1. معناي تحريف: تحريف آن است كه كلام بگونهاي قرار داده شود كه بتوان آن را دو گونه يا چندگونه معني نمود «ان تجعلهُ علي حَرفٍ من الاحتمال يمكن حمله علي الوجهين»[1] ديگري ميگويد تحريف (در قرآن و كتب آسماني) آن است كه كلمهاي را از معناي خودش تغيير دهيم، يعني شبيهسازي كنيم «تغيير الكلمة عَنْ مَعْناها و هي قريبةٌ الشبه».[2]2. انواع تحريف: تحريف در كتابهاي الهي گاهي لفظي است، يعني لفظي را بردارند و جاي آن لفظ ديگري قرار دهند، و گاهي معنوي است كه لفظ همان لفظ است ولي معناي آن را تغيير ميدهند يعني آنچنان معني و تفسير شود كه خلاف مفهوم واقعي آن باشد، و نوع سوّم تحريف , عملي است كه برخلاف آنها عمل و رفتار شود[3] با توجه به مطالب پيشگفته، پاسخ را در دو بخش بيان ميداريم.
الف: تحريف در عهدين (تورات و انجيل)
اوّلاً ضروري است بدانيم كه تورات و انجيل فعلي مجموعهاي است كه به وسيلة عده اي , سال ها بعد از موسي و عيسي -عليهما السلام- به عرصة وجود آمده، در عين حال شك نيست، كه قسمتي از تعليمات انبياء، و محتواي كتب آسماني در ضمن گفتههاي پيروانشان، به اين كتابها انتقال يافته است (بصورت نقل به مضمون) لذا تورات و انجيل حقيقي كه به موسي ـ عليه السّلام ـ و عيسي ـ عليهالسّلام ـ نسبت داده ميشود و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ آن را تصديق نموده هيچگونه سنخيتي با اين انجيل و تورات فعلي ندارند، و مسيحيان و يهوديان به غلط يا عمد، نام كتاب الهي روي آن نوشتهها گذاشتهاند[4] در نتيجه اصل نامگذاري تورات و انجيلهاي موجود (عهدين) به كتاب الهي درست نيست و خودِ نسبت آن به مسيح ـ عليه السّلام ـ و موسي ـ عليه السّلام ـ از اساس تحريف است و خلاف واقع است.
و ثانياً همان تورات و انجيل، به وجود آمده توسط ياران و حواريان، در طول اعصار و قرون، تحت عوامل مختلف اجتماعي و اقتصادي،[5] هماهنگي با پيشرفت زمان[6] و هوسها و ميلهاي دروني و… مورد تحريف و تغبير و تبديل قرارگرفتهاند،جز موارد اندك، مانند بشارت به آمدن پيامبر آخرالزمان، به نام احمد، كه آن را هم بعد از ظهور پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ تحريف نمودند، چنانكه در شأن نزول آية 89 بقره ميخوانيم كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «يهود در كتابهاي خويش ديده بودند هجرتگاه پيامبر اسلام بين كوه «عير» و كوه «اُحُدْ» خواهد بود. يهود از سرزمين خويش بيرون آمدند و به جستجوي سرزمين مهاجرت رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ پرداختند، در اين ميان به كوهي بنام «حداد» در اطراف مدينه رسيدند؛ گفتند: «حداد» همان «احد» است در همانجا متفرق شدند و هر گروهي در جائي مسكن گزيدند، بعضي در سرزمين «يَتماء» و بعضي ديگر در «فدك» و عدهاي در «خيبر»[7] ولي با ظهور پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ اين واقعيّت را انكار، و تحريف نمودند.[8] در نتيجه ميتوان گفت: قسمت عمدة تورات و انجيل (عهدين) در زمان قبل از بعثت بر اثر عوامل مختلف تحريف شده بود، و قسمتي از آن هم، با ظهور پيامبر اكرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ و به جهت مقابله با حضرت مورد تحريف قرار گرفت.
ب: برخورد قرآن و پيامبر اكرم با تحريفات عهدين (تورات و انجيل)
قرآن كه توسط پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ براي هدايت و بيان واقعيّات آمده است، با شيوههاي مختلف در مقابل تحريفها و تبديلها، در عهدين موضع گرفته است:
1. گاهي اصل نوشتههاي كتاب را غير الهي ميداند، آنجا كه ميگويد: «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ»[9] «واي بر آنها كه مطالبي با دست خود مينويسند سپس ميگويند: از طرف خدا است تا به بهاي كمي آن را بفروشند، پس واي بر آنها از آنچه دست هيشان نوشت و واي بر آنها از آنچه کسب مي کنند » و در جاي ديگر ميفرمايد «آيا انتظار داريد (كه اهل كتاب به آيين) شما ايمان بياورند، با اينكه عدهاي از آنها سخنان خدا را ميشنيدند، و پس از فهميدن آن را تحريف ميكردند، در حالي كه علم و اطلاع داشتند «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ.»[10]2. بيان برخي موارد از تحريفات: گاهي قرآن موارد خاصي از تحريف را كه توسط اهل كتاب بوجود آمده به بيانهاي مختلفي منعكس نموده است، ميفرمايد: «نخستين كافر به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نباشيد و آيات خدا را با تحريف به بهاي كم نفروشيد (و به خاطر درآمد ناچيزي،) نشانههاي قرآن و پيامبر اسلام را، كه در كتب شما موجود است؛ پنهان نكنيد» «وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بآياتِي ثَمَناً قَلِيلاً…»[11] و زماني ميگويد «حق را با باطل نياميزيد، و مشتبه نسازيد و حقيقت را (كه پيامبر بودن محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ باشد چنانكه در تورات آمده) كتمان نكنيد در حالي كه خود ميدانيد (كه محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ پيامبر خاتم است) «وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ».[12]و همچنين در تفسير آية «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»[13] اهل كتاب دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايي در برابر خدا قرار دادند» ميخوانيم كه مراد اين نيست كه اهل كتاب براي دانشمندان خود روزه ميگرفتند و يا نماز ميخواندند، بلكه مراد اينست كه آنها در اثر تحريف, حلال را حرام، و حرام را حلال ميكردند و آنها هم «بي چون و چرا» ميپذيرفتند و عمل ميكردند.»[14] و همچنين قرآن با موارد ديگري از تحريفات اهل کتاب به مبارزه برخاسته است؛ مانند: ردّ تثليت در آيه171 سوره نساء وآيه 73 سوره مائده , رد پسر خدا بودن مسيح و عزير درآيه 30 سوره توبه ، ردّ اينكه يهوديان ابناء خدا و يا اولياء الله هستند در آيه 18 سوره مائده و رد اين كه بهشت منحصر به مسيحيها و يهوديها ميباشد در آيه111 سوره بقره.
3. مقابله با تحريفات اهل كتاب (مخصوصاً يهوديان) نسبت به گفتههاي رسول اكرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ : در چهار آيه از قرآن[15] تصريح شده است كه عدهاي از اهلكتاب، مخصوصاً يهوديان، در گفتهها و سخنان پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز دست به تحريف ميزدند، از جمله ميفرمايد: «گروهي از يهوديان كه خوب به سخنان تو گوش ميدهند، تا دستاويزي براي تكذيب تو بيابند، آنها جاسوسان گروه ديگري هستند كه خودشان نزد تو نيامدهاند، آنها سخنان را از مفهوم اصليش تحريف ميكنند «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ»[16]4. مقابله با تحريفات بصورت غير مستقيم: راه ديگري كه قرآن و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ براي مقابله با تحريفات كتب قبلي پيموده اند اين است كه مستقيماً واقعيّات معارف، و وقايع تاريخي و… را بصورت صحيح بيان نموده است، در نتيجه خود بخود تحريفات كتب قبلي روشن ميشود، (با توجه به اين نكته كه قرآن از دسترس تحريف بدور،[17] و خداوند محافظت آن را از هرگونه تغيير و تحريف تضمين نموده است.)[18]به عنوان نمونه، به يك مورد اشاره ميشود. طبق آيات قرآن[19] بزرگترين افتخار و نقطه قوت در وجود آدم، كه او را به عنوان برگزيده آفرينش ميتوان معرّفي نمود، و بهمين دليل مسجود فرشتگان شد، همان خليفة الله بودن و آگاهي او ازعلم الاسماء و اطلاع از حقايق و اسرار آفرينش و جهان هستي بود، ولي در تورات سرّ بيرون رانده شدن آدم از بهشت را توجه به عمل و دانش و دانستن نيك و بد ميداند[20] و همچنين مقايسه بين آنچه در قرآن و تورات و… در مورد فرشتگان[21] قيامت[22] خلقت حضرت حوّا[23] ذبيح ابراهيم،[24] داستان فرار حضرت يوسف،[25] داستان ايوب،[26] داستان داوود، سليمان، يونس و…[27] آمده، به خوبي تحريف كتب قبلي و مقابلة قرآن با آنها را روشن ميسازد. نتيجه اين كه عمدة تحريفات تورات و انجيل قبل از بعثت، و مقداري بعد از بعثت انجام گرفته است و قرآن و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از طرق مختلف تحريفات را گوشزد نموده اند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، آيتالله مكارم شيرازي، ج 1، ص 189ـ210، ج 19، ص 120ـ303، ج 6، ص 41، 121، 364، 379 و ج 11، ص 28.
2. قرآن و آخرين پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، ص 127ـ132.
3. جزوة كتابهاي عهد عتيق، توفيق كاشاني.
4. تفسير كتاب اعمال رسولان، و.م، ميلر، ترجمة احمد نخستين، تمام كتاب.
پي نوشت ها:
[1] . راغب اصفهاني، محمد، المفردات في غريب القرآن، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوّم، 1404، ص 114.
[2] . خليل بن احمد الفراهيدي، ترتيب كتاب العين، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، چاپ اوّل، 1414 ق.
[3] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب اللاسلاميه، چاپ دهم، 1370، ج 11، ص 28.
[4] . توفيقي كاشاني، جزوة كتاب مقدس مسيحيان، قم مؤسسة امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، ص 7.
[5] . تفسير نمونه، پيشين، ج 11، ص 313.
[6] . ر.ك: جزوة كتاب مقدس مسيحيان، پيشين، ص 52 و ر.ك: و ـ م ميلر، تفسير كتاب اعمال رسولان، ترجمة آقاي احمد نخستين، انتشارات نور جهان، چاپ دوم، 1333.
[7] . تفسير نمونه، پيشين، ج 1، ص 342 و 343 و ر.ك: طبرسي، علي، مجمع البيان، ج 1، ص 310.
[8] . همان، ج 11، ص 313.
[9] . بقره/ 79.
[10] . بقره/ 75.
[11] . بقره/ 41.
[12] . بقره/ 42.
[13] . توبه/ 31.
[14] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج 2، ص 53.
[15] . نساء/ 46، مائده/ 13 و 14، بقره/ 75.
[16] . مائده/ 41.
[17] . فصلت/ 42.
[18] . حجر/ 9.
[19] . بقره/ 30ـ33.
[20] . تفسير نمونه، پيشين، ج 1، ص 189.
[21] . همان، ج 18، ص 177.
[22] . همان، ج 6، ص 379.
[23] . همان، ج 19، ص 381.
[24] . همان، ص 120.
[25] . همان، ج 9، ص 294.
[26] . همان، ج 19، ص 293.
[27] . همان، ج 19، ص 250، ج 47، ص 163.