خانه » همه » مذهبی » تمدن اسلامی و جریان‌های تکفیری

تمدن اسلامی و جریان‌های تکفیری

تمدن اسلامی و جریان‌های تکفیری

برخی محققین غربی ادعا کرده‌اند که قوانین اسلامی فقط در ادوار بسیار دور اجرا می‌شدند و در عصر حاضر قابلیت اجرا را ندارند. به علاوه، مدعی‌اند که تمدن اسلامی، چیزی جز عقب افتادگی و جهالت نیست و این تمدن با شمشیر و

17147 - تمدن اسلامی و جریان‌های تکفیری
17147 - تمدن اسلامی و جریان‌های تکفیری

 

نویسنده: نازیه علی صالح (1)

 

چکیده

برخی محققین غربی ادعا کرده‌اند که قوانین اسلامی فقط در ادوار بسیار دور اجرا می‌شدند و در عصر حاضر قابلیت اجرا را ندارند. به علاوه، مدعی‌اند که تمدن اسلامی، چیزی جز عقب افتادگی و جهالت نیست و این تمدن با شمشیر و اشغالگری‌های گروهی راهزن که بر سر یک کلمه متحد شده‌اند گسترش یافته است. این که مسلمانان سعی داشته‌اند که تمام جهان را فتح کنند و آن را تبدیل به یک امپراتوری کنند که در آن فقه و احکام اسلامی به صورت سخت‌گیرانه و جدی بر سر مردم اجرا شوند. (2)
در پاسخ به این محققین، گروهی دیگر از پژوهش‌گران غربی به قلم‌فرسایی درباره تمدن اسلامی پرداخته‌اند. آن‌ها بررسی کرده‌اند که چگونه اسلام با پیشرفت علم هم‌چنان مورد تأیید و توصیف قرار گرفته است تا اینکه تبدیل به یک دین منحصر به فرد شده است و با ترکیب مفهوم عقل و روح توانسته است از دیگر ادیان متفاوت گردد. آنها تصریح کرده‌اند که این اسلام بوده است که جهان مدرن امروز را به وجود آورده است، همان طور که گراهام می‌نویسد:
«چگونه اسلام دنیای جدید را خلق نمود» و انگیزه رنسانس را به اروپا و ملل غربی داد. مسلمانان بر این باورند که الله وعده حتمی پیروزی داده است و با این وعده به مسلمانانی که توان خود را در خدمت اسلام قرار داده‌اند تا این پیام اسلام استمرار یابد نیرو بخشیده است و به همین دلیل این دین ظفرمند هم‌چنان در پهنای جهان به حیات خود ادامه می‌دهد. این محققان مانند گراهام، غرب را دعوت به اعتراف می‌کنند که بگویند “وقت آن رسیده که به یادآوردن بر فراموشی غلبه کند. همان اندازه که مصریان و یونانی‌ها نزد غرب اهمیت دارند اسلام نیز برای غرب مهم است. در جریان نگارش تاریخ جدید است که ما بالاخره از ذهن خود خواهیم زدود که چه چیز ما را از هم جدا انداخته است و از نو خواهیم آموخت که ما به عنوان فرزندان حضرت ابراهیم (علیه السلام) و ارسطو چه اشتراکتی داریم. (3)
همان طور که می‌دانیم هر تمدنی در بستر تاریخ راه و مسیر خاص خود را دارد. تمدن اسلامی از ابتدا به روشنی با هدف قراردادن نیازهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بشر قادر به کمک کردن به او در رسیدن به پیشرفت واقعی بوده است. از این رو این تمدن با چالش‌هایی رو به رو شد از قبیل رویارویی با اندیشه استعمارگری که منجر به ایجاد تفرقه و اختلاف میان کشورهای مسلمان گردید.
علی رغم تمامی این چالش‌ها ما شاهد یک مدل از بیداری اسلامی مانند انقلاب اسلامی ایران بودیم که به مراتب بالایی در پیشرفت علمی رسیده است و برای دیگر جریان‌های بیداری اسلامی منطقه معیار و الگو به حساب می‌آید.
در میان کشورهای اسلامی بعد از سه دهه، بیداری اسلامی آغاز به درخشیدن نموده است اما در این میان نظام امپریالیست غرب شروع به ایجاد مانع بر سر راه شکوفایی دوباره اسلام کردند، همان‌گونه که قبلاً مانع شکوفایی اسلام شدند، و در همین راستا به خلق فرقه جدیدی به نام وهابیت دست زدند. فرقه وهابیت در آموزه‌های خود به سلفی‌گری و بازگشت به گذشته دعوت می‌کند و دیگر ادیان و مذاهب را رد می‌کند که این امر آن را تبدیل به یک جریان تکفیری می‌کند. این جریان اسلام را به خطر می‌اندازد چون اسلام در نگاه جهانیان، دینِ ترور جلوه می‌دهد.
آیا ممکن است این جریان وهابی تکفیری به هدف غایی خود برسد و یا این که متفکران و عالمان مسلمان می‌توانند اسلام را نجات دهند؟
در این نوشته می‌کوشیم با بررسی بی‌طرفانه موضوع در تحلیل خود به حقیت برسیم.

کلیدواژگان:

تمدن اسلامی، رنسانس، فرقه وهابیت، جریان تکفیری، بیداری اسلامی.

مقدمه:

برخی از صاحب‌نظران معتقدند که تمدن اسلامی فقط مربوط به نحوه‌ی خوراک و پوشاک و عادت‌های مردم در حدود صدسال قبل است و در عصر حاضر، به دلیل تغییرات و تفاوت‌های زمانی و مکانی مداوم، مردم نمی‌توانند از این رسوم سودی ببرند. آن‌ها هم چنین بر این باورند که قوانین و احکام اسلامی که در اعصار بسیار دور اجرا می‌شدند در این روزگار، قابل اجرا نیست. بنابراین آن‌ها معتقدند که تمدن اسلامی تمدن عقب‌افتادگی و جهالت است.
این محققان و صاحب‌نظران تحت تأثیر نظر غرب راجع به اسلام هستند که تمدن اسلام با شمشیر و اشغالگری‌های مسلمانان ساخته شده است. آن‌ها ادعا می‌کنند که گروهی راهزن بر یک کلمه متحد شدند و تلاش کردند که جهان را فتح کنند تا فقه اسلامی را به طور سخت‌گیرانه‌ای اجرا کنند.
درست است که تمدن اسلامی در جزیرة العرب در عصر رواج قوانین قبیله‌ای که از دیگر قوانین معاصر خود زمخت‌تر و سخت‌گیرتر بودند ظهور کرده است. این قوانین قبیله‌ای خصوصیات منفی زیادی داشتند مانند برده‌داری، ظلم به زنان، زنانی که نازل‌تر از مردان به حساب می‌آمدند تا آن حدی که نوزادان دختر زنده به گور می‌شدند. علاوه بر این، قبایل به خاطر تاراج یکدیگر جنگ به راه می‌انداختند. اما بعد از ظهور اسلام که تئوری خاص خود را داشت، تمامی تفکرات موجود شکست خورد و از قبیله‌های مجزا یک تمدن بشری بنا نهاده شد. تمدنی که سرزمین‌های اسلامی از قبیل کوفه بغداد و اندلس را مزکز علم و دانش در میان دیگر کشورها قرار داد. (4)
از خصوصیات تمدن اسلامی، علمی و چندبعدی بودن آن است که باعث شد با ترکیب عقل و روح از ادیان قبل متمایز شود و تبدیل به دینی منحصر به فرد گردد. اسلام با دعوت بشر به تفکر و کسب دانش که یک فریضه برای هر زن و مرد مسلمان است و دلیل پیشرفت جامعه بشری است ثابت کرد که یک دین جهانی است. اسلام، دانشمندان و علما را ارج می‌‎نهد و آنان را وارثان پیامبران می‌داند. از ویژگی‌های تمدن اسلامی استاندارد سازی و تنوع‌پذیری قومی در هنر، علوم تجربی و معماری است. البته مادامی که با ضوابط و قوانین اسلام منافاتی نداشته باشند.
دوره شکوفایی اسلام یکی از اصلی‌ترین جهش‌های تمدنی بشر به حساب می‌آید که منبع زندگی شهری است و کم کم به تمام جهان گسترش یافت. بنابراین تمدن اسلامی نخستین گام در بنا نهادن جامعه‌ای با فرهنگ شهری است که در آن همه می‌توانند زندگی مشترک مسالمت‌آمیز داشته باشند. علوم تجربی ایجاد شده در اسلام بعدها جهان غرب را از تاریکی قرون وسطی به عصر پیشرفت بعد از جنگ‌های جهانی اول و دوم رساند.
به سبب گسترش اسلام و ظهور تمدن اسلامی، عده‌ای کوشیدند که این تمدن را از بین ببرند. اما با وعده پیروزی خداوند هرکس، خود را در راه ادامه دادن پیام اسلام وقف کند، نیرو و توان زیادی به مسلمان داده است. اسلام در جهان گسترش یافته است همانطور که خداوند در قرآن فرموده است:
“آن‌ها می‌خواهند نور خدا را با دهان‌هایشان خاموش کنند اما خداوند جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند هرچند کافران ناخشنود باشند. او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر دیگر ادیان غالب کند هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. (5)”

نقش اسلام در به وجودآوردن جهان مدرن

مارک گراهام محقق آمریکایی در کتابش تحت عنوان اسلام چگونه جهان مدرن را خلق کرد و با درنظر داشتن یک رابطه منطقی میان تمدن اسلامی و رنسانس اروپا ثابت نموده است که تمدن اسلامی زمینه را برای متولد شدن رنسانس مدرن اروپا فراهم آورده است. او بر نقش اسلام بر روی علوم مختلف و عرصه‌های ادبی، فنی و علمی از قبیل شعر، فلسفه، مکانیک، ریاضیات و پزشکی تأکید کرده است. به گفته‌ی او:
“مسلمانان بودند که کتاب‌ها و دانش یونانی را نجات دادند در حالی که مسیحیان آن‌ها را می‌سوزاندند، این مسلمانان بودند که این کتاب‌ها را ترجمه و آن‌ها را به بحث و نقد و مباحثه گذاشتند و بر اساس نظام خود آن‌ها را پرورش دادند. مسلمانان به مسیحیان غربی علوم تجربی، طب، موسیقی، غذا، لباس، شعر، فلسفه و ریاضیات اعطا کردند. آن‌ها کسانی هستند که اروپا را از عهد تاریک قرون وسطی به دوران روشن روشنفکری کشاندند. (6)”
این همان مطلبی است که پروفسور اکبر احمد مورد تأکید قرار می‌دهد و درباره کتاب وی می‌گوید که گراهام معتقد است که این یک راز وحشتناک است که افسانه رنسانس سعی در پنهان کردن امدادهای اسلام به غرب دارد.
بعدها نگرانی غرب از اسلام آغاز شد؛ مخصوصاً وقتی شاهد رشد بیداری اسلامی در جهان شد، به همین دلیل ما شاهد ظهور مفاهیم جدید علیه اسلام در رسانه‌ها هستیم. به عنوان بخشی از تبلیغات گسترده خود، غرب سعی می‌کند که اسلام را به حاشیه براند و آن را متهم کند که یک دین خطرناک برای بشریت است. از همه مهم‌تر این که امروزه اسلام، مظهر تندروی و افراطی‌گری واقع شده است و با مرتبط کردن اسلام با تروریسم می‌خواهند آن را از مفاهیم تمدن و ارزش‌های انسانی دور سازند.

دلایل رنسانس

گراهام، دلایل پشت جریان رنسانس را که مسلمانان آن را هدایت کردند، چنین توضیح می‌دهد:
“دانشمندان مسلمان به سرعت به خرد و روش‌هایی که یونانیان به ارث برده بودند پی بردند و به کاری فراتر از ترجمه آن‌ها دست زدند و آن‌ها را حفظ نمودند. مسلمانان با ترکیب این مدارک، کپی و ترجمه شده با یکدیگر و به کارگیری تئوری‌های به دست آورده وترکیب آنها با روش‌های آموزشی فارس‌ها و هندی‌ها به خلق زمینه‌های جدی علمی از قبیل لنزهای بزرگ‌نما، مهندسی خلأ و پاندول دست یافتند. (7)”
اولین کمک شایان علوم اسلامی، اختراع اسطرلاب بود که بر اساس دانش به دست آمده از یونانیان بود. مسلمانان وسیله‌ای ساختند که برای هفت قرن بعد اصلی‌ترین وسیله جهت‌یابی بود. بعدها نوآوری‌های مکرر دیگری عظمت اسلام را در جهان مستحکم کرد.

چگونه می‌توانیم مسیر تاریخی یک تمدن را بشناسیم؟

برای شناختن نحوه‌ی جابه جایی مسیرهای تمدن‌ها و طراحی یک چارچوب جامع از حافظه یک ملت ما باید اولاً تئوری چالش و پاسخ و نحوه‌ی حرکت دادن ملت‌ها به سوی تمدن سازی را بشناسیم.
منظور ما از چالش، روبه رو شدن با شرایط سخت در راه ساختن تمدن است. آرنولد توئن بی این نظریه را مطرح نمود و بیان کرد که شرایط دشواری که انسان را از تمدن سازی بازمی‌دارد شرایط طبیعی و یا شرایط انسانی هستند. (8)
چالش‌هایی که ملت‌ها با آن مواجه می‌شوند دلیل رنسانس آن ملت‌هاست، و چون مهاجرت مردم، کشف زندگی‌هایی جدید هرگز در طول تاریخ توقف نداشته است، علی رغم محدود بودن انرژی‌های انسانی، میل به روبرو شدن با چالش‌ها ادامه‌دار است.
هرچند این چالش‌ها در مسیر تمدن بشری از قبیل چالش‌های روانی، فکری، سیستمی و فیزیکی بزرگ باشند باز هم ملل مختلف مانند چین، هند و ایران توانسته‌اند با پشت سرگذاشتن این موانع موفق به ایجاد تمدن شوند. اگر ما به مطالعه‌ی یکی از این مدل‌ها بپردازیم خواهیم دانست که پیشرفت هر ملتی به سوی متمدن شدن، غیرممکن نیست اگر اراده به این کار موجود باشد. و این قاعده راجع به همه تمدن‌ها و از جمله اسلام صادق است.

موقعیت ملت اسلام در مقابل چالش‌های معاصر در بیداری اسلامی

چالش‌هایی اصلی که ملت اسلامی امروزه درگیر آنهاست را می‌توان در سه چالش خلاصه کرد:
1. چالشِ شناختی: عقب‌افتادگی امت اسلامی در علم و تولید.
2. استعمار و استعمارگری: دو طرف یک سکه و یا علت و معلول هستند و این سبب بیماری یک ملت است. اما برتری استعمار بعد از انقلاب صنعتی مشخص شد و تأثیر عظیم آن بر زندگی اروپایی و ارثیه قدرت‌های بالقوه و قدرت‌های مخرب، که در گذر زمان تعادل قدرت به نفع غرب تغییر کرد و سنگینی رنسانس را تشدید نمود. این عامل هم‌چنین غرب را قادر ساخت تا مداخله زود هنگام علیه کشورهای مخالف که با استفاده از قطع درگیری سیاسی و اقتصادی می‌خواهند از ملزومات استعمار به دور باشند، داشته باشند.
3. تفرقه و اختلاف: زمانی که اتحاد یک ملت برچیده و به کشورهای ضعیف و جدا از هم تبدیل شود، این ملت مورد تهدید واقع شده و نمی‌تواند با چالش‌های مذکور رودررو شود.
4. خطر جریان تکفیری قبل از جنگ جهانی اول همراه با حضور «لورنس» در شبه جزیره شروع شد، وقتی که او رابطه مستحکمی با قبایل عرب از جمله شریف حسین و پسر او فیصل ایجاد کرد و بعدها به قبیله سعودی کمک کرد که کشور وهابی خود را بنا نهند. عمق این خطر با توجه به رابطه عمیق ایجاد شده بین «لورنس» و قبایل حجازی ملموس بود. این موفقیت وی او را مورد اعتماد لندن قرار داد.
فرمانده کل قوای جدید نیروهای اعزامی مصری در آن زمان، ژنرال سر ادموند الن بای، با این استراتژی موافقت کرد و بعد از جنگ گفت: من به او اختیار تام داده‌ام، همکاری او توأم فداکاری بود و من هرگز چیزی جز تحسین برای کارهای او که البته در تمامی مراحل مبارزات ارزشمند بودند، نداشته‌ام. او محرک اصلی نهضت عرب‌ها بود و زبان آن‌ها رفتارشان و خلقیاتشان را می‌دانست. (9)
اکنون «لورنس» به عنوان مشاور فیصل و شخصی که تأیید الن بای را به همراه دارد، دارای جایگاه قدرتمندی است. کاری که لورنس در شبه جزیره انجام داد این بود که دکترین وهابیت را که توسط عبدالوهاب ایجاد شده بود و بعداً خط فکری اصلی خانواده سعودی شد، را ادامه دهد. البته این کار با حمایت قدرت بریتانیا در زمان عثمانی‌ها انجام گرفت.
دکترین وهابیت به صراحت هرگونه زیارت قبر پیامبر اسلام را در مدینه و دیگر مزارها ممنوع کرد و این منع، باعث تخریب خانه‌های قدیمی پیامبر و اهل بیتش در حجاز شد.

تفاوت بین نگرش هواداران غرب و وهابیت

تفاوت‌های عمیق و تاریخی میان اسلام و غرب وجود دارد. سرزمین‌ها و آب و هوای متفاوت، حیطه فکری متفاوتی را به وجود آورده است. چون تفکر تحت تأثیر عوامل جغرافیایی است. هم‌چنین این دو در نحوه‌ی اداره امور و رهبری متفاوتند. ما از این تفاوت متوجه می‌شویم که تاریخ‌دانان غربی برای تمایز میان ادوار مختلف از سه نکته استفاده می‌کنند:

– اول اختراع چاپ:

تاریخ‌دانان غربی اختراع صنعت چاپ را واقعه‌ی بسیار مهم و خط تمایزی بین دو دوره تاریخی قبل از تاریخ و تاریخ باستان به شمار می‌آورند، همین اختراع، نشانگر شروع دوره تدین و تاریخ‌نگاری است و به بشر این اجازه را می‌دهد تا وقایع دوران باستان و برپا ساختن و سقوط تمدن‌ها و دیگر اتفاقات مهم که در تاریخ تکاملی بشر مؤثر بودند را ثبت کند.

– دوم سقوط روم باستان در 476 قبل از میلاد:

مورخان، سقوط روم توسط قبایل بربر ژرمن‌ها را یکی از وقایع مهم تأثیرگذار در حیات بشر تلقی کرده‌اند. این واقعه، جداکننده‌ی دو دوره‌ی تاریخ باستان و تاریخ میانه می‌باشد.
در این‌باره ما باید به چند نکته توجه کنیم:
– اروپاییان از منظر خود به جهان می‌نگرند و بر اساس این باور که حوادث تاریخ اروپا مهم‌ترین حوادث تاریخ جهان هستند با مردم جهان تعامل برقرار می‌کنند، ولی باید در نظر داشت که شاید سقوط روم اتفاق تأثیرگذاری در تاریخ غرب داشته است، ولی این ضرورتاً بدان معنا نیست که این واقعه در جریان تمام تاریخ بشری تأثیرگذار بوده باشد؛ خصوصاً وقتی تاریخ بشر دوران طلایی هندوستان را به خود دیده است که منشأ شادی، ثروتمندی، امنیت و آرامش، آبادانی شهرها و بیمارستان‌ها و دیگر ارگان‌های خیریه در سراسر کشور و نیز کاخ‌های مجلّل وجود دانشگاه‌ها و دانش‌آموزان و معابد در آن‌ها بوده است. پس مشاهده می‌شود که این تأثیر شامل هند باستان نشده است.
– مورخان اروپایی سقوط روم را به دست سخنان پرهیبت ژرمن‌ها می‌دانند در حالی که خود اروپاییان نیز در این سقوط دست داشتند و همین واقعیت طبیعت تمدن‌های آن روز اروپا را توضیح می‌دهد. در ابتدا یک تمدن نبوده است ولی آنها شروع به تغییر این قبایل در مراکز شهری نمودند.

– سوم: سقوط قسطنطنیه در سال 1453:

این واقعه، مرز بین دو دوره تاریخ میانه و تاریخ مدرن می‌باشد. ما باید بدانیم که در تاریخ اروپا از تاریخ میانه به نام «عصر تاریکی» یاد می‌شود در حالی که در تاریخ اسلامی دوره‌ی شکوفایی می‌باشد و بی‌شک دوره‌ی طلایی تمدن اسلامی به شمار می‌رود.
سقوط قسطنطنیه، ده قرن عقب‌افتادگی، رنج، جهالت و فقر را به دنبال داشت، در حالی که برای تمدن اسلامی، سازندگی، علم و پیروزی به ارمغان آورد.
از این جا درمی‌یابیم که چرا جریان تکفیری تلاش دارد جهان اسلام را به دوران عقب‌افتادگی سوق دهد و تمدن اسلامی را مدفون کند. بنابراین قطعاً این جریان ابزار غرب برای شکست دائمی تمدن اسلامی است.

بیداری اسلامی در گذشته، حال و فراتر از تاریخ
اولین گام مشاهده شده از بیداری اسلامی در جهان اسلام در اواخر دهه‌ی هفتاد قرن بیستم در ایران به رهبری امام خمینی، رهبر انقلابی که آمد تا ثابت کند که جهان‌بینی اسلامی امن‌ترین نظام را در سیاست، اقتصاد، فرهنگ، و اجتماعی را ارائه می‌کند. شعار معروف او این بود: «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» و «ای مظلومان جهان با هم متحد باشید».
برای غرب، کشورهای اسلامی منطقه پس از سقوط شوروی خطر بزرگی در مقابل امپریالیسم به حساب می‌آمد. بنابراین دشمنان اسلام سعی کردند که اسلام را در ردیف جهان‌بینی‌های غیرپیشرفته قرار دهند که مانع رسیدن ملت‌ها به تمدن و پیشرفت است. متأسفانه غرب در القا این تفکر در برخی کشورهای اسلامی موفق بود. خصوصاً در مسئله حجاب و زنان و ربط دادن آن به شهرنشینی. این القای نظر، بیشتر در کشورهایی اتفاق افتاد که رهبرانشان مطیع فرامین ایالات متحده بودند. آمریکا هم به ادعای مقابله با به قول خودشان تروریسم اسلامی مداخلات نظامی خود را در کشورهای اسلامی عملی کرد ورئیس جمهور پیشین آمریکا مدعی شد که با این حمایت می‌خواهد به مسلمانان نزدیک شود و به آن‌ها دموکراسی را بیاموزد.
پس از سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مسلمانان در جهان متوجه تفاوت بین عملی کردن (یا دنیایی کردن) احکام جهان شمول اسلام و جهانی‌سازی کاپیتالیست شدند. آن‌ها به خوبی می‌دانند که اسلام برای انسان‌ها بر اساس آزادی عقلانی و حق انتخاب آزادانه در بین تمدن‌های گوناگون فرستاده شده است. همان‌طور که در قرآن آمده: «لاَ إِكْرَاهَ فِی الدِّینِ» واژه‌ی دین، شامل تمامی موارد می‌شود: هیچ اجباری در پذیرش یک الگو بر اساس کاپیتالیسم، نیم کره‌ی شمالی غنی، نیم کره‌ی جنوبیِ فقیر را کنترل می‌کند که در این میان، ظلم و از بین بردن حریم خصوصی ملت‌ها موج می‌زند؛ در حالی که بر اساس نیاز طبیعی انسان حفظ حریم‌ها باید در سطح جهانی صورت گیرد.
از این گذشته، تعاملاتی که باعث می‌شود برخی از فعالان عرصه بیداری اسلامی خط فکری متفاوتی هم چون اسلام لیبرال را برگزینند نیز به ضرر اسلام می‌باشد، چون ایالات متحده درصدد سو استفاده برخواهد آمد و نهضت آن‌ها را به تدریج به دست خود گرفته و از مسیر اصلی بیداری اسلامی خارج خواهد کرد.
در این فضا، جهانی‌سازی غالب خواهد بود و در کشورهای اسلامی به بقای خود ادامه خواهد داد. در این کشورها بسیاری از رهبرانشان سعی می‌کنند ارتباط خود را با غرب حفظ کنند، چرا که بر این باورند که این ارتباط تضمین کننده‌ی پیشرفت کشور است. نظام کاپیتالیست یا سرمایه‌داری با تحمیل کردن گروه حاکمه بر ملت‌ها سازوکار خود را پیش می‌برد تا مردم را از انتخاب آزادانه بین جهان شمولی اسلام و جهانی شدن از نوع امپریالیسم دور سازند. (10)
غرب، مدتی است که مسئله زنان را مطرح می‌کند و به بهانه آزادی زنان، سود اقتصادی نیز عایدش شده است؛ همانطور که در افغانستان شاهد بسیاری از پروژه‌ها بودیم که توسط آمریکا و سازمان ملل برای زنان انجام گرفت در حالی که دلیل اصلی عقب ماندگی زنان افغان حمایت آمریکا از طالبان برای بقا در قدرت می‌باشد.
اگر نظر واقعی اسلام را در مورد زنان بررسی کنیم خواهیم دانست که نقش زنان در تاریخ اسلام درخشنده و تأثیرگذار است و در بیداری اسلامی نیز زنان سهم عمده‌ای دارند. در ایران زنان در بسیاری از زمینه‌ها مانند سیاست، اقتصاد، فعالیت‌های علمی و به خصوص تصمیم‌گیری نقش اساسی دارند. تاریخ اسلام، شاهد حضور زنان در جمع‌های مهم سیاسی و اجتماعی بوده است. (11) امروزه روشن است که در جریان‌های بیداری اسلامی منطقه مانند مصر، تونس، بحرین و یمن نقش زنان پررنگ است.
جریان‌های تکفیری در رفتار با زنان الگوی بسیار بدی ارائه می‌دهند و با آنها نه به دید یک انسان بلکه به عنوان دارایی یک شخص برخورد می‌کنند و به جای تکریم زنان از آنها تحت عنوان جهادالنکاح سوء استفاده می‌کنند. این به عنوان یک شاهد و دلیل روشن بر توطئه برای تخریب چهره‌ی دین پاک محمدی است.

تمدن مستقل، هدف بیداری اسلامی

در این برهه از زمان که شاهد بیداری اسلامی در برخی کشورهای اسلامی هستیم، برخی از کشورهای اسلامی به پیشرفت‌هایی در علم و فناوری و تسلیحات نظامی دست یافته‌اند که می‌توانند تعادل قدرتی بین خود و دیگر کشورها ایجاد کنند. ایران درزمینه نظامی و غیرنظامی پیشرفت کرده است و رهبر انقلاب اسلامی بر پیشرفت در تمام جنبه‌های علمی به عنوان یک وظیفه تأکید می‌کنند. همچنین ما شاهد یک نمونه از کشور اسلامی پیشرفته در زمینه اقتصادی یعنی مالزی هستیم. و امید می‌رود که در آینده پیشرفت‌های بیشتری در جهان اسلام صورت گیرد.
اگرچه راه درازی برای از بین بردن فاصله تکنولوژیک و اقتصادی کشورهای اسلامی و قدرت‌های همگن غربی پیش رو داریم، بزرگترین مشکلات فرارو، وابستگی اقتصادی و اشغال فضا توسط قدرت‌هاست. پس ما باید کشورهای اسلامی دیگر مانند ایران را در این زمینه‌ها دنبال کنیم.
وابستگی اقتصادی، کشورها را مصرف کننده می‌کند نه تولیدکننده، هم‌چنین عواقبی از قبیل وابستگی سیاسی و وابستگی در تصمیم‌گیری برای پیشرفت و تجربه رنسانس و نیز نحوه‌ی اداره‌ی مردم توسط رهبران را به دنبال دارد. در این جا هم ما باید به تجربه‌ی ملی ایرانیان در این استقلال احترام بگذاریم که چگونه توانسته‌اند یک مدل سالم اسلامی بسازند و کشورهای اسلامی در نهضت بیداری اسلامی از آن پیروی کنند.
بسیاری از نویسندگان و مورخان اذعان کرده‌اند که تمدن اسلامی در نوع خود اولین نمونه‌ای است که بشر تجربه کرده است. فیلیپ جی آدلر و راندل ال پولس در کتابشان «تمدن‌های جهان» نوشته‌اند که تمامی پیشرفت‌های تمدنی که اروپا به آن رسیده است از لطف و سخاوت اسلام است. (12) هم‌چنین از نظر مردم شناس بریتانیایی «روبرت بریفالت» روشنگری و رشنفکری که در اروپا اتفاق افتاده است نتیجه بازشکوفایی تمدن مسلمانان بوده است. (13)
جهش تمدن اسلامی مهم‌ترین واقعه‌ای است که بشریت به خود دیده است؛ نظام سیاسی حاکم بر جهان اسلام که از قرن هفتم تا هفدهم به مدت هزار سال محصول همان جهش تمدنی بوده است. علی رغم آنچه بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به وقوع پیوست، ربع آخر قرن بیستم شاهد بیداری ادیان بوده است. یک تحقیق که در دانشگاه شیکاگو در سال 1988 انجام و چاپ شد، نشان میدهد که حذف وابستگی‌ها و عضویت دینی و فرهنگی اشخاص، دین را حذف نمی‌کند بله این ارزش‌ها و رفتارهای انسانی را تقویت می‌نماید. (14)
یک مطالعه درباره‌ی شکست در پیشرفت در یک گزارش «تنوع خلاقانه بشر» آمده است. این مطالعه توسط یک گروه متخصص با همکاری یونسکو انجام شده است. در نتیجه‌گیری این گزارش آمده است که:
“تلاش‌ها برای پیشرفت، اغلب با شکست مواجه شده‌اند، زیرا عامل انسانی- شبکه روابط و اعتقادات، ارزش‌ها و انگیزه‌ها که در ذیل فرهنگ قرار می‌گیرند- از طراحی برای روندهای مختلف غفلت کرده است. (15)”
بعد از سال 1989 حوادث یکی بعد از دیگری اتفاق افتاد و بعد از سقوط شوروی تأثیر و وزنه وابستگی‌های دینی بر روابط بین‌المللی مشخص‌تر شد. این حقایق به ساموئل هانتینگتون ایده‌ی نظریه‌ای را داد که طبق آن در آینده، روابط بین‌الملل برگرد محور تمدن‌ها و همکاری‌ها می‌گردد. حقیقت این است که دین، مهم‌ترین بخش تمدن‌های بشری است.” (16)

فرقه وهابیت، پدر جریان‌های تکفیری

مؤسس فرقه وهابیت محمدبن عبدالوهاب است. او در سال 1111 هجری به دنیا آمد و در سال 2016 هجری در نجد حجاز از دنیا رفت.
تمامی علمای معاصر او حتی پدرش شیخ عبدالوهاب و برادرش شیخ سلیمان مردم را از او برحضر می‌داشتند چون می‌دانستند که اندیشه او موجب زیان اسلام است و بر اساس احکام فقه اسلامی عمل نمی‌کند. (17)

تأسیس وهابیت

در سال 1145 هجری محمدبن عبدالوهاب دعوت خود را به یک فرقه جدید آغاز کرد؛ اما با واکنش پدر و دیگر شیوخ هم عصرش مواجه شد. آن‌ها ادعاهای او را رد کردند. ادعاهای او تا بعد از مرگ پدرش در سال 1153 مورد استقبال قرار نگرفت. وی به سراغ فقیران و بی‌سوادانی می‌رفت که به راحتی به سوی او کشانده می‌شدند.
بعد از این که فتنه او به ثمر نشست، مردم نجد تصمیم به قتل او گرفتند تا فتنه او را پایان دهند، اما قبل از این که موفق شوند او به شهر «عینیه» گریخت و در آن جا با رهبر آن سرزمین روابط صمیمی برقرار کرد و با خواهر او ازدواج کرد. وی به دعوت خود در آن سرزمین نیز اقدام کرد، ولی مردم آن جا نیز او را به سرعت از آن دیار اخراج کردند.
مقصد بعدی او شهر «درعیه» در شهر نجد بود. در آن جا مردم به راحتی قابل کنترل بودند و نظریات و ادعاهایش به سرعت شیوع یافت تاحدی که «محمدابن سعود» که با بریتانیا متحد بود اولین شکار او بود. در این نقطه از تاریخ جنایت‌های وهابیت آغاز شد. آن‌ها مرتکب ترورهای بسیاری شدند و شخصیت‌های مهمی از قبیل شاعر محبوبی را ترور کردند، این شاعر ابیاتی در مورد ریشه یهودی آل سعود سروده بود و این که چگونه اجداد آن‌ها به بصره آمده بودند.
در این موقعیت تاریخی، مورخ وهابی عثمان بن بشر النجدی در کتابش عنوان المجد فی تاریخ نجد اشاره دارد که چگونه در سال 1187 هجری، عبدالعزیز آل سعود لشکرش را به ریاض برد و برای چند روز به جنگ و کشتار آن جا پرداخت. مورخ وهابی به این بسنده نمی‌کند و در ادامه شرح می‌دهد که مردم ریاض زن و مرد و کودک چگونه به بیابان گریختند و در گرمای تابستان، بسیاری از آنان از گرسنگی و تشنگی مردند.
“آن‌ها را دنبال کردند تا آن‌ها را بکشند و از اموالشان هر آنچه می‌توانند جمع کنند و عبدالعزیز مردم را، مانند دارایی‌هایی که نگهداری می‌شوند، در خانه‌ها نگهداشت و تمام اموالی را که در منطقه بود اعم از غذا، پول، سلاح و غیره را از آنِ خود کرد و بیشتر خانه‌ها و درختان خرما را مصادره نمود …”
در جای دیگری همین کتاب به وقایع سال 1174 هجری اشاره می‌کند که:
“عبدالعزیز و سربازانش وارد منطقه‌ای به نام «احصا» شدند و منطقه «المطریفی» را اشغال کردند و بیش از هفتاد نفر را کشتند و مقدار زیادی پول به غارت بردند و به «المبراز» یورش بردند و بسیای از مردمان آن جا را نیز به قتل رساندند …”
درباره وقایع سال 1198 هجری نویسنده همین کتاب می‌نویسند:
“سعود مسلمانان را به احسا هدایت کرد و به مردم العیون یورش برد و اگرچه آن‌ها از او چیزی نشنیده بودند او تعداد زیادی از گوساله‌هایشان را گرفت و خانه و دارایی‌شان را به تاراج برد …”
در بیان وقایع سال 1202 می‌نویسد که به نمایندگی از عبدالعزیز:
“سلیمان بن افیاسان به مناطق شقی حمله برد و قطر را که نزدیک بحرین بود اشغال کرد و او مردم بسیاری از الابی رامح را کشت و اموالشان را به تملک خود درآورد.”
در سال 1206 همان سالی که محمدبن عبدالوهاب مرد ابن بشر می‌نویسد که سلیمان بن افیاسان به سمت قطر- منطقه‌ای میان عمان و بحرین- حرکت کرد و در راه با پنجاه اسب سوار مواجه می‌شود و با شکست آن‌ها بیشترشان را کشت و اسب‌هایشان را گرفت.
علاوه بر این‌ها، شیخ زینی دحلان که زمانی مفتی مکه بود در کتابش آشوبگری وهابیت می‌گوید:
“[سعود] تمام کسانی که قبلاً حج خود را به جا آورده بودند دستور می‌داد که دوباره مناسک حج را انجام دهند، چون قبل از این مشرک بوده‌اند، کسانی که می‌خواستند وارد فرقه‌ آن‌ها شوند باید شهادت می‌دادند که قبل از این کافر بوده و والدینش نیز کافر هستند؛ حتی بایست برخی از علما را نیز در زمره‌ی کافران به شمار می‌آوردند …”

چگونگی نگاه وهابیت به مسلمانان

– همه مسلمانان مشرک هستند؛ همانگونه که در کتابشان آمده است. (18)
– آن‌ها تنها فرقه نجات‌یافته هستند و آنانی که مخالف آنان هستند به جهنم خواهند رفت.
– ابوجهل و ابولهب از آن کسانی که لا اله الا الله محمد رسول الله می‌گویند باایمان‌ترند.
– محمدبن عبدالوهاب اعتقاد داشت: اگر کسی ادعاهای او را قبول نکند مسلمان نخواهد بود. اگر کسی دعوت او را اجابت نمی‌کرد به اتهام کفر، شبانه در بستر ترور می‌شد.
– مسلمانان از دنیا رفته از این قاعده مستثنا نبودند و در یمن قبر مسلمین را نبش می‌کردند و گاهی آن جا را موشک باران می‌نمودند همانطوری که در روزنامه‌ها ثبت شده است. (19)

نظر وهابیت درباره چهار مذهب دیگر

– وهابی‌ها پیروان چهار مذهب دیگر را متهم به کفر می‌کنند.
– آن‌ها معتقدند که الازهر و آموزه‌هایش کفر و شرک هستند. (20)
– آن‌ها بر این باورند که پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مأموریت خاصی از جانب خداوند فرستاده شده بودند و پس از این که از دنیا رفته‌اند مأموریت ایشان به اتمام رسیده و هیچگونه ارتباط بین امت و پیامبر وجود ندارد. (21)
– بر همین اساس، زیارت قبر نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) ممنوع است. (22)
– وهابی‌ها جشن ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ممنوع کرده‌اند. (23)

وهابیت و اسراییل

سرکرده‌ی معاصر وهابیت، بن باز، صلح با یهودیان را بدون هیچ محدودیتی اجازه داده است. او ادعا می‌کند که این مطابق سنت و آموزه‌های کتابشان است. نداء الوطن روزنامه لبنانی این گفته‌ی وی را در شماره ششصد و چهل و چهارمش و روزنامه الدیار در شماره 2276 در تاریخ 1994/12/22 چاپ کردند.
وقتی این تصمیم اعلام شد وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی شیمون پرز بسیار خوشحال شد و از همه‌ی مسلمانان دعوت کرد که در این راه گام بگذارند. این وقایع در روزنامه‌های زیادی ثبت شدند از جمله روزنامه لبنانی السفیر مورخ 1994/12/23 و روزنامه استرالیایی تلگراف در شماره 2754.

نتیجه‌‎گیری

در حال حاضر جهان اسلام در حال تجربه نوشکوفایی سریعی است. و توطئه و دسیسه‌های خارجی و جهل و دیگر عوامل داخلی نمی‌تواند مانع حرکت امت اسلامی به سوی اهدافش گردد. (24)
هیچ نگرانی برای بیداری اسلامی نیست، چون انزوای غرب به دلیل جمعیت‌شناسی آینده اجتناب‌ناپذیر است. بعد از دهه‌ها ثبات غرب و آمریکا نمی‌توانند همان ثبوت را حفظ کنند، چون جمعیت‌شان کم خواهد شد و مشکل جمعیت‌شناسی روی نقشه جهان آشکار می‌شود. در این زمان، تغییر جدی در استراتژی جهانی رخ خواهد داد، این تغییر در حوزه‌ی سیاست، اقتصاد و اجتماع روی می‌دهد. (25)
آن روز خواهد آمد که چهره‌ی پروتستانی و آنگلوسگسونی آمریکا دوباره رخ بنمایاند و برخورد تمدن‌ها در قلب تمدن آمریکایی اتفاق خواهد افتاد. (26) هیچ چیز نهایی نیست وقتی انگیزه قوی میان مردم باشد و آن‌ها در پی تغییر و جابجایی در نقشه جهان باشند، حتی مردم حاضرند ملزومات این تغییر را حتی اگر قربانی شدن باشد بپردازند. مسئله این جا نیاز به مقایسه ذهن غربی و شرقی نیست کاری که فردریک ماتوک در کتابش که درباره‌ی بنیان‌های سلطه و کنترل غرب است انجام داده است.
خداوند متعال وعده داده است که:
“ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آن‌ها را در خشکی و دریا، (بر مرکب‌های راهوار) حمل کردیم و از انواع روزی‌های پاکیزه به آنان روزی دادیم و آن‌ها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده‌ایم، برتری بخشیدیم. (27)”
به هر حال، مشکل اصلی این است که بدنه‌ی جامعه‌ی اسلامی تا چه اندازه از آلودگی‌ها و زهری که بعد از به آخر رسیدن جریان‌های تکفیری که در اکثر کشورهای مسلمان و جهان گسترده شده است پاک و در امان خواهد ماند. این جریان با کمک‌های مالی و نظامی بی حد و اندازه بین‌المللی و کشورهایی که از مکتب تکفیر که محصول وهابیت است، حمایت می‌کنند و کشورهای غربی توانست بدین سرعت گسترش پیدا کند. غرب هنوز از این جریان به نفع خود سود می‌برد و می‌تواند بین امت اسلامی و ادیان دیگر اختلاف ایجاد کند.
این روزها دکترین تکفیری در بین شیعه و سنی و بین مسلمانان و دیگر ادیان اختلاف ایجاد می‌کند در حالی که در طرف دیگر از غرب و صهیونیسم حمایت می‌کند.
بدین وسیله آن‌ها تمدن اسلامی را در درون هدف قرار داده‌اند تا اینکه وجهه‌ی اسلام را مخدوش کنند و آن را دین تفرقه نه اتحاد جلوه دهند. از این طریق بی‌عدالتی در جهان پابرجا می‌ماند. بی‌عدالتی که توسط قدرت‌های مغرور و صهیونیست افزایش می‌یابد. رژیم صهیونیستی که تقریباً تمامی نهادهای اصلی اقتصادهای جهان را اداره می‌کند بر آن است تا اطمینان حاصل کند که مسلمانان، تحت کنترلِ قدرت‌های متحدِ حامی تکفیر و تروریست باقی بمانند.

پی‌نوشت‌ها:

1. کارشناسی ارشد در علوم سیاسی و رادیو تلویزیون در لبنان
2. گراهام، 2006، ویرایش 1، ص 11.
3. گراهام، 2006، ویرایش 1، ص 182.
4. مری، 2006، ج1، ص 4، 9.
5. توبه، آیه 32 و 33.
6. گراهام، 2006، ویرایش 1، ص 11.
7. گراهام، 2006، ویرایش 1، ص 15.
8. توئن بی، 1987، ج1، ص 35-9.
9. گاردین، 1935.
10. عبدالهادی، 2004، ویرایش 1، ص 10.
11. خازلی، 2010، چاپ ژوییه، ص 10.
12. آدلر، 2011، چاپ6، ص 200 الی 212.
13. بریفالت، 1930 چاپ اول، ص 9.
14. مارتین و اسکات، 1988، ص 34.
15. اسفور، گزارش شورای عالی مصر برای فرهنگ، 1996.
16. هانیتنگتون، 1996، چاپ 1، ص 12.
17. وبسایت الحصاحیصا.
18. مجموع التوحید، ص 226 الی 281.
19. نداء الوطن، تاریخ 1994/9/3.
20. کتاب الزیارة، ص 12 و 13.
21. همان، ص 22 و 38.
22. فتاوا، ص 142.
23. اهم الفتاوا للوهابی، ص 45.
24. تسخیری، روحنا وبسایت.
25. هانیتنگتون، 2004، ص 11.
26. معتوق، 2009، چاپ 1، ص 142.
27. اسراء، آیه 70.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: انتشارات دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیه السلام)، چاپ اوّل.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد