خانه » همه » مذهبی » تفسیر آیات ۱۲ و 13 سوره مجادله چیست و چرا مسلمانان از نجوا با پیامبر ص منع شدند؟

تفسیر آیات ۱۲ و 13 سوره مجادله چیست و چرا مسلمانان از نجوا با پیامبر ص منع شدند؟

آیه 12 سوره مجادله در موضوع نجوا(درگوشی صحبت کردن) با پیامبر اسلام(ص) است. در این آیه خداوند حکم کرد تا کسانی که می‌خواهند با پیامبر اسلام نجوا داشته باشند، قبل از آن صدقه پرداخت نمایند. اما آیه 13، در بیان نسخ حکمی است که در آیه قبل تشریع شده بود؛ یعنی در این آیه، حکم پرداخت صدقه قبل از نجوا – بنا به دلایلی که در ادامه می‌آید – برداشته شد: «اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید هنگامى که مى‌‏خواهید با رسول خدا نجوا کنید پیش از آن صدقه‌‏اى در راه خدا بدهید».[1] «آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از نجوا خوددارى کردید؟! اکنون که این کار را نکردید، خداوند توبه شما را پذیرفت، پس نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و (بدانید) خداوند از آنچه انجام مى‌‏دهید با خبر است»![2]
شأن نزول این آیه چنین است که اشراف و توانگران پیش پیامبر اسلام(ص) مى‏‌آمدند و زیاد با حضرت گفت‏‌وگو مى‌‏کردند و نوبت و جاى فقیران را مى‌‏گرفتند. به گونه‌ای که پیامبر(ص) از پرگویى و زیاد نشستن‌‏شان ناراحت شد. خداى تعالى این آیه را در امر به صدقه دادن پیش از نجوا با پیامبر، فرو فرستاد. فقرا چیزى نداشتند که بدهند، توانگران نیز بخل ورزیدند و این حکم بر اصحاب پیامبر(ص) سخت آمد، تا دنباله آیه در رخصت صدقه نازل شد: «اى مؤمنان چون خواستید با پیامبر(ص) نجوا کنید پیش از نجواتان صدقه‏‌اى بدهید … و اگر چیزى نداشتید، خدا آمرزنده و مهربان است».[3]
گروهی از مسلمانان بودند که براى برترى جویى بر مردم مکان‌های بالا دست را در مجالس مى‌‏گرفتند و نزدیکترین مکانها نسبت به پیامبر(ص) را اشغال مى‌‏کردند. آنها با این کار وانمود مى‌‏کردند که از دیگران به حضرتش نزدیک‌ترند، و به نجوا کردن با او مى‌‏پرداختند. اینان عادتاً چیزى که سودمند باشد یا اقتضاى پنهان گفتن را داشته باشد به حضرت نمى‌‏گفتند. چه بسا که اوقات گران‌بهاى پیامبر را با گفته‌‏هاى خود درباره امور پریشان و نامربوط به خود اختصاص مى‌‏دادند؛ از این‌رو خداوند در آیه 12 به مسلمانان فرمود که پیش از نجوا کردن صدقه بپردازند.
این آیه اشاره به این دارد که منظور در دادن صدقه طبقه ثروت‌مند است؛ زیرا این افراد قادر به پرداخت صدقه هستند. دیدیم که چگونه اینان از نجوا و در گوشى صحبت کردن بازایستادند؛ لذا ماهیت آنان و سخنانشان که موجبات زحمت و آزار پیامبر و مسلمانان را فراهم مى‌‏آورد، براى مسلمانان روشن شد.[4]
تنها کسی که به این آیه عمل کرد امام علی(ع) بود. حضرتش در این باره می‌گوید: آیه‏اى در قرآن هست که کسى پیش از من و بعد از من بدان عمل نکرده – که همین آیه است- دینارى داشتم (به ده درهم فروختم) و هر گاه با پیامبر(ص) نجوا مى‌‏کردم درهمى صدقه مى‌‏دادم تا تمام شد و آن حکم با آیه بعدى نسخ گردید[5]: «آیا از این‌که پیش از نجواتان صدقاتى بدهید ترسیدید!؟ حال که عمل نکردید و خدا عفوتان کرد، پس نماز برپا دارید و زکات بپردازید و مطیع خدا و رسولش باشید که خدا به آنچه مى‏‌کنید آگاه است.[6]
معلوم مى‌‏شود حب مال در دل آنان از علاقه به نجواى پیامبر(ص) بیشتر است، و نیز معلوم مى‌‏شود در این نجواها غالباً مسائل حیاتى مطرح نمى‌‏شد، و گرنه چه مانعى داشت که این گروه قبل از نجوا صدقه‌‏اى مى‌‏دادند و نجوا مى‌‏کردند، بویژه این‌که مقدار خاصى براى صدقه نیز تعیین نشده بود و مى‌‏توانستند با مبلغ کمى این مشکل را حل کنند.
قرآن کریم سپس مى‏افزاید: اکنون که این کار را نکردید، و خود به تقصیر خویشتن پى بردید، خداوند شما را بخشید، و توبه شما را پذیرفت، نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید، و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید، و بدانید خداوند از آنچه انجام مى‌‏دهید با خبر است.
گرچه در این آیه سخن صریحی در باره جواز نجوا بعد از این ماجرا نیامده، ولى تعبیر آیه نشان مى‌‏دهد که حکم سابق برداشته شد. (گرچه احتمالاً نجواکنندگان بعدها بیشتر مراعات مى‌‏کردند)
اما دعوت به اقامه نماز و ادای زکات و اطاعت خدا و پیامبر(ص) به جهت اهمیت آن است و نیز اشاره‌‏اى است به این‌که اگر بعد از این نجوا مى‌‏کنید باید در مسیر اهداف بزرگ اسلامى و در طریق اطاعت از خدا و رسولش(ص) باشد.[7]
ممکن است این پرسش مطرح شود که اساساً چرا این صدقه مقرر شد؟ و چه حکمت‌هایی داشت.
در پاسخ به این پرسش می‌توان به حکمت‌‌هاى زیر اشاره کرد:
1. از آن‌جا که وقت پیامبر اسلام(ص) از آنِ تمام مردم است؛ لذا کسى که می‌خواهد به تنهایى از آن بهره ببرد باید مالیاتى به نفع جامعه بپردازد؛ زیرا تردیدى نیست که پیامبر صدقه را به مصرف شخصی نمى‌‏رساند بلکه صدقه بر او حرام است و آن‌را براى رفع محرومیّت محرومان و اصلاح امور مسلمانان بکار مى‏‌برد.
2. از آن‌جا که نجوا کنندگان با پیامبر بیشتر از طبقه توانگران بودند، براى آن‌که نیازمندان احساس غبن نکنند، خداوند پرداخت صدقه را بر توانگران به مصلحت نیازمندان مقرر و واجب ساخت.
3. ضرورت پرداخت صدقه اشاره‏‌اى بود به کسانى که با نجوا کردن در امورى که سودى نداشت، یا براى فخر فروشى مزاحم پیامبر مى‌‏شدند و به ایشان مى‌‏فهماند که این کار نزد خدا و پیامبرش پسندیده و طبیعى نیست. و در عمل نیز این حقیقت را به بسیارى اشخاص مى‏‌فهماند، و قرآن توانست این پدیده را در موارد منفى آن چاره کند.
4. از آن‌جا که بعضى اشخاص نجوا کردن با پیامبر را در برابر مسلمانان وسیله فخر فروشى بر آنان قرار مى‌‏دادند و به آنها وانمود مى‌‏کردند که داراى شخصیتى مهمّ و مقرّب هستند، و این امرى بود منفى، حکم صدقه به عنوان علاج و براى پالودن و پاک کردن نفوس از این اخلاق بد نازل شد: «ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ»؛ این براى شما بهتر و پاکیزه‏‌تر است.
خداوند حکیم که تمام کار‌هایش بر اساس حکمت است، از طبقه نیازمند که توانایى پرداخت صدقه نداشتند غافل نماند؛ از این‌رو آنان را معذور داشت و به آنان اجازه داد با پیامبر نجوا کنند، و ایشان را مخاطب ساخت و فرمود: «فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ- و اگر (براى صدقه) چیزى نیافتید، همانا خدا آمرزنده و مهربان است.»                       
در این آیه اشاره به این است که منظور در دادن صدقه طبقه ثروت‌مند است؛ زیرا این افراد قادر به پرداخت صدقه هستند دیدیم که چگونه اینان از نجوا و در گوشى صحبت کردن بازایستادند؛ لذا ماهیت آنان و سخنانشان که موجب زحمت و آزار پیامبر و مسلمانان را فراهم مى‌‏آوردند، براى مسلمانان روشن شد.
 

[1]. مجادله، 12. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ».
[2]. همان، 13. «أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون».
[3]. ذکاوتى قراگزلو، علیرضا، ترجمه اسباب نزول، ص 220، نشر نى، تهران، چاپ اول، 1383ش.
[4]. ر.ک: مترجمان، تفسیر هدایت، ج‏15، ص 195-199 بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چاپ اول، 1377 ش.
[5]. سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ‏6، ص 185، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404ق. «و أخرج سعید بن منصور و ابن راهویه و ابن أبى شیبة و عبد بن حمید و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و ابن مردویه و الحاکم و صححه عن على قال ان فی کتاب الله لآیة ما عمل بها أحد قبلی و لا یعمل بها أحد بعدی آیة النجوى یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً کان عندی دینار فبعته بعشرة دراهم فکنت کلما ناجیت النبی صلى الله علیه و سلم قدمت بین یدی درهما ثم نسخت فلم یعمل بها أحد فنزلت».
[6]. ترجمه اسباب نزول، ص 220.
[7]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏23، ص 450، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد