نفاق در لغت از مادة نفق گرفته شده است و در «اصل از نافقاء اليربوع (حفره هاي خانة موش) گرفته شده است.»[1] نافقاء نيز جمع نفقاء است كه بمعني «يكي از حفره هاي موش است كه موش (بمنظور تدابير امنيتي) آن را پنهان مي كند و ديگري را آشكار مي گرداند.»[2] (تا هنگام احساس خطر از حفره پنهاني داخل شود.) بمنظور اين شباهت كار منافق را نفاق ناميدند، چرا كه منافق در لغت به كسي مي گويند كه «كفرش را مخفي مي كند و اظهار ايمان مي كند و در كل خلاف آنچه در دل دارد اظهار مي كند.»[3]امير المومنين ـ عليه السلام ـ منافق را چنين تعريف مي كنند: «مظهر للايمان متصنع بالاسلام… منافق كسي است كه تظاهر به اسلام مي كند و نقاب اسلام به چهره دارد، نه از گناه مي ترسد و نه از آن دوري مي جويد و از روي عمد به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نسبت دروغ مي دهد و… »[4]شهيد مطهري (ره) نيز در تعريف نفاق فرموده اند: «نفاق يعني دو چهرگي، اين كه انسان جوري باشد و طور ديگر ارائه دهد.»[5] از مقدمات فوق روشن مي شود كه نفاق يكي از مصاديق بارز كفر است؛ بدين بيان كه هر منافقي كافر است، ولي هر كافري منافق نمي باشد.
بديهي است كه نفاق بيش از كفر بر پيكرة اسلام آسيب رسانده و مي رساند و قرآن نيز بيش از كفر به مبارزه با نفاق پرداخته است. شهيد مطهري در تبين اين ادعا مي فرمايند:
«با وجوديكه منافق يكي از اقسام كافر است، در عين حال چنانكه از قرآن در بعضي موارد استفاده مي شود، منافق خطرش براي اسلام از كافر بدتر است. زيرا كافر… كسي است كه قرآن و خدا و پيغمبر را قبول ندارد؛ ولي صداقت دارد، يعني علناً اظهار مي كند و تكليف مردم با او روشن است. ولي آن كس كه بر روي عقيدة قلبي خود روپوش نهاده و بزبان جوري سخن مي گويد و در دل طور ديگر است، خطرش بسيار زياد است. زيرا مردم مسلمان را گول مي زند و هيچگاه مردم از كفار گول نمي خورند. لذا مي فرمايد: «ان المنافقين في الدرك الاسفل من النار»[6] اينكه در تاريخ مي بينيم، پيامبر جنگيد و پيروز شد. ولي علي ـ عليه السلام ـ نتوانست مانند رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ پيش برود، جهتش همين است كه پيامبر با كفار جنگيد و علي با منافقين!… »[7]
تفاوت نفاق با ارتداد
ارتداد عبارت است از برگشتن و رجوع کردن از دين، و مرتد در اسلام به کسي مي گويند که بعد از پذيرش دين اسلام، کافر شود البته مرتد بر دو قسم است که در کتاب هاي فقهي مفصل در مورد احکام آن ها بحث شده است.
با دقت در تعريف ارتداد و نفاق فرق آن دو روشن مي شود، منافق و مرتد هر دو در نهان کافر است، با اين تفاوت که مرتد کفر خويش را اظهار مي کند، و در نهان نيز کافر است، اما منافق اسلام را اظهار مي دارد و در نهان خويش کافر است. از اين رو چون منافق در ظاهر اسلام را اظهار مي دارد احکام اسلام بر او مترتب مي شود، و نمي توان او را به قتل رسانيد، اما مرتد چون اظهار کفر مي کند احکام کفر و باز گشت از دين بر او بار مي شود که تفصيل آن در کتب فقهي آمده است.
بله اگر مرتدي ارتداد خويش را اظهار نکند، در اين صورت مي توان او را در زمره منافقين محسوب کرد، زيرا او با اظهار نکردن ارتداد و تظاهر به اسلام قصد اعمال و کردار نفاق آميز دارد.
پي نوشت ها:
[1] . لويس معلوف، المنجد في اللغة، قم، موسسه انتشارات دارالعلم، چاپ اول، 1382، ص 828.
[2] . همان.
[3] . ابراهيم مصطفي و ديگران، المعجم الوسيط، دارالدعوة استانبول، 1989 ق، 1410 هـ . ق، ص 942.
[4] . نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتي، قم، نشر شريعت، چاپ اول، 1379، ص 432، خطبة 210.
[5] . مطهري، شناخت قرآن، (سورةحمد ـ قسمتي از سورة بقره)، تهران، صدرا، بي تا، ص 149.
[6]. نساء/ 145.
[7] . همان، ص 165.