1. خداوند حکیم ، در عالم خلقت برای هر موجودی غایاتی تعیین نموده که همگی در طول هم قرار داشته در نهایت به یک غایت اصلی می رسند. لذا تا اوّلین غایت حاصل نشده دومی تحقّق نخواهد یافت و تا دومی حاصل نشده سومی محقّق نمی شود. و به همین ترتیب تا تمام این غایات تحصیل نشده اند رسیدن به غایت نهایی ممکن نیست. البته باید توجّه داشت که این غایات چیزی ورای وجود خود آن موجود نیستند. اینها در واقع مقاطع وجودی خود آن موجودند که باید یکی بعد از دیگری طی شوند تا آن موجود به کمال حقیقی خود که برترین مرتبه ی وجود اوست بار یابد.
2. سعادت یک موجود نیز چیزی نیست جز تحصیل این غایات و کمالات وجودی. لذا هر موجودی به هر مقدار که غایات و کمالات وجود خود را دارا شود به همان اندازه نیز سعادتمند خواهد بود. و سعادت نهایی برای هر موجودی در رسیدن به برترین رتبه ی وجودی خویش است. و برترین رتبه ی وجودی انسان ، مقام رفیع عبودیّت محض برای الله تعالی است. یعنی رسیدن به مقام فناء مطلق و بقاء بالله ؛ یعنی جز خدا ندیدن و بریدن از هر چه غیر خداست ؛ حتّی بریدن از خود و بلکه بالاتر بریدن از همین بریدن هم ، که از آن تعبیر می کنند به فناء از فناء. و فنا و عبودیّت بر سه گونه است: فناء و عبودیّت در افعال ، فناء و عبودیّت در صفات روحی ، فناء و عبودیّت در ذات.
3. به یقین بهشت نیز یکی از غایات وجود آدمی است که باید آن را تحصیل نمود. امّا برای بهشت نیز مراتبی است که برخی از آنها از غایات میانی و یکی از آنها غایت نهایی و سعادت مطلق است.
پایین ترین رتبه ی بهشت ، جنّت اعمال است ؛ که غایت عمل صالح آدمی است. روشن است که این بهشت نیز بسته به خلوص و عظمت عمل درجاتی دارد. برترین مرتبه ی این بهشت از آن چهارده معصوم است که صاحب برترین اعمال بوده هیچ گونه فاعلیّت مستقلّی برای غیر خود قائل نبودند. لذا عملشان فعل خدا و جوارحشان ، مجرای فعل خدا بود.
از اینرو ختم الانبیاء(ص) فرمودند: « ضربت علی ابن ابی طالب (ع) در روز خندق افضل است از جمیع عبادات ثقلین (جنّ و انس ) » آنچه در ظاهر آیات قرآن کریم بیشتر به چشم می خورد توصیف این بهشت است. چرا که این بهشت پر جمعیّترین مرتبه ی بهشت است. و تا این مرتبه تحصیل نشده مراتب بالاتر بهشت حاصل نخواهد شد.
مرتبه ی بالاتر بهشت ، جنّت صفات است. این بهشت نیز غایت اوصاف و ملکات حسنه می باشد که در کمتر کسی یافت می شوند. اوصافی چون عدالت پایدار ، تقوای مداوم ، عفّت مستمرِّ ، شجاعت دائمی و… که بروز موقّتی آنها از بسیاری کسان دیده می شود ولی در کمتر کسی حالت ملکه به خود گرفته اند. عالیرین مرتبه ای این بهشت نیز از آن چهارده معصوم می باشد که تمام اوصاف حمیده را در یک صفت به نام عصمت جمع نموده اند.
امّا بالاترین مرتبه ی بهشت که سعادت نهایی و نهایت سعادت می باشد ، بهشت ذات است ؛ که آن نیز غایت ذات انسان است. از این مرتبه با عناوینی چون جنّت اسماء ، جنّت لقاء ، جنّت فناء ، جنةالله و … نیز یاد می شود. اشاره به این بهشت است کلام خداوند متعال که می فرماید: « یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (27) ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً (28) فَادْخُلی فی عِبادی (29) وَ ادْخُلی جَنَّتی ـــــــــ تو اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است. پس داخل شو در زمره ی بندگانم. و در بهشتم خودم وارد شو! » (سوره الفجر )
آنان که وارد این بهشت شوند تمام هستی زیر پای آنهاست و اینان در تمام مراتب بهشت ، متناسب با همان مرتبه حضور خواهند داشت. اینان نه در بهشت که صاحبان بهشت و ولی نعمت اهل بهشتند. اینان کسانی هستند که خداوند متعال فراتر از عمل و خُلقیّاتشان ، ذاتشان را به بندگی خویش پذیرفته است. لذا اینان در تمام مراتب وجودی خویش عبد محض خدایند. همچو مریم عذرا که خداوند متعال در همین دنیا ذات او را پذیرفت و در همین دنیا بهشت را ارزانی او ساخت و کارش به جایی رسید که خدایش پیامبر خویش را خادم او ساخت. « فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ . ـــــــــــ خداوند، او ( مریم ) را به طرز نیکویى پذیرفت ؛ و به طرز شایسته اى، (نهال وجود) او را رویانید(و پرورش داد) ؛ و کفالت او را به«زکریا» سپرد. هر زمان زکریا وارد محراب او مى شد ، رزق مخصوصى در آن جا مى دید. از او پرسید: «اى مریم! این از کجا به تو رسیده است؟!» گفت:«این از سوى الله است. همانا الله به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مى دهد.»» (آل عمران:37) بالاترین مرتبه ی این بهشت نیز از آنِ چهارده معصوم است که در تمام عوالم وجود سرور و سالار جمیع مخلوقاتند.
4. عالم آخرت گرچه جای تکامل اختیاری به معنی دنیوی آن نیست ، ولی در آن نیز یک نحوه تکامل وجودی به نحو رجوع از ظاهر به باطن موجود است ؛ که عرفا آن را تجدّد امثال گفته اند. لذا دو گروه از اهل جهنّم ( اهل جهنّم اعمال و اهل جهنّم صفات) بعد از مدیدی تحمّل عذاب به باطن خود بازگشته از جهنّم خلاص می شوند. اهل جهنّم اعمال ابتدا به صفات خود باز می گردند و چون رذائل آنها در حدّ ملکه ی راسخه نیست ، منطقه ی صفات را بهشت می یابند ؛ در این هنگام اعمال خیر دنیایشان جلوه می کند؛ و اینها به بهشت اعمال داخل می شوند . امّا اهل جهنّم صفات ابتدا از دوزخ صفات به ذات خود سفر کرده از دور فطرت الهی خود را ملاقات می کنند ، در این هنگام صفاتشان آب فطرت یافته جهنّم صفاتشان بی فروغ می شود ولی همچنان خاکستر گرم آن به صورت جهنّم اعمال باقی می ماند تا سر آخر آن نیز خاموش گشته شخص خود را در بهشت اعمال می بیند. امّا اهل جهنّم ذات تا ابد در جهنّم ذات خویش معذّبند و خلاصی نخواهند داشت چرا که ذاتشان عین آتش سوزان است. اینها سران کفر و هیزم آتشند. « إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّار. ــــــــــ کسانى که کافر شدند، ثروتها و فرزندانِ نمى تواند آنان را از(عذابِ) خداوند باز دارد ؛ در حالی که آنان خود ، هیزم آتشند. » (آل عمران:10)
اهل بهشت اعمال نیز به مرور از ظاهر به باطن رجوع کرده حقیقت اعمال خود را که همان کمال صفاتی است ملاقات می کنند. همینطور اهل جنّت صفات به ذات خود بار یافته ذاتی را که منشاء صفات بود مشاهده می نمایند. )
2. سعادت یک موجود نیز چیزی نیست جز تحصیل این غایات و کمالات وجودی. لذا هر موجودی به هر مقدار که غایات و کمالات وجود خود را دارا شود به همان اندازه نیز سعادتمند خواهد بود. و سعادت نهایی برای هر موجودی در رسیدن به برترین رتبه ی وجودی خویش است. و برترین رتبه ی وجودی انسان ، مقام رفیع عبودیّت محض برای الله تعالی است. یعنی رسیدن به مقام فناء مطلق و بقاء بالله ؛ یعنی جز خدا ندیدن و بریدن از هر چه غیر خداست ؛ حتّی بریدن از خود و بلکه بالاتر بریدن از همین بریدن هم ، که از آن تعبیر می کنند به فناء از فناء. و فنا و عبودیّت بر سه گونه است: فناء و عبودیّت در افعال ، فناء و عبودیّت در صفات روحی ، فناء و عبودیّت در ذات.
3. به یقین بهشت نیز یکی از غایات وجود آدمی است که باید آن را تحصیل نمود. امّا برای بهشت نیز مراتبی است که برخی از آنها از غایات میانی و یکی از آنها غایت نهایی و سعادت مطلق است.
پایین ترین رتبه ی بهشت ، جنّت اعمال است ؛ که غایت عمل صالح آدمی است. روشن است که این بهشت نیز بسته به خلوص و عظمت عمل درجاتی دارد. برترین مرتبه ی این بهشت از آن چهارده معصوم است که صاحب برترین اعمال بوده هیچ گونه فاعلیّت مستقلّی برای غیر خود قائل نبودند. لذا عملشان فعل خدا و جوارحشان ، مجرای فعل خدا بود.
از اینرو ختم الانبیاء(ص) فرمودند: « ضربت علی ابن ابی طالب (ع) در روز خندق افضل است از جمیع عبادات ثقلین (جنّ و انس ) » آنچه در ظاهر آیات قرآن کریم بیشتر به چشم می خورد توصیف این بهشت است. چرا که این بهشت پر جمعیّترین مرتبه ی بهشت است. و تا این مرتبه تحصیل نشده مراتب بالاتر بهشت حاصل نخواهد شد.
مرتبه ی بالاتر بهشت ، جنّت صفات است. این بهشت نیز غایت اوصاف و ملکات حسنه می باشد که در کمتر کسی یافت می شوند. اوصافی چون عدالت پایدار ، تقوای مداوم ، عفّت مستمرِّ ، شجاعت دائمی و… که بروز موقّتی آنها از بسیاری کسان دیده می شود ولی در کمتر کسی حالت ملکه به خود گرفته اند. عالیرین مرتبه ای این بهشت نیز از آن چهارده معصوم می باشد که تمام اوصاف حمیده را در یک صفت به نام عصمت جمع نموده اند.
امّا بالاترین مرتبه ی بهشت که سعادت نهایی و نهایت سعادت می باشد ، بهشت ذات است ؛ که آن نیز غایت ذات انسان است. از این مرتبه با عناوینی چون جنّت اسماء ، جنّت لقاء ، جنّت فناء ، جنةالله و … نیز یاد می شود. اشاره به این بهشت است کلام خداوند متعال که می فرماید: « یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (27) ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً (28) فَادْخُلی فی عِبادی (29) وَ ادْخُلی جَنَّتی ـــــــــ تو اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است. پس داخل شو در زمره ی بندگانم. و در بهشتم خودم وارد شو! » (سوره الفجر )
آنان که وارد این بهشت شوند تمام هستی زیر پای آنهاست و اینان در تمام مراتب بهشت ، متناسب با همان مرتبه حضور خواهند داشت. اینان نه در بهشت که صاحبان بهشت و ولی نعمت اهل بهشتند. اینان کسانی هستند که خداوند متعال فراتر از عمل و خُلقیّاتشان ، ذاتشان را به بندگی خویش پذیرفته است. لذا اینان در تمام مراتب وجودی خویش عبد محض خدایند. همچو مریم عذرا که خداوند متعال در همین دنیا ذات او را پذیرفت و در همین دنیا بهشت را ارزانی او ساخت و کارش به جایی رسید که خدایش پیامبر خویش را خادم او ساخت. « فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ . ـــــــــــ خداوند، او ( مریم ) را به طرز نیکویى پذیرفت ؛ و به طرز شایسته اى، (نهال وجود) او را رویانید(و پرورش داد) ؛ و کفالت او را به«زکریا» سپرد. هر زمان زکریا وارد محراب او مى شد ، رزق مخصوصى در آن جا مى دید. از او پرسید: «اى مریم! این از کجا به تو رسیده است؟!» گفت:«این از سوى الله است. همانا الله به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مى دهد.»» (آل عمران:37) بالاترین مرتبه ی این بهشت نیز از آنِ چهارده معصوم است که در تمام عوالم وجود سرور و سالار جمیع مخلوقاتند.
4. عالم آخرت گرچه جای تکامل اختیاری به معنی دنیوی آن نیست ، ولی در آن نیز یک نحوه تکامل وجودی به نحو رجوع از ظاهر به باطن موجود است ؛ که عرفا آن را تجدّد امثال گفته اند. لذا دو گروه از اهل جهنّم ( اهل جهنّم اعمال و اهل جهنّم صفات) بعد از مدیدی تحمّل عذاب به باطن خود بازگشته از جهنّم خلاص می شوند. اهل جهنّم اعمال ابتدا به صفات خود باز می گردند و چون رذائل آنها در حدّ ملکه ی راسخه نیست ، منطقه ی صفات را بهشت می یابند ؛ در این هنگام اعمال خیر دنیایشان جلوه می کند؛ و اینها به بهشت اعمال داخل می شوند . امّا اهل جهنّم صفات ابتدا از دوزخ صفات به ذات خود سفر کرده از دور فطرت الهی خود را ملاقات می کنند ، در این هنگام صفاتشان آب فطرت یافته جهنّم صفاتشان بی فروغ می شود ولی همچنان خاکستر گرم آن به صورت جهنّم اعمال باقی می ماند تا سر آخر آن نیز خاموش گشته شخص خود را در بهشت اعمال می بیند. امّا اهل جهنّم ذات تا ابد در جهنّم ذات خویش معذّبند و خلاصی نخواهند داشت چرا که ذاتشان عین آتش سوزان است. اینها سران کفر و هیزم آتشند. « إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّار. ــــــــــ کسانى که کافر شدند، ثروتها و فرزندانِ نمى تواند آنان را از(عذابِ) خداوند باز دارد ؛ در حالی که آنان خود ، هیزم آتشند. » (آل عمران:10)
اهل بهشت اعمال نیز به مرور از ظاهر به باطن رجوع کرده حقیقت اعمال خود را که همان کمال صفاتی است ملاقات می کنند. همینطور اهل جنّت صفات به ذات خود بار یافته ذاتی را که منشاء صفات بود مشاهده می نمایند. )