خانه » همه » مذهبی » تربیت تلقینی در مقابل مقایسه‌ای

تربیت تلقینی در مقابل مقایسه‌ای

تربیت تلقینی در مقابل مقایسه‌ای

شیوه مربوط به رویکرد دینی مقایسه‌ای، به ندرت در یک مذهب یا فرقه رسمی مثل مدرسه یکشنبه یا مدارس روزانه تحت حمایت کلیسا اجرا می شود.

8d47cee6 1e02 4853 8a6b 38e9fd4ee838 - تربیت تلقینی در مقابل مقایسه‌ای

اهداف عمده و تقریبا انحصاری برنامه‌های تربیت دینی دو چیز است: ۱. متقاعد کردن فراگیران به اینکه دین خاصی یگانه دین صحیح است؛ ۲. تربیت فراگیران در قالب آیین‌ها و شیوه‌های آن دین. خلاصه هدف این برنامه‌های تبلیغ یا تلقین است. با این حال، تعداد فزاینده ای از برنامه ها بدین منظور طرح ریزی شده که [مطالبی درباره ادیان گوناگون و حتی آن دسته از مواضع فلسفی ضد دینی نظیر انسان گرایی که بدون اعتقاد به خدا، شعائر دینی یا زندگی پس از مرگ، بر نوعی تعهد به ارزش های انسانی تأکید می ورزد، به پیروان خود بیاموزد.
 
هدف رویکرد دوم، یعنی رویکرد دینی مقایسه ای آن است که به پیروان خود کمک کند تا «ایمانی بیابند و با آن زندگی کنند». آنان باید این ایمان را نه در نتیجه تلقین یک دین واحد، بلکه بر اثر انتخاب روشنگرانه خود بیابند؛ انتخابی که تنها زمانی حاصل می شود که پیروان با کمی جدیت، درباره ماهیت نظام های اعتقاد دینی و غیردینی و دلیل هایی که برای انسان های دارای حسن نیت و صداقت قانع کننده است، مطالعه کرده باشند (هلم Holm ، ۱۹۷۰).
 
هدف از چنین مطالعه ای درباره دین، که غیر مذهبی و مقایسه‌ای است، در برنامه درسی مصوب مجلس شورای سوئد (1969) توضیح داده شده تا آموزش ادیان را، که در تمام سطوح نظام مدارس جامع سوئد مورد نیاز است، هدایت کند. با چنین تحولی در تربیت دینی، «آموزش باید عینی و بی طرف باشد، به گونه ای که اطلاعات واقعی از اعتقادات دینی و فلسفه های مختلف تحصیل شود، بدون آنکه برای پذیرش یک دین خاص به پیروان فشاری وارد گردد. این آموزش باید به گونه ای عرضه شود که شاگردان جدیت و اهمیت سؤالاتی را که با آنها سروکار دارند، درک کنند. این آموزش باید رشد شخصی آنان را افزایش دهد و آنها را برای درک ارزش اخلاق شخصی یاری رساند. پیروان هم باید دیدگاه های مختلف در مورد مسائل مربوط به فلسفه اخلاق و دین را درک کرده، به آن احترام بگذارند» (فاگرلیند Fagerlind ، ۱۹۷۶، ص ۳۸).
 
شیوه مربوط به رویکرد دینی مقایسه ای، به ندرت در یک مذهب یا فرقه رسمی مثل مدرسه یکشنبه یا مدارس روزانه تحت حمایت کلیسا اجرا می شود. تقریبا تمام مدارس تحت حمایت کلیسا، آموزش را به آیین‌های خود محدود می کنند و اگر چنین نباشد نظام های اعتقادی دیگر را به گونه نامناسبی با نظام خود مقایسه می کنند. در مقابل، برنامه‌های دینی مقایسه ای، غالبا در مدارس غیردینی – عمومی یا خصوصی – کشورهایی همانند انگلستان، استرالیا، آلمان و سوئد دیده می شود که: ۱. تربیت دینی را در تمام مدارس لازم می داند و ۲. گروههای دینی و غیردینی گوناگونی در جامعه وجود دارند و اگر در مدارس، عقاید یک دین خاص بر دانش آموزان تحمیل شود، گروه های عمده برای تهدید و ایجاد اختلال سیاسی به قدر کافی طرفدار دارند.
 

اهداف شناختی در مقابل اهداف عاطفی

 واژه «شناختی» در اینجا به درک ذهنی – یعنی بخش هایی از تربیت دینی – اشاره دارد که می توان در قالب کلام به دیگری منتقل کرد، برای یادآوری بعدی به حافظه سپرد، تحلیل کرد و به منظور راهنمایی در فرایند تصمیم گیری در زندگی به کار برد. بارها از دانش آموزان خواسته می شود با حفظ کردن متون مقدس و پاسخ دادن به پرسش های عقیدتی عمومی (اصول دین) و با توجه به کاربرد کارشناسانه عقاید دینی در موقعیت های زندگی، به اهداف شناختی نایل شوند. بعضی از برنامه ها، به ویژه در سطح پیشرفته تر، در یادگیری شناختی فراتر از روش درک انفعالی عمل میکند؛ یعنی به فعالیت‌های ذهنی خاصی مثل مباحثه، تحلیل و تلفیق مباحث دینی می رسد که فعالانه تر و پربارتر است.
 
در برابر جنبه شناختی، بعد عاطفی قرار دارد که عبارت است از عنصر هیجانی تربیت دینی؛ یعنی آن دسته از احساساتی که در قالب کلمات نمی توان بیان کرد، مانند احساسی که در سرود مذهبی مسیحیان بدان اشارت رفته است: «آرامشی که از فهم انسان فراتر باشد». از جمله این عواطف، عرفان است؛ یعنی ارتباط هایی که در ورای ادراک حسی و ادراک ذهنی قرار دارد و از طریق شهود، الهام یا مکاشفه قابل فهم است.
 
هرچند اهداف شناختی و عاطفی در تحلیل با هم متفاوت اند، ولی برنامه‌های تربیت دینی عموما می کوشند هر دو نوع را به دست آورد. همان گونه که برینک (۱۹۷۷، ص ۶۰۹) گفته است: «هدف دین، ایمان آوردن ذهنی نیست و نباید هم چنین باشد. دین باید برای ایمان کامل به شدت بکوشد؛ یعنی ایمانی که شامل احساسات، علایق، فعالیت و همچنین افکار شود».
 
برنامه‌های مختلف تربیت دینی به نسبت های گوناگونی، اهداف شناختی و عاطفی دارد. دقیقا همان گونه که هر فرقه دینی ممکن است بیش از فرقه ای دیگر بر نوع خاصی از اهداف تأکید ورزد. مثلا در فرقه های یونیتارین و کریستین ساینس در مسیحیت، بسیار بیشتر از آیین گذشته کلیسای کاتولیک بر درک ذهنی و تحلیل شناختی تأکید می شود. آیین گذشته کلیسای کاتولیک، که به زبان لاتین برای گروه های غیرلاتینی زبان اجرا می شد، از افراد انتظار داشت در سایه تجربه دینی خود بیشتر پیشرفت عاطفی کنند تا شناختی. همچنین برای نهضت تصوف در اسلام، فرقه یوگا در آیین هندو و گروه ذن” در آیین بودا، دستاوردهای عاطفی بسیار مهم تر از دستاوردهای شناختی بوده است. معمولا در برنامه‌هایی که بر اهداف عاطفی تأکید می شود، شیوه‌های تربیتی بر تحلیل ذهنی کمتر تکیه می کند و بیشتر بر ایجاد حالت‌های اصلاح شده آگاهی (مراقبه)، بر الگوهای دیداری و ملموس (صلیب، ستاره، هلال ماه، مجسمه و تسبیح) و بر تکرار نمازها، دعاها و اذکار (آیین نامه های زبانی مذهب) تأکید دارد.
 
غالبا یک گروه دینی در بخشی از برنامه‌های دین، بر اهداف شناختی و در بخش دیگر، بر اهداف عاطفی تأکید می ورزد. برای مثال، کلیساهای مسیحی پی در پی کلاس های مطالعه انجیل برگزار می کنند که هدف اصلی آن، آموزش تاریخ و اصول دین است، در حالی که اجتماعهای دیگر برای نیایش یا نشست های احیاگری بدان منظور تشکیل می شود که دستاوردهای عاطفی یا معنوی فرقه را تقویت کند.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد