البته حدیث مذکور به این صورت وارد شده است: «به خدا قسم اگر ابوذر آن چه در قلب سلمان بود می دانست هر آینه او را می کشت».(اصول کافی، ج 1، ص 401؛ بصائر الدرجات، ص 45)سلمان و ابوذر جزء ارکان اربعه هستند. و هیچ کس از صحابه به مقاماتى که آنان رسیده اند نرسیده است و در عین حال با هم تفاوت هایى دارند. برخى از تفاوت هاى سلمان و ابوذر از این قرار است:
الف) برنامه ابوذر غفارى از آغاز بیعت با پیامبر اسلام این بود که فضایل حضرت على و آل على(ع) و معایب دشمنان آنان را براى مردم بیان کند و در این راه از هیچ کس نترسد.
ولى سلمان فارسى چنین وظیفه اى بر عهده اش نبود. ابوذر تا زنده بود به این مسؤولیت خود عمل کرد.
ب ) سلمان فارسى در درجه دهم ایمان بود ولى ابوذر در درجه نهم. در حدیثى از حضرت امام صادق(ع) آمده است: ایمان دَه درجه دارد. سلمان در درجه دهم، ابوذر در درجه نهم و مقداد در درجه هشتم قرار دارد.
ج ) نوعی پیوند میان شخصیت ابوذر و حضرت عیسى(ع) وجود دارد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: هر کس مى خواهد حضرت عیسى را ببیند، ابوذر را ببیند.
د ) یکى از تفاوت هاى شخصیت سلمان و ابوذر این است که آن حضرت درباره ابوذر فرمود: «ما اظلّت الخضراء ولا اقلت الغبراء على ذى لهجة اصدق من ابى ذر، یعیش وحده و یموت وحده و یبعث وحده و یدخل الجنة وحده و هو الهاتف بفضائل وصى رسول الله على(ع)؛ آسمان و زمین، کسى راستگوتر از ابوذر را به خود ندیده اند. ابوذر تنها زندگى مى کند تنها مى میرد، تنها مبعوث مى شود و تنها داخل در بهشت مى شود. این ابوذر است که فضایل وصى رسول خدا على(ع) را فریاد مى کند».
و ) پیامبر اکرم در جنگ خندق پیشنهاد سلمان را پذیرفت و به این وسیله مسلمانان از شر دشمنان نجات یافتند.
ز ) در حدیث آمده است «سلمان دریاى علم است». «اگر دین در ثریا باشد، سلمان آن را به دست مى آورد». «سلمان بهتر از لقمان حکیم است» ولى ابوذر به این مقام نرسیده بود.
از امام صادق(ع) نقل شده است که: روزى در نزد امام زین العابدین(ع) صحبت از تقیه شد، حضرت فرمود: به خدا قسم اگر ابوذر مى دانست آنچه را در قلب سلمان است، هر آینه او را مى کشت. در حالى که پیامبر(ص) عقد برادرى بین آن دو بست، پس گمان شما به سایر مردم چیست. علم علما (ائمه طاهرین) سخت و سنگین است و نمى تواند آن را تحمل کند؛ مگر نبی مرسل یا ملک مقرب یا بنده مؤمنى که خداوند قلب او را براى ایمان امتحان کرده باشد. آن گاه فرمود سلمان از علما گردید چون شخصى از ما اهل بیت بود.(بحارالانوار، ج 22، ص 343)
گفتنى است که آنچه در قلب سلمان بوده از معارف توحیدى و پیامبر و ائمه(ع) بالاتر از معارفى بوده که ابوذر مى دانسته و سلمان آنها را از او کتمان مى کرده است که اگر براى او اظهار مى کرد ابوذر سلمان را نسبت کفر مى داد و قتل او را واجب مى دانست. یا این که دانستن این مطالب سبب کشته شدن خود ابوذر مى شد، از این جهت که نمى توانست آن اسرار را تحمل کند. ایمان داراى مراتب و درجاتى است. هر چه درجات ایمان بالاتر باشد، درک شخص از معارف الهى گسترده تر خواهد بود و این معارف براى کسانى که به آن نرسیده اند قابل تحمل نخواهد بود؛ چنان که اگر سلمان هم آنچه در قلب ائمه(ع) بود مى دانست، نمى توانست آن را تحمل کند.
نمونه ای از این تفاوت میان فقها, متکلمین, فلاسفه و عرفا نیز هست و به خاطر همین تفاوت درک نسبت به حقیقت, گاها نسبت به هم بدبین می شوند و همدیگر را محکوم می کنند. فلاسفه به تجربه عرفانی اشکال می کنند و عرفا راه عقل را پیچ در پیچ می دانند و قبول ندارند و مانند آن. البته حقیقت واحد است و اختلافی در حقیقت نیست ولی تفاوت در روش های شناختی موجب تفاوت در ادراک می شود و باعث می شود که دریافت و ادراک ما از حقیقت متفاوت باشد.
الف) برنامه ابوذر غفارى از آغاز بیعت با پیامبر اسلام این بود که فضایل حضرت على و آل على(ع) و معایب دشمنان آنان را براى مردم بیان کند و در این راه از هیچ کس نترسد.
ولى سلمان فارسى چنین وظیفه اى بر عهده اش نبود. ابوذر تا زنده بود به این مسؤولیت خود عمل کرد.
ب ) سلمان فارسى در درجه دهم ایمان بود ولى ابوذر در درجه نهم. در حدیثى از حضرت امام صادق(ع) آمده است: ایمان دَه درجه دارد. سلمان در درجه دهم، ابوذر در درجه نهم و مقداد در درجه هشتم قرار دارد.
ج ) نوعی پیوند میان شخصیت ابوذر و حضرت عیسى(ع) وجود دارد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: هر کس مى خواهد حضرت عیسى را ببیند، ابوذر را ببیند.
د ) یکى از تفاوت هاى شخصیت سلمان و ابوذر این است که آن حضرت درباره ابوذر فرمود: «ما اظلّت الخضراء ولا اقلت الغبراء على ذى لهجة اصدق من ابى ذر، یعیش وحده و یموت وحده و یبعث وحده و یدخل الجنة وحده و هو الهاتف بفضائل وصى رسول الله على(ع)؛ آسمان و زمین، کسى راستگوتر از ابوذر را به خود ندیده اند. ابوذر تنها زندگى مى کند تنها مى میرد، تنها مبعوث مى شود و تنها داخل در بهشت مى شود. این ابوذر است که فضایل وصى رسول خدا على(ع) را فریاد مى کند».
و ) پیامبر اکرم در جنگ خندق پیشنهاد سلمان را پذیرفت و به این وسیله مسلمانان از شر دشمنان نجات یافتند.
ز ) در حدیث آمده است «سلمان دریاى علم است». «اگر دین در ثریا باشد، سلمان آن را به دست مى آورد». «سلمان بهتر از لقمان حکیم است» ولى ابوذر به این مقام نرسیده بود.
از امام صادق(ع) نقل شده است که: روزى در نزد امام زین العابدین(ع) صحبت از تقیه شد، حضرت فرمود: به خدا قسم اگر ابوذر مى دانست آنچه را در قلب سلمان است، هر آینه او را مى کشت. در حالى که پیامبر(ص) عقد برادرى بین آن دو بست، پس گمان شما به سایر مردم چیست. علم علما (ائمه طاهرین) سخت و سنگین است و نمى تواند آن را تحمل کند؛ مگر نبی مرسل یا ملک مقرب یا بنده مؤمنى که خداوند قلب او را براى ایمان امتحان کرده باشد. آن گاه فرمود سلمان از علما گردید چون شخصى از ما اهل بیت بود.(بحارالانوار، ج 22، ص 343)
گفتنى است که آنچه در قلب سلمان بوده از معارف توحیدى و پیامبر و ائمه(ع) بالاتر از معارفى بوده که ابوذر مى دانسته و سلمان آنها را از او کتمان مى کرده است که اگر براى او اظهار مى کرد ابوذر سلمان را نسبت کفر مى داد و قتل او را واجب مى دانست. یا این که دانستن این مطالب سبب کشته شدن خود ابوذر مى شد، از این جهت که نمى توانست آن اسرار را تحمل کند. ایمان داراى مراتب و درجاتى است. هر چه درجات ایمان بالاتر باشد، درک شخص از معارف الهى گسترده تر خواهد بود و این معارف براى کسانى که به آن نرسیده اند قابل تحمل نخواهد بود؛ چنان که اگر سلمان هم آنچه در قلب ائمه(ع) بود مى دانست، نمى توانست آن را تحمل کند.
نمونه ای از این تفاوت میان فقها, متکلمین, فلاسفه و عرفا نیز هست و به خاطر همین تفاوت درک نسبت به حقیقت, گاها نسبت به هم بدبین می شوند و همدیگر را محکوم می کنند. فلاسفه به تجربه عرفانی اشکال می کنند و عرفا راه عقل را پیچ در پیچ می دانند و قبول ندارند و مانند آن. البته حقیقت واحد است و اختلافی در حقیقت نیست ولی تفاوت در روش های شناختی موجب تفاوت در ادراک می شود و باعث می شود که دریافت و ادراک ما از حقیقت متفاوت باشد.