جامع احاديث شيعه ،امتيازها و ضعف ها (1)
جامع احاديث شيعه ،امتيازها و ضعف ها (1)
چکيده :
«جامع احاديث شيعه »مجموعه حديثي ارزشمند است که با ابتکار و نطارت آيت الله بروجردي (قده )و به کوشش بيست تن از شاگردان ايشان به ويژه آيت الله معزي ملايري (قده)تأليف شد و گرد آوري آن بر اساس انديشه ها و دقت هاي اصولي شکل گرفت و از مسامحه هاي خاص اخباريگري به دور ماند . با اين حال ،پس از رحلت آيت الله بروجردي مورد بي مهري قرار گرفت .همين مسئله انگيزه نگارش اين نوشتار را پديد آورد تا با تبيين ويژگي هاي شگرف و امتيازات فراوان و روش کار و بهره گيري از آن ،قدمي در معرفي اين اثر بزرگ برداريم و با شمارش موارد ضعف و کاستي ،زمينه بالندگي هر چه بيشتر را فراهم سازيم و البته در اين نوشتاراز بيان تاريخچه نگارش و زحماتي که آيت الله بروجردي و شاگردان در تأليف وتحقيق آن داشتند،غافل نبوده ايم .
کليد واژه ها :آيت الله بروجردي ،جوامع حديثي ،جامع احاديث شيعه ،دقت اصولي ،جامعيت .
مقدمه
1.نگارش مجمو عه هاي حديثي
و قال امير المؤمنين (ع)من مات و ميراثه الدفاتر و المحابر و جبت له الجنة،(1)
کسي که دفترها و مرکب ها ميراث بعد از او باشند ،بهشت بر او واجب مي شود.
اين حديث و ده ها و بلکه صدها حديث مانند آن ،که مداد علما را تا اوجي بالاتر از خون شهدا مي برد ،کافي بود تا شاگردان ائمه (ع)را به نگارش و ضبط احاديث وادارد و البته اصول چهارصد گانه و مصنفات گواه روشني بر اين واقعيت است .اين اصول و کتب به اندازه اي از کثرت و فراواني برخوردار بودند که افرادي مانند نجاشي و شيخ (قده )را به نگارش کتاب هاي رجالي و فهرست وادارند .
نگارش اصول و کتب حديثي در دوره هاي آغازين ،اغلب خالي از هر نوع تبويب منظم و فقهي بود . از سوي ديگر ،نگارش و تدوين احاديث ،به مرور زمان توسعه يافت و همراه و همدوش توسعه علوم اسلامي وافزايش مشتاقان معارف ناب محمدي (ص)که از غير خانه اهل بيت او (ع)ساطع نبود ،نياز به تدوين مجموعه هاي کامل تري داشت که تحقيق و بررسي احاديث را سهل تر گرداند و آنها را در دسترس قرار دهد ؛زيرا پرواضح است که مراجعه به چهارصد اصل براي يافتن تمام احاديث مربوط به يک فرع فقهي ،کاري بس دشوار وچه بسا نشدني است .
نتيجه اين خيزش علمي ،ظهور کليني (قده )(وفات 329ق)بود که کتاب کافي را پديد آورد .شکوه کافي در تبويب منظم ،بديع و خيره کننده آن بر اساس مسائل فقهي از يک سو و اعتبار رواياتش از سوي ديگر است . بعد از ايشان شيخ صدوق(قده )(م381ق)اقدام به جمع آوري احاديث فقهي مورد قبول خود کرد
و آن را مانند رساله اي عمليه قرار داد تا مردم در هر جا و مکان ،بدون مراجعه به فقيه ،نظر امام (ع)را از آن جويا شوند .در دوره بعد از صدوق (قده)،شيخ طوسي (قده)(م460ق)با دو کتاب حديثي تهذيب الاحکام و استبصاردرخشيد .تفاوت کار شيخ با دوکتاب قبلي ،درتعمد نويسنده در جمع آوري روايات متعارض ،نهفته است .شيخ کوشيد تا بايافتن توجيهاتي براي حل اين تعارض ها ،شيعه را از اتهام آشفتگي روايات نجات بدهد.
پس از آن در قرن يازدهم ،در دوره حکومت صفويه و نفوذ علماي اسلام در دربار ،مهم ترين جوامع حديثي به رشته تحرير در آمد .بزرگترين دايرةالمعارف حديثي ،شيعه به نام بحار الانوار علامه مجلسي (م1110ق)نوشته شد.اين دايرةالمعارف حديثي ،به قصد و حفظ احاديث شيعه ،به رشته تحرير در آمد ودر مسائل فقهي تنها ابواب صلات و طهارت به طور مبسوط و گسترده و بقيه ابواب به طور اجمالي وگذرا ذکر شد ،گذشته از اينکه بناي مؤلف بر استفاده کردن از کتب اربعه نبود .(2)
مجموعه روايي «وافي»نوشته فيض کاشاني (قده)(م1091ق)،يکي ديگر از سه اثر نوشته شده در اين دوره است .فيض نگارش اين اثر را با دو انگيزه شاخص شروع کرد:اول ،برطرف ساختن ضعف تبويت کتب اربعه که گاه فقيه را دچار اشتباه مي کند .دوم آسان کردن دسترسي به کتب اربعه با جمع آوري تمام احاديث آنها به همراه توضيح وشرح مختصر روايات.
سومين مجموعه روايي ،به همت توضيح محدث کبير شيخ محمد بن حسن معروف به حر عاملي (قده)(م1104ق)به نام «تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة»جمع آوري شد.اين اثربهترين کتاب حديثي فقهي است که قبل از دهه هاي اخير نوشته شده است .مهم ترين و يژگي هاي آن ،تبويت روايات بر اساس فروع فقهي و جامعيت آن نسبت به احاديث کتب اربعه و ساير کتب مورد وثوق علماست.
عالم جليل القدر ميرزا حسين بن محمد تقي نوري (م1320ق)نيز حدود صد سال پيش ،کتاب «مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل »را نوشت و آن دسته از روايات فقهي را که صاحب وسائل به جهت ضعف يا غفلت نياورده بود،جمع آوري کرد.
در دوره اخير «جامع احاديث شيعه »نوشته آيت الله العظمي بروجردي (قده)مرجع عالي قدر تشيع وگروه زيرنظر ايشان ،کامل ترين ،دقيق ترين ،بديع ترين و زيباترين مجموعه روايات فقهي است که تاکنون به رشته تحرير درآمده ودر دسترس اهل تحقيق قرار گرفته است.در اين نوشته کوشيده ايم تا خوانندگان را باانگيزه وروند تأليف آن آشنا سازيم وويژگي ها وامتيازات کتاب وروش کار با آن را توضيح دهيم .
2.انگيزه معرفي جامع احاديث شيعه
جامع احاديث الشيعه کتابي نيست که به آساني بتوان از عهده توصيف آن برآمد .کسي که با اين کتاب انس و خلوتي داشته باشد،با لطايف و زيبايي ها و امتيازات شگرف آن آشنا خواهد شد.يکي از توفيقات نگارنده ،آشنايي با اين کتاب وانس با آن بوده است .بعد از اين آشنايي پر ثمر ،بي اعتنايي حوزه به آن ،به مسئله آزار دهنده اي تبديل شد واز فراموش شدن اثري که آيت الله بروجردي آن را حاصل عمر خود مي دانست ،شگفت زده شدم .از همين رو ،تصميم گرفتم در اين مقاله ضمن معرفي وبيان ويژگي ها وامتيازات آن نسبت به ساير کتب حديثي خصوصاً وسائل الشيعه ،روش کار با آن را توضيح دهم ؛زيرا اين کتاب با دقت خاص اصوليان وبه سبک تخصصي واجتهادي نوشته شده است وهمين حسن وکمال ،کار با آن را قدري دشوار کرده است ؛زيرا لطايف و رموزي در آن است که اگر براي خواننده بيان نشود ،باسؤالات بي پاسخ بسياري مواجه خواهد شد.البته در مقدمه اين اثر 31جلدي،اين نکته ها به اجمال بيان شده است واين اجمال به گونه اي نيست که بتواند عموم خوانندگان را راضي کند وبا روش نگارش چنين مجموعه عظيمي آشنا سازد.
الف)سير تدوين جامع احاديث شيعه
1.تهذيب وسائل الشيعه
1-1.تاريخ پيدايش انگيزه نگارش
آيت الله بروجردي (قده)بعد از وفات مرحوم آخوند خراساني ،صاحب کفاية(قده)،نجف را ترک کرد وبه بروجرد رفت وخوان علم ودانش را درآن منطقه گسترد .دراين دوره بود که او به کاستي هاي وسائل الشيعه پي برد وفکر تهذيب وپيرايش آن در ذهنش جوانه زد:
من از ابتداي شروع به درس در بروجرد ،به دو نکته توجه کردم و آن اينکه در کتاب وسائل ،که يکي از ابزار اوليه براي هرفقيه است ،روايات چه از نظر موضوع بندي وتبويب وچه از نظر تقطيعات وچه از نظر اشاراتي که درپايان هر باب به روايات مذکور در ابواب ديگر شده است وچه از نظر سند ،تنقيح نشده ومورد دقت لازم قرار نگرفته است…
بنابراين توجه به نواقص وسائل سابقه درازي درتفکرات ايشان داشته وبه مرور زمان رشد يافت ؛تا اينکه پس از ورود به قم واستقرار برکرسي مرجعيت ،زمينه هاي لازم براي تحقق وعينيت بخشيدن به اين آرزوي ديرين فرآهم
آمد .
2-1.طرح بحث با شاگردان
در سال 1370ق/1329ش روزي در اثناي درس ضمن قرائت احاديث از روي کتاب شريف وسائل الشيعه ،به حديثي درباب «جواز صلاة الرجل وإن کانت المرأة قدامه أو خلفه أو إلي جانبه وهي لاتصلي ولو کانت جنباًأو حائضاًوکذا المرأة»(3)
رسيدند که به سبب تقطيع درچند باب ذکر شده بود .ايشان به اين مناسبت فرمودند:
مرحوم شيخ حر عاملي بسيار زحمت کشيد تا چنين کتابي را به جاي گذاشت وکار رابر مجتهد مستنبط بسي آسان کرد ،لکن ماهم به سهم خود بايد روش عالمان سلف را پي گيري و زحمات آنان را تکميل کنيم.
3-1.توضيح تفصيلي نواقص ومعايب «وسائل الشيعه»
ايشان در توضيح تفصيلي نواقص و معايب وسائل الشيعه افزودند :نقايصي چند از جهت تقطيع احاديث وغير آن درکتاب وسائل الشيعه وجود دارد که اگر آنها را رفع کنيم ،در امر استنباط واجتهاد بهتر و سريع تر پيش مي رويم .آن نقايص از اين قرارند:
1.صاحب وسائل به سبب تقطيع احاديث ،ناچار سند آنها را نيز تکرار کرده وهمين مسئله باعث افزايش کاذب حجم کتاب شده است .
2.در موارد زيادي ،احاديث سندهاي متعددي دارند.از اين رو ،او بايد با هر تقطيع ،همه اسناد را تکرار مي کرد ،ولي ايشان با هر قطعه از روايت ،تنها يکي از سندها را آورده است .در نتيجه ،خواننده متوجه فراواني اسناد حديث نمي شود ؛در حالي که اگر از اسناد آن آگاه مي شد ،شايد به جهت مستفيض شدن روايت ،نيازي به بررسي سندي يا کارهاي مشابه پيدا نمي کرد.
3.در اثر تقطيع ،روايات تکه تکه شده اند .ارتباطي که ميان اول وآخر حديث بود ،از هم گسسته است ؛در حالي که گاه بخش هاي مختلف روايت ،مي توانست قرينه اي براي چگونگي برداشت و تفسير ازآنها باشد.
4.يکي از انگيزه هاي ايشان در تقطيع روايات ،تبويب دقيق تر احاديث بر اساس مسائل فقهي بود .زياده روي در اين مسئله باعث شد تا احاديث در ابواب گوناگون ،پراکنده و روايات مرتبط با يک موضوع در ابواب مختلف ذکر شوند .در نتيجه فقيه گمان مي کرد که تمام روايات مربوط به مسئله ؛فقط در همان باب آمده است وهمين امر باعث اشتباه در فتوا مي شد.
5.يکي از انگيزه هاي صاحب وسائل در تقطيع حديث ،کاستن از اشاره هاست .مقصود از اشاره ،ارجاع دادن در باب ديگر است تا او احاديث مرتبط ديگر را نيز ببيند ؛در حالي که اشاره را با ذکر نشاني دقيق ابواب مي توان حل کرد ،ولي آسيب هاي تقطيع قابل جبران نيست.
6.ايشان در موارد بسيار زيادي اشاره هايي به جاهاي ديگر دارد،اما محل اشاره مشخص نيست ،حتي گاه يقين حاصل مي شود که پيش از اين حديث ،حديث مرتبطي وجود ندارد و مؤلف ،به اشتباه اشاره به گذشته کرده است .
7.همه اموري که مي تواند از حجم کتاب بکاهد ،بايد رعايت شود ؛مثلاًبه جاي نام مؤلف ،رمز خود کتاب کافي است ؛همان طور که فيض کاشاني (قد)در کتاب وافي براي هر کتاب رمزي قرار داده است ؛مانند رمز «کا»براي کافي ،«يب»براي تهذيب،«صا»براي استبصار ،و «فقيه »براي من لايحضره الفقيه.
اين کلمات به تعداد احاديث تکرار شده که با رعايت اختصار ،مقدار زيادي از حجم کتاب کم مي شود.
8.مقدمه اي مشتمل بر حديث ثقلين براساس احاديث شيعه وسني در آغاز کتاب نوشته و آن گاه ثابت شود که تمام روايات اهل بيت (ع)از رسول خدا (ص)گرفته شده و در نتيجه تمام روايات شيعه براي اهل سنت نيز حجت است.
4-1.تشکيل لجنه هاي علمي
مرحوم آيت الله بروجردي ،پس از بيان نقاط ضعف وسائل الشيعه ،يکي از ابواب را مشخص کرد واز علاقه مندان خواست که درگردآوري احاديث آن مشارکت کنند.درروز موعود ،حدود هفتاد تن از شاگردان ،نوشته هاي خود را خدمت ايشان آوردند.آيت الله بروجردي پس از مطالعه نتيجه کارها عده اي را از ميان آنان برگزيد وبدين ترتيب،گروه تدوين تشکيل شد.آن جناب افراد جوان وبرگزيده را دو لجنه قرار داد وتهيه ابواب خاصي را به هر کدام از آنان سپرد.
1-5.فهرست اعضاي لجنه هاي علمي
آقايان :1.شيخ اسماعيل معزي ملايري،2.شيخ حسينعلي منتظري نجف آبادي،3.شيخ عبدالرحيم رباني شيرازي،4.شيخ محسن حرم پناهي قمي،5.سيد حسين کرماني،6.سيد مصطفي کاشفي خوانساري،7.شيخ عبدالرحيم بروجردي،8.شيخ علي پناه اشتهاردي،9.شيخ جلال طاهر شمس گلپايگاني،10.شيخ حسين نوري همداني،11.شيخ ابراهيم اميني نجف آبادي ،12.شيخ علي ثابتي همداني،13.شيخ محمد واعظ زاده خراساني،14.شيخ محمد باقر ابطحي اصفهاني،15.سيد محمد علي ابطحي اصفهاني،16.شيخ محمد تقي ستوده اراکي،17.سيد …بهشتي بروجردي،18.شيخ حسن نائيني ،19.سيد محمد حسين درچه اي ،20.شيخ جواد خندق آبادي تهراني.
از مقدمه فرزند آيت الله بروجردي (قده)،سيد حسن بروجردي،برجامع احاديث شيعه ،فهميده مي شود که فعال ترين اعضاي گروه ،آقايان شيخ علي پناه اشتهاردي وشيخ اسماعيل معزي ملايري(قده)بودند.
6-1.ميزان نظارت آيت الله بروجردي (قده)
اصل طرح وسبک کار به ابتکار خود آيت الله بروجردي بود،اما کار تدريس و رسيدگي امور مربوط به مرجعيت و طلاب ،مانع از پرداختن به جزئيات کار تدوين حديث بود.از اين رو،ايشان بخش هاي مختلف کار را درميان افراد گروه تقسيم کرد.هريک از اعضا بعد از پايان کار ،خدمت او مي رسيد و حضرت آيت الله ،از نتيجه کار آنان آگاهي مي يافت .گاهي هم در جلسات علمي آنان شرکت مي جست وبه منظور پيشبرد کارها از ديدگاه شاگردان خود استفاده مي کرد.
2.جامع احاديث الشيعه
بعد از مدتي تصميم برآن شد که علاوه بر افزودن روايات کتاب مستدرک در کنار روايات وسائل ،روايات فقهي ديگري را که در اين دو نيامده وگروه در هنگام مراجعه هاي مکرر خود به کتب ومصادر اوليه يافته ،افزوده شود .در واقع ،مقصود آيت الله بروجردي تدوين مجموعه اي کامل بود تا درمقام استنباط ،نياز به کتاب ديگري نباشد؛يعني جامع احاديث شيعه در موضوع فقه باشد.
3.جامع احاديث الشيعه والسني
در سال دوم فعاليت گروه تدوين ،آيت الله بروجردي تصميم گرفت که روايات اهل سنت نيز در ذيل ابواب فقهي افزوده شود.ايشان در بيان دلايل اين تصميم چنين توضيح داد:
روايات اهل سنت در موضاعات فقهي اندک است.من مي خواهم با اين کار آنها مجبور شوند که به روايات ماهم مراجعه و از آن استفاده کنند اهل سنت مي گويند :فقه شيعه از آنجا که به قياس واستحسان عمل نمي کنند ،توسعه ندارد.من مي خواهم آنها به کتاب هاي ما مراجعه کنند وبدانند احکام فروعي را که آنها با قياس واستحسان به دست آورده اند ،ما از روايات به دست مي آوريم .درضمن آنها خواهند ديد که ما چقدر روايت داريم وآنها چقدر روايت دارند.
ايشان براي اين کار کتاب (التاج )را انتخاب کرد.اين کتاب پنج کتاب از صحاح شش گانه را در بر دارد مکررات را ادغام وسندها را کوتاه کرده است .اين توسعه بر اساس مبنا وروش اجتهادي ايشان ،قابل توجيه بود؛زيرا معروف است که ايشان فقه شيعه را ناظر بر فقه اهل سنت مي دانست ،به اين معنا که ائمه (ع)فتاواي رايج زمان خودشان را نقد مي کردند واصحاب ايشان نيز در فضاي علمي حاکم بر جامعه سني مي زيستند وسؤالاتي را که از اين رهگذر در ذهنشان ايجاد مي شد ،مي پرسيدند .بنابراين آگاهي از روايات و فتاواي علماي سني معاصر ائمه تأثير به سزايي در فهم معاني روايات دارد.
آقاي ثابتي همداني ،با کمک ديگران اين کار را شروع کرد وتا پايان کتاب طهارت اهل سنت پيش رفت .متأسفانه اين تلاش مبارک ادامه نيافت و متوقف شد.آيت الله بروجردي درباره علت اين اقدام به شاگردانش گفت :«مي ترسم برخي از مقدسين بگويند »علماي شيعه زحمت کشيده اند تا احاديث ائمه (ع)را از احاديث اهل سنت جدا کنند وبه طور مستقل بياورند وشما دوباره آنها را مخلوط کرديد ».ظاهراًايشان تحت تأثير نظر فرزندش از تصميم اوليه منصرف شد ؛زيرا سيد محمد حسن از آغاز با اين تصميم مخالف بود وروزي که ايشان از تصميم اوليه برگشت ،فرمود «سيد محمد حسن اين چنين گفته است ؛راست مي گويد».
4.بازبيني و نظارت
بعد از حدود هفت سال ،کار تدوين اوليه روايات به پايان رسيد و تلاش و کوشش پي گير او وشاگردانش به ثمر نشست،اما هنوز زمان چيدن ميوه آن نرسيده بود ؛زيرا با آنکه فيش برداري از احاديث به پايان رسيده بود ،اما هنوز به بازبيني هايي نياز داشت.ايشان براي اينکه جلو بگو مگوهاي علمي را بگيرد ،از ميان جمع شاگردان ،تنها سه نفر را براي اين کار برگزيد که عبارت بودند از :آيات حاج شيخ اسماعيل معزي ملايري،شيخ علي پناه اشتهاردي و واعظ زاده خراساني ،او سيد حسن فرزند خود را هم براي ارتباط و گزارش پيشرفت کارها ،انتخاب کرد وبه اين ترتيب ،کار بازبيني و آماده سازي نهايي احاديث شروع شد.
5.رحلت آيت الله بروجردي و پراکندگي گروه
آيت الله بروجردي(قده)با دقت خاص اصولي و عنايت و اهتمامي که به حديث نگاري داشت ،معتقد بود که جامع احاديث شيعه باز هم نيازمند بازبيني وبررسي دقيق است .به همين دليل ،زير بار چاپ کتاب نمي رفت ،اما به اصرار اطرافيان و برخي از شاگردان ،چاپ آن را پذيرفت و با عرضه جلد اول آن ،ثمره تلاش خود را قبل از وفات مشاهده کرد .
بعد از ايشان ،کار بازبيني به تعطيلي کشيد و آقاي واعظ زاده از قم رفت وتنها کسي که پرچم اين رسالت بزرگ را زمين نگذاشت وتنها ويک تنه آن را به دوش کشيد وتا انتشار آخرين جلد مقاومت کرد ،فقيه عالي قدر آيت الله اسماعيل معزي ملايري(قده)بود.ايشان نه تنها کار بازبيني را ادامه داد وبا مساعدت آيت الله خويي دوره اول کتاب را به طور کامل به چاپ رساند ،بلکه قبل از چاپ دوم،با تلاشي خستگي نا پذير اقدام به تصحيح دوباره مهم ترين يادگار استاد خويش کرد وتغييرات قابل توجهي در آن پديد آورد که از آن جمله مي توان به تصحيح آدرس ها بر اساس کتب رايج وافزودن حدود هزار روايت که در وسائل ومستدرک نيست ،اشاره کرد .(4)
ب)ويژگي ها و امتيازات جامع احاديث الشيعه
در بخش قبلي با انگيزه گردآوري و مراحل آن و برخي از ويژگي هاي کتاب شريف «جامع احاديث الشيعه »آشنا شديم .در اين قسمت ،با تفصيل افزون تري به توضيح اين ويژگي ها و امتيازات مي پردازيم .
1.آيات الاحکام
قرآن ،کتاب تربيت و هدايت ،حکم وحکمت و تعليم وتزکيه ،و وحياني ترين عنصر موجود در ميان ما و ثقل اکبر ودرياي مواج معرفت و حکمت است .قرآن ريشه علم رسول خدا و ائمه (ع)است .آنان هر آنچه مي گفتند ،از قرآن مي گفتند .اگر چه براي ما قابل درک نيست که برداشت هاي آنان از قرآن چگونه بوده ،با اين حال در موارد بسياري بهره گيري از آيات قرآن را به شاگردان خود سفارش مي کردند وحتي روش آن را نيز مي آموختند .(5)اگر فقيهي در جريان استنباط خود ،روشي را برگزيند که او را به ظاهر کاملاًاز قرآن بي نياز کند واو در فهم فقهي خود اندک نيازي به مراجعه به آن احساس نکند،اين امر نشانه کاستن از ارج و حرمت کلام وحي به شمار مي رود.
يکي از امتيازات فقيه عالي قدر حضرت آيت الله بروجردي (قده)،اهتمام به قرآن در استنباط فقهي بود.به همين جهت ،ايشان غفلت از آيات الاحکام در ابواب کتاب شريف «وسائل الشيعه»را از معايب و ضعف هاي آن مي دانست .روش ايشان در کتاب جامع احاديث شيعه چنين است که اگر آيه اي مرتبط با موضوع باشد،آن را يادآوري مي کند و بر حسب ترتيب سور وآيات ،آنها را پشت سر هم مي آورد .
2.جامعيت روايي
1-2.اهميت جامعيت روايي
جامعيت روايي ،مهم ترين شاخص وويژگي «جامع احاديث الشيعه »است .تلاش فقيه عالي قدر و لجنه هاي علمي تحت نظر ايشان ،بر اين بود تا فقيه را از مراجعه به هر کتاب حديثي ديگري بي نياز سازند تا چنانچه فقيهي اين کتاب را به دست مي گيرد ،دغدغه خاطري براي مراجعه به کتاب ديگري نداشته باشد.البته مؤلف ،مدعي استقصاو جمع آوري کامل روايات فقهي نيست ،لکن مي توان مطمئن بود که هيچ فقيهي به تنهايي نمي تواند به بيش از آنچه اين گروه با سال ها تلاش پي گير و دقت نظر بدان دست يافته ،دست يابد .آنچه اين گروه با سال ها تلاش پي گير ودقت نظر بدان دست يافته ،دست يابد.
2-2.دامنه روايات «جامع احاديث الشيعه»
تمام روايات دو کتاب «وسائل الشيعه »و«مستدرک »در آن انعکاس يافته است.البته بعضي از روايات اين کتاب ها ،فقهي نبودند که آنها حذف شده اند ؛چنان که تمام احاديث منقول از کتاب «مصباح الشريعه »نيز حذف شده است ؛زيرا اين کتاب مجموعه روايات اخلاقي منسوب به امام صادق (ع)است وحديث فقهي درآن يافت نمي شود.
گروه تأليف علاوه بر روايات اين دو کتاب ،هر روايت فقهي ديگري راکه در مراجعه به منابع ديگر ،بدان دست يافته اند ،دراثر خود افزوده اند ،اين منابع عبارت اند از :
کافي ،مجموعه آثار شيخ طوسي (قده)(تهذيب،استبصار ،عدةالاصول ،مصباح المتهجد ،الغيبة،الخلاف ،امالي شيخ طوسي ،امالي پسر شيخ طوسي )،مجموعه آثار شيخ صدوق (قده )(من لا يحضره الفقيه،الخصال ،علل الشرايع ،امالي صدوق،معاني الخبار ،عيون الاخبار ،ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ،المقنع ،التوحيد ،کمال الدين ،فضائل الاشهر الثلاثة،فضائل الشيعة،صفات الشيعة)،مجمعه آثار شيخ مفيد (قده)(امالي ،الاختصاص ،الارشاد ،المقنعه)،وسائل الشيعه ،مستدرک الوسائل ،المحاسن برقي ،قرب الاسناد حميري ،مناقب آل ابي طالب ابن شهر آشوب ،عده الداعي ابن فهد حلي ،بشارةالمصطفي طبري ،السرائر ابن ادريس ،مجمع البيان طبرسي،اعلام الوري طبرسي،مکارم الاخلاق حسن بن فضل طبري ،الاحتجاج احمد بن علي بن ابي طالب طبرسي،نهج البلاغه ،صحيفه سجاديه ،فقه الرضا (ع)،دعائم الاسلام قاضي ،تحف العقول حراني ،تنبيه الخواطر ورام،کنز الفوائد کراجکي ،الغيبه نعماني ،ارشاد القلوب ديلمي ،بصائر الدرجات صفار، کشف الغمة في معرفة الائمه اربلي، بحار الانوار، الخرائج والجرائح راوندي، استغاثه ابوالقاسم کوفي، الطرف واقبال وملهوف ابن طاووس، التوحيد مفضل، جامع الاخبار لمولفه، مدينة المعاجز بحراني، منية المريد في آداب المفيد والمستفيد شهيد ثاني، عبقات الانوار نيشابوري، مسکن الفواد شهيد ثاني ، کامل الزيارة ابن قولويه، تفسير قرآن امام عسکري (ع) ، تفسير قرآن فرات کوفي، تفسير عياشي، تفسير قرآن قمي، رجال نجاشي، عوالي اللئالي ابن ابي جمهور، تذکرة الفقهاء والمختلف والمنتهي حلي، وکتاب هاي فراوان ديگري که نامشان در متن آمده است.
3-2.روش نام بردن از کتب مصادر
کتاب هايي که از آنها حديث نقل شده است ، برخي اصل وبرخي فرع اند و چون از کتاب هاي اصلي بيش ازمنابع ديگر ياد شده ، آنها را با علائم خاصي نشان داده اند که عبارتند از: «کا» (کافي) ، «فقيه»(من لا يحضره الفقيه)، «يب» (تهذيب الاحکام)، «صا» (استبصار) ، «ئل» (وسائل شيعه)، «ک»( مستدرک).
نام ساير کتب به طور کامل آمده است، مگر اينکه نام کتاب ، مرکب باشد که در اين صورت مضاف اليه آن حذف شده است؛ مانند: «دعائم»(دعائم الاسلام)،«بصائر»(بصائر الدرجات)، «معاني»(معاني الاخبار) و…. البته اين روش در چارچوب اول مراعات شد، اما در چارچوب دوم، نام کتاب ها در اغلب موارد به طور کامل ذکر شده است.
3.دقت فراوان در نقل احاديث
يکي از مشترکات تمام علوم، افزايش دقت ها وظرافت ها در آنهاست؛ زيرا به مرور زمان وبا پيدايش مردان بزرگ، دقت هاي تازه وبديعي بر دقت هاي گذشتگان افزوده مي شود. اين اتفاق يکي از سنت هاي خدا در پيشبرد علوم است.از اين رو افزايش دقت هاي علمي در نقل وتفسير ونسخه شناسي وغير آن در حديث قابل درک است. چه بسا ادله اي که در زمان خود، بسيار محکم ودقيق شمرده مي شدند، با گذر زمان ضعيف انگاشته شوند يا منابعي که مورد مراجعه و وثوق بودند، به جهت پيدايش نيازهاي جديد وگسترش دقت هاي علمي از نظر نقل واستناد ونسخه شناسي ، از رده علمي خارج شوند وقابليت اعتماد به آنها از بين برود. به همين جهت، از شيخ حرّ عاملي(قده) انتظار نمي رود که با وجود اخباري بودن وگذشت قريب به سيصد سال از دوره او، کتابش واجد همه شاخص هاي علمي حوزه هاي فقهي امروزي باشد. اما اگر کسي در فضاي امروز کتابي فقهي يا حديثي بنگارد، بايد براي فقها وحديث شناسان نکته سنجي که به راحتي ذهن جوّالشان آرام نمي گيرد، قانع کننده باشد. از اين نظر، کار «جامع احاديث شيعه» با سختي ها ودشواري هاي خاص خودش مواجه بود وبه حوصله اي بي پايان وکوششي خستگي ناپذير نياز داشت تا بتواند پاسخ گويي خواست هاي علمي عصر خود باشد.
ذهن خلاق آيت الله بروجردي (قده) ولجنه هاي تحت امر ايشان ، به خوبي متوجه چنين تفاوتي بوده وبه همين جهت، دقت هايي در تدوين «جامع احاديث» داشتند که بحق در تاريخ جامع نويسي شيعه بي سابقه است. اين دقت ها عبارت اند از:
1-3.نقل از مصادر اوليه :
اگر چه مبناي اوليه ،نقل روايات دو کتاب وسائل و مستدرک بود ،اما در اين کار به خود کتب مذکور اکتفا نشد وچنانچه اصل کتاب موجود بود ،حديث از منبع اصلي خود نقل ودر غير اين صورت به نقل وسائل ومستدرک اکتفا شد.اگر کتاب ومنبع در دسترس قرار داشت ،اماحديث منقول از اين دوکتاب در آن يافت نمي شد ،آن حديث نيز به نقل از آن دونقل مي شد .براي مشخص شدن اين نکته ،تدوينگران ابتدا نام وسائل الشيعه يا مستدرک را با شماره جلد وصفحه مي آوردند وبعد از آن ،نام منبعي را که فاقد حديث بود ،وسپس خود حديث را ذکر مي کردند .به عنوان مثال :290(179)مستدرک ،272،ج1،دعائم الاسلام :روينا عن علي (ع)انه سئل «اهل الذکر»من هم .فقال :«نحن والله اهل الذکر».(6)
اين حديث در دعائم الاسلام نيست واين بدان معناست که درنسخه صاحب مستدرک وجود داشته ،اما در نسخه امروزي وجود ندارد.
2-3.تصحيح و مقابله مکرر: پيش از چاپ ،احاديث کتاب بارها با نسخه هاي اصلي مقابله وتصحيح شد و بعد از چاپ کتاب وقبل از انتشار نيز دوباره مقابله و تصحيح انجام گرفت و درپايان کتاب ،موارد خطا آورده شد.احاديث کتب اربعه را نيز پس از مقابله با کتب خطي نفيس و قديمي که اثر تصحيح در بسياري از صفحاتش با تعبيراتي نظير «بلغ مقابله »يا قراته»يا «سماعاً»يا «درسا تحقيقاًوتدقيقاً»وجود داشت ومزين به اجازات ومهرهاي اساتيد وبزرگان بود ،نقل کردند.
در مورد غير کتب اربعه هم که علماءبه آنها اهتمام کمتري نشان داده اند ،اغلب به نسخ خطي و قديمي وهمراه با آثار تصحيح واجازات وغيره دست نيافتند وبه همين دليل ،علاوه بر نسخ موجود با کتاب هاي وسائل مستدرک نيز مقابله شد؛زيرا اين دو کتاب از برخي از نسخ موجود قابل اعتمادترند.
3-3.نقل عين الفاظ سند ومتن حديث: يکي از فوق العادگي هاي کتاب حاضر ،نقل عين الفاظ سند ومتن بدون کوچک ترين تصرف در آنها اعم از تلخيص وتبديل در سند ومتن است ؛در حالي که جوامع پيشين اغلب اقدام به تلخيص وتبديل کرده اند که به تفصيل به بيان آنها مي پردازيم .مهم ترين ايراد تلخيص وتبدل ،افزودن بر دشواري کار وسلب اطمينان از متن وسند روايت است:
ومعلوم أن الجامع ما لم تضبط فيه الأحاديث کما هي بعين الألفاظ مع کثرة ما فيها من الاختلاف لا يغني المستنبط عن المراجعه إلي مأخذها وعن النظر إلي تفاصيلها فلذا قد أثبتنا الأحاديث کما هي في الأصول مع ضبط الخصوصيات من دون الإطالة والتکرار؛(7)
و معلوم است مادامي که عين الفاظ احاديث در «جامع »حفظ نشود ،با وجود کثرت اختلافاتي که در روايات است ،مستنبط را از مراجعه به مأخذ واعمال نظر در تفصيل آنها بي نياز نخواهد ساخت .به همين جهت ،ما احاديث را همان گونه که در اصول اوليه بودند ،حفظ کرديم ،بدون اينکه مبتلا به اطاله وتکرار شويم.
1-3-3.توجه به اختلاف :در اين اثر به تفاوت نسخ موجود در منابع حديث نيز اشاره شده است .تفاوت نسخه به دو صورت است .گاه کلمه ديگري به کار رفته که در اين صورت ،نسخه بدل درپاورقي آمده است .به عنوان مثال،در باب 29که پيشتر ذکر شد ،در برخي از نسخ فقيه «من شر عبدي »،«من شتم عبدي»نيز نقل شده است .گاهي هم در نسخه ديگر،کلمه اضافه اي وارد شده است که اين موارد اغلب در داخل هلالين وبا علامت اختصاري «خ»و در ادامه متن مي آيد وبه عنوان نمونه ،آمده است :«فان الفضل في السحور(فليفعل -يب314خ)(8)».اين بدان معناست که درنسخه بدل کتاب تهذيب ص314کلمه «فليفعل » نيز وجود دارد.
2-3-3پيشنهاد اصلاحي درمتن وسند:يکي از مزاياي اثر حاضر که بر وزانت ودقت علمي آن افزوده ،اصلاح ايرادهاي موجود در اسناد ومتون است .به عنوان مثال ،اگر نام راوي در کتب منقول عنه به درستي ثبت نشده ،مؤلف نظر خود را درباره آن داده و آن را اصلاح کرده است .يا اگر تعبيري در متن روايت به کار رفته که از نظر لفظي يا معنايي ،ايراد داشته وبا بقيه حديث هم خواني نداشته ،اصلاح شده است .البته اين اصلاح درمتن اصلي اعمال نشده است ؛زيرا در اين صورت متن اصلي از دست مي رفت ومعلوم نبود که اصلاح صورت گرفته ،درست است يا نه .از اين رو،موارد اصلاحي در پاورقي وبا علايم «خ ل»به معناي «نسخه اصلاحي »مشخص شده است.
اقدام ديگر ،جدا کردن توضيحات راوي يا مؤلف از متن اصلي حديث ،در صورت مشتبه شدن آن با متن اصلي بود؛مانند بسياري از توضيحات صدوق (قده )که گاه چنان با متن اصلي آميخته مي شود که تشخيص آن را بسي دشوار مي کند .همچنيني براي فهم آسان تر ،مرجع ضميرهاي دشوار و معاني لغات غريب بيان و برخي از احاديث مجمل توضيح داده شد.
3-3-3.نقل عين اسامي در اسناد :در کتاب هاي «بحار »و «وافي»اسامي روايت در سند روايت ،تلخيص شده است ؛مثلاًاگر راوي به اسم ،لقب ويا کنيه شناخته شده باشد،همان در سند قرار گرفته است ،خصوصاً«وافي»در اين زمينه زياده روي کرده و سندهاي خود را با رمز نوشته است ؛به گونه اي که جز افراد خبره کسي نمي تواند از آنها بهره بگيرد وبرخي همين شيوه را دليل عدم استقبال از آنها دانسته اند ؛(9)مثلاً«السراد »اشاره به حسن بن محبوب ،«التيملي»اشاره به علي بن حسن بن علي بن فضال است.اين القاب واوصاف در کتب رجالي براي اين اشخاص وارد شده است،ولي اين روش شناسايي افراد را سخت تر مي کند .گاهي صاحب«وافي»برخي از افراد تکرار شده در چندين سند را حذف و به جاي آنها از «الخمسة»،«الاربعة»،«الثلاثة»و«الاثنين»استفاده کرده است .به عنوان نمونه ،او از «علي بن ابراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن حماد عن الحلبي »به «الخمسه »ياد کرده است تا مجبور به تکرار نام اين افراد نشود .بعيد نيست که اين شيوه تحت تأثير تفکر اخباري و استغناي از علم رجال مؤلفان «بحار»و«وافي »بوده باشد که هر دو اخباري بودند و اين امر ،کم توجهي ها و تلخيص ها را قابل توجيه مي کند.
در اين ميان صاحب وسائل (قده )،راه ميانه را رفته ودر مقايسه باکتب مذکور ،پاي بندي بيشتري در ذکر سند نشان داده واغلب نام وکنيه و لقب را مطابق با منابع اوليه آورده است .البته او در برخي موارد ،مانند کتب قبلي به ذکر عنوان معروف تر بسنده کرده است .به عنوان مثال ،ايشان در بسياري از موارد به جاي «عبدالله بن جعفر حميري»،تنها «حميري»مي آورد ؛زيرا راوي به همين نام در ميان محدثان و فقها معروف است.
اين کار اگر چه نوعي تلخيص در اسامي افراد است و باعث سرعت گرفتن کار و کم حجم شدن کتاب مي شود،اما از دقت کار واطمينان به کتاب مي کاهد ؛زيرا مؤلف در سندها دست برده و تغييراتي در آنها داده است و روشن است که همين مقدار از تصرف نيزگاه به اطمينان افراد آسيب مي زند .از اين رو ،در کتاب شريف جامع احاديث الشيعه عين اسامي روات به همان صورتي که در کتاب اصلي و مصدر آمده ،ذکر شده است.
3-3-4.افزودن توضيحات شيخ طوسي(قده):شيخ طوسي (قده )در دو مورد توضيحاتي را به روايات تهذيب واستبصار افزوده است :اول در حل تعارض اخبار ودوم مبهمات برخي از اخبار نادر.اين توضيحات در اثر حاضر به نقل از ايشان افزوده شده است.
4.تقطيع نکردن احاديث
4-1.محاسن و معايب تقطيع
در بسياري از موارد ،يک روايت متضمن بيان بيش از يک حکم ،يا در ابواب مختلفي از جهات مختلفي قابل استناد واستفاده است.در چنين مواردي که کم هم نيست ،صاحب وسائل اقدام به تقطيع کرده وهر بخش از آن را در باب مربوط آورده است .اين کار با وجود محاسني چون در دسترس قرار دادن بخش هاي مورد نياز وحذف بخش هاي غير ضروري در ابواب غير مناسب ،معايبي نيز دارد.آنچه صاحب وسائل را برآن داشت تا روايات را تقطيع کند،اصرار ايشان بر ايجاد بابي مستقل براي تمام مسائل موجود در روايات است.به همين جهت ،او ناچار بود که روايات متضمن چندين مسئله فقهي را در چند باب بياورد .لازمه اين کار ،يا تکرار کامل روايت در همه چند باب يا تقطيع روايت بود که وي گزينه دوم را براي اختصار و جلوگيري از تکرار انتخاب کرد .اين روش البته معايب مهمي نيز داشت ؛زيرا با گسسته شدن ترکيب چنين رواياتي ،ممکن است که بسياري از قرائن لفظي يا محتوايي از بين برود .شايد ذکر حکمي در کنار حکم ديگري که به ظاهر نامربوط است ،داراي پيامي يا جهتي باشد که توجه به آن ،باعث فهم بهتر روايت گردد.اگر تقطيع جايز باشد،پس چرا امام (ع)اين مسائل را در کنار هم بيان فرمود ؟آيا قصد خاصي از اين کار داشت ؟چرا موارد ديگري را نگفت وتنها به ذکر اين موارد بسنده کرد؟شايد مي خواست با نوع چينش آنها ،پيام خاصي را به مخاطبان منتقل کند؟وسؤالاتي ازاين قبيل .البته شايد هم هيچ حکمتي در کار نباشد ،اما چون احتمال عاقلانه اي است ،نبايد از نظر دور داشت .از اين رو ،حتي المقدور نبايد روايت تقطيع بشود و براي پرهيز از پيامدهاي منفي تقطيع بود که دراثر حاضر جز در موارد خاص ،اين کار صورت نگرفت.
عيب ديگر تقطيع غير واقعي شدن اعداد وارقام روايات وسائل الشيعه است .طبق بررسي آيت الله بروجردي(قده)و برخي از اعضاي گروه تأليف ،از 35868روايت وسائل ،حدود ده هزار مورد آن تکراري است .(10)
4-2.روش جايگزين تقطيع
در کتاب «جامع احاديث شيعه »به جاي تقطيع روايتي که دربردارنده چند حکم است ،آن را در بابي که مناسبت بيشتري دارد،آورده اند ودر ساير ابواب ،فقط به آن ارجاع داده شده است ،مگر در موارد خاصي که به ذکر آنها
مي پردازيم .
4-3.موارد استثنا
الف)ظهور روايت به وسيله تقطيع تغيير نيابد ؛مانند :حديث اربعمائه ،حديث علل احکام ،وصاياي رسول خدا(ص)و مناهي ايشان ورواياتي از اين قبيل که فقرات از هم گسسته دارند .
ب)رواياتي که دراول يا آخرشان ،مطالب غير فقهي آمده باشد که قسمت غير فقهي آن حذف شده است ،البته به شرط آسيب نرسيدن به ظهور حديث و عدم اخفاي قرائن.
ج)در ابواب مقدمات که اغلب در برگيرنده احاديث اصولي هستند نيز تقطيع صورت گرفته است ؛مثلاًبرخي از روايات فقهي دلالت هاي مطابقي ،ضمني ويا التزامي يا هر نوع ملازمه ديگري با حجيت خبر واحد دارد که از مجموع آنها تواتر معنوي حاصل مي شود.در اين موارد ،به صرف ارجاع قناعت نشده و بخشي از روايت که دلالت برحجت خبر واحد مي کرد ،در باب حجت خبر آمده و مطالعه کامل حديث به باب ويژه آن ارجاع شده است.
4-4.سند روايات تقطيع شده
در مواردي که روايتي تقطيع شده است ،مانند حديث اربعمائه سند آن در تمام ابواب وبه همراه تمام بخش هاي آن تکرار نشده است ،بلکه تنها در يکي از ابواب به طور کامل آمده و درساير ابواب به آن اشاره شده است ،به جز روايات کتاب جعفريات از«علي بن جعفر»؛زيرا تمام روايات آن فقط يک سند دارد. از اين رو،سند همه روايات علي بن جعفر ،در اولين بابي که حديثي از او نقل شده ،آمده و در بقيه حتي از اشاره به اولين بابي که سند حديث مذکور است ،پرهيزشده تا شرط اختصار رعايت شود .البته اين قاعده در ابواب مربوط به اصول فقه مراعات نشده و سند روايات حتي در فقرات تقطيع شده نيز آمده است.
4-5.ذکر تعليقات کافي
در کتاب کافي،سند حديث به طور کامل آمده وچنانچه شروع سند حديث بعدي مانند حديث قبلي باشد ،از ذکر آن خودداري شده که در اصطلاح به آن تعليق مي گويند ؛زيرا فهم سند حديث دوم ،به سند حديث اول معلق شده است .از باب مثال ،درکتاب کافي،(ج8،ص269)دسته اي از احاديث با اين سند شروع مي شوند:
395.محمد بن يحيي عن أحمد محمد وعدة من اصحابنا عن سهل بن زياد جميعا عن ابن محبوب عن مالک بن عطية قال قلت لأبي عبدالله(ع)…
در چهار حديث بعد ،از آنجا که شروع سند تا ابن محبوب با سند روايت قبلي مشترک است ،از تکرار آن خودداري شده و سند آنها از ابن محبوب شروع شده است :
396.حدثنا اين محبوب عن أبي يحيي کوکب الدم عن أبي عبدالله (ع)قال…
397.ابن محبوب عن جميل بن صالح عن أبي عبيدة قال سالت ابا جعفر(ع)
398.ابن محبوب عن عمرو بن ابي المقدام عن أبيه قال قلت لأبي جعفر (ع)
399.عنه عن هشام بن سالم عن عبد الحميد بن أبي العلاءقال…
اين کار في حد نفسه در کتاب کافي ايراد شمرده نمي شود،بلکه نوعي اختصار معقول است ،اما در مثل اگر چهار روايت ياد شده به همين صورت در مجموعه روايي ديگر نقل شود ،يا باعث اشتباه مي شود يا مستنبط را به زحمت مي افکند ؛زيرا بايد به کتاب کافي مراجعه کند و ببيند که روايت اصلي از چه سندي برخوردار بوده است تا بتواند بخش حذف شده سند حديث را بشناسد.اين نکته در مجموعه روايي مانند وافي مراعات نشده و مرحوم فيض(قده )روايات کافي را به صورت معلق آورده است و طبعاً فقيه را از مراجعه بي نياز نساخته است .اما کتاب وسائل به اين نکته توجه داشته ودر چنين مواردي ،سند را به طور کامل ذکر کرده است .اين شيوه در جامع احاديث شيعه نيز به کار رفته وبراي اينکه مشخص شود اين قسمت از سند در خود کافي به طور معلق آمده است .تدوينگران آن را داخل دو هلال آورده ودر پايان تصريح به معلق بودن کرده اند .به عنوان مثال ،
203(92)(محمد بن يحيي عن احمد بن محمد وعدة من أصحابنا عن سهل بن زياد جميعا معلق )ابن محبوب عن جميل بن صالح عن أبي عبيده قال سألت ابا جعفر (ع)عن قول الله عزوجل :«الم غلبت الروم في ادني الارض »قال :فقال :يا ابا عبيدة ان لهذا تاويلاً لا يعلمه الا الله والراسخون في العلم من آل محمد صلوات الله عليهم (الحديث).(11)
سند اين حديث در کتاب کافي به نحو تعليق آمده است ،ولي چون در اينجا روايات قبلي آن نيامده ،بخش محذوف سند آن نيز اضافه شده تا خواننده نيازمند مراجعه به کتاب کافي نباشد.
5.تلفيق روايات تکراري و روش آن
1-5.اقسام روايات تلفيقي
روايتي که حداقل ،متن آن در بيش از يک مورد تکرار شده باشد ،در يک کتاب تکرار شود يا در بيش از آن ،گونه هاي مختلف آن از حيث سندي ومتني بدين شرح است :
5-1-1.وحدت سند ومتن:اگر هر دو روايت از جهت سند ومتن به طورکامل مثل هم باشند ،نام هر دو کتاب با شماره صفحه و جلد مي آيد وسپس سند و متن بدان اضافه مي شود،به اين صورت :«1520(3)يب31ج3-صا102ج2-أخبرني الشيخ عن أحمد بن محمد عن أبيه …)اين بدان معناست که روايت مذکور در جلد سوم تهذيب صفحه 31ودر جلد دوم استبصار صفحه 102تکرار شده است.
5-1-2.اختلاف در سند :اگر متن روايات يکي باشد وتنها سند شان با هم اختلاف داشته باشد ،يعني اختلاف سندها باعث تعداد روايت شده است ،اين اختلاف سندي سه حالت دارد:
1.سندها از آغاز تا انتها مختلف اند .
2.سند از جهت آغاز آن مشترک واز طرف انتهاي آن مختلف است.
در اين دو صورت ،سند ومتن يکي از احاديث به طور کامل آورده وسپس سند دوم حديث به طور کامل ذکر وبه جاي تکرار متن از کلمه «مثله »استفاده شده ،و اگر در الفاظ اختلافات جزئي داشته اما معنا يکي بوده ،تعبير «نحوه»به کار رفته است.
3.آغاز سند از طرف مؤلف کتاب مرجع ،مختلف است ،اما از انتها يعني از طرف راويان متصل به امام (ع)مشترک است .اين صورت از دو حال خارج نيست :يا يکي از سندها ،نسبت به سند ديگر عام مطلق است ؛مانند خط بلند که شامل خط کوتاه تر نيز مي شود،يعني يکي از سندها طولاني تر است وبعد از يک يا چند راوي به آغاز سند بعدي مي رسد ودر کل سند دوم ،مشترک هستند .يا اينکه اين گونه نيست .
در حالت اول ،ابتدا نام و مشخصات کتابي که سند طولاني از آن نقل شده ،آن گاه بخشي از سند که مختص به آن است ،وسپس نام کتاب دوم با مشخصات بعد از کلمه «عن »مي آيد و سند دوم بدان اضافه مي شود؛مانند :جامع أحاديث الشيعة،ج2،ص302:
2233(4)يب 61ج1-أخبرني الشيخ (أيده الله )عن أبي القاسم جعفر بن محمد عن صا 62ج1-محمد بن يعقوب عن کا 30ج3-علي بن إبراهيم عن أبيه ومحمد بن إسماعيل عن الفضل بن شاذان جميعاًعن حماد بن عيسي عن حريز عن زرارة قال قلت لأبي جعفر (ع)الا تخبرني من أين علمت و قلت إن المسح ببعض الرأس وبعض الرجلين فضحک…
در اين متن ،سه حديث با هم تلفيق شده است .سند حديث تهذيب طولاني تر از بقيه است .به همين جهت ،تهذيب قبل از بقيه شروع شده است .سند تهذيب در امتداد خود ،شامل سند حديث استبصار هم مي شود واز اين رو،سند استبصار از همان نقطه اشتراک اضافه شده است .سپس سند اين دو ،سند کافي را در بر مي گيرد ؛به همين سبب سند کافي بعد از آن دو شروع مي شود.بنابراين سند کافي ،در هر سه وسند استبصار فقط در دوکتاب مشترک است وسند تهذيب اختصاص به خودش داد.
در حالت دوم ،يعني حالتي که آغاز سندها با هم اختلاف دارد،نام کتاب اول با مشخصات ذکر شده ،سپس سند تا شخص مشترک ادامه مي يابد .آن گاه نام کتاب دوم با مشخصات ذکر مي شود و سند تا آخر مي آيد وسپس متن مشترک اضافه مي شود.مثال :جامع أحاديث الشيعة،ج2،ص185:
1649(29)يب 259ج1-أخبرني الشيخ عن أحمد بن محمد عن أبيه عن الحسين بن أبان عن الحسين بن سعيد عن ابن سنان کا59ج3-محمد بن يحيي عن أحمد بن محمد عن ابن سنان عن ابن مسکان عن الحلبي قال سألت أبا عبدالله (ع)عن دم البراغيث يکون في الثوب هل يمنعه(12)ذلک من الصلاة(فيه -کا)قال :لا وان کثر فلا بأس أيضا بشبهه من الرعاف ينضحه ولا يغسله .
متن مذکور مثال براي روايتي است که دو سند دارد و هر دو تنها تا قبل از ابن سنان با يکديگر اختلاف دارند و از ابن سنان تا امام (ع)با همديگر مشترک اند .در اين موارد ،ابتدا نام تهذيب با مشخصات ذکر شده وتا ابن سنان که اولين راوي مشترک است ،ادامه يافته است وبعد از آن سند قطع و کافي با مشخصاتش اضافه شده وسند تا امام (ع)ادامه پيدا کرده است.
5-1-3.تلفيق سندي :اگر در دو روايت متن متفاوت دارند ،تمام سند يا بخشي از آغاز سند روايت دوم تکرار سند روايت اول باشد ،به جاي تکرار بخش مشترک ،تعبير «بهذاالاسناد »به کار مي رود؛مثلاًاگر سند روايتي که از تهذيب نقل شده ،چنين باشد:
يب6ج1-أخبرني الشيخ (ايده الله )عن احمد بن محمد بن الحسن بن الوليد عن أبيه عن محمد بن يحيي العطار واحمد بن ادريس عن محمد بن احمدبن يحيي عن عمران بن موسي عن الحسن بن علي بن النعمان عن أبيه عن عبدالحميد بن عواض عن ابي عبدالله (ع) قال سمعته يقول : من نام و هو راکع او ساجد او ماش علي أي الحالات فعليه الوضوء.
چنانچه تمام سند روايت بعدي موافق با سند اين روايت باشد ، به جاي تکرار سند ، اين گونه مي گويد : «بهذا الاسناد عن ابي عبد الله (ع)…». يا اگر سند روايت تا عمران بن موسي مشترک باشد ، اين گونه مي آيد :«بهذا الاسناد عن عمران بن موسي عن الحسن بن علي بن النعمان عن أبيه عن عبدالحميد بن عواض عن أبي عبدالله (ع) قال…».
2-5.دقت در نقل متون تکراري
«مثله »و«نحوه »در وسائل الشيعه :اگر چند روايت مشابه از حيث لفظ و محتوا ،در يک حکم وجود داشته واين مشابهت به اندازه اي زياد باشد که با تسامح همه آنها را بتوان يکي دانست ،صاحب وسائل ابتدا يکي از روايات را با سند و متن کامل آورده و آن گاه از کتاب هاي ديگري را که مشابه يا عين اين حديث در آنها تکرار شده ،نام برده و در صورتي که سندشان با سند مذکور اختلاف کلي يا جزئي داشته ،به ذکر آن پرداخته واز ذکرمتن و بخش مشترک سند احتراز جسته وگاه از تعبير «نحوه »وگاه از تعبير «مثله» بهره برده وگاه تنها به «رواه »اکتفا کرده است .درمواردي که ايشان از تعبير (مثله »استفاده کرده ،يا عين الفاظ روايت تکرار شده يا اين اختلاف به اندازه اي کم بوده که قابل اغماض است .اما زماني که از تعبير «رواه»يا« نحوه»استفاده شده ،چنين تقيدي وجود ندارد و تنها مشابهت محتوايي مقصود بوده است ،به عنوان مثال :وسائل الشيعه ،ج4،ص372:
5425-محمد بن الحسن بإسناده عن سعد عن محمد بن عيسي عن سماعةبن مهران قال سألت ابا عبدالله (ع)عن لباس الحرير والديباج فقال .اما في الحرب فلا باس به وإن کان فيه تماثيل .
ورواه الکليني عن عدة من اصحابنا عن احمد بن ابي عبدالله عن عثمان بن عيسي عن سماعة مثله ورواه الصدوق بإسناده عن سماعة بن مهران نحوه.
روايت کليني ،عين روايت قبلي است .
عدة من اصحابنا عن أحمد بن أبي عبدالله عن عثمان بن عيسي عن سماعةبن مهران قال:سألت أبا عبدالله (ع)عن لباس الحرير والديباج فقال :أما في الحرب فلا باس به وإن کان فيه تماثيل.(13)
در حالي که روايت فقيه ،نه تنها عين آن نيست ،بلکه سخن خود صدوق است که در ذيل روايتي بدان افزوده شده است.
….ولم يطلق للرجال لبس الحرير والديباج الا في الحرب ولا باس به وإن کان فيه تماثيل روي ذلک سماعةبن مهران عن أبي عبدالله (ع).(14)
صاحب کتاب وافي نيز روش مشابهي را در پيش گرفته است .ايراد اين روش اين است که هنگام مراجعه به آن ،با موارد بسياري مواجه مي شويم که عدم تکرار روايت وبسنده کردن به «نحوه»و«مثله»باعث اشتباه شده است ؛زيرا هر چند از نظر مؤلف ،روايت کتاب هاي ديگر نيازمند به تکرار نبوده واز نظر محتوا تفاوتي با روايت مذکور نداشته ،اما معلوم نيست که ديدگاه ديگران نيز چنين باشد و شايد آنها نکاتي را استفاده کنند که براي مؤلف قابل استفاده نبوده است ،به ويژه آنکه صاحب وسائل اخباري بوده وديدگاه او تفاوت هاي ساختاري با تفکر اصولي داشته است ؛زيرا اخباري ها در تفسير متون ديني ،دقت علماي اصول را ندارند واز اين رو،اصوليان نکاتي را از روايات برداشت مي کنند که مورد توجه اخباريان نبوده است. بنابراين عالم اصولي از مراجعه به اصل رواياتي که متونشان نقل نشده، بي نياز نيست. اما کتاب شريف «جامع احاديث الشيعه» که نوشته يکي از مراجع وبزرگان علماي اصولي است و شاگردان او نيز اهل دقت ونظر بودند، براي ايجاد اطمينان به خواننده فقيه اصولي با دقت بيشتري درباره روايات قضاوت کرده اند وبراي کسي که با اين اثرارزشمند انسي داشته باشد، پر واضح است. به همين خاطر است گاه دقت هايي به چشم مي خورد که انسان را به تعجب وا مي دارد ودر ادامه به برخي از آنها اشاره خواهد شد.
5-2-2.«مثله» و«نحوه» در جامع احاديث شيعه: «مثله» در اين اثر بدان معناست که عين اين روايت با تمام الفاظ وتعبيراتش تکرار شده است وهيچ اختلافي ميان متون آنها نيست، ولي «نحوه» يعني تفاوت لفظ با وجود اختلافات بسيار جزئي ، تأثيري در محتوا نداشته است.
تفاوت «نحوه» در اين اثر با «نحوه» در مسائل اين است که صاحب وسائل رواياتي را که اختلافات فاحش لفظي دارند، صرفاً به جهت اينکه از نظر ايشان داراي يک محتوا هستند، تکرار نکرده وبه تعبير «نحوه» اکتفا کرده است؛ در حالي که در کتاب جامع احاديث ، تنها در مواردي «نحوه» استعمال شده است که روايات بسيار نزديک به هم بوده اند؛ به گونه اي که حتي اهل دقت نيز اغلب ميان آنها تفاوتي نمي فهمند. به همين جهت، هرگاه روايات تفاوت محسوس ولو لفظي ، با همديگر پيدا کنند، جدا از هم وبه طور مستقل ذکر شدا اند. مي توان گفت تعبير «نحوه» در جامع احاديث شيعه، نزديک به «مثله» در وسائل الشيعه است. به عنوان مثال:
جامع أحاديث الشيعه،ج11، ص455
(29) باب ان الصائم إذا شتم أو جهل عليه يستحب له أن يحتمل ويقول سلاما
15175(1) کا 187- علي بن إبراهيم عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن أبي عبدالله عن آبائه (ع) قال فقيه 134 قال رسول الله (ص) : ما من عبد صائم«1» يشتم فيقول اني صائم سلام عليک لا أشتمک کما تشتمني الاّقال الرب تبارک وتعالي استجار عبدي بالصوم من شر «2» عبدي قد اجرته من النار.
15176(2) الجعفريات 60- بإسناده عن علي (ع) قال: قال رسول الله (ص): ما من عبد يصبح صائما فيشتم فيقول سلام عليکم اني صائم الا قال الله تعالي استجار عبدي من عبدي بالصيام فادخلوه جنتي ک 566- ورواه السيد الراوندي في نوادره بإسناده عن موسي بن جعفر عن آبائه عنه (ع) مثله. ثواب الاعمال 30- أبي (ره) قال حدثني عبدالله بن جعفر عن بنان بن محمد عن أبيه أمالي الصدوق 349-حدثنا أحمد بن هارون الفامي قال حدثنا محمد بن عبدالله بن جعفر بن جامع الحميري عن أبيه عن بنان بن محمد عيسي عن أبيه عن عبدالله بن المغيرة عن أسماعيل بن السکوني عن الصادق جعفر بن محمد عن أبيه (ع) قال: قال رسول الله (ص) وذکر نحوه وزاد فيه أجيروه من ناري المحاسن 72- أحمد بن أبي عبدالله البرقي عن النوفلي عن السکوني عن أبي عبدالله (ع) قال: ما من عبد و ذکر نحو ما في الثواب والأمالي.
در اين باب،دو روايت به طور کامل نقل شده وبعد از روايت دوم، روايت ديگري به طور خلاصه با تعبير «مثله» و«نحوه» آمده است وبا تأمل در مي يابيم که روايت دوم از نظر محتوا هيچ تفاوتي با روايت اول ندارد. اما از نظر جمله بندي تفاوت محسوسي با روايت دوم دارد . به همين جهت، روايت دوم نيز آمده است، اما چون ميان روايت دوم وروايت بعدي ، شباهت بسيار زيادي از نظر جمله بندي وجود داشته ، به تعبيرنحوه اکتفا شده است. براي پي بردن به اين شباهت روايات را از کتب مرجع آنها،عيناًذکر مي کنيم.
ثوال الأعمال، ص51:
أبي (ره) قال حدثني عبدالله بن جعفر عن بنان بن محمد عن أبيه عن أبي المغيرة عن السکوني عن جعفر بن محمد عن أبيه (ع) قال قال رسول الله (ص): ما من عبد يصبح صائما فيشتم فيقول اني صائم سلام عليک إلاّ قال الرب تبارک وتعالي: استجار عبدي بالصوم من عبدي أجيروه من ناري من أدخلوه جنتي.
الأمالي للصدوق ، ص 586 ،ح6:حدثنا أحمد بن هارون الفامي قال حدثنا محمد بن عبدالله بن جعفر بن جامع الحميري عن أبيه عن بنان بن محمد عيسي عن أبيه عن عبدالله بن المغيرة عن أسماعيل بن السکوني عن الصادق جعفر بن محمد عن أبيه (ع) قال قال رسول الله (ص)، ما من عبد يصبح صائما فيشتم فيقول اني صائم سلام عليک إلاّ قال الرب تبارک وتعالي استجار عبدي بالصوم من عبدي قد أجيروه من ناري من أدخلوه جنتي.
تفاوت اين روايت ثواب الاعمال وامالي با روايت اصلي ، در نحوه اداي جمله زير است:«سلام عليکم اني صائم الاّ قال الله تعالي»، «إني صائم سلام عليک إلا قال الرب تبارک وتعالي». در اين دو عبارت اين تفاوت ها ديده مي شود: «عليک» به جاي «عليکم» تقديم وتأخير آن از «صائم» و«الرب» به جاي «الله »،«بالصيام»و«بالصوم».
اين تفاوت به اندازه اي ناچيز وقابل اغماض است که در اغلب اوقات خواننده متوجه آن نمي شود.
5-3.روش توضيح اختلافات جزئي در سند يا متن
1.در صورتي که در سند يا متن حديث منقول از يکي از کتب ، کلمه اضافه اي داشته باشد، آن کلمه به همراه نام آن کتاب در ميان دو هلال نوشته شده است.
2.اگر تعبير يکي از کتب با تعبير کتاب ديگر متفاوت باشد آن را در پاورقي ذکر کرده اند ودر اين صورت در پاورقي کلمه جايگزين به همراه نام کتاب، ذکر شده است.
3.در صورتي که پايان حديث مختص به يکي از کتب باشد، مقداراضافه ، بعد از ذکر نام کتاب در ادامه حديث مي آيد: مثلاً :
جامع احاديث شيعه، ج3:
کا 135 ج3- (عدة من أصحابنا -معلق) عن سهل بن زياد عن غير واحد من أصحابنا قال فقيه 135 ج1- (الصادق(ع)- فقيه) إذا رأيت الميت(15) قد شخص ببصره وسألت عينه اليسري ورشخ جبينه وتقلصب شفتاه وانتشر (ت- کا) منخراه فأيّ شيء رأيت من ذلک فحسبک بها(16) کا و في رواية أخري وإذا ضحک أيضا فهو من الدلائل.دراين روايت ابتدا تعليق کافي مشخص وروايت فقيه با کافي تلفيق گرديده وکلمات اختصاصي هر يک از کتاب ها در ميان دو هلال آورده شده واختلاف نسخ در کلمات، در پاورقي کتاب آمده است. در نهايت ،بخش پاياني روايت که مخصوص کافي بوده ، بعد از نام اختصاري آن اضافه شده است.
5-4.برخي از آثار وبرکات علمي تلفيق اسناد ومتون
در نگاه اول، به نظر مي رسد که مؤلفان محترم به جهت اختصار اقدام به تلفيق کرده اند؛ در حالي که کمترين فايده آن ، کاستن از تعداد جلد ها وقيمت تمام شده آن است، بلکه مهم ترين ثمره آن، مقايسه هم زمان چندين روايت نزديک به هم است. فايده اين شيوه آن است که اگر روايتي به جهت نقل به معنا يا اشتباه نسخه برداران يا عوامل طبيعي همچون پاک شدن مرکب وامور ديگر ، دچار تعدّد لفظ شده باشد وهمه اين اختلافات در کنار هم قرار گيرد ونسخه بدل هايشان مشخص شود، اين کار در فهم درست حديث به مستنبط کمک شاياني مي کند؛ زيرا هر يک از اين اختلاف ها در حکم قرينه اي براي فهم روايت ديگر است. به همين جهت، اين ابتکار بسيار ارزشمند در فقه الحديث، ستودني است. آيت الله بروجردي (قده) معتقد بود که در بسياري از موارد، رواياتي که متون مشابهي دارند، يک روايت بيشتر نيستند، اما به حسب تعداد رواياتي که شنونده حديث بوده اند، به اشکال مختلفي نقل شده اند. اگر چنين رواياتي به طور پراکنده ذکر شوند، مقايسه شان دشوار خواهد شد. اما اگر با هم تلفيق گردند وتفاوت هايشان به خوبي نشان داده شود، فهم مجموعه اين احاديث بسي آسان خواهد گرديد. البته اين روش در کتاب شريف وافي نيز اعمال شده است.
يکي ديگر از آثار وبرکات اين روش، توثيق يافتن بسياري از روايات ضعيف است؛ زيرا اگر در ميان سندهاي مختلفي که براي يک حديث ذکر شده است، تنها يکي معتبر باشد، ضعف سندي بقيه هم جبران مي شود. گذشته از اين ، تعدد يک روايت ونقل آن به اشکال مختلف نيز موجب تظاهر وجبران ضعف سندي مي گردد. اما صاحب وسائل (قده)، چنين التزامي نداشته وگاه يک روايت راکه سند هاي مختلف دارد، به مناسبت در ابواب مختلف و کتاب هاي گوناگون ذکر کرده وعلاوه بر تطويل کتاب بر پيچيدگي آن افزوده وامکان کاربردهاي فقه الحديثي را از آن سلب کرده است.
پي نوشت :
1.إرشاد القلوب ،ج1،ص176.
2.بحار الانوار ،ج1،مقدمه مؤلف،ص4.
3.وسائل الشيعه ،ج5،ص122.
4.مطالبي که به محضر خوانندگان محترم عرضه شد ،چکيده مطالبي است که چند تن از افراد گروه تدوين جامه احاديث در نوشتار و مصاحبه هاي خود بيان کرده بودند که سخنانشان در منابع ذيل آمده است :
-مجله حوزه ،ويژه نامه آيت الله العظمي بروجردي (قده )،ش43-44،مصاحبه با حضرات آيات :جعفر سبحاني وواعظ زاده خراساني؛
-آيينه داران حقيقت ،ج1،مصاحبه با آيت الله ستوده ،ص25،بوستان کتاب.
اين اثر کاري از مجله حوزه است که به سال 1382انتشار يافته است ؛
-مقدمه کتاب جامع احاديث الشيعه؛
-زندگي نامه آيت الله بروجردي(قده)،به قلم آيت الله واعظ زاده خراساني .اين جزوه در پايگاه اينترنتي اطلاع رساني آيت الله بروجردي (قده )به آدرس :www.broujerdi.irموجود است.
5.الکافي ،ج3،ص30،ح4.
6.جامع احاديث الشيعه ،ج1،ص277.
7.جامع احاديث الشيعه ،ج1،ص23.
8.جامع احاديث الشيعه ،ج11،ص263،ح15194(13)
9.زندگي نامه آيت الله بروجردي (قده)به قلم آيت الله واعظ زاده خراساني ،اين جزوه در پايگاه اينترنتي اطلاع رساني آيت الله بروجردي (قده )به آدرس :www.broujerdi.ir موجود است.
10.همان.
11.جامع احاديث الشيعه ،ج1،ص243.
12.يمنع -خ ل يب.
13.الکافي ،ج6،ص453،ج3.
14.من لا يحضره الفقيه ،ج1،ص264.
«1»صالح -کا
«2»شتم -خ فقيه
15.المومن -فقيه.
16.به -فقيه.
منبع: نشريه کاوشي نو در فقه اسلامي
/س