عناصر شهري که در زمرهي مواريث فرهنگي و تاريخي کشور به شمار ميروند، وقفي است در واقع علل ماندگاري بسياري از ميراثهاي معماري و شهرسازي ايران در بستر زمان را بايد در نقش فرهنگ متعالي وقف جستجو کرد. از طرف ديگر اصول و ويژگيهاي نظام وقف به گونهاي است که بسياري از اين فضاها و عناصر از طريق رقبات درآمدزايي که بر آنها وقف شدهاند، خود را محافظت و مرمت کرده و در نهايت آبادان و معمور بر جاي استوار باقي ماندهاند. همچنين ماهيت ابدي، دايمي و غير قابل فروش و انتقال بودن موقوفات و صرف منافع رقبات آنها در راه مقاصد خير و براي کارکردها و مصالح جامعهي مسلمين، موجب شده است که تعداد زيادي از آنها در برابر حوادث و ناملايمات تاريخ مقاومت کرده و خود را به زمان حال برسانند. در طول تاريخ تعداد زيادي از موقوفات يا رقبات، به خصوص املاک غيرمنقول چون مساجد، حوزههاي علميه، حمامهاي عمومي و بازارها کم و بيش داراي ساختار پايدار و ديرپايي هستند، از ساير عناصر شهري پايدارتر باقي ماندهاند 4)
اصول و مباني سازمان فضايي تشکلهاي موقوفه
موضوع مهم ديگري که در خصوص تأثيرات متقابل وقف و شهرسازي مطرح است، چگونگي تأثير و نقش اصول و مباني سازمان فضايي شهرها در توسعه و گسترش فرهنگ و نظام وقف است. سؤال اساسي و مهمي که در اينجا و در اين رابطه پاسخگويي به آن ضرورت دارد اين است که اصولا مدخليت نقش اصول و مباني سازمان فضايي شهرها در توسعهي وقف از کجا ناشي ميشود؟ و تحت چه نوع توجيه علمي و منطقييي ميتوان به آن پاسخ داد. در پاسخ به سؤال فوق بايد گفت هر پديدهي انساني که به صورتي (مادي) در جامعه تعين دارد وابسته و مقيد به شرايط مکاني و زماني است و مکان و زمان به منزلهي چهارچوبي هستند که پديده را در خود جاي ميدهند. از آنجا که آثار و ابنيهي کالبدي، بخشي اساسي از نظام وقف هستند به همين علت نه تنها وقف مانند هر پديدهي ديگري از اصول و مباني سازمان فضايي شهرها تأثير ميپذيرد، بلکه موضوعيت نقش شهرسازان در حفظ، توسعه، ساماندهي و بهبود عملکردهاي موقوفه مطرح ميشود.
چنانکه اشاره شد وقف از جنبههاي مختلف اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و کالبدي کارکردهاي فراوان و مهمي در زندگي روزانه و فعاليتهاي شهري دارد. بنابراين جلوهها و بازتابهاي وقف در جامعه را ميتوان در ابعاد مختلف مورد توجه قرار داد. جهت بررسي نقش اصول سازمان فضايي شهرها در عملکرد موقوفات در ابتدا لازم است جلوهها و بازتابهاي مختلف و متنوع وقف تفکيک و مجزا شوند. در يک طبقهبندي کلي جلوهها و بازتابهاي وقف را ميتوان به دو دستهي بازتابهاي کالبدي و بازتابهاي غيرکالبدي دستهبندي کرد.
بازتابهاي غيرکالبدي
بازتابهاي غيرکالبدي وقف، فعاليتهايي هستند که مستقيما جنبهي کالبدي و فضايي ندارند، بلکه به صورت کمک به انسانهاي محروم جامعه مانند ايتام، معلولان، پيران و زمينگيران، زندانيان، مصارف خيريه، هزينهي تحصيل دانشجويان، طلاب، قرباني، ترک اعتياد،مداواي بيماران تشکيل خانواده و غيره انجام ميشود. در واقع تمامي آن چه که يک جامعهي انساني در تأمين اجتماعي اعضاي خود نياز دارد را شامل ميشود. به همين دليل شهرهايي که داراي موقوفات بيشتري هستند مانند شهر اصفهان در آنها نوعي تعادل اجتماعي و اقتصادي وجود داشته و دارد5)
بازتابهاي کالبدي
بازتابهاي کالبدي وقف، موقوفاتي هستند که مستقيما با سيماي فيزيکي و کالبدي شهر ارتباط دارند. ايجاد بناهايي چون مساجد، مدارس، کتابخانهها، بيمارستانها، مسافرخانهها، نوانخانهها، آبانبارها و قنوات، حمامها، پلها، قبرستانها، مساکن انساني و تکايا از جمله بازتابهاي کالبدي وقف هستند. در واقع بازتابهاي کالبدي وقف ظروفي هستند که مظروف آنها عملکردهاي وقفي هستند و اين عملکردها نقش اساسي در حيات و زندگي مدني جامعه ايفا ميکنند.
توزيع و پراکنش عناصر موقوفه
به طور کلي در کيفيت و چگونگي عملکرد بازتابهاي کالبدي وقف ويژگيهاي کالبدي و معماري مانند مقياس و اندازهي فضاي موقوفه نقش اساسي دارند. بدين معني که هر چه قدر مقياس و اندازهي عناصر و عملکردهاي وقفي بالاتر و بزرگتر باشد تأثير و کارآيي آنها در ساختار شهر ميتواند بيشتر باشد. جداي از ويژگيهاي کالبدي و معماري ياد شده، خصوصيات و ويژگيهاي فضايي ديگري بر عملکرد بازتابهاي کالبدي وقف تأثير تعيين کننده دارند. نکتهي مهم در رابطه با عناصر و عملکردهاي وقفي موضوع تشکل آنهاست. يعني اينکه عناصر وقفي که در جايجاي ساختار شهر ديده ميشوند داراي چه نوع تشکلي هستند. به طور کلي عناصر موقوفه را از نظر تشکل ميتوان به دو گروه کلي متشکل (مجموعهي ساختاري) و غيرمتشکل (عناصر پراکنده) طبقهبندي کرد. نحوهي تشکل موقوفات ارتباط نزديکي با »توزيع فضايي« و پراکنش عناصر موقوفه دارد.
چگونگي توزيع فضايي و پراکنش انواع عناصر موقوفه نه تنها در ساختار فضايي شهرها نتايج مهمي در
پي دارد، بلکه در تشديد و تسهيل عملکردهاي وقفي بسيار مؤثر است. به طور کلي از نظر اصول توزيع فضايي عناصر، برحسب عامل تمرکز و پراکندگي در نحوهي استقرار آثار و عناصر وقفي در ساختار فضايي – کالبدي شهر دو الگوي کلي که هر يک به الگوهاي فرعيتر ديگري تقسيم ميشوند، ميتوان شناسايي کرد 6)الگوي غيرمتشکل
در اين نوع الگو عناصر و عملکردهاي وقفي هيچگونه وابستگي عملکردي و فضايي به يکديگر ندارند و به صورت پراکنده و آزاد در سطح شهر توزيع شدهاند. اين الگو را ميتوان به دو الگوي فرعي تقسيم کرد:
الف. الگوي غيرمتشکل پراکنده: که در آن فضاهاي وقفي برحسب نيتي که واقفان در خصوص مکان وقف انجام دادهاند، در تمام سطح شهر پراکنده هستند. از مهمترين عناصر وقفي که بدين صورت در سطح شهر پراکنده هستند ميتوان به فضاها و عناصر موقوفهي بدون رقبه اشاره کرد که تقريبا در تمام محلات و مناطق شهرها نمونههاي بسياري از آنها يافت ميشود.
ب. الگوي غيرمتشکل متمرکز: که در آن، در برخي مناطق و نواحي شهري تراکم و تمرکز بيشتري از فضاهاي موقوفهي منفرد وجود دارد. در اين نوع الگو در عين حالي که عناصر و عملکردهاي وقفي در سطح شهر پراکنده هستند، ولي در برخي نقاط ومناطق تراکم و تعداد آنها بيشتر از ساير بخشها و مناطق است. براي مثال به طور معمول مراکز و نواحي قديمي و سنتي شهرها در مقايسه با ساير نواحي شهر مقوفات بيشتري دارند. در شکل حاد اين نوع الگو در سطح شهر شاهد نابرابري فضايي شديدي در توزيع فضايي عناصر موقوفه هستيم.
الگوي متشکل
در اين نوع الگو عناصر و فضاهاي موقوفه به همراه رقبات مربوطه به صورت يک مجموعهي بهم پيوسته که از نظر عملکردي و کالبدي با يکديگر مرتبط هستند در مناطقي از سطح شهر استقرار دارند. در اين الگو ميتوان دو زير الگوي فرعي مشاهده کرد:
الف. الگوي متشکل متمرکز: در اين نوع الگو اجزا و عناصر و عملکردهاي يک شهر و يا يک سکونتگاه به طور کامل موقوفه هستند و يا عناصر وقفي در يک نقطه و يا يک منقطهي وسيع از شهر متمرکزند. در اين نوع الگو اگر چه از نظر فضايي و عملکردي ارتباط و پيوستگي زيادي بين اجزا و عناصر وقفي وجود دارد، ولي از طرف ديگر به دليل اينکه به طور کامل تمام عملکردهاي منطقه وقفي هستند ارتباط و آميزش آنها با ساير عملکردها و فعاليتهاي غيروقفي شهر که لازمهي زندگي شهرياند بسيار کم بوده و به همين دليل آسيب پذيري آنها در برابر شرايط تاريخي و محيط زياد است. از مهمترين نمونههاي تاريخي اين نوع الگوي استقرار عناصر وقفي ميتوان به مجموعههاي ربع رشيدي شنب غازان تبريز در دورهي ايلخانان اشاره کرد. در واقع در پاسخ به اين سؤال که چرا مجموعههاي عظيم ربع رشيدي و شنب غازان عليرغم عظمت و بزرگي نتوانستهاند در مقابل حوادث زمان مقاومت کنند و از بين رفتهاند، علت را بايد در نحوهي تشکل و توزيع فضايي عناصرشان جستجو کرد. بنابر شواهد تاريخي اين مجموعهها و محيطهايي خارج از ساختار فضايي –
کالبدي شهر تبريز شکل گرفته بودند و الگوي تشکل و توزيع فضايي عناصرشان به صورت الگوي متشکل متمرکز بوده است.
ب. الگوي متشکل پراکنده: در اين نوع الگو عناصر و فضاهاي موقوفه و رقبات مربوطه از نظر فضايي، کالبدي و عملکردي به صورت يک مجموعهي بهم پيوسته و متشکل در مناطقي از سطح شهر استقرار دارند. بسياري از مراکز محلات قديمي و سنتي در شهرهاي تاريخي ايران را ميتوان از نمونههاي اين نوع الگوي توزيع فضايي عناصر دانست که تعدادي عنصر و عملکرد وقفي به صورت يک مجموعهي متمرکز يک مرکز محله را شکل ميدادند. مجموعههاي ميدان نقش جهان، گنجعلي خان کرمان، خان شيراز، سپهسالار و مروي تهران از نمونههاي بسيار بارز اين نوع الگوي استقرار فضايي موقوفات هستند. تفاوتي که اين نوع الگوي توزيع فضايي عناصر با الگوي غيرمتشکل متمرکز دارد، اين است که در الگوي متشکل پراکنده، عناصر و عملکردهاي متمرکز در نقاط مختلف شهر به صورت يک مجموعهي بهم پيوسته و حتي يک مديريت واحد شکل ميگيرند، در حالي که در الگوي غيرمتشکل متمرکز عناصري که در يک نقطه و محل متمرکز هستند به صورت يک مجموعه کالبدي بم پيوسته نيستند و در زمانهاي مختلف توسط افراد زيادي ايجاد شدهاند.
به طور کلي مجموعههاي موقوفهي شکل گرفته تحت تأثير اين الگو به علت داشتن ارزشهاي اجتماعي، فضايي و کالبدي در طي تاريخ در تشکل و توليد فضاهاي عمومي شهري شهرهاي سنتي ايران نقش بسيار مهمي داشتهاند.
به طور کلي در بين الگوهايي که به آنها اشاره شد، براي الگوي متشکل پراکنده بيش از ساير الگوها ميتوان نکات مثبت بر شمرد. اگر چه در حال حاضر الگوي غالب در توزيع فضايي عناصر موقوفه الگوهاي پراکنده است و اين الگو سطح وسيعتري را نسبت به الگوهاي متشکل و مجتمع تحت پوشش قرار ميدهد، ولي تأثيرات آن بر ساختار فضايي و کالبدي شهرها – از نظر تشکيل فضاهاي عمومي شهري – بسيار کمتر و ضعيفتر از ساير الگوهاست. در واقع کمتر ديده شده تک بناها و ساختمانهاي موقوفهي منفرد به تنهايي موجب شکلگيري فضاهاي عمومي شهري مهمي گردند. در حالي که در الگوي متشکل پراکنده، نه تنها عملکرد و فعاليت موقوفات تقويت ميگردد، بلکه به تشکل فضاهاي عمومي شهري نيز کمک ميشود. در اين خصوص با ديدگاه تاريخي ميتوان نمونههاي ارزشمند بسياري از مجموعههاي موقوفه نام برد که به صورت الگوي ياد شده شکل گرفتهاند. از قديميترين اين مجموعهها در تاريخ شهرسازي کشور ميتوان به مدارس نظاميه در دورهي سلجوقيان، مجموعههاي ميدان نقش جهان اصفهان، گنج علي خان کرمان و شيخ صفي اردبيل در دورهي صفويه، مجموعهي زنديهي شيراز در دورهي زنديه و مجموعههاي مروي، سپهسالار و سراي امير تهران در دورهي قاجاريه اشاره کرد. اين مجموعهها اگر چه در طي يک دورهي تقريبا هزار ساله در شهرها و مکانهاي مختلف و در دورهها و شرايط تاريخي و حکومتي متفاوت شکل گرفته و ايجاد شدهاند، ولي به دليل نحوه و نوع الگوي توزيع فضايي عناصرشان توانستهاند در تشکل فضاهاي شهري نقش مؤثر و اساسي ايفا کنند.
موقوفات تنها عناصر عملکردي صرف نيستند، بلکه به لحاظ اجتماعي و فرهنگي داراي بار معنوي و مذهبي نيرومندي هستند که به طور مستمر افراد و اقشار مختلف مردم را به خود جلب مينمايند و هر روز مردم زيادي با آنها در ارتباط هستند و از طريق آنها نيازهاي خود را تأمين ميکنند. اين ويژگي آثار موقوفه ميتواند در احيا و باز زندهسازي بسياري از فضاها و محيطهاي شهري که به واسطهي عدم حضور مؤثر مردم کمکم به فضاهاي غيرفعال و مرده تبديل شدهاند، کمک کند. در واقع موقعيت استقرار عناصر موقوفه در ارتباط با ساير عناصر ميتواند نقش مهمي در تشکل فضاهاي شهري داشته باشد. بنابراين بهرهمندي از بار معنوي و مذهبي آثار و مجموعههاي وقفي در پويايي و جذابيت فضاهاي شهري جديد ميتواند يکي از ضرورتهاي توسعهي شهري کشور تلقي شود. به منظور بهرهمندي ساير عناصر و فضاهاي شهري از بار معنوي و مذهبي
آثار و مجموعههاي وقفي پيشنهاد ميشود در موقع ايجاد و شکلگيري فضاها و مجموعههاي وقفي، موقعيت و جايگاه آنها در ساختار فضايي – کالبدي شهر و در ارتباط با ديگر عناصر شهري مورد ارزيابي و مطالعه قرار گيرد.
با توجه به اينکه موقوفات مجتمع و متمرکز که به صورت مجموعههاي وقفي احداث و اداره ميشوند، در تشکل فضاهاي عمومي شهري نسبت به تک بناهاي موقوفه نقش بسيار مؤثرتري دارند، لذا در صورتي که ترتيباتي فراهم شود که واقفان، موقوفات خود را به صورت جمعي و در قالب مؤسسات و بنيادهاي امور خيريه احداث نمايند و يا مورد وقف خود را رقبهي موقوفاتي ديگر کنند، نه تنها توان اقتصادي موقوفات فاقد رقبه تقويت خواهد شد – زيرا بناهاي وقفي زيادي وجود دارند که غليرغم اينکه به لحاظ اقتصادي داراي ارزش فراواني هستند، ولي به دليل ضعف بنيهي مالي، غيرفعال و از حيز انتفاع خارج شدهاند – بلکه از ديدگاه برنامهريزي فضايي تأثيرات مثبت آن در تشکل فضاهاي شهري بسيار بيش ازموقوفات پراکنده است. در واقع ساماندهي موقوفات و هدايت نظام وقف به سمت ترکيب و تجميع چندين موقوفهي کوچک در يک مجموعهي وقفي بزرگ هم از نظر اقتصادي – به دليل پشتيباني مالي که هر يک از موقوفهها ميتوانند از ديگر موقوفهها به عمل آورند – مفيد ميباشد و هم از نظر فضايي – به دليل پيوندها و ارتباطاتي که بين عناصر وقفي منفرد و مجزا ايجاد ميشود – در تشکل فضاهاي شهري نقش مؤثرتري خواهد داشت. لذا ساماندهي موقوفات شهري به صورت مجموعههاي وقفي و براساس معيارهاي اصول سازمان فضايي شهرها، ميتواند الگوي مناسبي براي سازماندهي موقوفات شهري تلقي شود. نمونههاي يک چنين سازماندهييي را در مجموعهي وقفي سنتي به خوبي ميتوان مشاهده کرد.
يکي از ويژگيهاي عمومي شهرسازي اسلامي ايجاد عملکردها و فعاليتهاي اساسي جامعه در ترکيب و ارتباط با يکديگر در مرکز شهر است. بنياد عناصر کالبدي سه نهاد اصلي جامعه يعني مذهب (مسجد جامع و مدرسه)، حکومت (ارگ حکومتي) و اقتصاد (بازار) در کنار هم و با هم به صورت يک مجموعهي يکپارچه در مرکز شهر و جايگزيني محلات در کنار و در ارتباط با آنها ويژگي اساسي ساختار کالبدي شهرها در سرزمينهاي اسلامي است. در اين خصوص برخي محققين معتقدند، وقف به عنوان يکي از نيروهاي فضاآفرين و چهرهپرداز ساختار اصلي شهرهاي ايران نقش مهمي در ايجاد و تشکل اين ويژگي داشته است. يکي از دلايلي که موجب شده اين سه بنياد اصلي شهر از نظر کالبدي پيوسته و همبسته در مرکز قرار گيرند، وجود عامل وحدت بخش وقف در فرآيند تشکل و شکلگيري آنهاست 7)
تحليل ارتباطات فضايي – کالبدي موقوفات
به طور کلي اصول سازمان فضايي موقوفات تنها منحصر به الگوهاي توزيع فضايي و پراکنش عناصر و عملکردهاي وقفي نميشود، بلکه ارتباطات بين عناصر را نيز در بر ميگيرد. در واقع در حالي که الگوهاي توزيع فضايي و پراکنش عناصر و عملکردهاي شهري را ميتوان جنبهي کمي اصول سازمان فضايي محيط ناميد، چگونگي ارتباطات ميان عناصر جنبهي کيفي اصول سازمان فضايي محيط را تشکيل ميدهند که از طريق آن ميتوان الگوهاي توزيع فضايي و پراکنش عناصر و عملکردهاي وقفي را مورد ارزيابي و تحليل قرار داد.
در ساختار فضايي – کالبدي شهرها هر عنصري جهت عملکرد و فعاليت خود نيازمند ارتباط با ساير عناصر و عملکردهاي شهري است. يکي از خصوصياتي که هويت و شخصيت هر عنصري را در مجموعه عناصر شهري تعريف ميکند نحوه و ميزان ارتباطات آن با ديگر عناصر و عملکردهاي شهري است. بديهي است هر قدر ارتباط عنصر مورد نظر با ساير عناصر شهري بيشتر و گستردهتر باشد اهيمت آن عنصر در ساختار فضايي – کالبدي شهر مهمتر خواهد بود. به همين روال در رابطه با موقوفات نيز هر قدر ارتباطات ميان عناصر چه از نظر کالبدي و چه از نظر عملکردي بيشتر بوده و موقعيت مکاني آنها به يکديگر نزديکتر باشد، نه تنها تشکل فضايي آنها با اهميتتر و بارزتر
خواهد بود، بلکه موقوفه و عناصر وابسته به آن عملکردي کارآتر خواهند داشت.
به طور کلي در خصوص ارتباطات ميان عناصر مجموعههاي وقفي دو نوع ارتباطات فضايي – کالبدي در ساختار آنها ميتوان تشخيص داد:
الف. ارتباطات دروني،که ناظر بر ارتباطات ميان عناصر و فضاهاي مجموعه با يکديگر است. بديهي است هر قدر اين گونه ارتباطات در درون مجموعهي وقفي بيشتر باشد، انسجام و بهم پيوستگي مجموعه بيشتر خواهد بود.
ب. ارتباطات بيروني، که ناظر بر ارتباطات فضاها و عملکردهاي مجموعهي وقفي با ساير عناصر شهري است.
هر چه ارتباطات بيروني فضاها و عملکردهاي مجموعهي وقفي با ديگر فضاها و عملکردهاي شهري متنوع، پيچيده و گسترده باشد، نقش مجموعهي وقفي در تشکل فضاهاي شهري برجستهتر ميشود. در واقع ارتباطات دروني پيوند عناصر مجموعه را با يکديگر برقرار ميسازند و ارتباطات بيروني مجموعهي وقفي را به ساختار فضايي و کالبدي شهر پيوند ميدهند. ارتباطات فضايي – کالبدي عناصر مجموعه با يکديگر و با ساير عناصر شهري را ميتوان به لحاظ چگالي، قرينگي، تعدد و شدت روابط و تنوع عناصر و فضاها مورد تحليل و ارزيابي قرار داد 1)
ميزان چگالي روابط، نسبت روابط موجود بين عناصر به روابط ممکن بين آنهاست و قرينگي روابط، نسبت به روابط دو جانبهي موجود بين عناصر به روابط يک جانبهي بين آنها را شامل ميشود. هر قدر ميزان قرينگي روابط بين عناصر در ساختار روابط فضايي – کالبدي شهر بالاتر باشد، شرايط مناسب براي به کارگيري ظرفيتهاي کالبدي ساختار شهري بيشتر فراهم ميگردد و اين خود مانعي است براي افزايش مشکلات و معضلات شهري. براي مثال از مهمترين موارد عدم قرينگي در ساختار روابط شهري ميتوان به عدم قرينگي در الگوي حرکتها و رفت و آمدهاي شهري اشاره کرد. اين عدم قرينگي در الگوي حرکتها و رفت و آمدهاي شهري موجب ميشود در ساعات مختلف شبانه روز هميشه در يک طرف از خيابانها و معابر اصلي و بزرگراههاي شهر تراکم و شلوغي رفت و آمد وجود داشته باشد، در حاليکه در طرف ديگر تردد کمي صورت ميگيرد. در واقع هميشه فقط از يک سمت و جهت خيابانها استفادهي بهينه صورت ميگيرد، و از ظرفيت طرف ديگر به دليل نوع الگوي ترددهاي شهري استفاده بهينهاي صورت نميگيرد.
مراد از تعدد روابط، ميزان وجود ابعاد مختلف روابط در زمينههاي مختلف فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و کالبدي و زيرمجموعههاي هر يک از آنها در شبکهي روابط بين عناصر شهري است. وضعيت به اصطلاح مطلوب براي ساختار فضايي شهر آن است که اين چهار نوع رابطه به صورت هم وزن در شبکهي روابط فضايي – کالبدي شهر حضور داشته باشند، در غير اين صورت با تمرکز روابط در يک حوزهي خاص عملا روابط تک عملکردي شده و فضا از کارکرد ساير حوزهها محروم ميشود، در حالي که تنوع عملکردها يکي از اصول سازمان فضايي شهرهاست. در ساختار فضايي شهرهاي سنتي ايران از مراکز مهم شهري که تعدد روابط در آن را به شکل بارزي ميتوان مشاهده کرد، بازارهاي شهري هستند. در ساختار فضايي شهرهاي سنتي ايران، بازار فقط يک مرکز تجاري نيست (فقط منحصر به روابط اقتصادي نميشود)، بلکه وجود عناصر و عملکردهاي متعدد و متنوع نظير مدارس علميهي ديني در درون بازار موجب تنوع روابط در ساختار روابط بازار ميشود. در واقع اهميت و جايگاه بسيار مهم بازار در ساختار فضايي شهرهاي سنتي ايران را که همانند لولايي تمام اجزا و عناصر شهري را به هم پيوند ميدهد را بايد در تعدد و تنوع روابط بين عناصر و عملکردهاي آن جستجو کرد.
منظور از شدت روابط، ميزان فراواني روابط بين عناصر ساختار شهري است. به عنوان مثال تعداد روابطي که بين فعاليتهاي تجاري و مذهبي در ساختار شهري صورت ميگيرد ميزان فراواني روابط دو کاربري محسوب ميشود. در صورتي که ميزان فراواني روابط عناصر در ابعاد چهارگانه افزايش يابد، به همان نسبت استحکام ساختار فضايي – کالبدي شهر افزايش مييابد.
به طور کلي شدت روابط را ميتوان تابعي از اندازه و مقياس عناصر شهري دانست.
ميزان عناصر و فضاها در مجموعههاي متشکل وقفي همانطور که از نام آن مستفاد ميشود، ناظر بر تعداد و تنوع عناصر و فضاها و عملکردهاي تشکيل دهندهي موقوفات و يا عناصري است که در فرآيند ارتباطات درگير هستند. هر قدر تعداد عناصر بيشتر باشد نه تنها از نظر کمي ميزان روابط بين آنها ميتواند بيشتر باشد، بلکه از نظر کيفي شبکهي روابط بين آنها را پچيدهتر ميکند. لازم به اشاره است که هر چه اين ويژگيها در فرآيندهاي ارتباطي موقوفات بيشتر باشد نقش و تأثير مجموعهي وقفي در تشکل فضاهاي شهري بيشتر خواهد بود. در رابطه با الگوهاي مختلف توزيع فضايي عناصر، الگوي متشکل پراکنده به نسبت از وضعيت و شرايط مساعدتري براي ايجاد ويژگيهاي ياد شده برخوردار است.
مسايل و مشکلات محيطهاي موقوفه
موقوفات از منابع بسيار ارزشمند جامعه هستند که به دليل تنوع و گستردگي فعاليتهاي وقفي ميتوانند در تحقق بسياري از اهداف فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي جامعه نقش مهمي ايفا نمايند.ولي عليرغم دامنهي نسبتا وسيع فعاليتهاي اوقافي، هم اکنون موقوفات کشور درگير مسائل و مشکلات فراواني هستند که بر عملکرد و کارآيي بهينهي آنها تأثير منفي گذارده است. با آگاهي و درک صحيح از اين مسائل و مشکلات ميتوان راهبردها و راهحلهاي مناسبي جهت رفع آنها ارائه داد. از مهمترين مسايل موقوفات در ارتباط با نظام برنامهريزي عمراني کشور ميتوان به اين موارد اشاره کرد:
موضوع مهمي که در خصوص موقوفات و رقبات وابسته به آنها بايد مورد توجه قرار گيرد اين است که وقف مال در ايجاد فضاها و بناهاي عام المنفعه و موقوفه، تنها به معني اختصاص دادن بخشي از ثروت جهت امور خيريه نيست، بلکه واقف با وقف مال و ثروت خويش، نحوه و نوع استفاده از آن را نيز تعيين ميکند. در واقع وقفنامه سند و دستورالعمي است که به موجب آن، واقف خطوط کلي و نحوهي ادارهي موقوفه را براي متوليان و ناظران بعدي موقوفه تعيين ميکند. با توجه به اينکه براساس احکام شرعي، عمل به نيت واقف واجب و لازم است و تخطي از آن جايز نيست، زماني که عملکرد و نوع استفاده و بهرهبرداري از املاک و فضاهاي موقوفه در مغايرت با مصالح عمومي و توسعهي شهري قرار ميگيرد، مسايل و مشکلات متعددي در برابر توسعهي فضاهاي وقفي و همچنين توسعهي طرحهاي شهري پيش ميآيد. حل اين معضل از يک طرف در گرو نظارت بيشتر و دقيقتر بر تنظيم وقفنامهها، به ويژه از ديدگاه مسايل شهرسازي و امور اجرايي شهري است و از طرف ديگر آشنايي و توجه بيشتر شهرسازان به امور و احکام وقف را به عنوان يک ضرورت اساسي طلب ميکند.
از نکات اساسي و مهمي که در رابطه با تأثيرات نظام شهرسازي بر موقوفات ميتوان به آن اشاره کرد يکي اين است که عملکرد و نوع استفاده از املاک، اراضي و فضاهاي شهري امري ثابت و دايمي نيست، بلکه در طي
فرآيند زمان به تناسب شرايط رشد طبيعي شهرها تغيير ميکند. بدين معني که اراضي شهري در هر دوره و شرايط زماني، مناسب يک نوع عملکرد و فعاليت خاص هستند و با تغيير شرايط، کاربري اراضي، قابليت اقتصادي و ارزش مکاني و ارزش افزودهي بسياري از اراضي شهري تغيير پيدا ميکند. در طي اين فرآيند بسياري از اراضي ممکن است موقعيت مکاني مطلوبتر و ارزش اقتصادي بالاتري کسب نمايند و در مقابل بخشي ديگر از اراضي شهري مطلوبيتهاي مکاني خود را از دست بدهند.لذا با توجه به اين نکته، ثابت بودن نوع استفاده از املاک و اراضي وقفي نه تنها استفادهي بهينه از آنها را با مشکل روبهرو ميسازد، بلکه در طي زمان ممکن است نوع استفاده از املاک موقوفه در تعارض با طرحهاي شهرسازي و کاربري اراضي شهري قرار گيرد که اين موضوع مشکلاتي را براي موقوفات به وجود آورده است.
موقوفات و مجموعههاي وقفي معمولا جهت تأمين هزينههاي حفظ، نگهداري و امور جاري خود داراي رقباتي هستند که درآمد آنها صرف امور موقوفه ميشود. در زمان تهيهي طرحهاي شهري معمولا سعي ميشود مجموعههاي موقوفه کمتر صدمه ديده (از جهت تغيير کاربري و تعريض معابر)، ولي رقبات موقوفات از جهت اينکه اغلب برآيند و سيماي کالبدي مشخص و متمايز کنندهاي که نشاندهندهي رقبه بودن آنها باشد ندارند، در طرحهاي شهري صدمات زيادي متحمل ميشوند. با توجه به اينکه رقبات در تأمين هزينههاي موقوفات نقش مهمي دارند، بنابراين ضرورت دارد در تهيهي طرحهاي شهري دقت و توجه کافي صورت گيرد تا با قرار ندادن کاربريهاي غيرانتفاعي بر روي رقبات موقوفات عملا بر پيکر مجموعههاي وقفي که نقش مهمي در تشکل فضاهاي عمومي شهري دارند، زياني وارد نشود.
وقف موضوعي است که اگر چه سازمان و تشکيلات مشخصي سرپرستي و رسيدگي به امور آن را بر عهده دارد، ولي به دليل گستردگي فعاليتها و عملکردهاي وقفي عمکرد ساير سازمانها و نهادهاي عمومي جامعه که به طريقي با فضاهاي موقوفه در ارتباط هستند، مانند شهرداري، سازمان ميراث فرهنگي، سازمان ثبت اسناد و املاک و وزارت مسکن و شهرسازي در عملکرد بهينهي موقوفات مؤثر است. در اين رابطه يکي از مهمترين مشکلات موقوفات کشور نامشخص بودن نقش و جايگاه وقف در سازمانهايي است که به طريقي با موضوع عمران موقوفات در ارتباطاند. اين نامشخص بودن و ناهماهنگي بين سازمانها موجب از دست رفتن ارزشهاي اقتصادي و فضايي – کالبدي مجموعههاي وقفي ميگردد. لذا جهت حفظ مجموعههاي باارزش وقفي، ايجاد ارتباط و هماهنگي مستمر بين سازمانهاي ذيربط ضرورت حياتي دارد.
از ديگر مسايل و مشکلات اساسي که در عملکرد و کارآيي موقوفات تأثيرات منفي مهمي در پي داشته است، عدم آشنايي واقفان و متوليان وقف به ضوابط و مقررات شهرسازي از يک طرف و عدم آگاهي و شناخت شهرسازان و مديران اجرايي امور شهري از احکام و مقررات وقف از طرف ديگر است. عدم آشنايي واقفان و متوليان موقوفه و شهرسازان و مديران امور اجرايي شهرها از ضوابط، مقررات و احکام يکديگر، در نهايت کندي و رکود در فعاليتهاي عمراني موقوفات را به دنبال دارد. عدم آشنايي به ضوابط و مقررات شهرسازي، موجب شده عليرغم اينکه در برخي مواقع تسهيلات ويژهاي براي موقوفات به ويژه موقوفات عام در نظر گرفته ميشود، واقفان و متوليان موقوفات نه تنها نتوانستهاند از اين امکانات به نحو مطلوبي استفاده نمايند، بلکه بعضا از امکانات معمول و جاري که ساير
فضاهاي غيروقفي از آن بهرهمند ميشوند نيز بيبهره ماندهاند. آگاهي از ضوابط و مقررات شهرسازي که هم داراي وجه فني و تخصصي و هم داراي بار حقوقي است، قدرت چانهزني متوليان موقوفات و ادارات اوقاف را در تماس و ارتباط با ساير سازمانهاي ذيمدخل درتوسعهي شهري همچون شهرداري به ميزان زيادي افزايش ميدهد.
عدم آشنايي شهرسازان به امور اوقافي و نقش مؤثر موقوفات در توسعهي فرهنگي و اجتماعي جامعه موجب شده که آنها به املاک و اراضي موقوفهي شهري به چشم يک ثروت عمومي نگاه کنند و در تعيين کاربري براي آنها عموما کاربريهاي غيرانتفاعي در نظر بگيرند. در حالي که بسياري از املاک وقفي رقباتي هستند که درآمد حاصله از آنها صرف اداره، مرمت و نگهداري موقوفات ديگر ميشود. از حيز انتفاع افتادن رقبات موقوفات، از يک طرف موجب تضعيف موقوفات ميشود و از طرف ديگر محيطها و فضاهاي شهري ناسالمي را به وجود ميآورد. نکتهي مهمي که در اينجا بايد به آن اشاره کرد اين است که متوليان و واقفان به صرف اينکه عوايد حاصل از موقوفات و املاک وقفي صرف امور خيريه ميشود، نبايد از رعايت و اجراي ضوابط و مقررات شهرسازي طفره روند، بلکه بايد به گونهاي فعال و مؤثر در تدوين ضوابط و مقررات شهري مشارکت داشته باشند، زيرا ضوابط و مقررات شهري در موقع تدوين به صورت يک نظام منسجم و يکپارچه تهيه ميشوند و نقض و عدم اجراي هر يک از آنها در نهايت، بينظمي در اجراي ضوابط و مقررات شهري را به دنبال دارد.
پيشنهادي راهبردي جهت بهينهسازي عملکردهاي وقفي
با يک نگاه اجمالي به ارزش مالي و اقتصادي عناصر و فضاهاي موقوفه و مبالغ عظيمي که هر ساله در امور اوقافي هزينه ميشود، به خوبي ميتوان به توان و پتانسيل نسبتا بالاي اوقاف در جهت تحقق اهداف برنامههاي عمراني کشور پي برد. در حالي که هم اکنون بسياري از طرحهاي عمراني شهري از نظر کمبود اعتبارات و منابع مالي و دسترسي مطلوب به زمين و فضاي مناسب با موانع و مشکلات عديدهاي روبهرو هستند، اوقاف از جمله معدود اموري است که به نظر ميرسد کمتر با اين دو مانع مواجه باشد. اگر اوقاف از نظر دسترسي به پول و زمين که دو عامل عمده در اجراي هر طرح عمراني هستند، کمتر مشکل دارد، پس منشأ و سرچشمهي مشکلات اوقاف در زمينهي توسعهي فضاهاي موقوفه در کجا قرار دارد؟ به طور کلي سه ضلع نظام برنامهريزي شامل منابع مالي، زمين و طرح و برنامه، مشکلات اوقاف در بهرهوري بهينه از موقوفات را به طور عمده بايد در ضلع سوم، يعني »طرح و برنامه« جستجو کرد. ضعف در ضلع برنامهريزي بخش عمراني اوقاف باعث شده تا مثلث برنامهريزي و بهرهوري بهينه از موقوفات به طور کامل شکل نگرفته و وقف نتواند به صورتي شايسته و بايسته در برنامههاي عمراني کشور نقش فعالي ايفا نمايد.
هم چنانکه وقف حبس سادهي مال و ملک جهت هزينه در امور خيريه نيست، توسعه و عمران موقوفات و بهرهبرداري بهينه از آنها تنها به احداث بنا و ساختمان منحصر نميشود، بلکه داراي محتواي غني و پيچيدهاي است که ابعاد گستردهي آن را ميتوان در تمام زواياي جامعه مشاهده کرد. دقيقا به همين دليل است که در بحث از اوقاف از آن به مثابهي يک »نظام« يعني مجموعهاي از عناصر، اهداف و اقدامات با روابط منسجم و بهم پيوسته که در فرآيند پويشها و کنشهاي جامعه نقش مهمي ايفا ميکنند نام برده ميشود.
نظر به اين که همه ساله مبالغ قابل توجهي در امور عمراني اوقاف هزينه ميشود، تدوين راهبرد مناسب در زمينهي بهرهوري بهينه از موقوفات بيش از پيش ضرورت و اهميت پيدا ميکند. مهمترين راهبرد برنامهاي که در اين زمينه پيشنهاد ميشود تهيهي »طرح جامع اوقاف« در سه سطح ملي، منطقهاي و محلي است. طرح جامع اوقاف، توسعه و عمران موقوفات کشور / استان / شهرستان براساس امکانات و منابع بالفعل و بالقوهي اوقافي در جهت بهرهوري بهينه از موقوفات با تأکيد بر ارتقاي ارزشهاي معماري و شهرسازي محيطهاي
پيرامون موقوفات است. در واقع طرح جامع اوقاف يک چهارچوب برنامهريزي منسجم و جامع است که ابعاد مختلف توسعهي عمراني اوقاف را با يک ديدگاه آيندهنگر در سطوح مختلف ملي، منطقهاي و محلي کنترل و هدايت ميکند:
موارد ذکر شده از مهمترين اهداف و دست آوردهاي طرح جامع موقوفات هستند. جهت دستيابي به اهداف مورد اشاره در سطوح مختلف ملي، منطقهاي و محلي پروژههاي تحقيقاتي مختلفي در قالب طرح جامع قابل اجرا هستند. در سطح ملي، طرح جامع اوقاف طرحي يگانه و واحد خواهد بود که به طور عمده مبتني بر تدوين اهداف کلان اوقاف در ابعاد اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و کالبدي، تدوين چهارچوبهاي قانوني ضوابط و مقررات شهرسازي ويژهي وقف و تهيهي نظام کلان کنترل و هدايت فعاليتهاي عمراني اوقاف است و به صورت يک طرح بالادست خطوط کلي طرحهاي منطقهاي و محلي را مشخص ميسازد. در سطح محلي، طرح جامع اوقاف به طور عمده مبتني بر برنامهريزي کالبدي فعاليتهاي عمراني اوقاف در سطح شهر و شهرستان براساس اهداف و سياستهاي طرحهاي بالادست است. با توجه به شرايط و مقتضيات هر شهر و شهرستان اين طرح ميتواند براي کليهي شهرستانهاي کشور تهيه شود. طرح جامع اوقاف در سطح منطقهاي حلقهي واسط بين طرحهاي ملي و محلي است و سياستهاي کلي اوقاف در مقياس مياني را تهيه و تدوين ميکند. اين طرح را ميتوان براي هر يک از استانهاي کشور تهيه کرد.
به طور کلي احياي نظام وقف در جامعهي امروز کشور فقط احياي يک سنت شرعي و مذهبي نيست، بلکه احيا و حيات بخشي دوباره به نظام و سنتي است که قادر به تأمين نيازهاي اجتماعي، اقتصادي و کالبدي جامعه در پيوند با ارزشهاي معنوي و انساني به شکل مطلوبي است. لذا با انجام مطالعات مستمر در زمينهي وقف به ويژه در خصوص بهرهوري بهينه از موقوفات ميتوان هر چه بيشتر در جهت بالا بردن کارآيي موقوفات تلاش کرد.
پي نوشت :
1-چلبي، مسعود، جامعه شناسي نظم، صص 148 – 147.
2-براي مثال رک: حبيبي، سيد محسن، از شار تا شهر، صص يک تا هفت
3-البته در خصوص اطلاق واژهي اسلامي به شهرهاي دورهي اسلامي بين محققين مختلف اختلاف نظر زيادي وجود دارد. براي آگاهي بيشتر در اين زمينه رک: توسلي، محمود، هفتاد و دو مقاله؛ هيلن براند، رابرت، معماري اسلامي، (ترجمهي ايرج اعتصام). صص 49 – 45
4-قديري، بهرام، »احياي فرهنگ وقف با هدف تسهيل زندگي در مجتمعهاي زيستي)، فصلنامهي صفه، ش 1، ص 3.
5- شفقي، سيروس، »وقف در اصفهان«، فصلنامهي ميراث جاويدان، ش 20 – 19، ص 33.
6-براي آگاهي بيشتر در زمينهي کاربرد الگوهاي توزيع فضايي کاربريهاي شهري رک: محمدي، محمود، »مکانيابي کاربري اداري«، پاياننامهي کارشناسي ارشد.
7-مؤمني، مصطفي، »رديابي فرهنگ وحي در ساختارشناسي فرهنگي، اقتصادي و کالبدي دورهي آغازين شهر دولتآباد ملاير« فصلنامهي تحقيقات جغرافيايي، ش 2، ص 21.
منبع: ميراث جاويدان
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله