تعالیم اسلامی کلید خشکاندن ریشه آسیبهای اجتماعی است/ ۱۳رکن در پیشگیری و مقابله با آسیبهای اجتماعی
در ادامه، گزارش پنجمین درسگفتار با موضوع «مؤلفه های جامعه اسلامی مطلوب» آمده است:
خلاصه جلسه قبل
جلسه پیش، بحث ما درباره ریشه یابی آسیب های اجتماعی در جامعه اسلامی بود. در ابتدای بحث و از باب مقدمه به چند نکته کلیدی جدید درباره نوع نگاهی که به جامعه اسلامی وجود دارد، اشاره شد. نکته نخست اینکه تلقی جوامع از آسیب اجتماعی وابسته به نظام ارزشی آن جامعه است و لذا ممکن است چیزی از نظر جامعه اسلامی آسیب تلقی شود که در سایر جوامع آسیب نباشد.
نکته دوم درباره نسبت گرایش، اراده و عمل بود و اینکه تقویت میل و گرایش، به شکل گیری اراده و سپس عمل منجر می شود. البته نقطه ثقل نکته مورد نظر، این بود که جامعه هم مانند فرد صاحب گرایش و اراده است و مدیریت گرایش و اراده اجتماعی، یکی از مباحث پیچیده در جامعه شناسیِ اسلامی محسوب می شود.
آسیب های اجتماعی همین ولایت اجتماعی به شمار می رود. در ادامه، بحث با تقسیم بندی آسیب های اجتماعی و طرح ریشه آسیب ها در ذیل این تقسیم بندی جلو رفت. یکی از سرفصل های بسیار مهم در ریشه یابی آسیب ها، ارائه فهرستی از نقاط ضعف انسان از منظر قرآن کریم بود که در ذیل سرفصل آسیب های نفسی و روانی به آنها پرداختیم.
نکته ای که باید به آن توجه شود، تفاوت نگاه ما در تبیین مؤلفه های جامعه اسلامی مطلوب و ریشه یابی آسیب ها در جامعه اسلامی است. در واقع، در تبیین مؤلفه ها، با غیبت و یا ضعف هر مؤلفه ای، یک ایراد و آسیب ظهور می کند لکن در بحث ریشه یابی، ما به دنبال عواملی هستیم که اساساً بستر رویش یا از بین رفتن مؤلفه های جامعه اسلامی مطلوب را فراهم می کنند.
در مواجهه با آسیب های اجتماعی باید به تمامیت اسلام تکیه کرد
موضوع این جلسه، «تعالیم اسلامی و خشکاندن ریشه آسیب های اجتماعی» است. البته منظور از خشکاندن، حذف کامل آسیب هاب اجتماعی نیست بلکه منظور کاهش شدید آسیب ها در جامعه اسلامی است. در ابتدا مایلم نظرتان را به سه نکته اساسی جلب کنم : اول اینکه، برش زدن به تعالیم اسلامی، چه در معرفی ریشه آسیب های اجتماعی، و چه در پیدا کردن نسخه اسلامی برای خشکاندن ریشه آسیب ها، کار دقیقی نیست و اگر ضرورت ایجاب نمی کرد تا مطالبی را از متون دینی گزینش کنیم، ترجیح می دادم عرض کنم که کلیت اسلام- یعنی صفر تا صد تعالیم اسلامی- یا به آسیب ها و امراض فردی و اجتماعی اشاره دارد و یا به راه معالجه آنها می پردازد و لذا اگر به تمامیت تعالیم اسلامی به مثابه یک پیکره واحد توجه شود و در اجرای دستورات اسلامی هر چند به صورت نسبی اهتمام ورزیده شود، جامعه اسلامی با کمترین آسیب و بیماری روبرو خواهد بود.
در حقیقت، هر کجا که جامعه اسلامی با مشکل و گرفتاری روبروست، تردید نباید کرد که جامعه اسلامی در فهم و پیاده سازی اسلام موفق عمل نکرده است.
در اسلام بین امور مادی و معنوی شکافی نیست
نکته دومی که باید عرض کنم، به ارتباط بُعد معنوی انسان و جامعه اسلامی با بُعد مادی آن مربوط است. در واقع، در اسلام بین این دو ساحت هیچ فاصله ای نیست و ایندو مانند دو روی یک سکه اند به نحوی که نه فقط همدیگر را کامل می کنند بلکه بین این ها یک هم افزایی دائمی وجود دارد. بنابراین، نمی توان گفت که امور معنوی مانند ایمان یا عبادات به جنبه های شخصی و آخرتی مرتبط است و برای مواجهه با مسائل دنیوی و اجتماعی، باید از امور معنوی عبور کرد.
من اصلاً با این دیدگاه موافق نیستم و معتقدم که امور معنوی در اسلام در پیشگیری و درمان آسیب های اجتماعی از نقشی مهم و بی نظیر برخوردارند. برای نمونه، نماز که درباره آن مستقلاً صحبت خواهم کرد، نقش منحصربفردی در کاهش آسیب های اجتماعی دارد و جامعه ای که به معنای صحیح اهل نماز باشد، به مراتب از سایر جوامع سالم تر است.
در اسلام، پیشگیری از آسیب ها اصالت دارد
نکته سوم این است که تفکر اسلامی، اصل در مواجهه با آسیب های اجتماعی را منطقاً پیشگیری می داند و حتماً بخش عمده ای از تعالیم اسلامی ناظر بر پیشگیری از ظهور و بروز آسیب هاست؛ با این حال، اینگونه نیست که اسلام برای مقابله یا درمان آسیب های اجتماعی حرف های اساسی نداشته باشد و جامعه آسیب دیده را به حال خود رها کند. بعضی تصور می کنند اگر در پیشگیری موفق نبودیم، به طریق اولی در درمان هم موفق نخواهیم بود لکن این دیدگاه در تفکر اسلامی طرفداری ندارد.
بنا بر آنچه جلسات قبل بیان شد، جامعه با یکسری مشکلات عمیق روبروست که اگر بسترهای ظهور این مشکلات از بین نرود، یا در صورت بروز این مشکلات، اقدام صحیح و مناسبی جهت مقابله با آنها صورت نگیرد، مانند یک غده سرطانی، مشکل به انحاء گوناگون به کل جامعه سرایت خواهد کرد و مؤلفه های جامعه اسلامی مطلوب را یکی پس از دیگری از بین خواهد برد. در نقطه مقابل، اگر این مشکلات ریشه کن شده یا کاهش جدی پیدا کند، طبیعی است که نه تنها سلامت جامعه- با همه مؤلفه های خود- تا حد زیادی تضمین می گردد، بلکه شرایط اجتماعی برای یک پیشرفت جهشی مهیا خواهد شد.
اسلام و خشکاندن ریشه آسیب ها
پرسش اصلی ما در این جلسه این است که کدامیک از تعالیم اسلامی در خشکاندن ریشه آسیب های اجتماعی نقش کلیدی دارند و چگونه می توان بین این دسته از تعالیم اسلامی و اصلاحگری و ارتقاء اجتماعی ارتباط برقرار نمود؟
من در این جلسه، در نظر دارم از به سیزده رکن از ارکان تعالیم اسلامی که نقش برجسته تری در پیشگیری و مقابله با آسیب های اجتماعی دارند اشاره کنم و نسبت کلی آنها به ریشه آسیب ها که در جلسه قبل به آنها پرداختم را مختصراً توضیح دهم. البته نسبت این ارکان با ریشه آسیب ها یکسان نیست چراکه بعضی از این ارکان به تنهایی برای خشکاندن ریشه عمده آسیب ها کفایت می کنند.
یکم. آزاداندیشی و مقابله با جهل و بی سوادی
تا زمانیکه انسان اسیر جهل و دگم اندیشی است و وجودش را محاسبات صرفاً حسّی و به تبع آن، موهومات فراگرفته است، طبیعی است که از قدرت لازم برای درک حقیقت وجودی خود و سپس فهم عالم و معناداری آن برخوردار نیست، لذا قدم اول و اساسی اسلام، باز کردن غل و زنجیر جهل و بردگی فکری از جان انسان و اعطاء مقام آزاداندیی به اوست. قرآن مجید در سوره اعراف آیه ۱۵۷ می فرماید: وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ؛ یعنی و بارهای سنگین، و زنجیرهای ( جهل و بی خبری ) را که بر آنها بود، ( از دوش و گردنشان ) بر میدارد. در روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده که فرمودند، پیامبران الهی یکی پس از دیگری آمدند تا «لیثیروا لهم دفائن العقول» یعنی تا از طریق یک شورش و انقلاب درونی، دفینه های عقلی را از جان آدمی بیرون بکشند و انسان را متوجه حقایق عالم کنند.
پس از آنکه انسان به مقام آزاداندیشی رسید و به حقیقت و گوهر وجودی خود علم پیدا کرد، طبیعی است که برای پاسخگویی به نیازهای فردی و اجتماعی اش در پی کسب دانش صحیح و منطبق با حقیقت وجودی خود حرکت خواهد کرد. این دانش از دو بخش عمده برخوردار است : بخش اول، دانشی که با تجربه و عقل ابزاری قابل تحصیل است و خدای متعال توان و ابزار آنرا در اختیار انسان قرار داده است.
قرآن کریم در سوره نحل آیه ۷۸ می فرماید : وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ یعنی و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالی که هیچ چیز نمیدانستید؛ و برای شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را بجا آورید! همانطور که ملاحظه می کنید، در این آیه، هم به گوش و چشم که مجاری دریافت های حسی است اشاره شده است و هم به قلب که شامل دستگاه عقل کلی و حتی شهود است.
در حقیقت، انسان از دو قوه ادراکی برای تعقل روبروست : قوه ادراک حسی و قوه ادراک عقل کلی که البته ایندو قوه از یکدیگر جدا نیستند و می توانند مراتبی از یک دستگاه فکری واحد را تشکیل دهند. با این حال، بحث بر سر این است که این دانش ( با هر دو قوه ) به تنهایی برای پاسخگویی به نیازهای انسان و جامعه انسانی کافی نیست و لذا اسلام دانش برتری را به نام دانش وحی به انسان معرفی می کند که از راه های عادی قابل تحصیل نیست.
قرآن مجید در سوره بقره آیه ۱۵۱ می فرماید: وَیُعَلِّمُکُم ما لَم تَکُونوا تَعلَمُون؛ یعنی خداوند آنچرا که نمی دانستید به شما تعلیم می دهد. در اینجا، آنچه را نمی دانستید، یعنی آنچه را که اگر همه توان خود را تا پایان عمر این عالم صرف کنید، از طریق عادی قادر به تحصیل آن نیستید. این دانش که از آن به وحی تعبیر می کنیم ارمغان دین به انسان است و می تواند گره های بسیاری را در زندگی فردی و جمعی انسان باز کند که دستگاه ادراکات حسی و عقلی ( اعم از عقل ابزاری و عقل کلی یا برهانی ) قادر به باز کردن این گره ها نیست.
من در اینجا مایلم روی این نکته صحه بگذارم که همین یک قلم، یعنی آزاداندیشی و مبارزه با جهل و بی سوادی اگر در جامعه اسلامی در مسیر صحیحی نهادینه شود، بخش مهمی از آسیبهای اجتماعی مجال ظهور پیدا نخواهند کرد و اگر هم به هر دلیل آسیب هایی ظهور و بروز عینی پیدا کند، بدون تردید جامعه صاحب علم و عقلانیت و جامعه ای که بند اسارت را از فکر و جان خود باز کرده است، در مقابله با آسیب ها درمانده نخواهد شد.
دوم. ایمان الهی
شما می دانید که ایمان مساوی علم نیست؛ علم، هر قدر هم که قوی باشد و حتی به مرز یقین برسد، به تنهایی مساوی با ایمان نیست بلکه ایمان پیوند علم با قلب انسان است که علم را به باور تبدیل می کند. وقتی علم به ایمان تبدیل شد، انسان به قدرتی عظیم و تحول آفرین دست پیدا می کند که بزرگ ترین قدرت های عالم در برابر این قدرت تاب مقاومت ندارند؛ البته ایمان اسلامی شاخه هایی دارد : ایمان به خداوند متعال، ایمان به پیامبر (ص) و سایر پیامبران الهی (ع)، ایمان به جمیع کتب الهی و آخرین کتاب الهی یعنی قرآن، ایمان به ملائکه الهی و همچنین ایمان به معاد و حیات ابدی. از طرف دیگر، ایمان شدت و ضعف می پذیرد و دارای مراتب و درجات گوناگون است. در واقع، هر قدر انسان در اثر پاکیزگی باطن، قلب سالم تری داشته باشد درجه بالاتری از ایمان در قلب انسان پدید می آید و عمل خالص تر و ناب تری از او متولد می شود ضمن اینکه ایمان است که پشتوانه و ضمانت بخش حیات دینی انسان متدین و متقی است که درباره آن صحبت خواهیم کرد.
در اینجا لازم می دانم به یک نکته کلیدی اشاره کنم و آن اینکه، ایمان به دو بخش اولیه و ثانویه قابل تقسیم است. به بیان دیگر، انسان ابتدا فراتر از اسلام ظاهری مؤمن می شود و سپس به نسخه جامع شریعت الهی رو می آورد در اینصورت، ایمان اولیه در بستر اخلاق فطری شکوفا می شود لکن پس از ایمان اولیه و مراجعه به شریعت و تمامیت تعالیم اسلامی، ایمان انسان توأماً در بستر شریعت و اخلاق تقویت می شود و مسیر برای کسب درجات عالی ایمان به روی انسان مؤمن باز می شود. با این وصف، اخلاق فطری در آماده سازی قلب برای ایمان اولیه نقش مهمی دارد که اجازه می خواهم بیشتر وارد جزئیات این بحث نشوم.
نکته اساسی در ایمان، نیروی منحصربفرد آن در قراردادن انسان در مسیر رشد و کمال و نجات انسان از رهاشدگی، پوچی و نا امیدی مطلق در این عالم است. به بیان دیگر، انسان بی ایمان، انسانی است که نه تنها تکیه گاه و معنای حقیقی خود در این عالم را از دست داده است بلکه فرصت رشد و کمال حقیقی که جز از طریق اتصال توحیدی به معبود میسر نیست، را در اختیار ندارد و همچون یک کودک در این دنیا مشغول بازی و سرگرمی است.
سوم. امامت
ایمان به پیامبر اسلام (ص) یکی از اجزاء ضروری ایمان اسلامی است اما ایمان به پیامبر (ص) دو وجه اساسی دارد : وجه اول، ایمان به پیامبر (ص) به عنوان ارائه دهنده طریقِ سعادت از منبع وحی، و وجه دوم، ایمان به پیامبر (ص)، هم به عنوان ارائه دهنده راه سعادت و نجات، و هم رساننده انسان به مقصد یعنی همان سعادت و نجات.
در پیامبر گرامی اسلام (ص) و برخی دیگر از پیامبران الهی (ع)، هر دو وجه موجود است لکن بعد از رحلت جانسوز ایشان، هر چند مقام نبوّت به پایان می رسد لکن وجه دوم یعنی رساندن انسان ها به مقصد، به جانشینان بر حق پیامبر (ص) یعنی ائمه اطهار (ع) منتقل می شود. البته ائمه اطهار (ع) هرچند صاحب مقام نبوت و دریافت کننده کتاب الهی نیستند اما به اقتضای ایصال به مطلوب، تکمیل کننده تعالیم اسلامی به شمار می روند. به بیان دیگر، بیان ائمه (ع) خودش جزئی از منبع دین به شمار می رود و ائمه (ع) نه فقط تأویل کننده قرآن بلکه گسترش دهنده سنت پیامبر گرامی (ص) هستند؛ از این نقش کلیدی در حدیث معروف «إنّی تارِکً فیکُمُ الثَقَََلین کتاب الله و عترتی …» ثقل اصغر تعبیر شده است که تا قیامت از یکدیگر قابل تفکیک نیستند ( أنهُما لَن یَفتَرقا حتی یَرِدا عَلَیّ الحَوض )
بنا برآنچه بیان شد، امام (ع) به عنوان جانشین برحق پیامبر (ص) هر دو وجه ارائه طریق و ایصال به مطلوب را داراست با این تفاوت که صاحب کتاب نیست و با رحلت خاتم الانبیاء و المرسلین (ص) باب نبوت برای همیشه بسته شد. از همین روست که پیامبر گرامی اسلام (ص) خطاب به امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند : «أنت منی بمنزله هارون من موسی الا أنه لا نبی بعدی» بنابراین، آنچه از جانب ائمه (ع) در عرض سنت رسول خدا (ص) صادر می شود در طول قرآن است هرچند مقام اهل بیت (ع) به مثابه انسان کامل و صادر اول، از مقام قرآن کمتر نیست که جای بحث در این زمینه اینجا نیست.
خُب، بحث ما بر سر این است که جامعه اسلامی بدون امام، هر چند از منابع دینی اصلی مانند قرآن و سنت رسول الله (ص) بی بهره نیست لکن نه تنها خود را از دست رسی به تأویل قرآن و همچنین مکمّل های هدایتی در ادامه سنت محروم کرده است بلکه مسیر دست رسی تضمین شده به مقصد را نیز بر روی خود بسته است. لذا قرآن مجید درباره واقعه سرنوشت ساز غدیر خم می فرماید : «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» یعنی با امامت است که اسلام کامل، و والاترین نعمت الهی بر انسان ها که همان نعمت دین است به تمامیّت می رسد و دین بدون امام یک دین ناقص و نارساست.
واقعیت این است که وجود امام (ع) در جامعه اسلامی و نقش بی نظیر او در سالم سازی جامعه موضوعی است که حقیقتاً توصیف آن طاقت فرساست و فقط در همین حد عرض می کنم، جامعه ای که از نعمت حضور امام (ع) برخوردار است و قدر امام را به درستی می شناسد، فاصله ای تا سعادت ندارد و به طور طبیعی حضور توأم با بسط ید امام، نه فقط سدی محکم و نفوذ ناپذیر در برابر بسیاری از آسیب ها از جمله آسیب های ناشی از حکومت های ناصالح است بلکه بالاترین قدرت برای مقاله مؤثر با آسیب های اجتماعی قلمداد می شود.
البته در دوران غیبت امام (ع) حرکت اسلامی به هیچ وجه متوقف نمی شود و ولی فقیه در طول امام (ع) – به شرط وجود بسترهای لازم- بخش مهمی از مأموریت امام (ع) را محقق می کند که توضیح جزئیات آن را به وقت دیگری مؤکول می کنم.
چهارم. شریعت و قانون مترقی اسلامی
شریعت الهی که از آن به قانون اسلامی تعبیر می کنم، به مجموعه موازین زنده و مترقی ای اطلاق می شود که اسلام برای ساماندهی حیات فردی و اجتماعی مسلمانان ارائه می دهد. قرآن کریم در سوره مائده آیه ۴۸ می فرماید : «لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ»؛ یعنی و این کتاب [ قرآن ] را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق میکند، و حافظ و نگاهبان آنهاست؛ پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوی و هوسهای آنان پیروی نکن! و از احکام الهی، روی مگردان! ما برای هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنی قرار دادیم؛ اگر خدا میخواست، همه شما را امت واحدی قرارمیداد؛ ولی خدا میخواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید؛ پس در نیکی ها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوی خداست؛ سپس از آنچه در آن اختلاف میکردید؛ به شما خبر خواهد داد.
ملاحظه نمایید که در این آیه شریفه قرآن تصریح می کند که مبنای اداره جوامع اسلامی و شرط دست یابی به سعادت واقعی عمل شریعت الهی است نه چیز دیگر و بر فرض که در منطقه الفراغی امکان روی آوردن به وضع قانون های انسانی و عرفی وجود داشته باشد، این قوانین آنگاه از مشروعیت برخوردارند که با قوانین الهی مغایرتی نداشته باشند.
عرض من در اینجا این است که اگر شریعت الهی، که صد در صد بر اقتضائات خلقت و مصالح حقیقی انسان استوار است، به درستی فهم و در صحنه عمل محقق شود، تردیدی وجود ندارد که جامعه اسلامی نه تنها در برابر اکثر آسیب های اجتماعی مصونیت پیدا خواهد کرد، بلکه در صورت ظهور آسیب های اجتماعی، با آنها به موفق ترین شکل ممکن مقابله خواهد نمود.
ضمناً در دوران غیبت معصوم (ع)، اجتهاد فقهای دارای شرایط و در رأس آنها ولی فقیه، فروعات شریعت الهی را به ویژه در برابر حوادث واقعه معین خواهد کرد.
آنچه مسلم است، انسان و جامعه اسلامی در هیچ شرایطی و در هیچ دوره تاریخی ای از شریعت الهی بی نیاز نخواهد شد و غیبت امام (ع) نیز راه دسترسی به شریعت را مسدود نخواهد کرد.
پنجم. اخلاق و معنویّات
همان طور که اشاره کردم، اخلاق فطری است و منبع آن در وجود همه انسان ها وجود دارد لکن باید توجه نمود که ادیان الهی و در رأس همه اسلام، اخلاق را چه از جهت معارفی، و چه از جهت عملی به نقطه اوج می رسانند چنانچه پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرمایند : «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» یعنی به راستی که من مبعوث شدم تا اخلاق را نه تنها به کمال بلکه به تمام یعنی به رفیع ترین قله آن برسانم. به بیان واضح تر، جلوه هایی از اخلاق در دو عرصه نظر و عمل توسط دین آشکار می شود که انسان بدون اتصال به دین و انسان کامل قادر به درک و کاربست این جلوه ها نیست.
اخلاق اسلامی مسیری است که انسان در آن، «خود حیوانی» را با «فطرت الهی» تأدیب می کند. همان طور که در جلسه پیش عرض شد، انسانِ فاقد اخلاق، موجودی است با انواع ضعفها و بیماری ها که ما جلسه قبل به ۱۳ مورد آن از منظر قرآن پرداختیم؛ این ضعف ها و بیماری ها هر کدام به تنهایی کافی است تا انسان و به تبع آن، جامعه را با فروپاشی روبرو کند و اخلاق مهم ترین عنصر در صیانت از جامعه در برابر این فروپاشی است.
در کنار اخلاق، معنویات یعنی توجه انسان به عالم معنا و ملکوت و غور در آن و کسب لذائذ و آرامش بی نظیر روحی، یکی دیگر از ارکان مهم تعالیم اسلامی است که نه تنها نقش پیش گیری کننده را در قبال آسیب های اجتماعی دارد بلکه ریشه بسیاری از آسیب ها را در وجود انسان می خشکاند.
البته رابطه اخلاق و معنویت یک رابطه متقابل است؛ از طرفی اخلاق زمینه شکل گیری و ارتقاء معنویت را مهیا می کند و از طرف دیگر، معنویت فرصت تقویت فضائل اخلاقی و ملکه شدن آنها در قلب انسان را فراهم می کنند. توجه داشته باشید که ورود انسان به جهان اخلاق و معنویات بابی را در حیات انسان باز می کند که ورود خیلی از آسیب های اجتماعی از این باب به درون حیات انسان ممکن نیست؛ از این باب می توان به سبک زندگی اسلامی یا حیات طیبه نیز تعبیر نمود.
ششم. ساماندهی نظام ارزشی
منظور از ساماندهی نظام ارزشی، اولاً شناساندن معروف و منکر یا ارزش و ضد ارزش از سوی تعالیم اسلامی به ویژه از طرق زنده کردن عقول، ثانیاً توازن بخشی میان آنها و ثالثاً، عینیت بخشی به آنها در جامعه است با این ملاحظه که ساماندهی نظام ارزشی نقش منحصربفردی در پیشگیری و مقابله با آسیب های اجتماعی بر عهده دارد.
جامعه ای که عقول مردم به دلیل موانع، معروف و منکر را از یکدیگر تمیز نمی دهد و جای منکر با معروف عوض می شود، این جامعه مستعد مبتلا شدن به انواع آسیب های اجتماعی از نوع کشنده آن است بنابراین یکی از برنامه های مهم اسلام، جلوگیری از میرایی عقل فردی و اجتماعی است. البته همانطور که گفتیم، جدای از تمیز معروف و منکر، ساماندهی نظام ارزشی در ساحت عینیت و عمل نیز بسیار مهم است که جاری و ساری شدن اخلاق و شریعت آن هم توسط امام (ع) در رگ های جامعه، مهم ترین عامل این ساماندهی محسوب می شود. به بیان دیگر، اگر اخلاق و شریعت در رگ های جامعه ای جریان نداشت، مسلماً آن جامعه قدرت عینیت بخشی به نظام ارزشی خود را پیدا نخواهد کرد.
هفتم. تقوا
تقوا که معمولاً از آن به نیروی بازدارنده در برابر گناه تعبیر می شود، دستگاهی است که به پشتوانه ایمان الهی و عنصر حیا، و البته با مساعدت کلیّت اخلاق و شریعت، زمینه شکل گیری گناه در فرد را از بین می برد. البته تقوا هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی؛ خود تقوای اجتماعی نیز به تقوای فرهنگی، تقوای سیاسی و تقوای اقتصادی قابل تقسیم است. در واقع، اجتماعی بودن تقوا سرایت آن نیروی خود کنترلی از فرد به جامعه است که قادر است انسان مسلمان را به صورت خودجوش و بدون نیاز به نیروی بازدارندۀ خارجی مانند پلیس، جریمه، تنبیه و غیره در برابر گناه و تخطی از دستورات اسلامی مصونیت ببخشد.
البته وجود پلیس، جریمه و غیره در هر جامعه حتی جامعه اسلامی ضروری است چراکه اولاً همه اعضای جامعه اسلامی به مقام تقوا نمی رسند و ثانیاً، تقوا شدت و ضعف دارد و ضعف تقوا خود باب سطحی از تخلفات را باز نگه می دارد. با این وصف، نعمت تقوا در جامعه اسلامی به مفهوم بسته شدن مسیر نظارت و برخورد نرم و قهری با متخلین نیست. با این وجود، قرآن کریم در سوره تغابن آیه ۱۶ با تخفیف قائل شدن نسبت به آیه ۱۰۲سوره آل عمران که خواستار رعایت حق تقوا شده بود، می فرماید : «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» یعنی پس تا میتوانید ( و طاقت دارید ) تقوای الهی پیشه کنید.
بر این اساس، تقوا نه تنها تا حد زیادی زمینه شکل گیری گناه در فرد را از بین می برد بلکه راه گناه در جامعه را هم به شدت ناهموار می کند. من اگر بگویم تقوا مهم ترین عنصر در پیشگیری و مقابله با آسیب های اجتماعی است، سخن غیر دقیقی نگفته ام. شاید مهم ترین مزیت جامعه اسلامی به جامعه سکولار، بهره مندی آن از نعمت تقواست که قله باشکوه آن را باید در خطبه مشهور همام در نهج ابلاغه به تماشا نشست.
هشتم. نماز
همان طور که در مقدمه بحث ذکر شد، نماز که از چهار ضلع معرفت توحیدی، حمد، تسبیح و دعا تشکیل شده و پیکره آن آمیخته به خضوع و خشوع است، نه فقط معراج مؤمن و وسیله قواصی انسان در اقیانوس ملکوت و کسب آرامش و سکونت حقیقی است، بلکه وجود آن مشروط به صحت و خلوص، انسان را از فحشا و منکر باز می دارد.
قرآن مجید در سوره عنکبوت آیه ۴۵ می فرماید: «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَر»؛ یعنی نماز ( انسان را ) از زشتیها و گناه باز میدارد. در حقیقت، انسانی که واقعاً اهل نماز است علی الاصول نمی تواند اهل فحشار و منکر باشد و حقیقت نماز، و حیایی که بوسیله نماز در انسان تدریجاً ملکه می شود، بین انسان و فحشا و منکر فاصله می اندازد. از طرف دیگر، شما می دانید که نماز برپاشدنی است نه خواندنی لذا می گوییم اقامه نماز نه خواندن نماز؛ و برپا شدن نماز که از آن در روایت به راست کردن عموم خیمه دین تعبیر شده است، به معنای دقیق کلمه، یعنی برپا شدن همه ارزش های الهی در حیات فردی و اجتماعی و لذا قرآن مجید در سوره حج آیه ۴۱ می فرماید : «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ»؛ یعنی هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند. اساساً از نظر قرآن، اولین علامت حکومت صالحین همین اقامه نماز است.
دقت داشته باشید که نماز را برپا می دارند نه یعنی فقط در مساجد در سه نوبت یا بیشتر نماز می خوانند، بلکه یعنی همه ارزش های الهی را زنده می کنند. بنابراین، من در اینجا با اطمینان و بدون ذره ای تردید عرض می کنم که اگر همین اقامه نماز با همه مقدماتش در جامعه اسلامی جدی گرفته شود، بخش مهمی از بسترهای شکل گیری آسیب های اجتماعی جمع می شود ضمن اینکه با وجود اقامه نماز، کار مقابله با آسیب های اجتماعی نیز دشوار نخواهد بود.
نهم. زکات
می دانید که زکات بالمعنی الاعم شامل همه نوع انفاقی می شود و منظور قرآن از زکات در خیلی از موارد مطلق انفاق و در مواردی نیز زکات اصطلاحی است. آنچه مسلم است زکات بالمعنی الاعم و بالمعنی الاخص، نه فقط محرومیت های ذاتی و عرضی را به شدت کاهش می دهد بلکه بخشی از زمینه شکل گیری فاصله طبقاتی که محصول انباشت ثروت های حرام است را از میان برمی دارد.
البته عرض کردم بخشی از زمینه شکل گیری فاصله طبقاتی چراکه معتقدم برای از بین بردن فاصله طبقاتی عناصر دیگری هم دخالت دارند. به هر حال، مهم تر از همه، نقشی است که زکات و انفاق در تأدیب نفس و فروکش کردن نیروی بخل و آزمندی در وجود انسان دارد که می تواند هم برای فرد و هم برای جامعه فوق العاده سازنده بوده و در پیشگیری و مقابله با آسیب های اجتماعی سهمی مؤثر داشته باشد.
دهم. امر به معروف و نهی از منکر
بعد از تقوا، هیچ عنصری به اندازه امر به معروف و نهی از منکر در پیشگیری و مقابله با آسیب های اجتماعی کارساز نیست حتی اقامه نماز هم مقدمه و بستر امر به معروف و نهی از منکر قلمداد می شود. قرآن در سوره حج آیه ۴۱، سه علامت را برای حکومت صالحین معرفی می کند که اولی نماز، دومی زکات و سومی، امر به معروف و نهی از منکر است. «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَر». در نامه ۴۷ نهج البلاغه از امام علی (ع) نقل شده که در آخرین وصایای خود به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) می فرماید : «لاتَترکوا الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر، فیُولّی عَلیکُم شِرارکم ثُمّ تدعون فلا یستجاب لکم» یعنی امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که در این صورت بدان شما زمام امورتان را به دست می گیرند و آنگاه هر چه دعا کنید مستجاب نخواهد شد.
از این روایت معلوم می شود که اگر مؤمنین در جامعه اسلامی در اثر سستی و کم کاری مسئولیت های اجتماعی خود را فراموش کنند و در اثر این فراموشی، بدان و ستمکاران بر جامعه مسلط شوند و منکر جای معروف را بگیرد، خداوند متعال باب رحمت خود را به روی آن جامعه می بندد و وقتی باب رحمت بسته شد، دعا دیگر مستجاب نمی شود و وقتی دعا مستجاب نشد، راه کمال فردی هم بسته می شود لذا آن کسی که تصور می کند می تواند با ترک جامعه و بی اعتنایی به مسئولیت های اجتماعی شخصاً در مسیر رشد و تعالی قرار بگیرد، اشتباه می کند.
به هر حال، آنچه باید مد نظر قرار بگیرد، تأثیر معجره آسایی است که امر به معروف و نهی از منکر هم در پیشگیری و هم در مقابله با آسیب های اجتماعی دارد. البته قبلاً هم عرض کرده بودم که مقدمه واجب برای امر به معروف و نهی از منکر، اولاً، قبول ولایت اجتماعی مؤمنین بر یکدیگر و ثانیاً، وجود قدرت تمیز منکر و معروف در جامعه است. اگر برای عقول جامعه ارزش ها دوست و ضد ارزش ها غریبه نبود، در آن جامعه امکان امر به معروف و نهی از منکر نیست و باید ابتدا مقدمات امر به معروف و نهی از منکر را فراهم کرد.
یازدهم. تعاون و همکاری اجتماعی
در جلسات قبل هم گفته شد که تعاون و همکاری برای آبادانی معنوی و مادی جامعه یکی از ارکان تعالیم اسلامی است و قرآن کریم در قالب صیغه امر، مؤمنین را به تعاون و همکاری با یکدیگر فرا می خواند.
«تعاونوا علی البر و التقوی» البته تعاون و همکاری مولود مسئولیت اجتماعی است و چنانچه مسئولیت اجتماعی نبود، به طریق اولی تعاون و همکاری برای آبادانی و اصلاح جامعه هم نخواهد بود. علاوه بر این، یک تفاوت اساسی بین تعاون و همکاری اجتماعی در جامعه اسلامی و تعاون و همکاری در جوامع سکولار وجود دارد که آن به گوهر و نقطه ثقل همکاری و تعاون برمی گردد. در واقع، در جامعه اسلامی نقطه کانونی یا باطن تعاون و همکاری کسب رضایت الهی و قرب الی الله است لکن در جوامع سکولار، اگر هم تعاون و همکاری بالضروره شکل بگیرد، گوهر و باطن آن سود شخصی و باز کردن مسیر برای تأمین منافع فردی است.
دوازدهم. عدالت اجتماعی
عدالت در اینجا یعنی رساندن حق به صاحب واقعی حق با فراهم کردن زمینه رشد و کمال برای هر کس بر حسب استعداد و شایستگی ای که برای رشد و کمال برخوردار است. قرآن کریم در سوره حدید آیه ۲۵ می فرماید : «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» یعنی ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان ( شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه ) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.
بنابراین معلوم می شود که مهم ترین مأموریت انبیاء(ع) و ادیان الهی اقامه عدالت آن هم با مشارکت حداکثری خود مردم است. در اینجا «لیقوم الناسُ بالقسط» یعنی این مردم هستند که عدالت را بین خود و در کل جامعه برپا می کنند هرچند اقامه عدالت به معنای دقیق کلمه، بدون هدایت و دستگیری دین و در سطوحی، بدون مکانیزم های حکومی ممکن نیست و پیامبران الهی هم برای همین امر مهم و حیاتی مبعوث شده اند. از امیرالمؤمنین علی (ع) در خطبه ۱۵ نهج البلاغه روایت شده که فرمودند : « إن فی العدل سعه و من ضاق العدل فالجور علیه اضیق» یعنی در عدالت گشایش است. به بیان دیگر، امام (ع) می فرمایند، اگر در زندگی به دنبال گشایش و عبور از تنگناها هستید، بدانید که این گشایش با عدالت ورزی فراهم می شود. سپس امام علی (ع) می فرمایند : آن کسی که عدالت را برنمی تابد، بداند که تحمل ظلم به مراتب از عدالت دشوار تر است.
در واقع، هرچند ظالم نسبت به دیگران مرتکب بی عدالتی می شود لکن وقتی نوبت به خودش می رسد خواستار عدالت است چراکه عدالت با همه سختی هایی که برای بعضی دارد، برای طبع عموم انسان ها گوارا تر از ظلم است. به هر حال، عدالت اجتماعی که یکی از ارکان اصلی دین است، با رساندن حق به صاحب حقیقی آن که البته تشخیص حق و صاحب حق در سطوحی خاص تنها بر عهده امام جامعه است، از شکل گیری بخش مهمی از آسیب های اجتماعی که محصول جابجایی حق و باطل و خارج شدن حق از دست صاحب حقیقی اش می باشد، جلوگیری می کند ضمن آنکه مقابله با آسیب های اجتماعی نیز بدون عدالت میسر نیست.
شما می دانید که عدالت انواعی دارد و یکی از مهم ترین انواع آن، عدالت توزیعی است که معنای آن توزیع امکانات و سرمایه های جامعه به نقاط گوناگون جامعه اسلامی به قدر استعداد واقعی آن نقاط است. در حقیقت، عدالت توزیعی در همه جا به معنای تساوی نیست هرچند در مواردی هم تساوی می تواند عدالت تلقی شود.
سیزدهم. جهاد
می دانید که جهاد انواعی دارد لکن در اینجا منظور جهاد اصغر است که معنای آن مقابله سخت با دشمنانی است که از طرق خصمانه و یا با جنگ نظامی مستقیم، انواع فراوانی از آسیب های اجتماعی را به جامعه اسلامی تحمیل کرده اند. البته تنها راه رهایی از آسیب های اجتماعیِ وارداتی جهاد نیست لکن خیلی اوقات، دشمن خود با به راه انداختن جنگ، موتور تولید آسیب ها را روشن کرده و راه سد کردن مسیر دشمنی که بنا دارد با تحمیل جنگ و وارد کردن آسیب های اجتماعی فرصت براندازی نظام اسلامی را فراهم کند، جز از طریق غیرت ورزی و جهاد میسر نیست و جامعه ای که ظرفیت و جسارت جهاد را ندارد، عملاً ذلت و درماندگی در برابر دشمن را برای خود خریده است لذا توجه داشته باشید که جهاد در اسلام خیلی مهم است چنانچه قرآن مجید در سوره توبه آیه ۱۱۱ با برترین تعابیر از جهادگران در راه خدا تجلیل نموده و به آنها وعده رستگاری و بهشت را می دهد. « انَّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنبه یقتلون فی سبیل الله و یقتلون …»
منبع: سایت طلیعه