طلسمات

خانه » همه » مذهبی » تخریب قبر رضاشاه و ناصرالدین شاه به روایت مهدی حجت

تخریب قبر رضاشاه و ناصرالدین شاه به روایت مهدی حجت

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - تخریب قبر رضاشاه و ناصرالدین شاه به روایت مهدی حجت
در ادامه بخشی از گفت‌وگوی حجت به نقل از «ایسنا» را می‌خوانید:

یکی از چیزهایی که پیش آمد، بعد از پیروزی انقلاب بسیاری به سمت کاخ‌ها حمله کردند.

در بدو پیروزی انقلاب حضرت آیت‌الله طالقانی بیانیه‌ای دادند که این آثار باید حفظ شود و جزو انفال است. من عرض کنم – این مطلب را در دنیا هم منعکس کردم – که جمعیت مثل رودخانه از کاخ گلستان وارد شدند و در تمام کاخ رفتند. گرانترین و نفیس‌ترین آثار و تابلوهای ما آنجا بود. همه آنجا چرخیده و این رودخانه رفته و برگشته و فقط یک عکس شاه روی دیوار بود که عکس یک متر و نیم در سه متر بود که آن را چاقو زده بودند که پاره شده بود و کنار آن عکس حضرت علی (ع) را گذاشته بودند. این تنها تغییری بود که در کاخ ایجاد کردند. تخت طاووس چهار هزار و خرده‌ای جواهر روی آن سوار است، یک جواهر جابه‌جا نشده بود.

درباره قبر رضاشاه که آقای خلخالی و دوستان برای تخریب می‌روند، آنجا ظاهراً قبر نفیس ناصرالدین‌شاهی هم بوده است.

سنگ قبری که روی قبر ناصرالدین‌شاه است، یک سنگ با دو متر طول و ۸۰ سانتیمتر عرض و حدود ۶۰ سانتیمتر ارتفاع یکپارچه مرمر است. یک سنگ مرمر سبز بسیار نفیس است. روی آن به قدری خطوط مختلف کنده‌کاری‌شده و تصویر ناصرالدین‌شاه بود، بسیار آن را ویژه کرده است. وقتی این‌ها می‌خواهند قبر رضاشاه را خراب کنند به سر قبر ناصرالدین‌شاه می‌رسند تا آن را خراب کنند، سه نفر از باستان‌شناسان ما هم که الان هم حضور دارند آنجا رفته بودند که ببینند چه خبر است، دیده بودند که آن‌ها می‌گویند چکش بیاورید سنگ آن‌ها را هم خراب کنیم که مال مردم را خورده‌اند. این باستان‌شناسان دیده بودند این سنگ نفیس است و اثر تاریخی است، یکی گفت الان اذان و سر ظهر است، نماز را اول بخوانیم و بعد ترتیب این کار را بدهیم. قبول کردند و حاج آقا برای نماز خواندن رفتند و جمعیت هم دنبال آن‌ها رفتند و ما زیر سنگ را خالی کردیم و سنگ را پشت وانت گذاشتیم و به کاخ گلستان بردیم.

بعد شما مسئول کار شدید تا میراث فرهنگی را اداره کنید. البته در قالب وزارت فرهنگ و آموزش عالی که آقای نجفی وزیر بود و شما مسؤولیت میراث فرهنگی را برعهده گرفتید.

بله، درست است.

مسئول شدید و یکسری کارها را با آقای زنگنه پیش بردید.

ابتدا این‌طور بود که چند واحد مختلف در هم ادغام شده بودند و یک چیزی به عنوان وزارت ارشاد ملی درست کرده بودند که آقای (عبدالمجید) معادیخواه در آن زمان وزیر بود. قرار بر این شد که از طرف وزارت فرهنگ و آموزش عالی بنده و از طرف آن وزارتخانه آقای مهندس زنگنه که الان وزیر نفت است، برویم و تشکیلات وزارتخانه را بررسی کنیم. پنج شش ماه زحمت کشیدیم و دو وزارتخانه را این‌چنین درست کردیم. یکی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد و دیگری فرهنگ و آموزش عالی شد.

چون میراث فرهنگی از نقطه نظر من کار تحقیقاتی و علمی و ریشه‌ای است، این را با هم توافق کردیم و وزرا هم قبول کردند و مجلس هم قبول کردند که این را در وزارت فرهنگ و آموزش عالی قرار بدهیم. به این ترتیب من آنجا مسئول معاونت حفظ و احیای میراث فرهنگی شدم که تا سال ۶۴ پیشنهاد تشکیل میراث فرهنگی را دادم و مجلس تصویب کرد که این سازمان میراث فرهنگی که الان به وزارتخانه تبدیل شده، در آن زمان به این ترتیب ایجاد شود. اما همان زمان مسائل و مشکلات مختلفی بود، مجموعه موزه‌ها، کاخ‌ها و… را در اختیار وزارت ارشاد اسلامی قرار دادیم. قانونی در آن زمان گذراندند که هفت نفر به عنوان یک شورایی که به آن شورای هفت‌نفره می‌گفتند، به سعدآباد و نیاوران بروند و مجموعه اموال را ارزیابی کنند و آنچه طلایی و بالای یک میلیون یا ۱۰ میلیون تومان است، کنار بگذارند و بقیه را بفروشند. این‌ها رفتند و چند سال قیمت‌گذاری کردند و جمع کردند، ولی قرار بر این شد که این‌ها را بفروشند.

فراموش نمی‌کنم که روزی همه این‌ها را به منتقل کردند که این وسایل کفش، کلاه، لباس اسکی و این چیزهای شاه و فرح و خانواده آن‌ها بود. ۱۰ صندوق قاشق و چنگال نقره بود. این‌ها را آوردند و در زیرزمین وزارت دارایی گذاشتند و قرار شد این‌ها را حراج کنند. شب قبل از آن به من اطلاع دادند که وضعیت ایران در جنگ به جایی رسیده که لُنگ شاه را می‌فروشد که خرج جنگ کند! خیلی به من برخورد که این را از رادیو عراق شنیدم. من به آقای موسوی نخست‌وزیر وقت تلفن کردم و ایشان گفت قیمت این‌ها چقدر است؟ گفتم ۳۰ میلیون تومان! گفتند شما به من یک نامه بنویسید و بگویید چنین چیزی شده و من روی نامه می‌نویسم و ۳۰ میلیون تومان را پرداخت می‌کنم و شما این‌ها را در جای خودش بگذارید.

از نماینده یونسکو خاطره‌ای تعریف کردید که به خاطر مصوبه مجلس آمده بودند که شما دارید عتیقه می‌فروشید.

بله. فروش اموال فرهنگی به این ترتیب در سطح بین‌الملل ممنوع است. برای ما گزارشی داده بودند که یونسکو، معاون مدیرکل را با هیأت همراهی به ایران فرستاد که شما اموال فرهنگی می‌فروشید و طبق قانون مجاز نیست. آن‌ها آمدند و به یاد دارم بیانیه‌ای توهین‌آمیز خواندند. من قرار گذاشتم و ظهر او را به سعدآباد بردم و نشان دادم این چیزی که اموال فرهنگی می‌گویید این‌هاست. کت‌های اسکی شاه و کفش فرح و… است. آنجا به من گفت حالا من می‌فهمم وقتی می‌گویید ما اشیاء فرهنگی نمی‌فروشیم به چه معناست، این‌ها که ضدفرهنگ است. به یاد دارم جلو اتاقی ایستاد و دید فرش تبریز درجه یک آنجا است و یک گوبلن فرانسوی روی دیوار است، یک مینیاتور دوره صفویه روی دیوار است و… گفت این پادشاه شما خیلی ژیگولی بوده! اینجا بیشتر شبیه سمساری است. گفت شما نگاه کنید این فرش برای یک مکتب فرهنگی است، گوبلن برای جای دیگری است و مینیاتور برای کشور دیگری است.

در خارج از کشور چه سفارتخانه و بناهایی داریم که جزو میراث فرهنگی‌مان محسوب می‌شود؟

تقریباً همه بناهایی که برای سفارتخانه‌های ما قبل از انقلاب خریداری شده با دست باز و با یک نوع ولخرجی اتفاق افتاده است، طبیعتاً این ساختمان‌ها به ارث رسیده و باید از آن‌ها مراقبت کنیم. به این جهت وزارت امور خارجه به این فکر افتاد که به این مجموعه از بناها رسیدگی شود و طوری نشود که از دست برود. لذا ما مشغول شدیم و مشورت دادیم.

الان قدیمی‌ترین بنای ما در سفارتخانه‌ها مشخص است در کدام کشور است؟

در سفارتخانه‌های مختلف، مثلاً در لندن یک ساختمان بسیار قدیمی داریم، در پاریس هم داریم که مربوط به دوره قاجار است.

یعنی بنا واقعاً مربوط به دوره قاجار است؟

بله.

و ترمیم شده است؟

بله؛ خوب هم نگهداری شده است. برخی از عزیزان و سفرای ما مخصوصاً زمان آقای صادق خرازی که سفیر بودند، رسیدگی کاملی به آن ساختمان کردند و در وضعیت خوبی به سر می‌برد.
تاریخ‌ایرانی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد