جامع ترین تعریفى که از «جامعه دینى» ارائه شده، این است که: جامعه دینى، جامعه اى است «دین باور»، «دین مدار»، «دین داور» و «مطلوب دین». ر.ک: میرمدرس، سید موسى، جامعه برین، ص 209 و 210. چنین جامعه اى داراى ویژگى هاى چندى است: 1. دین باورى و اعتقاد به آموزه هاى دینى؛
2. تنظیم نظام حقوقى خود بر اساس دین (شریعت مدارى)؛
3. داراى نظام دینى است و جز حکومت دینى را بر نمى تابد. سرّ آن این است که از منظر جامعه شناسى سیاسى، هر جامعه اى تنها حکومتى را برمى تابد که با نظام ارزش ها، اهداف و آرمان هایش سازگار باشد. از این رو جامعه دینى، قطعاً با نظام مبتنى بر ارزش هاى سکولار سازگارى ندارد (نظام دینى)؛
4. در جامعه دینى، مردم سلوک و رفتار فردى و اجتماعى خود را با دین موزون مى کنند و داورى دین را در این باره پذیرایند (دین داورى)؛
5. چنین جامعه اى قطعاً مطلوب و مورد رضایت دین نیز هست (مطلوب دین).
اکنون روشن مى شود که بر اساس تعریف و توضیحات یاد شده، بین جامعه و نظام دینى، گسست و جدایى وجود ندارد.
از طرف دیگر حفظ و صیانت و تعالى جامعه دینى و نیز اجراى احکام الهى، از اهداف حکومت دینى است؛ خصوصاً آنکه این دو؛ یعنى، «جامعه دینى» و «اجراى احکام» از هم تفکیک پذیر نیستند.
بنابراین، اگر هر یک از آن دو را هدف حکومت دینى بینگاریم، دیگرى نیز با آن تأمین خواهد شد. در نهایت اجراى احکام الهى و حفظ جامعه دینى یا دینى بودن جامعه، همه و همه در راستاى هدفى دیگر قرار دارند و آن رشد و تعالى و تکامل انسان و رسیدن او به غایات عالى و هدف اساسى خلقت است.
بنابراین «حکومت»، هدف و مطلوب نهایى نیست؛ بلکه از اهداف متوسط و وسیله اى جهت تأمین رفاه، امنیت، عدالت، رشد، سعادت و هدایت جامعه است. قرآن مجید، هدایت انسان ها به سوى پروردگار و بندگى را – که تنها راه تکامل بشر است – یکى از برنامه ها و اهداف حکومت صالحان ذکر کرده، مى فرماید:
(اَلَّذینَ اِنْ مکَّنَّاهم فِى الْاَرْضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ ءاتَوُا الزَّکوةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ للّه عاقِبَةُ الْاُمُورِ)؛ حج (22)، آیه 41. «همان کسانى که چون در زمین به آنان قدرت دهیم، نماز برپا مى دارند و زکات مى دهند و به کارهاى پسندیده وامى دارند و از کارهاى ناپسند بازمى دارند، و فرجام همه کارها از آنِ خدا است».
البته ابزار بودن «حکومت»، نباید به کم اهمیت تلقى کردن آن بینجامد؛ بلکه حکومت دینى، ابزارى کلیدى و بسیار اساسى است که بدون آن، بسیارى از اهداف دین از بین رفته، یا کم اثر مى شود. از همین رو نصوص دینى، به مسأله «ولایت و امامت صالح» اهمیت شایانى داده است و در مواردى حفظ نظام دینى را بر پاسدارى از دیگر احکام فرعى مقدم دانسته است.
امام صادق (ع) مى فرماید: « … وَ لَمْ نوُدِىَ بِشَى ءٍ مِثْلَ ما نوُدِىَ بِالْوِلایَةِ»؛ بحار الانوار، ج 2، ص 18. یعنى، در اسلام هیچ چیز به اندازه ولایت مورد توجه و اهتمام قرار نگرفته است.
2. تنظیم نظام حقوقى خود بر اساس دین (شریعت مدارى)؛
3. داراى نظام دینى است و جز حکومت دینى را بر نمى تابد. سرّ آن این است که از منظر جامعه شناسى سیاسى، هر جامعه اى تنها حکومتى را برمى تابد که با نظام ارزش ها، اهداف و آرمان هایش سازگار باشد. از این رو جامعه دینى، قطعاً با نظام مبتنى بر ارزش هاى سکولار سازگارى ندارد (نظام دینى)؛
4. در جامعه دینى، مردم سلوک و رفتار فردى و اجتماعى خود را با دین موزون مى کنند و داورى دین را در این باره پذیرایند (دین داورى)؛
5. چنین جامعه اى قطعاً مطلوب و مورد رضایت دین نیز هست (مطلوب دین).
اکنون روشن مى شود که بر اساس تعریف و توضیحات یاد شده، بین جامعه و نظام دینى، گسست و جدایى وجود ندارد.
از طرف دیگر حفظ و صیانت و تعالى جامعه دینى و نیز اجراى احکام الهى، از اهداف حکومت دینى است؛ خصوصاً آنکه این دو؛ یعنى، «جامعه دینى» و «اجراى احکام» از هم تفکیک پذیر نیستند.
بنابراین، اگر هر یک از آن دو را هدف حکومت دینى بینگاریم، دیگرى نیز با آن تأمین خواهد شد. در نهایت اجراى احکام الهى و حفظ جامعه دینى یا دینى بودن جامعه، همه و همه در راستاى هدفى دیگر قرار دارند و آن رشد و تعالى و تکامل انسان و رسیدن او به غایات عالى و هدف اساسى خلقت است.
بنابراین «حکومت»، هدف و مطلوب نهایى نیست؛ بلکه از اهداف متوسط و وسیله اى جهت تأمین رفاه، امنیت، عدالت، رشد، سعادت و هدایت جامعه است. قرآن مجید، هدایت انسان ها به سوى پروردگار و بندگى را – که تنها راه تکامل بشر است – یکى از برنامه ها و اهداف حکومت صالحان ذکر کرده، مى فرماید:
(اَلَّذینَ اِنْ مکَّنَّاهم فِى الْاَرْضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ ءاتَوُا الزَّکوةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ للّه عاقِبَةُ الْاُمُورِ)؛ حج (22)، آیه 41. «همان کسانى که چون در زمین به آنان قدرت دهیم، نماز برپا مى دارند و زکات مى دهند و به کارهاى پسندیده وامى دارند و از کارهاى ناپسند بازمى دارند، و فرجام همه کارها از آنِ خدا است».
البته ابزار بودن «حکومت»، نباید به کم اهمیت تلقى کردن آن بینجامد؛ بلکه حکومت دینى، ابزارى کلیدى و بسیار اساسى است که بدون آن، بسیارى از اهداف دین از بین رفته، یا کم اثر مى شود. از همین رو نصوص دینى، به مسأله «ولایت و امامت صالح» اهمیت شایانى داده است و در مواردى حفظ نظام دینى را بر پاسدارى از دیگر احکام فرعى مقدم دانسته است.
امام صادق (ع) مى فرماید: « … وَ لَمْ نوُدِىَ بِشَى ءٍ مِثْلَ ما نوُدِىَ بِالْوِلایَةِ»؛ بحار الانوار، ج 2، ص 18. یعنى، در اسلام هیچ چیز به اندازه ولایت مورد توجه و اهتمام قرار نگرفته است.