تصور کردن خود در بهترین شکل ممکن (قسمت دوم)
مراد از شرایط محیطی، عوامل جمعیت شناختی همچون سن، وضعیت تأهل تجرد، وضعیت شغلی، سطح درآمد فرد و همچنین عوامل جغرافیایی و متغیرهای زمینهای (بافتی) نظیر خانه و منطقه محل سکونت، نحوه پر کردن اوقات فراغت و دارایی ها و مایملک فرد هستند. این امور نیز با آنچه آرگایل در باب عوامل شادی و رضامندی گفته، هماهنگ است. آرگایل، این دو را دو مؤلفه مستقل در نظر گرفته بود. در مطالعات اسلامی نیز تقریبا وضع به همین شکل بود؛ یعنی عوامل نشاط از عوامل رضامندی در خوشایند جدا بودند. آرگایل بر نقش شادی و لذت تأکید دارد و آن را یک مؤلفه مستقل میداند. همچنین بر این باور است که عوامل عینی در برابر عوامل غیر عینی، تأثیر چندانی ندارند؛ اما سهم مشخصی برای آن قائل نشده بودند. امتیاز، آن است که میزان تأثیر این عوامل و سهم آنها را در شادکامی مشخص نموده است. به لحاظ مطالعات اسلامی، این دسته از عوامل با آموزههای اسلامی در باره عوامل نشاط و همچنین عوامل مادی سعادت و نیز از این جهت، که تأثیر آنها نسبت به عوامل غیر مادی کمتر است، هماهنگ است.
مراد از فعالیت های ارادی، اعمال اختیاری در باره اموری است که مستلزم تلاش و فعالیت اند و فرد درگیر آنها میشود. این اعمال، ممکن است شناختی رفتاری و یا ارادی باشند. این جزء نیز با جزء دوم نظریه زندگی کامل سلیگمن، یعنی زندگی مشتاقانه هماهنگ است و به لحاظ مطالعات اسلامی منابع اسلامی بر نقش این بخش از عوامل در شادکامی تأکید دارند. البته در مصادیق آن ممکن است اختلاف نظرهایی وجود داشته باشد. آنچه مهم است این که اساسا این بخش از عوامل در نظریه لوبومیرسکی، همان مسئله داشتههای معنوی و ویژگیهای اخلاقی است. اساسا بخش مهمی از داشتهها و امکانات زندگی انسان را داشتههای معنوی و غیر مادی تشکیل میدهند که توجه به آنها میتواند رضامندی را به وجود آورد. همچنین یک بعد دیگر نظریه اسلام (گذشته از توحید)، اراده و خواست فرد بود که از این جهت، نیز با این بخش از نظریه وی هماهنگ است. ساختار الگوی لوبومیرسکی، با الگوی اسلامی شادکامی، متفاوت است. لوبومیرسکی، ساختار الگوی خود را بر اساس عوامل ثابت و غیر ثابت تنظیم نموده است. عوامل ثابت را امور ژنتیکی دانسته و عوامل غیر ثابت را به دو بخش تقسیم نموده: عوامل محیطی – که بیشتر مادی اند – و عوامل اختیاری که بیشتر اخلاقی و غیر مادی هستند. همچنین این الگو بیشتر بر معیار تعیین میزان نقش عوامل در شادکامی تنظیم شده است، نه واقعیتهای زندگی و جریان امور. وی برای امور ثابت پنجاه درصد، برای امور محیطی ده درصد و برای امور اختیاری، چهل درصد سهم قائل شده است. اما در این الگو مشخص نمیشود که هیجان ها در شادکامی نقشی دارند یا نه و آیا رضامندی از زندگی در شادکامی نقش دارد یانه؟ و جایگاه آن در الگو کجاست؟ همچنین مشخص نمیشود که در صورت بروز مشکلات و گرفتاری ها در زندگی، چگونه میتوان به رضامندی و شادکامی دست یافت؟ و یا چگونه میتوان در شرایط سخت تکلیف و وظیفه مندی، راضی بود و شادکامی را به دست آورد؟
شاید بتوان هر کدام از عوامل شادکامی از دیدگاه اسلام را به نوعی با الگوی لوبو میرسکی تطبیق داد؛ اما آنچه مهم است این که الگوی وی ناظر به جریان زندگی و واقعیتهای آن تنظیم نشده و نمیتواند برای موقعیتهای عینی در زندگی، راه کار ارائه نماید. البته نوعی طبقه بندی در عوامل شادکامی را نشان میدهد که از این جهت، با توجه به ویژگی ای که دارد به تفکیک عوامل ثابت از غیر ثابت و عوامل مادی از عوامل اخلاقی و تعیین سهم هر عامل بویژه برتری سهم عوامل اختیاری بر عوامل محیطی در گروه عوامل غیر ثابت یک امتیاز به شمار میرود؛ اما به هر حال، مطابق با جریان زندگی نیست. الگوی اسلامی شادکامی، منطبق بر واقعیتهای زندگی است و از این جهت که مطابق جریان زندگی است و تمام ابعاد آن را پوشش میدهد، بر دیگر نظریهها برتری دارد. الگوی اسلام، هم ناظر به بعد هیجانی است و هم ناظر به روال زندگی که بخشی از آن، حوادث خوشایند و ناخوشایند و بخش دیگر آن، وظایف و تکالیف باید و نباید است. در بعد هیجانی، نشاط و شادابی زندگی را تأمین میکند و در بعد روال زندگی، رضامندی را؛ و بدین شکل، شادکامی تحقق مییابد. در بخش مداخله ها نیز نکات جالبی وجود دارد. لوبومیرسکی علاوه بر مداخله هایی که سلیگمن نیز از آنها استفاده کرده، از مداخله های دیگری نیز استفاده نموده که یکی از آنها «تصور بهترین وضعیت» است. پایهاین برنامه بر همان چیزی است محور رضامندی در این دوران، داشتههای زندگی و برخورداری از امکانات لازم و توجه به آنهاست. این برنامه نیز بر همین محور استوار است. فقط این برنامه به جای توجه به داشتههای موجود، از تصور داشتههای موهوم استفاده میکند و اساس آن بر تخیل است، نه واقعیت. در باره این تحقیق گزارش شده که نتیجه این مداخله، بهتر از نتیجه مداخله مبتنی بر نعمت شماری بوده است.
دلیل آن روشن است؛ زیرا در نعمت شماری، فرد بر اساس واقعیتها عمل میکند؛ اما در این مداخله، بر اساس تخیل و آرزو، وضعیتی را برای خود تصور مینماید که قطعا بهتر از واقعیت کنونی است. روشن است که این وضعیت، خوشایندتر از واقعیت است. اما سؤالی که مطرح است این که پایداری کدامیک بیشتر است؟ آیا تخیل و توهم یک وضعیت مطلوب میتواند مدت زیادی دوام داشته باشد؟ قطعا این گونه نیست. پس از مدتی، واقعیت بر تخیل چیره میشود و همه تصورات از بین میرود. در نتیجه، وضعیتی حتی دشوارتر از قبل به وجود میآید؛ زیرا فرد از یک وضعیت رؤیایی، به وضعیتی معمولی و ساده بازمیگردد و این، موقعیت را برای وی تحمل ناپذیر میسازد، به خلاف کسی که از آغاز با واقعیت سر و کار داشته و به همان اندازه، احساس مثبت داشته است. بنابراین، به نظر میرسد هر چند این مداخله در نقطه آغاز، احساس خوشایند بیشتری را به فرد منتقل میسازد؛ اما در ادامه، به مراتب، احساس بدتری را به ارمغان میآورد. محقق تا کنون در برنامه های اسلامی، موردی مبتنی بر توهم و تخیل وضعیت بهتر، مشاهده نکرده است. مداخله دیگر، «پردازش کردن تجربه های زندگی شاد» نام دارد. در این برنامه، فرد، تجربه های مثبت و خوشایند گذشته را به یاد میآورد و با استفاده از آنها احساس شادکامی و سرور را دوباره تجربه میکند. اساس این برنامه نیز باز بر وضعیت خوشایند استوار است. البته در این برنامه، از گنجینه گذشته خوشایند استفاده میشود. این برنامه با آن بخش از آموزههای اسلامی که فرد را به گذشته خوشایند توجه میدهد، سازگار است. این روش، بویژه در کاهش فشارهای روانی در دوران ناخوشایند، مؤثر است. موجب کاهش فشارهای روانی حاصل از موقعیت حال و افزایش احساس خرسندی میگردد.
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص589-586، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، چاپ دوم، 1394