نفس اماره و نفس مطمئنه: نفس آدمى (حقیقت و روح و بعد مجرد) داراى شؤون و مراتبى است. پایین ترین مرتبه آن، نفس اماره بالسوء است که مربوط به حالت نقص نفس و مرحله اى است که انسان از درون میل به کج روى و افراط و تفریط در امور زندگى و گرایش به بدى و شرور دارد و از خیر و حالت تعادل در انتخاب و گرایش منحرف مى شود. مرتبه دوم نفس – که مربوط به نفوس در حال کمال و خودساخته است – نفس لوامه مى باشد. نفس آدمى در این مرحله، بیشتر میل به خیر و نیکى و اعتدال دارد و چنانچه انسان احیانا دچار انحراف، بدى و افراط و تفریط شود، از درون او را ملامت و سرزنش مى کند تا دوباره او را به طرف اعتدال و خیر وادار نماید.
مرتبه سوم نفس (مرحله کمال نفس آدمى) نفس مطمئنه است. انسان با رسیدن به نفس مطمئنه، کمال و سعادت و آرامش حقیقى زندگى خود را پیدا مى کند و صاحب نفس راضیه و مرضیه مى شود؛ یعنى، هم او از خدا راضى مى گردد و هم حق تعالى از او رضایت دارد. از این بیان استفاده مى شود که مرحله ضعف نفس، مربوط به نفس اماره است؛ زیرا در این مرتبه نفس آدمى، کاملاً مقهور غرایز، شهوات و هواهاى نفسانى است و به صورت افسارگسیخته، خود را از حکم عقل و فطرت رها نموده است.
صاحب نفس اماره، امور زندگى خود را منطبق با حکم عقل سلیم و فطرت الهى انتخاب نمى کند؛ زیرا اراده او در مقابل خواسته هاى غریزى و هواهاى نفسانى بسیار ضعیف است و در واقع حالت انفعالى دارد.
حالت قوت نفس هم مربوط به انسانى است که با تقویت عقل و فطرت در خویشتن و مبارزه با افراط و تفریط، نفس خود را از اسارت نفس اماره رهانیده و عنان اختیار امور زندگى و انتخاب خویش را به عقل خویش سپرده است و زندگى کاملاً معقول و مشروعى دارد.
این انسان، طالب کمال بوده و امید است با وصول به نفس مطمئنه، به نهایت کمال و سعادت نفس انسانى، بار یابد و حیات و عاقبت مطمئن و آرامى بیابد.
با توجه به مطالب گذشته، روشن مى شود که وقتى در کتاب هاى اخلاقى سخن از مبارزه با نفس مطرح مى شود، مراد مبارزه با حالت نقص و ضعف نفس در مقابل غرایز و افراط و تفریط در شهوات است (نه با خود نفس و کمالات آن). مبارزه اى که نه تنها موجب ضعف بیشترنفس نمى شود؛ بلکه براى تقویت و ایجاد تعادل و قدرت انتخاب صحیح ضرورت دارد.
هواهاى نفسانى، در واقع خواسته هاى غیرعقلایى و برخاسته از حالت افراط و تفریط در غرایز و شهوات نفس است؛ خواسته هایى که موجبات نقص اراده و انتخاب در آدمى را فراهم کرده و اختیار زندگى را از دست او خارج مى سازد.
انسان داراى دو بعد حیوانى و الهى است. بعد حیوانى نفس اماره و بعد الهى داراى مراتبى است که ابتدا نفس لوامه و سپس مطمئنه نام دارد.
از مجموع غرایز حیوانى و انسانى، به نفس اماره (امر کننده به بدى) تعبیر مى شود.
نفس لوامه هم همان وجدان اخلاقى است. کار نفس لوامه، قبل از عمل خیر و نیک تشویق و در حین عمل ترغیب و بعد از آن تحسین است. کار آن در قبل از عمل بد، تهدید و در حین عمل کفّ و جلوگیرى و بعد از عمل ملامت و سرزنش است، (جهاد با نفس، حسین مظاهرى)
«به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است »! «ارجعى الى ربک راضیة مرضیة».
«و در سلک بندگانم داخل شو» فادخلى فى عبادى»
«و در بهشتم وارد شو» «و ادخلى جنتى؛
چه تعبیرات جالب و دل انگیز و روحپرورى ؟ که لطف و صفا و آرامش و اطمینان از آن مى بارد!
دعوت مستقیم پروردگار، از نفوسى که در پرتو ایمان به حالت اطمینان و آرامش رسیده اند.
دعوت از آنها براى بازگشت به سوى پروردگارشان به سوى مالک و مربى و مصلحشان .
دعوتى که آمیخته با رضایت طرفینى است ، رضایت عاشق دلداده از معشوق ، و رضایت محبوب و معبود حقیقى .
و به دنبال آن تاج افتخار عبودیت را بر سر او نهادن ، و به لباس بندگى مفتخرش کردن ، و در سلک خاصان درگاه او را جاى دادن !
و سپس دعوت از او براى ورود در بهشت ، آنهم با تعبیر «وارد بهشتم شو» که نشان مى دهد میزبان این میهمانى تنها و تنها ذات مقدس او است ، عجب دعوتى ! عجب میزبانى ! و عجب میهمانى !
منظور از «نفس»در اینجا همان روح آدمى است .
و تعبیر به «مطمئنة» اشاره به آرامشى است که در پرتو ایمان پیدا و حاصل شده ، چنانکه قرآن مى گوید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ بدانید تنها با ذکر خدا دلها آرام مى گیرد». (رعد – 28)
چنین نفسى هم اطمینان به وعده هاى الهى دارد، و هم به راه و روشى که برگزیده مطمئن است ، هم در اقبال دنیا و هم در ادبار دنیا، هم در طوفانها، و هم در حوادث و بلاها، و از همه بالاتر در آن هول و وحشت و اضطراب عظیم قیامت نیز آرام است .
منظور از بازگشت به سوى پروردگار به عقیده جمعى از مفسران بازگشت به ثواب و رحمت او است ، ولى بهتر آن است که گفته شود بازگشت به سوى خود او است ، یعنى در جوار قرب او جاى گرفتن ، بازگشتى معنوى و روحانى نه مکانى و جسمانى .
آیا این دعوت به بازگشت به سوى پروردگار تنها در قیامت است ، و یا از لحظه جان دادن و پایان گرفتن عمر؟
سیاق آیات البته مربوط به قیامت است ، هر چند تعبیر خود این آیه مطلق و گسترده است.
تعبیر به«راضیه» به خاطر آن است که تمام وعده هاى پاداش الهى را بیش از آنچه تصور مى کرد قرین واقعیت مى بیند، و آنچنان فضل و رحمت خدا شامل حال او مى گردد که یکپارچه رضا و خشنودى مى شود و اما تعبیر به «مرضیة» به خاطر این است که مورد قبول و رضاى دوست واقع شده است .
چنین بنده اى ، با چنان اوصاف ، و با رسیدن به مقام رضا و تسلیم کامل ، حقیقت عبودیت را که گذشتن از همه چیز در طریق معبود است دریافته ، و در سلک بندگان خاص خدا گام نهاده ، و مسلما جایى جز بهشت براى او نیست.
در بعضى از تفاسیر آمده است که این آیات در مورد «حمزه» (سید الشهداء) نازل شده ، ولى با توجه به اینکه این سوره مکى است این در حقیقت نوعى
تطبیق است نه شاءن نزول ، همانگونه که درباره امام حسین نیز در آغاز سوره خواندیم .
جالب اینکه در روایتى که در کافى از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده مى خوانیم : که یکى از یارانش پرسید آیا ممکن است مؤ من از قبض روحش ناراضى باشد؟!
فرمود: نه به خدا سوگند، هنگامى که فرشته مرگ براى قبض روحش مى آید اظهار ناراحتى مى کند، فرشته مرگ مى گوید: اى ولى خدا ناراحت نباش ! سوگند به آنکس که محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مبعوث کرده من بر تو مهربانترم از پدر مهربان ، درست چشمهایت را بگشا و ببین ، او نگاه مى کند، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و امیر مؤ منان (علیه السلام ) و فاطمه (علیهاالسلام ) و حسن (علیه السلام ) و حسین (علیه السلام ) و امامان از ذریه او (علیهم السلام ) را مى بیند، فرشته به او مى گوید نگاه کن این رسول خدا و امیر مؤ منان و فاطمه و حسن و حسین و امامان (علیهم السلام ) دوستان تواند.
او چشمانش را باز مى کند و نگاه مى کند، ناگهان گوینده اى از سوى پروردگار بزرگ ندا مى دهد، و مى گوید: یا ایتها النفس المطمئنة: «اى کسى که به محمد و خاندانش اطمینان داشتى ! بازگرد به سوى پروردگارت ، در حالى که تو به ولایت آنها راضى هستى ، و او با ثوابش از تو خشنود است ، داخل شو در میان بندگانم یعنى محمد و اهلبیتش (علیهم السلام ) و داخل شو در بهشتم ، در این هنگام چیزى براى انسان محبوبتر از آن نیست که هر چه زودتر روحش از تن جدا شود و به این منادى بپیوندد»!
خداوندا! ما را به چنان آرامشى مفتخر فرما که شایسته این خطاب بزرگ شویم.
پروردگارا! رسیدن به این مقام جز به لطف و عنایتت ممکن نیست، ما را مشمول الطافت فرما.
خداوندا! مسلما چیزى از کرمت کم نمى شود اگر ما را از صاحبان نفوس مطمئنه قرار دهى، بیا و بر ما منت گذار و کرم کن.
بار الها! مى دانیم که این آرامش جز در سایه ذکر تو ممکن نیست توفیق ذکر را خودت عنایت فرما.
آمین یا رب العالمین
دلیل مونث بودن “مطمئنه” این است که این کلمه صفت “نفس” است و چون در ادبیات عرب با کلمه “نفس” معامله واژه مونث می شود, یعنی آن را مونث می انگارند, صفت آن نیز مونث آورده می شود. (تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 479)
آنچه گفته شد بنا بر ظاهر لفظ و تفسیر آیات می باشد. اما تطبیق این آیات بر امام حسین(ع) و یا فاطمه زهرا(س) بعید نیست و حتی شواهدی آن را تأیید می کند.
مرتبه سوم نفس (مرحله کمال نفس آدمى) نفس مطمئنه است. انسان با رسیدن به نفس مطمئنه، کمال و سعادت و آرامش حقیقى زندگى خود را پیدا مى کند و صاحب نفس راضیه و مرضیه مى شود؛ یعنى، هم او از خدا راضى مى گردد و هم حق تعالى از او رضایت دارد. از این بیان استفاده مى شود که مرحله ضعف نفس، مربوط به نفس اماره است؛ زیرا در این مرتبه نفس آدمى، کاملاً مقهور غرایز، شهوات و هواهاى نفسانى است و به صورت افسارگسیخته، خود را از حکم عقل و فطرت رها نموده است.
صاحب نفس اماره، امور زندگى خود را منطبق با حکم عقل سلیم و فطرت الهى انتخاب نمى کند؛ زیرا اراده او در مقابل خواسته هاى غریزى و هواهاى نفسانى بسیار ضعیف است و در واقع حالت انفعالى دارد.
حالت قوت نفس هم مربوط به انسانى است که با تقویت عقل و فطرت در خویشتن و مبارزه با افراط و تفریط، نفس خود را از اسارت نفس اماره رهانیده و عنان اختیار امور زندگى و انتخاب خویش را به عقل خویش سپرده است و زندگى کاملاً معقول و مشروعى دارد.
این انسان، طالب کمال بوده و امید است با وصول به نفس مطمئنه، به نهایت کمال و سعادت نفس انسانى، بار یابد و حیات و عاقبت مطمئن و آرامى بیابد.
با توجه به مطالب گذشته، روشن مى شود که وقتى در کتاب هاى اخلاقى سخن از مبارزه با نفس مطرح مى شود، مراد مبارزه با حالت نقص و ضعف نفس در مقابل غرایز و افراط و تفریط در شهوات است (نه با خود نفس و کمالات آن). مبارزه اى که نه تنها موجب ضعف بیشترنفس نمى شود؛ بلکه براى تقویت و ایجاد تعادل و قدرت انتخاب صحیح ضرورت دارد.
هواهاى نفسانى، در واقع خواسته هاى غیرعقلایى و برخاسته از حالت افراط و تفریط در غرایز و شهوات نفس است؛ خواسته هایى که موجبات نقص اراده و انتخاب در آدمى را فراهم کرده و اختیار زندگى را از دست او خارج مى سازد.
انسان داراى دو بعد حیوانى و الهى است. بعد حیوانى نفس اماره و بعد الهى داراى مراتبى است که ابتدا نفس لوامه و سپس مطمئنه نام دارد.
از مجموع غرایز حیوانى و انسانى، به نفس اماره (امر کننده به بدى) تعبیر مى شود.
نفس لوامه هم همان وجدان اخلاقى است. کار نفس لوامه، قبل از عمل خیر و نیک تشویق و در حین عمل ترغیب و بعد از آن تحسین است. کار آن در قبل از عمل بد، تهدید و در حین عمل کفّ و جلوگیرى و بعد از عمل ملامت و سرزنش است، (جهاد با نفس، حسین مظاهرى)
«به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است »! «ارجعى الى ربک راضیة مرضیة».
«و در سلک بندگانم داخل شو» فادخلى فى عبادى»
«و در بهشتم وارد شو» «و ادخلى جنتى؛
چه تعبیرات جالب و دل انگیز و روحپرورى ؟ که لطف و صفا و آرامش و اطمینان از آن مى بارد!
دعوت مستقیم پروردگار، از نفوسى که در پرتو ایمان به حالت اطمینان و آرامش رسیده اند.
دعوت از آنها براى بازگشت به سوى پروردگارشان به سوى مالک و مربى و مصلحشان .
دعوتى که آمیخته با رضایت طرفینى است ، رضایت عاشق دلداده از معشوق ، و رضایت محبوب و معبود حقیقى .
و به دنبال آن تاج افتخار عبودیت را بر سر او نهادن ، و به لباس بندگى مفتخرش کردن ، و در سلک خاصان درگاه او را جاى دادن !
و سپس دعوت از او براى ورود در بهشت ، آنهم با تعبیر «وارد بهشتم شو» که نشان مى دهد میزبان این میهمانى تنها و تنها ذات مقدس او است ، عجب دعوتى ! عجب میزبانى ! و عجب میهمانى !
منظور از «نفس»در اینجا همان روح آدمى است .
و تعبیر به «مطمئنة» اشاره به آرامشى است که در پرتو ایمان پیدا و حاصل شده ، چنانکه قرآن مى گوید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ بدانید تنها با ذکر خدا دلها آرام مى گیرد». (رعد – 28)
چنین نفسى هم اطمینان به وعده هاى الهى دارد، و هم به راه و روشى که برگزیده مطمئن است ، هم در اقبال دنیا و هم در ادبار دنیا، هم در طوفانها، و هم در حوادث و بلاها، و از همه بالاتر در آن هول و وحشت و اضطراب عظیم قیامت نیز آرام است .
منظور از بازگشت به سوى پروردگار به عقیده جمعى از مفسران بازگشت به ثواب و رحمت او است ، ولى بهتر آن است که گفته شود بازگشت به سوى خود او است ، یعنى در جوار قرب او جاى گرفتن ، بازگشتى معنوى و روحانى نه مکانى و جسمانى .
آیا این دعوت به بازگشت به سوى پروردگار تنها در قیامت است ، و یا از لحظه جان دادن و پایان گرفتن عمر؟
سیاق آیات البته مربوط به قیامت است ، هر چند تعبیر خود این آیه مطلق و گسترده است.
تعبیر به«راضیه» به خاطر آن است که تمام وعده هاى پاداش الهى را بیش از آنچه تصور مى کرد قرین واقعیت مى بیند، و آنچنان فضل و رحمت خدا شامل حال او مى گردد که یکپارچه رضا و خشنودى مى شود و اما تعبیر به «مرضیة» به خاطر این است که مورد قبول و رضاى دوست واقع شده است .
چنین بنده اى ، با چنان اوصاف ، و با رسیدن به مقام رضا و تسلیم کامل ، حقیقت عبودیت را که گذشتن از همه چیز در طریق معبود است دریافته ، و در سلک بندگان خاص خدا گام نهاده ، و مسلما جایى جز بهشت براى او نیست.
در بعضى از تفاسیر آمده است که این آیات در مورد «حمزه» (سید الشهداء) نازل شده ، ولى با توجه به اینکه این سوره مکى است این در حقیقت نوعى
تطبیق است نه شاءن نزول ، همانگونه که درباره امام حسین نیز در آغاز سوره خواندیم .
جالب اینکه در روایتى که در کافى از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده مى خوانیم : که یکى از یارانش پرسید آیا ممکن است مؤ من از قبض روحش ناراضى باشد؟!
فرمود: نه به خدا سوگند، هنگامى که فرشته مرگ براى قبض روحش مى آید اظهار ناراحتى مى کند، فرشته مرگ مى گوید: اى ولى خدا ناراحت نباش ! سوگند به آنکس که محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مبعوث کرده من بر تو مهربانترم از پدر مهربان ، درست چشمهایت را بگشا و ببین ، او نگاه مى کند، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و امیر مؤ منان (علیه السلام ) و فاطمه (علیهاالسلام ) و حسن (علیه السلام ) و حسین (علیه السلام ) و امامان از ذریه او (علیهم السلام ) را مى بیند، فرشته به او مى گوید نگاه کن این رسول خدا و امیر مؤ منان و فاطمه و حسن و حسین و امامان (علیهم السلام ) دوستان تواند.
او چشمانش را باز مى کند و نگاه مى کند، ناگهان گوینده اى از سوى پروردگار بزرگ ندا مى دهد، و مى گوید: یا ایتها النفس المطمئنة: «اى کسى که به محمد و خاندانش اطمینان داشتى ! بازگرد به سوى پروردگارت ، در حالى که تو به ولایت آنها راضى هستى ، و او با ثوابش از تو خشنود است ، داخل شو در میان بندگانم یعنى محمد و اهلبیتش (علیهم السلام ) و داخل شو در بهشتم ، در این هنگام چیزى براى انسان محبوبتر از آن نیست که هر چه زودتر روحش از تن جدا شود و به این منادى بپیوندد»!
خداوندا! ما را به چنان آرامشى مفتخر فرما که شایسته این خطاب بزرگ شویم.
پروردگارا! رسیدن به این مقام جز به لطف و عنایتت ممکن نیست، ما را مشمول الطافت فرما.
خداوندا! مسلما چیزى از کرمت کم نمى شود اگر ما را از صاحبان نفوس مطمئنه قرار دهى، بیا و بر ما منت گذار و کرم کن.
بار الها! مى دانیم که این آرامش جز در سایه ذکر تو ممکن نیست توفیق ذکر را خودت عنایت فرما.
آمین یا رب العالمین
دلیل مونث بودن “مطمئنه” این است که این کلمه صفت “نفس” است و چون در ادبیات عرب با کلمه “نفس” معامله واژه مونث می شود, یعنی آن را مونث می انگارند, صفت آن نیز مونث آورده می شود. (تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 479)
آنچه گفته شد بنا بر ظاهر لفظ و تفسیر آیات می باشد. اما تطبیق این آیات بر امام حسین(ع) و یا فاطمه زهرا(س) بعید نیست و حتی شواهدی آن را تأیید می کند.
جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
1- فلسفه اخلاق، شهید مطهرى
2- فلسفه اخلاق، استاد مصباح یزدى