“رشت بعد از آن که به فرمان شاه عباس اول به پایتختی گیلان ارتقاء یافت، در سایهی موقعیت خاص شهر، که بین خلیج انزلی و درهی سپیدرود واقع است و دروازهی عجم به شمار میرود، بلافاصله اهمیت بسزایی پیدا کرد. در اوایل قرن نوزده، این شهر در حدود شصت هزار نفر جمعیت داشت اما طاعونهای پشت سر هم تعداد جمعیت آن را تا ۲۵ هزار نفر کاهش داد. احداث راهآهن، که بین تهران-رشت طرحریزی شده، بیشک به باز یافتن عظمت دیرین آن کمک شایانی خواهد کرد.
رشت با کوههای پوشیده از درختی که دور شهر را احاطه کرده و بر قلهی بعضی از آنها برف نشسته، منظرهی بسیار باشکوه و خیالانگیزی دارد. ساختمان خانهها با آجر پخته ساخته شده و پوشش آنها از سفال سبز رنگ است. باغهای بزرگ و درختان فراوان، که اغلب بهصورت خودرو هستند، چهرهی دلباز و باصفایی به شهر میدهند که با منظرهی بسیاری از شهرهای مشهور دیگر فرق دارد. هیچ بنای بزرگی در این شهر نیست؛ حتی مسجدها هم به سبک معماری کاملاً ابتدایی ساخته شده است. کاخ پهناور حاکم، که مقابل یک میدان بزرگ پرچمنی واقع شده، مشخصهی چشمگیر خاصی ندارد. ولی سر در حمامها که با نقش و نگار عجیب زینت یافته تا حدی معرف ذوق ایرانیها دربارهی هنرهای زیبا است.
بازار سرپوشیده نیست. شاخ و برگ درختان یا حصیرهایی که از بالای راهرو آویختهاند نسبتاً جلوی تابش تند خورشید را میگیرد. بازاریها چهارزانو – که نحوهی خاص نشستن ایرانیها است – بدون کوچکترین سر و صدایی برای جلب مشتری، ساکت و آرام در دکان خود به انتظار خریدار مینشینند. در این مغازههای تنگ و کوچک، هر نوع محصول ایرانی و تعدادی جنس اروپایی پیدا میشود. در بعضی از دکانهای محقر نمونههای اعلایی از پردههای «گلدوزی» را، که فقط زنهای رشتی بافتن آن را بلد هستند، به معرض فروش گذاشتهاند.
سر هر چهارراه بساط پلوآشپزها، با کاسههای لبنیات و تخممرغهای رنگ شده، دایر است. حفظ نظم و امنیت بازار بر عهدهی دوازده نفر طالشی است. آنها با لباسهای کهنه و تفنگهای چخماقی در جایگاه مخصوصی متمرکز هستند. تعداد کاروانسراها زیاد و حیاط آنها از همه جا تماشاییتر است. چون همیشه انبوهی از مسافران، کاروانها، چاروادارهای ترک، عرب و فارس یا مردم بیکارهی کوچه و بازار به آن جاها سر میزنند که خبری کسب یا شایعهای پخش کنند.
رشت انبار کالاهایی است که از اروپا به ایران یا برعکس فرستاده میشوند. تجارت عمدهی این شهر ابریشم خام است که در گذشته به مقدار بسیار زیاد در گیلان تولید میشد. ولی امروزه این صنعت در حال رکود و زوال کامل است. ناخوشی کرم ابریشم در گیلان مثل آفتی بود که در چند منطقهی تاکخیز فرانسه به جان تاکستانها افتاد. اکنون میزان تولید ابریشم به نسبت حیرتآوری پایین آمده است…”
گیلان قدیم