در مقاله
شماره قبل، به اهمیت تولید علم و تعریف آن و همچنین کلاس های درس و تولید علم
پرداخته شده است. در این مقاله به راه کارهای بهره گیری بهتر از کلاس درس و …
پرداخته می شود. اگر نظرات خود را مطرح کنید خوشحال می شویم.
راهکارهای بهره
گیری بهتر از کلاس درس:
نکاتی که در ادامه
ذکر میشود.
مطالبی در جهت
بارور کردن کلاس درس است، قطعا بسیاری از دانشجویان که کلاسهایی را گذراندهاند.
به برخی از این امور توجه داشته، و نتایج آنها را لمس کردهاند. بازگویی آنها برای
توجه به نقش آنها در
مسئله
تولید علم است.
که رعایت این
نکات موجب
بهرهمندی بیشتر از کلاس درس، و در نتیجه بارور کردن درخت علم میشود:
1- تلاش
هماهنگ با استعداد
خداوند گوهر
استعداد افراد را گوناگون آفریده است،
هر کس در زمینه و
رشتهای استعداد دارد. و تلاش او نیز باید در همان رشته باشد. وگرنه تلاش او
نتیجهای را که سزاوار است، نخواهد داشت. چنانکه میبینیم
فارغ
التحصیلان رشتههای
مختلف علمی
زیادند. ولی فقط عده کمی از آنها در رشته تحصیلی
خود
حرفی برای گفتن
دارند. و
قدم به راههای نرفته میگذارند
و عموما حرف دیگران
را -بصورت
مستقیم یا تألیفی-
نقل میکنند.
لذا
در بسیاری از
کتابها و مقالات که منتشر میشود،
آثار دیگران را
میتوان دید بدون این که نوآوری و ابتکار جدید و نتیجهای متفاوت گرفته شده باشد.
اگر هر کس دل به
نقشی ببندد که یاقوت استعدادش برای آن
صیقل
خورده، و قدم در راهی نهد که پای رفتن آن را دارد، قطعا خواهد درخشید.
و قدمها تا پایان راه او را همراهی میکنند.
میتوان گفت: یکی
از علل این
گمراهی
علمی
آن
است که؛ دانشجویان
در زمان انتخاب رشته، از
مجموعه
رشتههای تحصیلی
اطلاع چندانی ندارند. و بدون تحقیق گام در مسیری مینهند
که از باروری استعداد خود در آن رشته تحصیلی خبری ندارند.
درحالیکه
ممکن است استعدادی عظیم، در زمینه علمی دیگری داشته باشند. زیرا چنین نیست که عموم
انسانها یا برای درس خواندن استعداد دارند یا ندارند. بلکه ممکن است استعدادها
متفاوت باشد. و
خطوط
تقسیمی
نیز بین دانش طلبان حاکم باشد.
و کسی در زمینهای
استعداد داشته باشد و دیگری در رشتهای دیگر. چنانکه از پیامبر اسلام (صلی
الله علیه و آله و سلم)
نقل شده
«الناس
معادن کمعادن الذهب و الفضه» (من لا یحضره الففیه، ج 4) که این به یقین
بعنوان تمثیل است. یعنی اگر کسی در معدن نقره، به دنبال طلا باشد. یقینا از عمر
خود استفاده مطلوب
نمیکند.
هر چند در آن رشته صاحب مدرک شود.
گاهی، کسانی با
تشویق و ترغیب دیگران انتخاب رشته میکنند. یا به عواقب شغلی آن توجه
میکنند،
در حالیکه از خود غافل هستند.
برای حل این مشکل،
انسان یا خود باید از استعداد خود پرده بردارد، و از علوم دیگر نیز مطلع باشد. یعنی
موضوعات و مسائل مختلف را به فکرش ارائه کند. تا کارآیی او در هر زمینه که بهتر
است، شناسایی شود. مثلا جوانی که انتخاب رشته یا شغل میکند،
شغلها و رشتههای مختلف به او معرفی گردد. و محروم کردن از شناخت حتی یک رشته علمی
بمعنی احتمال کور کردن استعداد او است. و یا از راه مشاوره با متخصصین علوم راه
صحیح تحصیلی و تعلم خود را پیدا کند.
یکی از مقدمات تولید
علم، و عوامل نهضت نرم افزاری این است که موقعیتی فراهم شود که طالبان دانش، با
اطلاع کامل از علوم و فنون مختلف، و با چشمی
باز
پایههای سرنوشت خود
را بنا کنند.
چرا که تحصیل
فقط چهار پنج سال دانشگاه نیست. بلکه راهیابی به دانشگاه، بمنزله انتخاب مسیر برای
تمام عمر علمی است. چرا که از نظر دین ما اصلاً فارغ التحصیل نداریم و فارغ التحصیل
شدن انسان همزمان با فراغت از دنیا است.
2-
تعداد واحدها و کلاسهایی که انتخاب میشود
باید به
اندازهای که وقت
و امکانات، مجال
مطالعه و
تحقیق در اطراف آن موضوع
را میدهد،
کلاس
و واحد
برداشته شود.
کلاسها بقدری نباشد که دانشجو، از مطالعه آنها عاجز بماند.
و بجای اینکه به
کمیت تعلم و افزودن واحدهای پاس شده بپردازیم، به کیفیت بیاندیشیم.
در حالات صاحب
معالم میگویند روزی به استاد گفتند: برای ما فقط تا دوشنبه درس بگویید تا بقیه
هفته را تحقیق کنیم. همکلاسیها
خندیدند. ولی استاد گفت: راه همین است
و در نهایت همو از
نخبگانی شد که کتابش سالها جزو کتب درسی حوزههای عملیه بوده و هست.
3-
انتخاب واحدهای تا حد امکان همگون
نحوه انتخاب
کلاسها یا واحدهای درسی طوری باشد که موجب گسستگی ذهن نشود. یعنی واحدهایی که موضوع
مشترک یا نزدیکی دارند با هم گرفته شود. تا ذهن انسان با انسجام بیشتری، موضوع را
حلاجی کند. و نیز ماندگاری این مطالب همگون در ذهن بیشتر است. در مورد مطالعه نیز
گفته میشود: سعی کنید یک مطلب را دنبال کرده و مطالعه شایستهای انجام دهید و از
شاخهای به شاخه دیگر پریدن ثمره چندانی ندارد.
حل این مشکل با
همکاری مراکز آموزشی ارائه کننده واحدها، و نیز خود دانشجویان ممکن است.
4-
بهره-گیری از فکر خود
تعمق و تفکر روی
مطالبی که در کلاس ارائه میگردد،
یکی از راههای توسعه
علمی است.
ذهن انسان خود
کتابخانهای سیار است که میتواند
با حلاجی
و درک صحیح و بررسی موضوع، بسیاری از اشکالات را حل کند.
شاید یکی از عللی که موجب کشیده شدن جامعه علمی، به کندی در تولید شده اساتید
بودهاند. زیرا معمولا در مطالب و کنفرانسهایی که از دانش پژوهان خواسته میشود.
سوال میکنند که مطالب را از کدام مرجع و کتب نقل کردید؟
و یا برای
بررسی چند و چون یک مقاله ابتدا به مراجع و منابع آن نظر میکنند. که البته برای
اطلاع از وسعت تحقیق و تلاش دانشجو لازم است. اما هرگز نمیپرسند چند ساعت روی این
مطلب فکر کردهاید؟ و چه نوآوری و ابتکاری در مقاله شما وجود دارد؟ این خود طالب
علم را بیشتر به کتابخانه عمومی سوق میدهد تا تفکر و کتابخانه درونی، لذا است که
تحقیقات ما اکثرا کتابی است و ما غالبا کتابخور شدهایم تا متفکر، و کلاسهای
تندخوانی رواج دارند. اما از کلاسهای روش تفکر و خلاقیت خبری نیست.
اگزیستانسیالیستها و
پوزیتویستها
هر
دو، در این مسئله متفق بودند که؛ چرا ما در فلسفه به جای هستی شناسی، آراء دیگران
را شناسایی میکنیم. بیاییم خود هستی را بشناسیم. (درسهای تاریخ فلسفه غرب،
مصطفی ملکیان، جلد 4 ص 74) گذشته از صحت و سقم این مطلب؛ این واقعیتی است که
از تفکری که این همه در قرآن از آن یاد شده، چقدر بهرهمند
هستیم. و نمیپرسیم چرا احادیث معصومین بهترین عبادتها را تفکر میدانند؟
کوته سخن این که؛
فکر انسان کمتر از استاد و کتاب بیرون نیست. قصد این نیست که استاد و تفکر را در
عرض هم بدانیم. بلکه میگوییم چرا فقط از یک راه سراغ علم میرویم؟ آیا تا بحال
مطلبی را در داخل ذهن پرورانده و تولید کردهایم؟ مگر راه تولید علم غیر از این
است؟ مگر این همه علوم مختلف محصول افکار اندیشمندان نیست؟ چرا ما تا آخر عمر جیره
خوار باشیم؟ مگر دانشمندان بزرگی مانند بوعلی و صدرالدین شیرازی هر چه داشتند از
استاد گرفتند؟ درباره بوعلی میگویند: نه استاد داشت و نه شاگرد. استاد نداشت،
زیرا کسی نبود که بوعلی در عرض مدتی کم هر چه در چمبه داشت بیرون نکشد. و شاگرد
نداشت زیرا کسی نبود که حرفهای او را بفهمد. صدرالدین
شیرازی
نیز بزرگترین ثمرات
علمی خود را در تنهایی به بارآورد.
چرا ما از مزرعهای که بطور مساوی بین همه تقسیم شده، محصول برداشت نکنیم؟ چرا
دیگران تولید کنند و ما مصرف کننده باشیم؟ چرا بهره نمیبریم از آنچه که کانت آن را
یکی از بزرگترین مخلوقات خدا میداند و به وصیت خود آن را روی قبرش حک میکنند.
یکی از نشانههای عدم باروری ذهن علمی جامعه ما، شاهراه ترجمه و واردات علوم غربی
است. که بصورت راه یکطرفه است هر روز شاهد ترجمههای رنگ به رنگ در پشت ویترینهای
کتابفروشیها هستیم. و زمانی این مشکل حل خواهد شد، که نویسنده و متفکر ارج و ارزش
بیشتری نسبت به مترجم داشته باشد.