خانه » همه » مذهبی » ترسیمی از حیات برزخی

ترسیمی از حیات برزخی

ترسیمی از حیات برزخی

مطالبی که در این سطور- از زبان اولیای دین- می نگاریم، بیانگر شمه ای از حقایق شگفت انگیز جهان برزخی است. در آغاز این گفتار، توجه شما خوانندگان عزیز را به تشبیه برزخ با دنیا جلب می کنیم؛ تا بتوانیم ترسیمگر چهره ای-

0026851 - ترسیمی از حیات برزخی
0026851 - ترسیمی از حیات برزخی
نویسنده: علی محمد اسدی

 

تشبیه حیات برزخی

مطالبی که در این سطور- از زبان اولیای دین- می نگاریم، بیانگر شمه ای از حقایق شگفت انگیز جهان برزخی است.
در آغاز این گفتار، توجه شما خوانندگان عزیز را به تشبیه برزخ با دنیا جلب می کنیم؛ تا بتوانیم ترسیمگر چهره ای- هرچند ناقص- از حیات برزخی باشیم.
عالم و دانشمند ربانی، مرحوم « فیض کاشانی» ( متوفی 1091هـ ق) در کتاب نفیس و ارزشمند « المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء» در این باره چنین می نویسد:
« دنیا، همچون زندان تاریکی است که انسان در آن حبس باشد و برزخ همانند بستان وسیع و گسترده ای است که انواع درختان سر به فلک کشیده، گلهای زیبای عطرآگین، پرندگان خوش الحان و… در آن باشند». (1)
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله با تعبیری بسیار زیبا و دقیق- به مضمون زیر- دنیا و برزخ را چنین تشبیه نموده است:
« مثال مؤمن در دنیا، مثل جنین است در شکم مادر [ چنان به آن خو گرفته است که گویی عالمی برتر و با صفاتر از آن نیست]. از این رو پس از پایان عمر آن جهان، با اکراه و سختی، همراه با ترس و گریه، دل از آن مکان می کند.
پس از اندکی که با این جهان انس گرفت، دیگر میل بازگشت به وطن نه ماهه خویش را ندارد.
مؤمن نیز چنان به دنیا خو گرفته است که دل کندن از آن، برایش سخت و مرگ بر او ناپسند است؛ اما پس از مرگ، وقتی چشمش به جمال نعمتهای فرحبخش و دل انگیز برزخی روشن شد،‌ به هیچ وجه حاضر نیست به وطن چند ده ساله ی خویش بازگردد» (2).
ثواب و عذاب « عالم برزخ» ‌را نیز می توان به پاداش و کیفر « عالم رؤیا» تشبیه کرد. انسان، در خواب، اموری از قبیل: خوردن، آشامیدن، اندیشیدن و… را انجام می دهد و این کارها به وسیله ی قالبی غیر از قالب مادی صورت می پذیرد؛ زیرا در هنگام خواب دیدن، بدن و قالب مادی در بستر خفته است. (3)
در حدیث آمده است:
« هنگام خواب، قالب مادی باقی می ماند و آنچه از انسان خارج می شود، قالب برزخی اوست» (4).
طبق نظر فلاسفه ی الهی ( از جمله ملاصدرا) انسان، دارای دو قالب و کالبد است:
1- قالب مادی ( چهره ی ظاهری و بیرونی).
2- قالب مثالی ( چهره ی باطنی و درونی).

قالب مثالی چیست؟

چنانکه بیان شد، روح انسان همواره باقی است و فنا در آن راه ندارد. پس از مرگ، آنچه که از انسان جدا می شود، قالب مادی اوست و روح در عالم برزخی به واسطه ی قالب مثالی- که با آن جهان، سنخیت دارد- سیر خود را ادامه می دهد.
مرحوم « فیض کاشانی» در این باره چنین می نویسد:
روح به واسطه ی مرگ، تغییر نمی کند؛ بلکه قالب مادی و اعضای ظاهری بدن دگرگون می شود. روح پس از مرگ باقی است؛ رنجها و لذتها را همانند دنیا [ ‌لیکن با قالب درونی و مثالی] درک می کند.
قالب درونی و مثالی از جنس ماده نیست؛ بلکه مجرد (خالی) از طول و عرض [ و دیگر خواص ماده] است.» (5)
با آوردن دو مثال، کیفیت قالب مثالی را نسبت به قالب مادی بیان می کنیم؛ تا فهم عبارات دقیق و حکیمانه ی فوق، آسان تر گردد:
مثال اول: سوارکاری را در نظر بگیرید که پس از مرگ استرش، مرکب دیگری را بر می گزیند.
مثال دوم: شخصی جامه ای به تن دارد، پس از مدتی که کهنه و فرسوده شد، جامه ای دیگر می پوشد.
روح انسان نیز پس از مرگ، بدن و قالب مادی را همانند استر مرده و لباس فرسوده کنار می گذارد و سوار بر اسبی تازه نفس می شود و جامه ای نو به تن می کند که از آن به قالب مثالی ( بدن مثالی، قالب درونی و بدن برزخی) تعبیر می شود.
علامه ی مجلسی رحمه الله در « بحارالانوار»، بدن مثالی را به اجسام جن و ملائکه تشبیه نموده است؛ (6) یعنی، همانگونه که جن و ملائکه از قالبی لطیف ( حتی لطیف تر از هوا) برخوردارند، قالب مثالی انسان در برزخ نیز به همین صورت است.
برای تبیین سیمایی روشن تر از قالب مثالی، روایاتی را در این باره یادآور می شویم:
از امام صادق علیه السلام چنین سؤال شد: آیا درست است که می گویند: « روح مؤمن، در سنگدان مرغهای سبزرنگ قرار دارد؟»
امام صادق علیه السلام فرمود: « خیر. مؤمن، در نزد خدا عزیزتر از آن است که روحش را در قیافه ی یک مرغ جلوه دهد؛ بلکه در بدنهایی همانند دنیاشان قرار می گیرند». (7)
امام صادق علیه السلام فرمود: « هنگامی که خداوند، مؤمنی را قبض روح کند او را در قالبی همانند دنیا قرار می دهد که با آن می خورد، می آشامد و اگر تازه وارد آشنایی بیاید، او را به همان شکل که در دنیا بوده است، می شناسد.» (8)
امام صادق علیه السلام فرمود: « همانا ارواح مؤمنان در برزخ، مانند اجساد دنیاشان از نعمتهای بهشتی برخوردارند و کسانی که در دنیا با هم آشنا بودند، اینک همدیگر را می شناسند و هنگامی که تازه واردی از دنیا به دیار آنان قدم نهد، ابتدا گویند: رهایش کنید؛ زیرا او اکنون راه سخت و دشواری را پیموده است.
[ پس از اینکه قدری استراحت کرد] از او پرسند: فلان کس چطور است؟ فلان کس چه شد؟
اگر پاسخ دهد که او را زنده ترک گفتم، امید پیوستن به ایشان را دهند؛ و اگر پاسخ دهد که او مرده است، گویند: های! های! هلاک شد» (9).

پاداش و کیفر حقیقی

عالم مثال ( ‌برزخ)، برزخی است میان موجودات مادی دنیا و موجودات مجرد آخرت؛ یعنی، مانند این عالم مادی نیست؛ لیکن به صراحت تجرد آخرت هم نمی باشد و برخی از لوازم ماده ( همچون شکل و عرض فعلی) را داراست.
از اینکه گفته می شود « برزخ ماده ندارد»، برخی می پندارند که پاداش و کیفر جهان برزخی، وهم و خیالی بیش نیست و هیچگونه وجود خارجی ندارد! این پندار هم فی نفسه باطل است و هم انحرافی است در درک مقصود. (10)
علی ایّ حال، وضع برزخ همان است که در گفتارهای پیشین بیان داشتیم و اینک، به چند حدیث که حقیقی و واقعی بودن پاداش و کیفر برزخ را با صراحت بیشتری بیان می دارد، اشاره می کنیم:
امام صادق علیه السلام فرمود: « ارواح مؤمنین در خانه های بهشتی زندگی می کنند، از طعامهای بهشتی می خورند و از شربتهای آن می آشامند.» (11)
امام صادق علیه السلام فرمود: « دری از آتش جهنم به روی مجرمین و کفار گشایند و آنها را در آب گرم جوشان اندازند.» (12)
ابوبصیر گوید که از امام صادق علیه السلام پرسیدم: ارواح مشرکین در برزخ چگونه است؟
امام صادق علیه السلام فرمود: « در آتش، عذاب می شوند». (13)

ارتباط با ارواح

از جمله مسائلی که در بحث « حیات برزخی» مورد اتفاق تمام مذاهب اسلامی است، گفت و گو و ارتباط با ارواح است.
روایات وارد شده در این باب بسیار است که از باب نمونه یک روایت را یادآور می شویم:
« در جنگ بدر ( نخستین نبرد مسلمانان با مشرکان که موجب پیروزی و سرافرازی سپاه اسلام گردید) کشتگان قریش را به دستور پیامبر اکرم در چاهی انداختند. پیامبر بر سر آن چاه آمد و خطاب به سران کفار ( ابوجهل، عتبه، شیبه، امیه و…) فرمود:
ای کفار! شما همسایگان خوبی برای پیامبر خدا نبودید. او را از دیار خود بیرون راندید و به ستیز و جنگ با او برخاستید؛ من اینک وعده ی پروردگارم را حق یافتم. [ شما چطور؟].
عمربن خطاب که سخنان پیامبر را می شنید به آن حضرت اعتراض کرد: [ اینها بدنهایی مرده و بی جانند] چگونه با آنان سخن می گویید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بس کن! سوگند به خدا که تو از آنان شنواتر نیستی؛ آنان می شنوند؛ ولی توانایی پاسخ گفتن را ندارند. اینک که از آنان روی برگردانم، فرشتگان عذاب با گرزهای آهنین بر سرشان می کوبند.» (14)

جهان بیداری

از روایات استفاده می شود که برزخیان به اندازه ی مقام و منزلت خویش از دنیا دیدن می کنند:
امام کاظم علیه السلام فرمود: « انسانهای برزخی، در شکل پرنده ای لطیف به دیوار خانه هایشان فرود می آیند. اگر کردار نیکی از خانواده هایشان ببینند، خوشحال می شوند و اگر کردار بدی از خانواده هایشان سرزند؛ اندوهگین می گردند» (15).
امام صادق علیه السلام فرمود: « وقتی مؤمن به دیدار خانواده اش می آید، آنچه که او را خوش آید، می بیند و کارهای ناپسند از او پوشیده می گردد؛ اما وقتی کافر به دیدار خانواده اش می رود، آنچه که او را غمین نماید، بر او نمایان می شود و کارهای پسندیده از او پوشیده می گردد» (16).
از امام کاظم علیه السلام سؤال شد: مؤمن چه مدت یکبار به دیدار خانواده اش می رود؟
امام کاظم علیه السلام فرمود: « به قدر مرتبه و درجه ی خود به دیدار خانواده هایشان می روند».
سؤال شد: چه هنگام؟
حضرت فرمود: « هنگام ظهر که آفتاب از بلندی زدوده می شود».
سؤال شد: در چه شکل؟
فرمود: « به شکل گنجشک یا کوچک تر از آن!» (17).
یادآوری می شود که برزخیان، چون از بدن لطیف مثالی ( شبیه اجسام جن و ملائکه) برخوردارند؛ در هنگام دیدار خود از دنیا، دیده نمی شوند. (18)

حکایتی پندآمیز

در پایان این گفتار، با ذکر حکایتی به ترسیم سیمای روشن تری از این جهان می پردازیم. ماجرای زیر را از کتاب «خزائن» مرحوم علامه ی نراقی قدس سره بیان می کنیم. ایشان این حکایت را از زبان یاری صدیق و دوستی مورد اعتماد چنین بازگو می نماید:
« در ایام جوانی با پدرم و جمعی از دوستان، هنگام عید نوروز، دید و بازدید می کردیم. برای دیدار یکی از آشنایان به طرف خانه اش- که نزدیک قبرستان بود- رفتیم. گفتند: خانه نیست.
یکی از همراهان، پیشنهاد کرد که برای رفع خستگی و زیارت اهل قبور، سری به قبرستان بزنیم. وقتی به آنجا رسیدیم، یکی از رفقا به شوخی رو به قبری کرد و گفت: ای صاحب قبر! در این روز عید به دیدار تو آمدیم؛ از ما پذیرایی نمی کنی؟
ندایی برخاست که هفته ی دیگر همه میهمان من هستید!
همگی شگفت زده شدیم و گمان بردیم که تا هفته ی آینده بیشتر زنده نیستیم. به سر و سامان دادن کارهای خود پرداختیم؛ اما در روز موعود از مرگ خبری نشد. با هم به سر همان قبر رفتیم؛‌ گفتیم: شاید منظور چیزی غیر از مردن بوده است.
یکی از ما گفت: ای صاحب قبر! به وعده ی خود وفا کن. صدایی آمد: بفرمایید! ناگهان، باغی در نهایت طراوت و صفا، درختان سر به فلک کشیده، انواع میوه ها، نهرهای جاری و مرغان خوش الحان، نمایان گشت!
در وسط باغ به عمارت با شکوهی رسیدیم که شخصی در نهایت زیبایی آنجا نشسته و جمعی ماهرو، کمر خدمت او به میان بسته؛ چون ما را دید، از جا برخاست و خوش آمد گفت و از اینکه هفته ی گذشته مجاز به پذیرایی نبود، پوزش خواست.
پس از ساعتی که با طعامها و شربتهای گوارای آن سامان از ما پذیرایی شد، تا بیرون باغ بدرقه مان کرد.
پدرم در هنگام خداحافظی از او پرسید: شما کیستی که از چنین دستگاه گسترده ای بهره مندی؟
فرمود: من کاسب فلان محله هستم و به دو سبب بدین مقام دست یافتم: ‌هرگز در کسبم کم فروشی نکردم و دیگر هیچگاه نماز اول وقت را ترک نگفتم» (19).

پی نوشت ها :

1. « المحجة البیضاء»، ج8، ص 298:
«… یکون الدنیا بالاضافة الیه کالسجن و المضیق و یکون مثاله کالمحبوس فی بیت مظلم، فتح له باب الی بستان واسع الاکناف، لا یبلغ طرفه اقصاه، فیه انواع الاشجار و الازهار و الثمار فلا یشتهی العود الی السجن المظلم».
2. « المحجة البیضاء»،‌ج8، ص 299:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: « ان مثل المؤمن فی الدنیا کمثل البجنین من بطن امه؛ اذا خرج من بطنها، بکی علی مخرجه؛ حتی اذا رأی الضوء ‌یحب ان یرجع الی بطن امه؛ فکذلک المؤمن یجزع من الموت؛ فاذا أفضی الی ربه، لم یحب ان یرجع الی الدنیا، کما لا یحب الجنین ان یرجع الی مکانه.»
3. برای توضیح بیشتر، به گفتار دوم، مبحث «اصالت روح» مراجعه شود.
4. « بحار»، ج61، ص 43. « میزان الحکمة»، ج4، ص 30:
روی عن ابی الحسن علیه السلام یقول: « ان المرء اذا نام، فان روح الحیوان باقیة فی البدن؛ و الذی یخرج منه روح العقل…».
5. « المحجة البیضاء»، ج8، ص 311:
« و هذا نص صریح فی ان العقل لا یتغیر بالموت؛ انما یتغیر البدن و الاعضاء فیکون المیت عاقلاً مدرکاً عالماً بالالام و اللذات کما کان فی حیاته لا یتغیر من عقله شیء و لیس العقل المدرک هذه الاعضاء بل هو شیء باطن لیس طه طول و لا عرض…».
6. « بحار»، ج6، ص 217:
« ثم تتعلق الروح بالاجساد المثالیة اللطیفة الشبیهة باجسام الجن و الملائکة».
7. « الکافی»، ج3، ص 244. «بحار»، ج6، ص 268. « المحجة البیضاء»، ج8، ص 300:
« عن ابی ولّاد الحنّاط، عن ابی عبدالله علیه السلام، قلت له: جعلت فداک یروون انّ‌ ارواح المؤمنین فی حواصل طیور خضر حول العرش!
فقال علیه السلام: « لا. المؤمن اکرم علی الله من ان یجعل روحه فی حوصلة طیر؛ لکن فی ابدان کأبدانهم».
8. « لثالی الاخبار»، الشیخ محمد نبی التویسرکانی، ج4، ص 256، مکتبة المحمدیة:
« فاذا قبضه الله (عزوجل)، صیر تلک الروح فی قالب کقالبه فی الدنیا، فیأکلون و یشربون؛ فاذا قدم علیهم القادم؛ عرفوه بتلک الصورة ‌التی کانت فی الدنیا».
9. « الکافی»، ج3، ص 244. « بحار»، ج6، ص 269:
« ان ارواح المؤمنین فی صفة‌ الاجساد فی شجرة فی الجنة؛ تعارف و تسائل. فاذا قدمت الروح علی الارواح، تقول: دعوها، فانها قد افلتت من هول عظیم. ثم یسألونها: ما فعل فلان؟ و ما فعل فلان؟
فإن قالت لهم: ترکته حیاً؛ ارتجوه، و إن قالت لهم: قدهلک؛ قالوا: قد هوی، هوی!».
10. برگرفته از: « حیات پس از مرگ»، ص 29-30، علامه طباطبایی ( دفتر انتشارات اسلامی).
11. « کافی»، ج3، ص 244. « بحار»، ج6، ص 269:
«[ ان ارواح المؤمنین] لفی حجرات فی الجنة. یأکلون من طعامها و یشربون من شرابها».
12. « امالی الصدوق»، ص 229. « بحار»، ج6، ص 223:
«… یفتحان له باباً الی النار و وینزلان الیه الحمیم من جهنم».
13. « الکافی»، ج3، ص 245. « بحار»، ج6، ص 270:
« عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله علیه السلام، قال: سألته عن ارواح المشرکین. فقال علیه السلام: « فی النار یعذبون…».
14. « بحارالانوار»، ج6، ص 254-255.
« سخن گفتن پیامبر گرامی با سران کفار قریش، از مسلمات تاریخ و حدیث است؛ از میان محدثان گروهی آن را نقل کرده اند که به برخی اشاره می کنیم:
الف- « صحیح بخاری»، ج5، ص 97 و 110( در سرگذشت جنگ بدر).
ب- « صحیح مسلم»، ج4، ص 77 ( کتاب جنت).
ج- « سنن نسایی»، ج4، ص 89 و 90.
د- « مسند امام احمد»، ج2، ص 131.
هـ- « سیره ی ابن هشام»، ج1، ‌ص 639.
و- « مغزی واحدی»، ج1، ( غزوه ی بدر).
ز- « بحارالانوار»، ج19، ص 346.
و…( نقل از: « اصالت روح از نظر قرآن»، ص 158).
15. « الکافی»، ج3، ص 230. « بحار»، ج6، ص 257:
« [ یأتی المیت] فی صورة طائر لطیف؛ یسقط علی جدرهم، و یشرف علیهم؛ فإن راهم بخیر؛ فرح، و إن رآهم بشر و حاجة حزن واغتم».
16. « الکافی»، ج3، ص 230. « بحار»، ج6، ص 256. « لئالی الاخبار»، ج4، ص 256:
« ان المؤمن لیزورأهله؛ فیری ما یحب و یستر عنه ما یکره. و إن الکافر لیزور اهله؛ فیری ما یکره و یستر عنه ما یحب…».
17. « الکافی»، ج3، ص 231. « بحار»، ج6، ص 257:
– یزور المؤمن اهله؟ قال علیه السلام: « نعم».
– فی کم؟ ‌قال: « علی قدر فضائلهم منهم من یزور فی یوم و…».
– فی ای ساعة؟ قال: « عند زوال الشمس».
– فی ای صورة؟ قال: فی صورة العصفور، او أصغر من ذلک!».
18. البته گاهی که مصلحتی یا پند و عبرتی برای اهل دنیا در کار باشد ( مانند اجسام جن و ملائکه که بعضی مواقع به اذن خدا ظاهر می شوند) چهره ی برزخیان نیز آشکار می گردد.
19. « خزائن»، ملااحمد نراقی، [ به نقل «معاد»، ص 35-36].

منبع: اسدی، علی محمد، [ بی تا]، حیات پس از مرگ تحقیقی در ‌«حیات برزخی»، [ بی جا]، مؤسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، شانزدهم/1390.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد