خانه » همه » مذهبی » تعاليم پيامبر اكرم از لحاظ حقوق بشر فوق العاده تند و خشن مي باشد امّا دين حضرت عيسي مسيح اين گونه نيست؟

تعاليم پيامبر اكرم از لحاظ حقوق بشر فوق العاده تند و خشن مي باشد امّا دين حضرت عيسي مسيح اين گونه نيست؟

جهت پاسخ به سؤال مذكور بايد به چند نكته مهم اشاره كرد تا معلوم گردد: اوّلاً احكام اسلام مخالف حقوق بشر نيست اگر چه بعضي از احكام ذاتاً خشن هستند ولي در مجموع به نفع و سعادت جامعة انساني است. ثانياً: اين كه گفته مي شود و در اذهان عمومي جاي گرفته است كه حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ پيامبر رحمت است و احكام تند و خشن در شريعت آسماني آن حضرت وجود نداشته است معلوم مي‎شود كه يك دروغ است و مخالف حقيقت شريعت آن حضرت و مخالف حقيقت تاريخي است و به نظر مي رسد بهترين دليل براي اثبات ادعاي ما آيات كريمه قرآن مقدس است كه بعنوان يك متن و سند معصوم و سالم در دست ما است. قرآن كريم در آيات 47ـ43 سوره مائده مي فرمايد:
«(با تعجب از قوم يهود و بني اسرائيل) چگونه به محاكمه پيش تو (پيامبر) مي آيند در حالي كه خود داراي شريعت هستند كه احكام الهي در تورات پيش آنها است.» و بعد مي فرمايد: ما تورات را نازل كرديم كه در آن هدايت و نور (شريعت) است كه انبياء با آن (تورات) حكومت مي كنند، سپس مي فرمايد: و در آن تورات مقرر داشتيم كه نفس در مقابل نفس، چشم در مقابل چشم و بيني در مقابل بيني و گوش در مقابل گوش و دندان در مقابل دندان و جراحت در مقابل جراحات قصاص شود. البته اگر كسي عفو كند كفاره گناهان او خواهد بود و اگر كسي طبق حكم الهي حكم نكند و عمل نكند از ظالمان است.
در ادامه مي فرمايد: «بدنبال حضرت موسي، عيسي بن مريم را آورديم كه آنچه در تورات بود عيسي ـ عليه السّلام ـ مصدّق آن بود و بخود او انجيل را داديم كه در آن هدايت و نور بود و آن چه قبل از انجيل در تورات بود، انجيل مصدق و مؤيد آن بود» در ادامه مي فرمايد: «بايد اهل انجيل بر اساس آنچه در آن، از طرف خدا نازل شده حكم كنند … .
مرحوم علاّمه طباطبايي (ره) در تفسير اين آيات كريمه مي فرمايند: خداوند هم چنان كه تورات را به هدايت و نور توصيف مي كند، انجيل را نيز به هدايت و نور توصيف مي كند و هدايت و نور شامل تمام معارف و احكام مي شود، و هدايت معارف اعتقادي را شامل مي شود و نور احكام و شريعت را در بر مي گيرد بنابراين تنها مصداق نور احكام و شريعت»[1] است.
و اين كه در وصف انجيل مي فرمايد: «انجيل تصديق كننده كتاب قبل از خود يعني تورات است از قبيل تكرار و تأكيد نيست بلكه مراد تبعيّت انجيل از شريعت تورات است و آن چه در انجيل است چيزي جزء امضاء شريعت تورات نيست مگر يك استثناء كه در آيه 150 ال عمران است كه در آنجا مي فرمايد: «براي امّت عيسي بعضي از چيزهايي كه براي امت موسي حرام شده بود حلال كرديم»[2] و اين تحليل حرام مربوط به مأكولات است نه چيز ديگر.
بر اين اساس هم چنان كه در شريعت موسي قصاص و ديات مطرح است در شريعت عيسي ـ عليه السّلام ـ نيز اين مسائل و احكام موجود است. و هر دو پيامبر و قوم شان موظف بودند بر اساس آنها حكم و عمل كنند. بنابراين اين كه گفته مي شود در شريعت عيسي احكام خشن نبوده يك دروغ و مخالف حقيقت است.
اين از باب احكام فردي ـ اجتماعي كه در شريعت عيسي احكام به اصطلاح خشونت بار وجود دارد در بعد اجتماعي ـ سياسي هم  گذشته از اين كه حضرت عيسي مثل موسي و پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ داراي حكومت و زعامت سياسي بودند. مسيحيان و ارباب كليسا بيش از ده قرن يعني هزار سال بنام عيسي مسيح در دنيا خصوصاً اروپا حكومت كردند كه در تاريخ به قرون وسطي معروف است و اصلاً يكي از علل رويگرداني مسيحيان و مغرب زمينيان از دين و آئين مسيح و كنار گذاشتن آن از صحنة سياست عملكرد كليسا و ارباب كليسا بود كه بنام دين مسيح انجام مي دادند و طي اين قرون پاپ و امپراطور با هم حكومت مي كردند كه به آئين دو شمشير معروف است و منشأ اين اصطلاح، جمله اي است كه در انجيل لوقا وارد شده و آن اين است كه: حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ به پطرس مقدس و جانشينان او دو شمشير عطا كرده است.[3]آنان، اين دو شمشير را نماد قدرتهاي معنوي و مادي دانستند و گفتند: پاپ نمايندة قدرت معنوي و زمام داران سياسي غير روحاني نمايندة قدرت مادي و دنيوي اند.[4]بالاخره مسيحيّت نيز داراي نظام حقوقي بود كه در قالب حقوق كليسا اعمال مي شد و بالاتر از اين جنگهاي صليبي كه غرب عليه سرزمين هاي اسلامي راه انداخت بنام آئين مسيحيت بود.
گرچه ما معتقديم مسيحيت ناب و اصيل غير از مسيحيّت موجود است و كارها و جناياتي كه از طرف اربابان كليسا يا امپراطوران مسيحي و ساير سياستمداران مسيحي در هر جاي دنيا انجام گرفته است جزو تعاليم مسيح نيست چنانچه حكومت امويان و عباسيان و يا غيره از زمامداران عالم اسلام كه بيشترشان مشحون از جنايات است نمي شود و نبايد بنام اسلام و تعاليم پيامبر اسلام گذاشت. بنابراين، اين كه عيسي طرفدار صلح و پيامبر اسلام طرفدار جنگ بوده اند دروغي است كه به نظر مي رسد سياستمداران مغرض غربي ساخته و پرداخته اند. اين جمله از پيامبر زبانزد عام و خاص است كه فرموده است «انّي بعثت لاتّمم مكارم الاخلاق» يعني مبعوث شده ام تا كرامتها و ارزشهاي اخلاقي انساني را به كمال برسانم. برنارد شاو در مقدمة كتاب «محمد پيامبر خدا» كه نوشته يك دانشمند پاكستاني است مي گويد: «روحانيون مسيحي قرون وسطي در نتيجة تعصب يا جهالت شبح تاريكي از محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ رسم كردند. او به چشم آنها از روي كينه و عصبيت، ضد مسيح جلوه كرده بود. من دربارة محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين مرد فوق العاده، مطالعه كردم و به اين نتيجه رسيدم كه نه تنها محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ ضد مسيح نبوده بلكه بايد ناجي بشريت ناميده شود»[5] و اين گفته مستشرق غربي يعني برنارد شاو ادعاي ما كه تعاليم پيامبر اسلام خشن نيست و بلكه او را متهم به تعاليم ضد حقوق بشري مي كنند، تأييد مي كند:
در مورد همزيستي مسالمت آميز مسلمانان و توصيه اسلام به همزيستي با ساير افراد جامعه يا جامعة جهاني بهتر است نوشته يك دانشمند غربي را ملاحظه كنيد: وي مي گويد: «در مورد پيروان اديان الهي بايد گفت كه اصولاً اسلام آنها را مورد حمايت قرار داد و امنيت كاملي در  جامعه اسلامي دارند اين تساهل ديني در مسيحيت و يهود مطلقاً وجود نداشته و مخصوصاً پيروان يهود ناگزير از انجام فرائض بسيار سخت و توان فرسا بوده اند.[6]جهت شناخت شخصيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و تأثير تعاليم و عمق معارف آن حضرت كه پيام دين مقدس اسلام متجلي است به گفتارهايي از دانشمندان غير مسلمان و مسيحي استشهاد مي‎كنيم، و به ذكر چند نمونه از رفتار اجتماعي و فردي آن حضرت اكتفا مي‎كنيم:
در كتاب اسلام از ديدگاه ولتر آمده است: ولتر مي‎گفت: «تمام مذاهب و اديان روي زمين با عوام فريبي و زبان بازي رواج يافته‎‎اند بجز دين اسلام كه از ميان همة ساخته‎هاي دست بشر، يگانه دين خدايي به نظر مي‎رسد زيرا قوانين محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ پس از گذشت قرنها هنوز در سراسر دنيا عيناً به مورد اجرا گذاشته مي‎شود و قرآنش در آسيا و آفريقا همه جا دستور العمل همة مسلمانان است. دين اسلام وجود خود را به فتوحات و جوانمردهاي بنيانگذارش مديون است در صورتي كه مسيحيان با كمك شمشير و تل آتش آئين خود را به ديگران تحميل مي‎كنند.[7] وي هم چنين مي‎گفت: محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ قانونگذاري خردمند بود كه مي‎خواست بشري را از بدبختي جهل نجات دهد براي برآوردن آرزوي خويش، منافع همة مردم روي زمين را، از زن و مرد و كوچك و بزرگ، عاقل و ديوانه، سفيد و سياه، زرد و سرخ را در نظر گرفت.[8]بالاخره «مارسل بوازار» محقق انستيتوي تحقيقات عالي بين المللي در ژنو مي‎نويسد: «نظر گاه جهاني اسلام با دو امتياز نيرومند درخشش ويژه‎اي دارد: نخست ايمان به خدا، دوم انكار هرگونه برتري نژادي و قومي و تأكيد بر برابري انسانها. با اعلام اين اصول پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ توانسته عصبيت قومي و نژادي عرب جاهلي و اقوام يهود و مشركان مكه را ريشه كن سازد. هيچ ديانتي به اندازه اسلام به بشر شخصيت نداده است.»[9] وي همچنين در جاي ديگر كتابش مي‎نويسد: «رفتار پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با اقوام يهود و نصارا برادرانه بوده است در اين باره حكايتهايي بسيار نقل شده كه به يكي از آنها اكتفا مي‎كنيم:‌
«روزي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در تشييع جنازة يكي از يهوديان مدينه شركت كرده  بود. گروهي از صحابه به همراه او از اين كه پيامبر جنازة فردي يهودي را تشييع كرده ناخشنودي داشتند پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اصحاب خود را مخاطب قرار داد و پرسيد: آيا اين يهودي انسان نبوده است؟ ياران او خاموش شدند.»[10]امّا اينكه بعضي از احكام جزائي اسلام تند و خشن است. غير از آن است كه احكام يا تعاليم اسلام ضد حقوق بشر است و اين دو متفاوت است. نظام كيفري اسلام در راستاي تحقق اهداف ارزشمند فردي و اجتماعي است و از تشريع و اِعمال هر مجازاتي اهداف خاصي را پي گيري مي‎كند. به همين دليل، در روايات اسلامي آمده است كه اجراي يك حدّ از حدود الهي در زمين از بارش چهل شبانه روز باران مفيدتر است.[11]اسلام مجازات قصاص را براي پيشگيري از وقوع قتل و ساير جرايم عليه اشخاص پيش بيني كرده است و در عين حال كه عدالت كيفري را بصورت عيني و ملموس محقق مي كند تأثير بالا و بالاترين تأثير را در پيش گيري از وقوع اين جرايم دارد. و قرآن كريم فلسفة وضع اين مجازات را حفظ حيات انسانها مي داند «و لكم في القصاص حياة يا اولي الألباب»[12] و يا از آنجا كه سرقت مهمترين تهديد عليه اموال و دارائيهاي مردم محسوب مي شود و از آنجا كه مال و دارايي افراد يكي از مهمترين اركان حيات فردي و اجتماعي و قوام زندگي انسانها به آن است اسلام مجازات بازدارنده‎اي را براي آن مقرر داشته تا از اين طريق اموال مردم محفوظ بماند.
 
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. طباطبايي، محمد حسين، الميزان ج 5، تهران دارالكتب الاسلاميه، 1372.
2. جعفري، محمد تقي، فلسفة دين، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1378.
3. خسرو شاهي، هادي، اسلام دين آينده جهان، بي تا.
4. مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤيدي، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي، 1358.
5. حر عاملي، محمد بن حسن، وسايل الشيعه ج 18، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1401 ه‍.ق.
 
پي نوشت ها:
[1] . الميزان، ج 5، محمد حسين طباطبايي، ص 377 ـ 376.
[2] . الميزان، ج 5، محمد حسين طباطبايي، ص 377 ـ 376.
[3] . انجيل لوقا، باب 22، جملة 38.
[4] . محمد تقي جعفري، فلسفة دين، ص 241.
[5] . سيد هادي خسرو شاهي، اسلام دين آيندة جهان، ص 14.
[6] . مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤيدي، ص 105.
[7] . اسلام از ديدگاه ولتر، كانون انتشارات جوان، 1351، ص 86.  
[8] . همان، ص 103.
[9] . مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤيدي، ص 102.
[10] . مارسل بوازار، همان، ص 104.
[11] . وسائل الشيعه، ج 18، ابواب مقدمات حدود باب 1، حديث 5 و 4 و 3 و 2.
[12] . سوره بقره، آيه 179.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد