ترنم آيات
ترنم آيات
گلستان قرآن
گلستان قرآن را که مي گشايم، عطر و بوي گل هاي ربانيش مرا سر مست از ذکر حضور مي کند. با دلي سرشار از عشق و قلبي مطمئن، به آيه هاي نوراني اش مي نگرم. آن گاه با شور و حال، رو به قبله گاه عشق و کعبه وصال مي نشينم و با معبود بي همتا عاشقانه نجوا مي کنم.
الهي! کمکم کن تا در اين دنياي خاکي اسير سيب حوا نشوم. خدايا ياري ام ده تا در شب تاريک و در اين کوچه هاي باريک، ستاره هدايتم را گم نکنم.
اي طراوت نامت ترانه دلها! مگذار در سرزمين وجودم علف هاي هرزه اماره برويد.
اي مهربان تر از مادر! دوست دارم هميشه و در همه حال نسيم لطف و عنايتت نوازشگر وجود ناتوانم باشد.
آفتاب مهرباني سايه تو بر سر من
اي که در پاي تو پيچيد، ساقه نيلوفر من
با تو تنها با تو هستم اي پناه خستگي ها
در هوايت دل گسستم از همه دلبستگي ها
اي شکوه نامت آرامش دلها، در وجود تاريکم نوري از معرفت بتابان تا بتوانم با خواندن آيه هاي روحاني قرآن، غبار غفلت را ازآيينه ضميرم بزدايم.
پروردگارا! دل به آيه هاي نوراني قرآن سپردن؛ يعني دل از هست و نيست دنيا بريدن، يعني دل به تو سپردن و دري رو به خانه خورشيد گشودن.
اي جهان از وجود نام مبارکت سرشار! هر گاه با نام و ياد تو، آيه هاي قرآن، چون شبنمي از گلبرگ لبم مي ترواد، همه وجودم، تمام تارو پودم به شوق شما مي آيد.
چه حلاوتي! چه طراوتي!
خداي من! کلام نوراني تو چراغي روشن، مرا به سرزمين آب و آيينه، سرزمين آفتاب فرا مي خواند. به راستي که قرآن، چشمه زلال وحي است. چشمه زلالي که هر چه انسان از آن بيشتر مي نوشد، عطشناک تر مي شود.
کلام خالق يکتاست قرآن
کتاب کل مافيهاست قرآن
شبي بنشين تو با قرآن که گويي
صفا بخش دل شيداست قرآن
به آيه آيه اش رازي نهفته است
که کشف آن به دست ماست قرآن
خداي خوبي ها ! آن شب، در زير سقف روشن آسمان، وقتي که ستارگان، سرزمين مکه را نقره پاشي مي کردند. تو در «غار حرا» به پيامبر عشق و مهرباني، گفتي: بخوان به نام پروردگارت: (اقرا باسم ربک الذي خلق) (سوره علق، آيه 1) آن گاه تمام هستي از عطر اين آيه رنگ و بوي عشق گرفت.
اي مهربان مهربانان، اي صاحب فرقان! جلال و جبروتت را چگونه وصف تو نيست؛ تويي که قرآن بر ما نازل کردي تا چراغ راهمان باشد در کوچه هاي گمراهي: (تبارک الذي نزل الفرقان علي عبده ليکون للعالمين نذيرا) (سوره فرقان، آيه 1)؛ مبارک است خدايي که قرآن را بر بنده فرستاد تا براي جهانيان بيم دهنده باشد.
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجي
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نيايي
اي عشق تو در دل ها! اي نام تو بر لب ها! تو قرآن را در شب قدر که با فضليت تر از هزار ماه است، بر ما نازل کردي. شب قدري که خود معراجي ديگر براي بندگاني است که مي خواهند با نردبان عشق، راه نيلوفري آسمان را بپيمايند.
(انا انزلناه في ليله القدر) (سوره قدر، آيه 1)؛ ما قرآن را در شب قدر نازل کرديم.
دراين شب گل هاي قرآن در باغ زندگي شکوفا شد تا انسان راه (صراط المستقيم) را بر گزيند.
در شب قدر عطر و بوي قرآن در زمين پيچيد و بوي بهشت را براي زمينيان به ارمغان آورد.
(و ما ادراک ما ليله القدر) (سوره قدر، آيه 2 )؛ تو چه مي داني شب قدر چيست؟
و انسان در شب قدر که يکي از بهترين شب هاي خداوند است، با نزول قرآن گل ايمان را بوييد تا سرشار از طراوت يقين شود.
(ليله القدر خير من الف شهر) (سوره قدر، آيه 3)؛ شب قد، بهتر از هزارماه است.
در اين شب با فضليت و فرخنده که از آسمان نور مي باريد، به من مژده اي داده اند، به خاطر ماندني
چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي
آن شب قدر که اين تازه براتم دادند
بعد از اين روي من و آئينه وصف جمال
که در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند
منبع: نشريه بشارت شماره 72