جامعه اخلاقي ايده آل از منظر علامه طباطبائي
هدف اسلام ، نه تنها ساختن فرد دين دار ، که جامعه دين دار است ، جامعه اي که روابط اجتماعي آن بر اساس اهداف و احکام دين سامان گيرد ، جامعه اي ارزشمند که در آن سعادت فرد با سعادت جامعه پيوند خورده و ميان مسئوليت هاي اجتماعي و ايمان اسلامي ارتباطي قوي و غير قابل انفکاک به وجود آمده باشد .
جامعه اخلاقي ايده آل از منظر علامه طباطبائي
چکيده :
اسلام ديني اجتماعي است و احکام فردي آن نيز آهنگ اجتماعي دارد و از آنها در جهت اصلاح و تقويت روابط اجتماعي و اجراي اهداف مقدس جامعه بهره مي گيرد .
هدف اسلام ، نه تنها ساختن فرد دين دار ، که جامعه دين دار است ، جامعه اي که روابط اجتماعي آن بر اساس اهداف و احکام دين سامان گيرد ، جامعه اي ارزشمند که در آن سعادت فرد با سعادت جامعه پيوند خورده و ميان مسئوليت هاي اجتماعي و ايمان اسلامي ارتباطي قوي و غير قابل انفکاک به وجود آمده باشد .
يکي از مسائل مهمي که اسلام در اين راستا براي آن اهميت قائل شده و در معارف قرآني نيزمورد توجه قرار گرفته ، اخلاق اجتماعي و جامعه اخلاقي مطلوب است ؛ زيرا اخلاق با ملکات نفساني ، تزکيه و تهذيب نفس ، اعمال و رفتار فردي و روابط اجتماعي انسان ارتباط عميق دارد و وجود جامعه اخلاقي مطلوب باعث تنظيم روابط انسان با خدا گشته و ارتباط او را با اعضاي جامعه سامان مي بخشد ، همچنين رستگاري و کمال فرد و اجتماع انساني را تضمين مي کند . مرحوم علامه طباطبايي ( ره ) ، از جمله حکما و دانشمنداني است که التفات ويژه به مساله ي اخلاق اجتماعي و جامعه اخلاقي مطلوب در تفسير الميزان و انديشه هاي فلسفه خويش معطوف داشته و معتقد است که اخلاق از يک طرف هم مرز با اعتماد و از طرف ديگر ، هم مرز با عمل و فعل مي باشد .
سعي نگارنده در اين مقاله آن است که مهمترين ويژگي هاي اخلاق اجتماعي مطلوب و ايده آل قرآني را از ديدگاه علامه طباطبايي ( ره ) مورد بحث و بررسي قرار دهد .
کليد واژه : قرآن کريم ، انسان ، اخلاق اجتماعي ، جامعه اخلاقي مطلوب ، علامه طباطبايي ، الميزان .
مقدمه
اخلاق اجتماعي و جامعه مطلوب اخلاقي ، بزرگترين سرمايه معنوي و عاملي جهت رسيدن به سعادت و کمال واقعي براي همه جهانيان است . موفقيت انسان ها بيشتر مرهون اخلاق ستوده ي آنهاست ؛
زيرا آنان درپرتو اخلاق شايسته و گسترش آن مي توانند از حسن روابط اجتماعي برخوردار گردند و جامعه اي مطلوب در عرصه ي اخلاق همراه با رفاه و آسايش واقعي ايجاد نمايند . در سايه سار اخلاق اجتماعي و جامعه اخلاقي ايده آل ، آيين درست زندگي و راه و رسم حيات سعادت آفرين فراروي بشريت قرار مي گيرد و خوشبختي دائمي را براي آدمي و پاکيزگي و شايستگي حقيقي را براي کل اعضاي جامعه اسلامي به ارمغان مي آورد . در واقع ، شيوه هاي درست ارتباط انسان ها با يکديگر که پايه شکل گيري و سامان دهي به جامعه مدني است ، با وجود و تبلور جامعه اخلاقي و اخلاق اجتماعي مطلوب شکل مي گيرد و همين شيوه است که دين حق را از ديگر روش ها و مسلک هاي اجتماعي و قانوني ممتاز مي سازد(1) . به دليل اهميت اين مساله و تفهيم اين نکته که اخلاق اسلامي در پرتو حضور اجتماعي و گستردگي روابط حسنه اخلاقي در اجتماع ، داراي ارزش و اعتبار است ، نويسنده اين مقاله بر آن است که به مهمترين ويژگي هاي اخلاق اجتماعي ايده آل و جامعه مطلوب اخلاقي از منظر مفسرالميزان ، عارف بالله ، حضرت استاد ، علامه سيد محمد حسين طباطبايي ( ره ) بپردازد . مهمترين اين ويگي ها عبارتند از : ادب ، معاشرت و برخوردهاي هدف دار ، اعراض از لغو و پرهيز از اعمال بيهوده ، اخوت و برادري ، اصلاح ذات البين ، وفاي به عهد و اداي امانت .
ادب و مراعات آن در جامعه مطلوب اخلاقي
در دستورات اخلاقي اسلام به موضوع ادب و رعايت آن در بين افراد جامعه بسيار تاکيد شده است ، به گونه اي که عمل به آن باعث افزايش احترام متقابل انسان ها به يکديگر و موجب ازدياد مهر و محبت آن ها به همديگر مي شود .
يکي از مهم ترين ويژگي هاي متقين از منظر امام علي ( ع) ، که ناظر بر اولين و گسترده ترين راه ارتباطي ايشان با ديگران است ، رعايت ادب و التفات به آن در رفتار و کردار فردي و اجتماعي است(2) . ادب به معناي ظرافت و برازندگي مي آيد و به طور کلي عبارت است از بهترين صورت از صور انجام عملي ؛ تا آنجا که شرع مقدس اسلام براي تمام کارها ادبي معين نموده است .
خداوند متعال رعايت ادب را مصداق تقوا معرفي نموده و فرموده : « انسان هاي مودب کساني اند که قلوبشان براي تقوا آزموده شده است(3) . علامه طباطبايي « رضوان الله تعالي عليه » در ذيل اين آيات چنين مي گويد : « امتحان به معني ابتلا و آزمايش است . از آنجا که آزمايش براي تحصيل علم نسبت به شيء مجهول است و اين معنا در حق خداوند متعال محال است . پس مراد از آن تمرين و فعل مضارع براي استمرار است و نشان مي دهد که قلب آنان با اين خوي نيکو ( ادب ) که يکي از مصاديق تقوا عادت کرده و به صورت يک منش انساني و اسلامي در آنان در آمده است.»(4)
رعايت ادب ، لازمه ي معرفت و شناخت الهي و حصول به کمال مطلوب اخلاقي است ؛ زيرا باعث رها شدن آدمي از احتياج به وابستگي اي معمول دنيوي مانند رتبه و مقام بوده و نمودي از شناخت ارزش ها و مرز حقيقي آنها در حوزه ي اخلاق و تکامل اخلاقي است .(5)
اميرمومنان حضرت علي (ع) فرمودند : « الاداب تلقيح الافهام و نتائج الاذهان »(6). مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايد : « کساني که در سيطره ي اخلاق خود ، ادب را مراعات نمي کنند ، به مثابه ي چهارپايان هستند که ارزش شخصيت خود را درک نمي کنند و اين نوعي ناتواني در آنان است که ناشي از ضعف عقل ايشان مي باشد » .(7)
رعايت ادب ، موجب ايجاد انضباط اسلامي و اجتماعي ، در همه افراد با ايمان جامعه اسلامي است ؛ انضباطي که آنان را از هر نوع تقدم و پيشي گرفتن بر خدا و پيامبر وي باز مي دارد و از ايجاد هر نوع ترديد و دودلي ، در دستورات خداوندي جلوگيري مي کنند . روح و حقيقت انضباط اسلامي اين است که همه افراد بايد احکام و قوانين اخلاقي را در سايه سار ادب و منزلت اجتماعي مراعات نمايند ؛(8) بنابراين ما در صورتي يک جامعه مومن و مطلوب اخلاقي خواهيم داشت که به فراز : « لا تقدموا بين يدي الله و رسوله »(4) توجه نموده و ادب را سرمشق اخلاق و زندگي اجتماعي خويش قرار دهيم .
علامه طباطبايي (ره) در تفسير الميزان ، جهت اهميت ادب و جايگاه عظيم آن در حوزه اخلاق و جامعه مطلوب اخلاقي ، به بحث درباره ي ادب انبياء پرداخته و جلوه هايي از آن را به خوبي نمايان ساخته است . از جمله : مي توان به ادب حضرت ابراهيم (ع) حضرت يوسف (ع) ، حضرت سليمان و حضرت داود (ع) و حضرت محمد (ص) اشاره نمود .
1 ـ ادب حضرت ابراهيم (ع) : ايشان در مقام احتجاج با قوم خود تمام نعمت ها را به خداوند نسبت مي دهد ؛ مانند نعمت خلقت ، هدايت ، اطعام و … اما مرض و خطا را به خود نسبت داده و فرموده : وقتي مريض مي شوم خداوند شفايم مي دهد ؛ زيرا در اين مقام که مقام ثنا و ستايش است ، مناسب نبود مرض را به او نسبت دهد بلکه شفاي مرض را به خداوند اسناد مي دهد . بعد از يادآوري هاي مستمر و متوالي خداي تعالي نسبت به خود بود که حالي آميخته از جاذبه رحمت و فقر عبوديت ، آن حضرت را واداشت تا به درگاه الهي اظهار حاجت نموده ، باب سوال را مفتوح دارد و ناگزير سياق سخن را از سياق غيبت به سياق خطاب برگرداند .(9)
2 ـ ادب حضرت يوسف (ع) : از لطيف ترين ادب هايي که آن حضرت به کار برده اين است که از جفاهايي که برادران بر وي روا داشتند ، خواه در روزي که او را به قعر چاه انداختند يا به درهمي ناچيز او را فروختند يا به دزدي متهمش کردند اسمي نبرد ، آنها را به بدي ياد نکرد ، بلکه نعمت هاي الهي را مانند نجات يافتن از زندان و سلطنت و علم به تاويل احاديث بيان نمود و از آنها به عنوان رحمت الهي ياد کرد . (10)
3 ـ ادب حضرت سليمان و داود (ع) : از نمونه وجوه ادبي آن دو بزرگوار ، اعتراف ايشان بر تفضيل الهي است ، آن جا که فضيلت عملشان را به خدا نسبت داده اند و مانند مردم بي ايمان علم
خود را به خود نسبت نداده اند ، چنان که قارون چنين کرد و درپاسخ قومش که او را نصيحت کردند و گفتند به اموال خود افتخار نکند ، گفت : « انما اوتيته علي علم عندي » (11).
4 ـ ادب پيامبر اکرم (ص) بسيار است(12) . در انواع و اقسام ثنا تا با رعايت آن پروردگار خود را ثنا گويد و آن آداب را درخواست هاي خود به کار بندد ؛ تا جايي که ادب در محضر پروردگار متعال و در سراسر امت خويش ، پايه اي از اخلاق الهي ، معنوي و ديني آن بزرگوار به شمار مي آيد و اين است که خداوند فرموده : « لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه »(13) و(14) در پايان بحث مذکور اين نکته لازم است که کلمه ادب لفظاً در قران کريم به کار نرفته است و به صورت معنايي و در قالب نمودهاي رفتاري انبياء ذکر شده است ، اما در ذيل آيه شريفه « خذ العفو و امر بالمعرف و اعرض عن الجاهلين »(15) امام صادق (ع) فرمود : « ان الله ادب رسول الله فقال يا محمد خذ العفو و … »(16)
معاشرت و برخوردهاي هدف دار
هدف داري يک انسان ، در تمام شئون زندگي او اثر مي گذارد و معتقد بودن به يک سلسله « مبادي » و « اصول » فرد را در نحوه ي برخورد با مردم و معاشرت با آنها ، چنان در چهار چوب آن اهداف و مباني مقيد مي سازد که از تمام موضع گيري ها و سخنان و رفتار ، مي توان آن را فهميد .
اصولاً معاشرت و برخوردهاي هدف دار ، از خصائص مهم يک جامعه مطلوب اخلاقي است ، زيرا پايه و اصلي اساسي در همه مسائل فکري ، برنامه ريزي ، تبليغ ، آموزش و تربيت ، تشکيلات و ارتباطات ، پيوندها ، تولي و تبري ها ، دوستي ها و دشمني ها ، نشست و برخاست ها و حتي نگاه و احترام گذاشتن هاي افراد آن جامعه به شمار مي آيد و در تمام حرکات و هدف هاي رفتاري ايشان تاثير به سزايي مي گذارد و آنها را به سوي هدف مخصوصي جهت مي دهد ، بدين گونه که اگر کردارها و رفتارهاي افراد نيکو باشد ، مسير اهداف نيز نيکو و خير است و اگر آن اهداف و مبناها را در تفکر و زندگي انسان ها بشناسيم ، آسان تر مي توانيم جهت رفتارها را تشخيص داده و اعمال و گفتار آنها را تفسير و تبيين نماييم . اين روش و ويژگي مهم اخلاقي ، بسيار مورد توجه امامان شيعه در برخورد با اطرافيان زمان خود بوده است . ايشان با اشخاص گوناگون مطابق شرايط مختلف اجتماعي ، مقتضيات زمان ، ظرفيت و آمادگي طرف سخن ، ذهنيت موجود در سائل و مخاطب ، جبهه هاي سياسي و جناح و تيپ اجتماعي آنها برخورد مي نمودند ، تا رفتار و برخوردهاي ايشان با مردم هدف دار و از سر خير و نيکويي باشد .
بر اين اساس است که قرآن کريم مي فرمايد : « و قولوا للناس حسنا »
تشخيص داده و اعمال و گفتار آنها را تفسير و تبيين نماييم . اين روش و ويژگي مهم اخلاقي ، بسيار مورد توجه امامان شيعه در برخورد ، با اطرافيان زمان خود بوده است . ايشان با اشخاص گوناگون مطابق شرايط مختلف اجتماعي ، مقتضيات زمان ، ظرفيت و آمادگي طرف سخن ، ذهنيت موجود در سائل و مخاطب ، جبهه هاي سياسي و جناح و تيپ اجتماعي آنها برخورد مي نمودند ، تا رفتار و برخوردهاي ايشان با مردم هدف دار و از سر خير و نيکويي باشد .و بر اين اساس است که قرآن کريم مي فرمايد :
« و قولوا للناس حسنا »(17)
علامه طباطبايي در تفسير شريف الميزان در ذيل اين آيه به اهميت هدف داري در برخورد با ديگران اشاره مي نمايد و چنين مي گويد : اين تعبير کنايه است از حسن معاشرت با مردم ، همراه با هدف داري نيکو و خير ، چه با مومنانشان و چه با کافرانشان ، و اين دستور الهي هيچ منافاتي با حکم قتال ندارد تا کسي توهم کند که اين آيه با آيه وجوب قتال نسخ شده ، براي اينکه مورد اين دو حکم مختلف است و هيچ منافاتي ندارد که هم امر به حسن معاشرت کنند و هم حکم به قتال ؛ زيرا بستگي به موقعيت ، هدف ، مقتضيات زمان و شرايط مختلف اجتماعي افراد دارد و مطابق با خير و مصلحتي که در هدف ناشي از برخورد با ديگران دارد و در آن نهفته است ، مي باشد .(18)
اعراض از لغو و پرهيز از اعمال بيهوده
از جمله ويژگي هاي جامعه اخلاقي مطلوب ، اعراض آن از لغو و پرهيز آن ها از انجام اعمال بيهوده است . با توجه به اين مشخصه ، در قرآن کريم بسيار مورد تاکيد قرار گرفته است ، تا آنجا که تصريح شده ، اين عمل ( دوري از لغو و پرهيز از اعمال بيهوده ) مخصوص مسلمانان نيست ، بلکه خوبان افراد با ايمان از اهل کتاب نيز از آن گريزانند .(19)
دوري از لغو ، از نشانه هاي ايمان است که : « والذين هم عن اللغو معرضون »(20) انسان مومن بايد در تمام کارها و سخنان خود هدف صحيح داشته و از اعمالي که عبث و بيهوده است ، گريزان باشد ، تا عبادات وي ، از جمله اداي نماز و پرداخت زکات شايسته و خداپسندانه انجام گيرد ؛ زيرا لازمه ي نمازگزاردن خاشعانه و مورد قبول الهي و پرداخت زکات مال جهت کسب خشنودي الهي ، دوري از لغو و پرهيز از اعمال بيهوده است .(21)
علامه طباطبايي (ره) در تفسيرالميزان ، اين خصيصه را از جمله خصوصيات انسان هاي مومن در جامعه اخلاقي مطلوب دانسته است و توجه به آن را جهت حفظ آرمان ها ي اخلاقي جامعه اسلامي و حرکت در مسير مطلوب اخلاقي ، امري ضروري مي شناسد . ايشان فرموده : « لغو به مفهوم هر عمل و گفتاري است که مورد اعتنا نباشد و هيچ فايده اي که غرض عقلا بر آن تعلق گيرد نداشته باشد ، و به طوري که گفته اند : شامل تمامي گناهان مي شود ».(22) کارهاي لغو در نظر دين ، آن اعمال مباح و حلالي است که صاحبش در دنيا و آخرت از آن سودي نبرد و بي هدف و بيهوده باشد . خداوند در ستايش مومنين فرموده : از لغو و اعمال بيهوده اعراض مي نمايند و آنان نفس خود را بزرگتر از آن مي دانند که به کارهاي پست اشتغال ورزند . ايمان واقعي و وجود جامعه اخلاقي مطلوب هم همين اقتضا را دارد ؛ چون سر و کار ايمان و اخلاق مطلوب نيز با ساحت عظمت و کبريايي و منبع عزت و مجد است و جامعه اي که متصف به ايمان و اخلاق مطلوب است جز به زندگي سعادتمند ابدي و جاودانه اهتمام نمي نمايد و اشتغال نمي ورزد مگر به کارهايي که حق آنها را عظيم بداند ، و آنچه را که فرومايگان و جاهلان بدان تعلق و اهتمام دارند عظيم نمي شمارد . از همين جا روشن مي شود که
وصف جامعه مطلوب اخلاقي به اعراض از لغو و پرهيز از اعمال بيهوده ، کنايه است از علو همت و کرامت نفوس اعضاي مومن اين جامعه .(23) اعمال لغو و بيهوده از نشانه هاي جاهلان است ، که اين اجتماع انساني از معاشرت و مجالست با جاهلان گريزانند .(24)
اخوت و برادري
نزديکترين و محکم ترين ارتباط و پيوند ميان افراد بشر که در يک زمان زندگي مي کنند ، پيوند برادري است ؛ زيرا مظهر کامل همبستگي ، علاقه و الفت شديد ميان دو انساني است که در يک افق زندگي مي کنند و اين رابطه ناگسستني تکويني همواره در محيط ها و جمعيت ها ، رمز مهر و محبت است و به نص قرآن مجيد و روايات فراواني که از پيشوايان ديني رسيده است ، همه ايمان آورندگان با يکديگر برادرند . ” انما المومنون اخوه “(25) ، ” المومن اخو المومن “(26)
اين پيوند برادري فقط ميان اعضاي جامعه ايماني و اخلاقي مطلوب برقرار است ؛ زيرا اين ارتباط تشريفاتي نيست و اغراض سياسي هم ندارد ، بلکه هدف از مطرح ساختن اين عنوان ، اشاره به يک رشته تکاليف و اهداف عالي اجتماعي و اخلاقي است که در پرتو اخوت اسلامي صورت مي گيرد و مسووليت آفرين است و هيچ مومني را نمي سزد از آن ها تن زند و در عين حال ، خود را مسلمان ، مومن يا برادر مسلمان خواند . مسووليت مومنان در اين ارتباط عبارت است از :
1. اهتمام به امور يکديگر ، مانند برآورده ساختن نيازهاي همديگر ، مواسات و غيره ، که حقوقي هستند .
2. رفق ، مدارا و تحمل و نظاير اين ها ، که اخلاقي مي باشند .(27) و(28) به دليل آن که بسياري از مسلمانان وقتي از وظايف حقوقي خود شانه خالي مي کنند ، هيچ گاه عمل خود را توجيه نمي کنند و به تقصير خود اعتراف مي نمايند ، ولي برخي از آنان هنگامي که از وظايف اخلاقي خود شانه خالي مي کنند ، به توجيه آ ن پرداخته و عذري از دين براي ترک آن مي آورند ، سخن گفتن از مسووليت و وظايف اخلاقي در اين رابطه مهم تر و ضروري تر است . از ديگر دلايل ضروري اين موضوع آن است که تا روح اخوت در ميان مسلمانان احيا نشود ، وحدت و انسجام اجتماعي ، که پايه هاي تشکيل جامعه مطلوب اخلاقي است ، ايجاد نمي شود .(29)
در حقيقت ، اخوت ديني ، حافظ بعثت ابراهيمي است . بدين سان مي توان گفت که ايمان به خدا و آخرت و پايداري جامه مطلوب اخلاقي ، در برادري آگاهانه و مومنانه ، تجلي مي کند و با مسئوليت گريزي و عافيت طلبي هاي جاهلانه ، سازگار نمي باشد . همچنين ، برادري ديني حتي در روز قيامت پايدار است و اصلا گسسته نمي شود . « اخوانا علي سرر متقابلين »(30) اما برادري نسبي روزي گسسته خواهد شد . « فلا انساب بينهم »(31) اخوت ديني ، هنگامي موثر در حفظ و پيشرفت جامعه مطلوب اخلاقي و ايماني است که تنها
براي خدا باشد . چون اگر به خاطر دنيا برقرار باشد ، اين گونه برادران در قيامت به صورت دشمن در مي آيند(32) و(33)بدين جهت قرآن کريم مي فرمايد : « الا خلاء يومئذ بعضهم لبعض عدوا الا المتقين ». (34)
اصلاح ذات البين
زندگي انسان ها به طور کلي ، خالي از نوعي درگيري . رنجش و کدورت نيست . گاهي در جامعه بشري در اثر تعارض منافع ، بالا بودن سطح انتظارات ، توقعات بي مورد ، بي توجهي به حقوق محترم اشخاص ، کوتاهي در انجام وظايف و بالاخره تفاوت در خلق و خوي ، اختلاف و دشمني به وجود مي آيد ، که امري طبيعي است . اسلام در تعاليم اجتماعي خود مي کوشد تا انسان ها در اين گونه جريانات در جامعه خود بي تفاوت نباشند ، بلکه سعي در پرورش حس خيرخواهي و صلاح طلبي داشته باشند و دائما در ايجاد صلح و صفا و رفع عداوت ها تلاش نمايند و آن حالت « ذات بين » که عبارت از رابطه بد ميان دو فرقه مي باشد را اصلاح کنند . در اين اصلاح نمودن و آشتي برقرار کردن مي بايست جانب تقواي الهي را نگه داشت ، يعني داوري ها و پذيرش نتيجه آن ها به حق و عدالت باشد و صلحي واقع بينانه ايجاد شود تا ارزش اجتماعي و اخلاقي آن به عنوان يکي از مهم ترين ويژگيهاي جامعه مطلوب اخلاقي حفظ شود . از ارزش هاي اين معيار اخلاقي آن است که افراد با ايمان و خداشناسي که هيچ گونه منافعي در درگيري هاي طرفين ندارند ، بر آن صلح نظارت مي کنند و فرد مصلح مجاز است براي برقراري صلح از هر نوع ابراز عقلايي ، حتي دروغ گفتن از زبان يکي از متخاصمين که به صلح کمک مي کند استفاده نمايند .(35)
از نکات درخور توجه اين موضوع ، به عنوان يک ويژگي مهم جامعه ايده آل اخلاقي مي توان به موارد ذيل اشاره نمود :
1 ـ اصلاح ذات بين ، زکان آبرو و سبب دريافت بخشودگي و رحمت از جانب خداوند است . عبارات « و الصلح خير » و « ان تحسنوا و تتقهوا » در آيه ما قبل اين موضوع(36) ، تاکيد بر انجام اين عمل را بيشتر جلوه مي دهد . (37)
2 ـ واسطه گري خوب ميان مسلمين جهت صلح و آشتي دادن آنها ، دريافت پاداش هاي درخور شان را به دنبال (38)دارد .
3 ـ نجوا و در گوشي سخن گفتن که از اعمال شيطان و سبب دغدغه بينندگان و مورد نهي است(39) . به سبب خيري که براي اصلاح و آشتي دادن برآن مترتب است ، گناهي ندارد.(40)
4 ـ اگر کسي سوگند ياد کند که دست به اصلاح و آشتي دادن ميان دو نفر نزند ، اسلام شکستن اين سوگند را مجاز مي داند ؛(41) « و لا تجعلوا الله عرضه لايمانکم ان … تصلحوا بين الناس » . (42)
5 ـ از موانع صلح و آشتي که شيطان ، مال دوستي ، بخل و تکبر است ، دوري گزينيد .
6 ـ از دعوت هايي که شيطان به عنوان دين از شما مي نمايد و باطل را در لباس ديني زينت مي دهد تا آن را در لفافه دين بپيچد و شما را بفريبد ، تا از صلح و سلمي که خداوند شما را به سوي آن فراخوانده دوري گزيند ، اصلا پيروي مکنيد . (43)
7 ـ در آئين تشيع آن اندازه به مساله ي صلح و صفا توجه شده که از بيت المال و وجوه شرعي مقداري را جهت رفع اختلاف ميان مردم و براي اصلاح ذات البين منظور داشته اند . اما صادق (ع) به برخي از يارانش فرمود : وقتي ديدي ميان دو نفر از شيعيان ما نزاع و کشمکش رخ داده ، از اموال و وجوه شرعي که در اختيار داري مبلغي را براي رفع اختلاف و از بين بردن کدورت صرف کن . (44)
وفاي به عهد و اداي امانت
از بديهي ترين ارزشها در حوزه اخلاق اجتماعي و ثبات جامعه مطلوب اخلاقي « وفاي به عهد » و « اداي امانت » مي باشد ، که به تفصيل مورد بحث قرار مي گيرند .
الف ـ وفاي به عهد
از بزرگ ترين واجبات و تکاليفي که خداوند بر مکلفين مقرر فرموده و تخلف آن را در مورد هيچ کس « حتي کافر و منافق و مشرک » نيز جايز ندانسته ، مساله ي « وفاي به عهد » است و وجوب آن از مستقلات عقليه است ؛ يعني از احکامي است که عقل ، بدون نياز به راهنمايي شرع ، آن را درک مي کند و به لزوم آن پي مي برد ، در حديثي از امام صادق (ع) آمده که فرمودند :
« ثلاث لم يجعل الله عزوجل لاحد فيهن رخصه : اداء الامانه الي البر و الفاجر و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر و بر الوالدين برين کانا او فاجرين » : « سه چيز است که خداوند به هيچ کس اجازه مخالفت با آن را نداده است : اداي امانت در مورد هر کس خواه نيکوکار باشد يا بد کار . و وفاي به عهد درباره ي هر کس خواه نيکوکار باشد يا بدکار . و نيکي به پدر و مادر خواه نيکوکار باشد يا بدکار .(45)
وفاي به عهد ، ضامن نظم و ثبات و بقاي حيات اجتماعي انسان ها تلقي مي شود که اگر به آن عمل نشود . قطعاً زندگي اجتماعي از هم گسيخته و مختل خواهد شد . به همين جهت در منابع اسلامي اعم از قرآن و روايات ، تاکيد فوق العاده اي بر مراعات وفاي به عهد ، به عنوان يک ارزش پايدار جامعه مطلوب اخلاقي ، شده است . به عنوان نمونه ، خداوند در قران ، يکي از صفات برجسته حضرت اسماعيل (ع) را « صادق الوعد » بودن او دانسته و مي فرمايد : « انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبيا» .(46)
در روايتي نيز ذيل اين آيه آمده است : « اينکه خداوند اسماعيل را « صادق الوعد » شمرده ، به خاطر اين است که او به قدري در وفاي به وعده اش اصرار داشت که با کسي در محلي وعده اي گذارده بود ، او نيامد . اسماعيل همچنان تا يک سال در انتظار او بود ! هنگامي که بعد از اين مدت آمد ، اسماعيل گفت : من همواره در انتظار تو بودم » .(47)
وفاي به عهد سرمايه ديگران را به سوي انسان سرازير مي کند ، و حتي در جهات مادي زندگي او رونق
مي گيرد ، به همين دليل تمام دولت هاي جهان براي اينکه بتوانند از رونق اقتصادي خوبي برخوردار گردند سعي مي کنند که به عهد و پيمان هاي خود پايبند باشند و الا منزوي خواهد شد . علاوه بر اين « اصل عدالت » که از بديهي ترين اصول وپايه هاي اخلاق اجتماعي است بدون وفاي به عهد وپيمان در جوامع انساني پياده نمي شود ، و پيمان شکنان در صف ظالمان و جبارانند و هر انساني با فطرت خدادادي خويش چنين افرادي را ملامت و تحقير مي کند ، و اين حاکي از لزوم وفاي به عهد يک امر فطري است » .(48)
علامه ي طباطبايي « رضوان الله عليه » به معاني گوناگون عهد در قرآن کريم اشاره نموده اند ، عهد شامل تمامي وعده هاي انسان و قول هايي که به اشخاص مي دهد مي شود و نيز شامل هر عقد و معامله و معاشرت و امثال آن .(49)
ايشان مي فرمايند : عهدها گاهي يک طرفه و زماني دو طرفه است . از جمله موارد عهدهاي يک طرفه ؛ توصيه و سفارش هايي است که از طرف خداوند به مردم شده است . بدين مفهوم که عهد در اين زمره ، حمل بر تعهد طرفيني خدا و خلق مي شود که او را به ربوبيت بشناسد و بپذيرند .(50) عهدهاي طرفيني ، که به آن معاهده هم مي گويند ، گاهي بين دو فرد ، دو گروه ، دو جامعه ، جامعه و فرد ، جامعه و گروه و يا گروه و فرد برقرار مي شود و اينکه در قرآن کريم آمده : « و اوفوا بعهدي »(51) ؛ عهد در اصل به معناي حفاظ است و همه انواع آن را از اين معنا مشتق شده اند .(52) علامه طباطبايي وفاي به عهد را لازمه ثبات و پايداري جامعه اخلاقي ايده آل مي دانند و در اين باره چنين مي گويند : ـ« دستيابي به کرامت الهي مشروط به وفا نمودن به عهد و ميثاق با خداوند و بندگان خداوند است و رعايت اين فضيلت اخلاقي ، منوط به تقواي در دين است . اگر اين شرايط تمام شد ، در آن صورت محبت و ولايت الهي براي انسان حاصل مي گردد و نصرت خداوندي و زندگاني سعادتمند که موجب ترفيع درجات اخروي است نصيب او مي شود . اين جاست که مي توان گفت جامعه مطلوب اخلاقي مستلزم رعايت عهدها و وفاي به پيمان هاست ؛ زيرا موجب مراعات حقوق ديگران توسط آدمي شده و هيچ گاه منافع موقت و زخارف ناچيز دنيوي جاي آن را نمي گيرد و اين دسته انسان ها هستند که خداوند در مورد آن ها فرموده : « بلي من اوفي بعهده واتقي فان الله يحب المتقين »(53)
و همچنين کساني که ناقضين عهدها و پيمان هاي خود با خداوند و ديگران هستند :
1 ـ براي ايشان در آخرت نصيب و بهره اي نيست ؛ زيرا با اختيار خود بهره ي دنيوي را بر بهره ي اخروي برگزيده اند.
2 ـ خداوند متعال در روز قيامت نه با آنان سخن مي گويد و نه به سويشان نظر مي افکند .
3 – خداي متعال آنان را تزکيه نمي کند و عذاب دردناک براي ايشان است .
4 ـ آنان با حضورشان در اجتماع ، جامعه اي غير مطلوب اخلاقي را به جامعه اي غير مطلب مبدل ساخته و در ترويج ضد ارزش ها اصرار مي ورزند ؛ زيرا با نقض عهدها ، هم عدالت فردي و هم عدالت اجتماعي
را زير پا مي گذارند و هم باعث گمراهي ديگران از راه حق مي گردند .(54)
اداي امانت و امانت داري
يکي از مصاديق عهد ، که مورد تاکيد قرار گرفته و در برخي از آيات ، در کنار عهد و وفاي به عهد ذکر گرديده ، اداي امانت و امانت داري است . توجه به اين ويژگي و عمل به آن از نيازهاي اجتماعي بشر است ؛ زيرا در استوارسازي پيوندهاي جامعه نقشي به سزا دارد و در حقيقت ، استواري پيوندها در جوامع بشري وامدار امانت داري و اداي امانت مي باشد . اگر در جامعه امانت ها مراعات شود ، اعتماد دو سويه رو به فزوني مي نهد و روابط انسان ها نيکو و مستحکم مي گردد و اگر روحيه امانت داري تضعيف گردد و اين خصلت پسنديده اخلاق کم رنگ شود ، اعتماد لازم از ميان مي رود و حالت مرگبار تشويش و نگراني بر فضاي زندگي مردم سايه مي افکند و سرانجام ، شيرازه ي مطلوب جامعه اخلاقي و زندگي اجتماعي از هم مي پاشد ، در اشاره به اهميت اين خصلت بايسته اخلاقي و معنوي ، امام علي (ع) ، آن را در مرتبه بالايي از مراتب ايمان مي داند : « افضل الايمان الامانه »(55) در بزرگي آن نيز همين بس که در اسلام ، ميزان سنجش دين داري معرفي شده است . پيامبر (ص) مي فرمايند : « لا تنظروا الي کثره صلاتهم و صومهم … و لکن انظروا الي الحديث و اداء الامانه : به زيادي نماز و روزه آنها ننگريد … بلکه به راستگويي و امانت داري آنها بنگريد » .(56)
امام صادق (ع) نيزامانت داري را معيار ارزيابي شخصيت پيامبران در واگذاري مقام نبوت دانسته و فرموده : « ان الله لم يبعث نبياً قط الا بصدق الحديث و اداء الامانه : خداوند هيچ پيامبري را به نبوت مبعوث ننمود مگر به سبب صدق گفتار و امانت داري آنان » .(57)
بر همين اساس است که قرآن کريم از واگذاري ماموريت هاي ويژه به افراد امين خبر داده است ؛ « اعطاي رسالت به پيامبران »(58) ، « ماموريت ابلاغ وحي به فرشته امين »(59) و « واگذاري خزانه داري مصر بزرگ من يوسف » . (60)
در قرآن کريم ، هر جا سخن از امانت و حفظ و اداي آن است ، کلمه ي جمع « امانات » به کار رفته است و اين معني را مي رساند که امانت منحصر به امين بودن در حفظ اموال نيست بلکه همه مسئوليت و مصاديق مشابه را شامل مي شود که بايد در حفظ و اداي آن از گزند افراط و تفريط کوشيد و اين سخن برگرفته از حديث امام علي (ع) که فرمودند : « ان الله تبارک و تعالي يحب المحترف الامين » : خداوند سبحان هر پيشه ور امين را دوست مي دارد ؛ (61)زيرا :
1 ـ رعايت امانت در همه شوؤن اعم از خون ، مال ، آبرو و ديگر حقوق ( مانند وقت عمر ) وارد و مطرح است .
2 ـ در ايجاد دوستي و علاقه هاي انساني در جامعه مطلوب اخلاقي نقش بسيار شايسته اي دارد .
3 ـ از رحمت و آسايش حقيقي ، معنوي و الهي ، دائما انسان ها را بهره مند و متمتع مي سازد.(62) و(63) همچنين در اهميت حفظ و اداي امانت ، حضرت علي (ع) در يکي از سفارشات خويش به « کميل بن زياد » فرموده است .
« يا کميل ! اعلم و افهم انا لا نرحص في ترک اداء الامانات لاحد من الخلق ، فمن روي عنه في ذلک رخصه فقد ابطل و اثم و جزاوه النار بما کذب ، اقسمت لقد سمعت رسول الله عليه و آله يقول لي قبل وفاته بساعه مراراً يا ابالحسن اد الامانه الي البر و الفاجر فيما قل و جل حتي في الخيط و المخيط » .
« اي کميل ! بدان و آگاه باش ما به هيچ کس اجازه نمي دهيم که در اداي امانت کوتاهي کند و اگر کسي چنين اجازه اي را از قول من نقل کرد سخني به باطل گفته و به خاطر دروغش به آتش غضب الهي گرفتار خواهد شد . من قسم ياد مي کنم که پيامبر خدا ساعتي قبل از وفاتش ، سه بار به من فرمود : امانت ها را به صاحبانش برگردان چه آنها نيکوکار باشند و چه بدکار . چه امانت بزرگ و چه کوچک . حتي در يک سوزن و نخ با همه ي بي ارزشي آن ، مراعات کن » .(64)
به طور کلي ، حفظ و اداي امانات ، داراي آثار و فوايد مطلوب فردي و اجتماعي جهت گسترش اخلاق حسنه و بايسته ، در جامعه مطلوب اخلاقي است ؛ از جمله آنها مي توان به موارد ذيل اشاره نمود :
1 ـ تقويت ايمان و گسترش دين باوري : امام علي (ع) در اين مورد فرموده اند : « من عمل بالامانه فقد اکمل الديانه : کسي که امانت را پاس دارد ، دينداري را کامل کرده است .(65)
2 ـ عزت اجتماعي : همان گونه که ادب ، علم ، صداقت يا هر خصلت نيک ديگري زمينه ساز عزت اجتماعي انسان است ، حفظ و اداي امانت نيز سبب عزت مندي انسان در اجتماع مي شود .(66)
3 ـ تامين امنيت : حضرت لقمان (ع) فرموده است : « يا بني الامانه اداء الامانه تسلم لک دنياک : پسرم ! امانت را پاس دار تا دنياي شما سالم و امن بماند » .(67)
4ـ شکوفايي اقتصادي : با گسترش امانت داري در جامعه ، افزون بر ابعاد معنوي ، اخلاقي و اجتماعي آن ، در جهت شکوفايي اقتصادي نيزتاثير فراوان دارد و اين بدان سبب است که انسان هاي امين از اعتماد و اعتبار بالايي در ميان مردم برخورداند و هر کس چنين باشد از هيچ گونه داد و ستد و مشارکت هاي اقتصادي با وي دريغ نخواهد شد و در حقيقت او شريک مال مردم خواهد بود ؛ زيرا امام صادق (ع) فرموده اند : « عليک بصديق الحديث و اداء الامانه ؛ تشرک الناس في اموالهم ؛ بر شما باد صداقت در گفتار و پاس داشتن امانت که در اين صورت ، شريک مال مردم مي شويد » .(68)
در مقابل ، خيانت در امانت ها ، پيامدهاي نامطلوبي را بر اخلاق اجتماعي انسان ها و جامعه اخلاقي ايشان خواهد داشت :
1 ـ سستي در دين : حضرت رسول اکرم ( ص ) فرمودند : « ليس منا من احلف الامانه »(69) او « يحقر الامانه »(70) : از ما نيست کسي که در امانت راه نادرستي بپيمايد ، يا امانت مردم را سبک بشمارد .
آن گاه که انسان به سبب امانت شکني از مسير درست عقيده منحرف گردد و از شاهراه عدالت دور شود ، صورت کريه اين انحراف باعث ابتلاي او به نفاق و خيانت و در نتيجه ، کفر و بي ايماني وي مي گردد . نمونه تاريخي اين اثر ، « برصيصاي عابد » است که امانت شکني او به کفر و الحادش منجر شد .(71)
2 ـ بي اعتمادي : خيانت به امانت روابط اجتماعي را تيره و بي اعتمادي را افزون مي سازد ؛ زيرا با دوستي و برادري نمي سازد و آن را بر نمي تابد : « لا تجتمع الخيانه مع الاخوه » .(72) خيانت با برادري جمع نمي شود .
3ـ خواري و تلخ کامي : امام علي (ع) در فرازي از نامه خود به يکي از کارگزاران مالياتي در اين باره چنين فرموده اند :
« کسي که امانت را سبک شمارد و در خيانت به آن فرو رود و جان و دين را از خيانت پاک نکند ، در اين سرا ، در خواري و رسوايي را به روي خود گشوده است و در سراي ديگر ، خوارتر و رسواتر مي شود » .(73)
4 ـ تنگدتسي : خيانت در امانت بلاي بزرگ و آتشي بنيان سوز است که بنيان امانت شکنان و جامعه خيانت پيشه را مي سوزاند و فقر و تنگدستي را به ارمغان مي آورد . پيامبر اکرم (ص) در اشاره به اين مطلب فرموده اند : « خيانت مانند دزدي ، مي گساري و زناست که به هر خانه درآيد، آن را ويران مي کند و از هر نوع برکتي محروم مي سازد » (74). روشن تر از اين حديث ، کلام ديگر آن حضرت است که فرموده اند : « الخيانه تجلب الفقر ؛ خيانت تندگدستي را به ارمغان مي آورد » .(75) علامه طباطبايي « رضوان الله عليه » در ذيل آيات 58 سوره نساء و 8 سوره مومنون در مورد اهميت حفظ و اداي امانت نکات ذيل را اظهار نموده اند و توجه به آن را ضروري دانسته اند :
1 ـ مراد از امانات ، اعم است و شامل همه آنها از مالي و معنوي حتي علوم و معارف حقه ، که سزاوار است دارندگان به جويندگان آن برسانند مي شود و خيانت در امانت به هيچ وجهي جايز نمي باشد .(76)
2 ـ امانات شامل تمام تکاليف الهي که در بشر به وديعه سپرده شده و نيز شامل اعضاء و جوارح و قواي بشر نيز مي شود که حق آن به کار بستن در آنچه که مايه رضاي خداست مي باشد .
3 ـ اداي امانت ، حق ايمان است که مومن را به رعايت آن وادار مي سازد ؛ چون در ايمان معناي سکون و استقرار و اطمينان نهفته است و وقتي آدمي کسي را امين دانست و يقين کرد که هرگز خيانت ننموده ، پيمان نمي شکند و قهراً دلش بر آنچه يقين يافته مستقر ، ساکن و مطمئن مي شود و ديگر تزلزلي به خود راه نمي دهد .(77)
4 ـ ايشان اهميت اداي امانت را تشبيه به سخني نموده که آدمي براي انجام کاري مي گويد ، اما آن را انجام نمي دهد و اين نوعي خيانت و نفاق است . ايشان فرموده اند : « فرق است بين اين که انسان
سخني را بگويد که انجام نخواهد داد و بين اين که انجام ندهد کاري را که مي گويد . اولي نوعي خيانت است و دليل بر نفاق است و دومي دليل بر ضعف اراده » .(78)
5 ـ مومنين مانند يک جانند و هر کدامشان مالي داشته باشد ، ديگران هم . از نظر رعايت احترام مال و اهتمام به حفظ و حمايت آن مال مسئولند و در اصل شريک مال يکديگرند و امانت دار همند. بنابراين هر کس که به مال ديگري تعدي و تجاوز کند ، در حقيقت به خودش خيانت کرده است .(79)
6 ـ امانت داري از معنا و مفهومي برخوردار است که نه به فرد و گروهي خاص از امانت گذاران و امانت داران اختصاص دارد و نه به نوعي خاص از انواع امانت ها محدود مي شود ، بلکه امانت داري هم نسبت به اشخاص و هم نسبت به انواع امانت ها امري ضروري و بايسته است .(80)
7 ـ امانت داري نسبت به خداوند و پيامبر نيز مطرح است و مومني به چنين امانتي خيانت کند، نه تنها به خدا رسول او ، بلکه به خويشتن و ساير برادران ايماني اش خيانت کرده است . چون امانت هاي خدا و رسول ، امانت هاي خود است و هيچ عقل به خيانت در امانتي که متعلق به خودش مي باشد ، دست نمي زند . (81)
پی نوشت :
1) ر.ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ الميزان في تفسير القرآن ، ج 18 ، صص 309 ـ 308
2) نهج البلاغه ، خطبه 193
3) سوره حجرات ، آيه 5 ـ 3
4) تفسير الميزان ، ج 18 ، ص 314
5) ر . ک : کمالي دزفولي ، سيد علي ؛ همزيستي و معاشرت در اسلام ، صص 274 ـ 271
6) «آداب از باروري فهم ها و نتيجه ذهن ها است » مجلسي ، محمدباقر ؛ بحارالانوار ، ج 75 ، ص 68
7) تفسيرالميزان ، ج 18 ، ص 315
8) جهت مطالعه تفصيلي اين موضوع ، ر . ک : سيد علوي ، سيد ابراهيم ؛ اينگونه معاشرت کنيم ، صص 74 ـ 69 همچنين ر . ک : سبحاني ، جعفر ؛ نظام اخلاق اسلام ، صص 36 ـ 31 ، صدر ، سيدرضا ؛ تفسير سوره حجرات ، صص 221 ـ 214 و قرائتي ، محسن ؛ تفسير سوره حجرات ، صص 43 ـ 40
9) سوره حجرات ، آيه 1
10) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ؛ ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 15 ، صص 402 ـ 396 ، ذيل آيات 87 ـ 78
11) ر . ک : همان ، ج 20 ، چاپ کانون انتشارات محمدي ، ذيل آيه 101 ، سوره يوسف
12) ر . ک : همان ، ج 15 ، صص 496 ـ 492 ذيل آيه 15 ، سوره نمل
13) به عنوان نمونه مي توان اشاره نمود به : سوره ي آل عمران / آيه 26 ؛ سوره زمر / آيه 46 ؛ سوزه نمل / آيه 59
14) سوره احزاب / آيه 21
15) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين الميزان ، ج 6 ، صص 312 ـ 287
16) سوره اعراف / آيه 199
17) تفسير نورالثقلين ، ج 2 ، ص 11
18) سوره بقره / آيه 83
19) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 1 ، ص 405
20) « و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه … » ( سوره ي قصص / آيه ي 55 ت 52 )
21) سوره مومنون / آيه 4
22) ر . ک : قرائتي ، محسن؛ تفسير نور ، ج 8 ، صص 84 ـ 83 و ص 285
23) ر . ک : طباطبايي ؛ سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه ي محمد باقر موسوي همداني ، ج 15 ، ص 338
24) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه محمد باقر موسوي همداني ، ج 15 صص 10 ـ 4
25) همان ، 16 ، صص 78 ـ 77
26) سوره حجرات ، آيه ي 10
27) ر . ک : کليني ، محمد بن يعقوب ؛ الاصول من الکافي ، تصحيح علي اکبر غفاري (ره) ، ج 2 ، صص 134 ـ 132
28)ر.ک:طباطبائي،سيد محمد حسين،تفسير الميزان ،ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ،ج18،صص 471-470.
29) براي تحقيق بيشتر و توجه به وظايف برادري ميان مسلمانان ر . ک : آقا بزرگ تهراني ، الذريعه ، ج 1 ، صص 383 ـ 382 / عبدالحليم محمود ، علي ؛ فقه الاخوه في الاسلام ، ناشر قاهره ، دارالتوزيع و النشر الاسلاميه 1413 هـ . ق / مجلسي ، محمد باقر ؛ بحارالانوار ، ج 74 ، ص 236
30 )ر . ک : اسفندياري ، محمد ؛ بعد اجتماعي اسلام ، صص 112 ـ 111 و آئين زندگي ( تفسيرسوره حجرات ) ، دفتر مطالعات نمايندگي ولي فقيه در جهاد کشاورزي ، صص 101 ـ 99
31) سوره حجر ، آيه 47
32) سوره مومنون / آيه 101
33) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه ي سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 18 ، صص 473 ـ 472
34) بحارالانوار ، ج 74 ، ص 167
35) سوره زخرف / آيه ي 67 : ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسيرالميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 18 ، ص 181
36) ر. ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 17 ، صص 11-12؛جلد18،صفحه469 60)سوره نساء/آيات 129-128.
37)ر.ک:طباطبايي،سيد محمد حسين؛تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج9، صص 161-159.
38) همان ، ص 46
39) سوره مجادله / آيه 10
40) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ، تفسير الميزان ، ج 9 ، صص 130 ـ 129
41) ر . ک : طباطبايي ، سيد حسين ؛ تفسير الميزان ، ج 4 ، صص 6 ـ 4
42) سوره بقره / آيه ي 224
43) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ، تفسير الميزان ، ج 3 ، صص 195 ـ 193
44) بحارالانوار ، ج 76 ، ص 44
45) اصول کافي ، ج 2 ، ص 162
46) سوره مريم / آيه 54
47) ر . ک : مکارم شيرازي ، ناصر و جمعي از نويسندگان ؛ تفسير نمونه ، ج 13 ، ص 95
48) ر . ک : مکارم شيرازي، ناصر و جمعي از نويسندگان؛ تفسير نمونه، ج3 ،ص259-258
49) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ، تفسير الميزان ، ج 2 ، صص 416 ـ 415 و ج 9 ، صص 247 ـ 243
50) از جمله اين عهدها ، عهد الهيت است و ميثاق عالم ذر است . ر . ک : همان ، ذيل آيات 60 و 61 سوره يس
51) سوره بقره / آيه 40
52) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ج 1 ، صص 280 ـ 279
53) آيه 76 / سوره مائده
54) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 6 ، صص 124 ـ 122
55) ر . ک : همان ، صص 127 ـ 125
56) جمال الدين محمد خوانساري ، شرح غرر الحکم و دررالکلم ، ج 4 ، ص 534
57) شيخ صدوق ، عيون اخبار الرضا عليعه السلام ، ج 1 ، ص 56 ، ح 197
58) مجلسي ، محمد باقر ؛ بحارالانوار ، ج 72 ، ص 116
59) سوره شعراء ، آيات 107 ، 125 ، 143 ، 162 ، 178
60) همان / آيات 93 و 94
61) سوره يوسف / آيه 55
62) شيخ صدوق ؛ من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ح 3580
63) جوادي آملي ، عبدالله ؛ اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامي ، صص 205 ـ 204
64) مورد سوم برگرفته از حديث امام کاظم (ع) که فرموده : « ان اهل الارض لمرحومون ما تحابوا ادوا الامانه و عملوا الحق » فيض کاشاني ، ملامحسن ؛ وامقي ، ج 3 ، ص 83
65) محدث نوري ، ميرزا حسين ؛ مستدرک الوسائل ، ج 2 ، ص 505
66) شرح غررالحکم و دررالکلم ، ج 5 ، ص 448
67) همان ، ج 2 ، ص 130
68) بحارالانوار ، ج 74 ، ص 176 ؛ ج 75 ، ص 117
69) حر عاملي ، محمد بن حسن ؛ وسائل الشيعه ، ج 13 ، ص219
70) فيض کاشاني ، ملامحسن ؛ وافي ، ج 3 ، ص 112
71) نوري ، ميرزا حسين ؛ مستدرک الوسائل ، ج 2 ، ص 505
72) ر . ک : طبرسي ، فضل بن حسن ؛ مجمع البيان ، ج 9 و 10 ، ص 397
73) شرح غرر الحکم و دررالکلم ، ج 6 ، ص 327
74) مجلسي ، محمد باقر ؛ بحارالانوار ، ج 75 ، ص 170
75) نهج البلاغه ، شرح و ترجمه سيد علي تقي فيض الاسلام ، نامه 26 ، ص 884
76) همان ، ص 114
77) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه ي سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 4 ، صص 603 ـ 602
78) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ، تفسيرالميزان ، ترجمه ي سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 15 ، صص 12 ـ 11
79) ر . ک : همان ، ج 19 ، صص 287 ـ 286
80) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 15 ، صص 11 ـ 12
81) ر . ک : طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ تفسير الميزان ، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني ، ج 17 ، صص 87 ـ 86
منبع:نشريه فصلنامه قرآني کوثر شماره28
/خ