خانه » همه » مذهبی » تفسیر مختصری از آیه 33 سوره نساء «وَ لِکلٍّ جَعَلْنا مَوالِی …» می‌خواستم؟

تفسیر مختصری از آیه 33 سوره نساء «وَ لِکلٍّ جَعَلْنا مَوالِی …» می‌خواستم؟

پاسخ اجمالی

قرآن و دیگر منابع دینی بارها به موضوع ارث[1] پرداخته‌ و در همین راستا، از هم‌پیمانان انسان نیز نام برده‌اند:

«وَ لِکلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَک الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیمانُکمْ فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ…»؛[2] براى هر کس وارثانى قرار دادیم که از میراث پدر و مادر و نزدیکان ارث ببرند. و کسانى که با آنها پیمان بسته‌‏اید نصیبشان را بپردازید.

برخی از مفسران، جمله «وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیمانُکمْ» را، عطف بر جمله «الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ» دانسته؛ لذا می‌گویند معنای آیه این است که هم‌پیمانان شما نیز داراى ورثه‌اند که به ارث ایشان سزاوارترند و از ایشان ارث مى‏برند.[3] اما برخی دیگر «وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ أَیمانُکمْ فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ» را جمله مستقل دانسته و معتقدند که باید سهم هم‌پیمان‌ها را نیز داد.

به دنبال این تفسیر، در مورد این‌که هم‌پیمان‌‌هاى انسان چه کسانی هستند، احتمالاتی مطرح شده است:

1. منظور زن و شوهر است؛ زیرا آنها با یکدیگر پیمان زناشویى بسته‏‌اند، ولى این احتمال بعید به نظر می‌رسد؛ چون تعبیر ازدواج به «عقد یمین» و مانند آن در قرآن بسیار کم است.[4]

2. برخی نیز گفته‌اند: مراد از هم‌پیمانان آنهایى هستند که رسول خدا(ص) در مدینه بین آنان پیمان برادرى برقرار کرد که در آغاز از یکدیگر ارث می‌بردند، ولى این حکم بعدها با آیات دیگری نسخ شده است.[5]

3. گروهی دیگر معتقدند: این بخش از آیه مرتبط با پسرخوانده‌‏هایى است که بر حسب رسوم جاهلیت و تنها به صرف ادعا فرزند کسى می‌شدند که به آنان توصیه شده تا این پیوند پدر و فرزندی را هم‌چنان حفظ کرده، و چیزى از ارث خود را براى آنها وصیت کنند و فرمود: «فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ» (یعنى بهره و سهم پسر خوانده‌‏هاى خود را بدهید).[6]

4. برخی هم برآنند که: «مراد کسانی هستند که در پیمانی با یکدیگر سوگند خورده‌‌اند؛ چون در جاهلیت رسم بود مردى با مرد دیگر عقد برادرى می‌‏بست، و به یکدیگر می‌گفتند تو از من ارث ببرى و من از تو ارث ببرم. نتیجه این قسم خوردن این بود که هر کسی از دنیا می‌رفت، دیگرى یک ششم از اموالش را ارث می‌برد.[7] بیشتر مفسران چنین تفسیری از آیه را پذیرفته‌اند.[8]

بنابر این، تفسیر جمله مورد بحث، جدا و بریده از جمله‏هاى قبل است؛ چون معنا چنین مى‏شود: «ما براى یک یک از شما وارثانى قرار دادیم، و شما یک ششم هم‌سوگندان را بدهید». این گروه معتقدند حکم ارث بردن هم‌سوگندها از یکدیگر بعدها به وسیله آیه «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ»؛[9] (خویشاوندان رحمى بعضى سزاوارتر به ارث بردن از بعضى دیگرند) نسخ شده است.[10] اما برخی معتقدند که این آیه نسخ نشده و مراد از جمله: «فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ»، این نیست، که یک ششم از ارث خود را به آنها بدهید، بلکه منظور این است که طبق قرارداد، در جنگ با دشمن، ایشان را یارى دهید و در جنایت خطایى، دیه آنان را بپردازید، و در هنگام حاجت کمکشان کنید. بنابر این تفسیر، جمله نامبرده نسخ نشده است.[11]

به عبارت دیگر، این فراز از آیه، ناظر به ارث نبوده، بلکه ناظر به وصیتی است که فرد می‌تواند در اموال خود داشته باشد.

5 . تفسیر دیگری از آیه وجود دارد که شاید بتوان آن‌را نوع تفسیر باطنی و از بطون قرآن دانست:

حسن بن محبوب روایت می‌کند که از امام رضا(ع) در مورد تفسیر این آیه پرسیدم؟ ایشان پاسخ دادند که مراد از آن، امامان معصوم(ع) هستند؛ زیرا با با برکت آنها است که خدا پیمان‌های شما را محکم نمود.[12]

به هر حال، آنچه اکنون مسلم است آن است که انواع هم‌پیمانان یاد شده  – غیر از زن و شوهر – از یکدیگر ارث نمی‌برند، اما سزاوار است وصیتی در مورد آنان شود تا بخشی از اموال نیز به پاسداشت این آشنایی و هم‌پیمانی به آنان داده شود.

 

[1]. «مقدار ارث پدر، مادر و همسر از میت مرد، طبقات ارث»، 1325؛ «تفاوت ارث زن و مرد در اسلام، 116؛ «تفاوت میان فرزندان در ارث و کمک های مالی»، 17894؛ «علت تفاوت ارث زن و شوهر»، 828.

[2]. نساء، 33.

[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 3، ص 66، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 368، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[5]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ‏3، ص  66.

[6]. همان.

[7]. همان؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج 2، ص 252، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419ق.

[8]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، شیخ آقابزرگ، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 3، ص 187، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.

[9]. انفال، 75.

[10]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 9، ص 509، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ‏3، ص 66.

[11]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ‏3، ص 66.

[12]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 216، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد