چکيده
به طور کلي مسائل اقتصادي ارتباط تنگاتنگ و ريشه اي با مباني و مفاهيم مبنايي جهان بيني ها و ايدئولوژي ها دارد. اگر چه اقتصاددانان خيلي سعي كرده اند مسائل اقتصادي را به عنوان علم اقتصاد مجزا از مباني فلسفي، جهان بيني ها و ايدئولوژي ها مطرح كنند، ولي خلاف نظر اقتصاددانان، به تدريج به اين واقعيت پي برده شد كه جهان بيني، اعتقادات و مفاهيمي كه جامعه و افراد به آنها اعتقاد دارند فوق العاده در مسائل اقتصادي مؤثرند.
اقتصاد اسلامي مبتني بر جهان بيني توحيدي است، اعتقادات يك مسلمان به توحيد و اصول عقايد منشعب از توحيد و به عبارتي جهان بيني توحيدي او اثرات فوق العاده اي در مسائل اقتصادي دارد و حيات اقتصادي انسان ها و جامعه اسلامي را تحت تأثير قرار مي دهد. اعتقاد به توحيد و اصول منشعب از توحيد، نقش اقتصادي دارد و به نظام اقتصادي پوشش توحيدي مي دهد و آن را در اين مسير به حركت در مي آورد.
در اين نوشتار به بيان جايگاه توليد، کار و تلاش از منظر اسلام و قرآن پرداخته و ضمن بررسي اصول راهبردي در سيره اقتصادي معصومين عليهم السلام ، شاخص هاي کلي در خصوص درآمد و مصرف مورد مداقه و تحليل واقع مي شود.
مقدمه:
نامگذاري سال 1391 بيانگر عزم جدي رهبر انقلاب براي طراحي الگوي اسلامي- ايراني در دهه پيشرفت و عدالت است. اما همان طور كه ايشان در سخنراني روز اول فروردين در مشهد مقدس اشاره كردند، نبايد نامگذاري هر سال به اسبابي براي تبليغات روزافزون و بكارگيري كلمات پرطمطراق و شعارسازي مضاعف تبديل شود. چرا كه اين نوع برخورد ميتواند به ضد اين حركت تبديل شود و از اثرگذاري آن بكاهد. از مسئولان امر و دستگاه هاي متولي انتظار ميرود تا عمق معاني نهفته در اين جهت گيري هوشمندانه را درك نموده و براي عمليات نمودن آن برنامه ريزي نمايند و با طراحي شاخص هاي راهبردي و كمّي، امكان ارزيابي و نقد برنامه هاي اجرايي را فراهم سازند.
نامگذاري سال گذشته بنام جهاد اقتصادي صرفاً به مفهوم پيشرفت اقتصادي و حركت رو به رشد متغيرهاي كمي اقتصادي نيست، اگرچه نفس اين نوع پيشرفت امري ممدوح و قابل تقدير است. جهاد اقتصادي در چارچوب حركت جهادي و براساس فهم دقيق مفاهيم اقتصاد اسلامي قابل تبيين و تفسير است. اقتصاد اسلامي به طور موازي و هماهنگ، پيشرفت اقتصادي را همراه با رشد معنويت و توسعه مكارم اخلاقي تعريف كرده و براي اجراي دقيق آن برنامه ريزي ميكند.
شاخص هايي نظير جهاد اقتصادي، حمايت از کار و سرمايه ايراني زماني در مسير صحيح خود قرار ميگيرد كه عملكرد نهادهاي اقتصادي از انباشت ثروت در دست عدهاي محدود جلوگيري نمايد و دسترسي امكانات توليد و رشد اقتصادي را براي همه ميسر سازد و درآمدها و برخورداري ها را براساس سعي و تلاش هر يك از عوامل توليد ارزشگذاري كند. همين امر اگر محور حركت جهادي در اقتصاد قرار گيرد، ميتوان براي آن شاخصسازي كمي و معيارهاي ارزيابي تعريف كرد.
در اين نوشتار وضعيت اقتصادي جامعه اسلامي در صدر اسلام(حکومت امام علي(عليه السلام))ذکر مي شود و پس از معرفي اجمالي ابعاد و شاخص هاي فرهنگي اجتماعي که از رهگذر حکومت آن حضرت و ائمه معصومين(ع)، متجلي شده به بيان اهميت، ضرورت و جايگاه توليد، کار و تلاش در اسلام و قرآن جهت نيل به آرمان هاي بلند انقلاب اسلامي که همان تحقق عدالت اجتماعي در سايه حکومت ديني است خواهيم پرداخت.
ارزش کار
کار و تلاش رمز بقاي يک جامعه است. در سيـره پيشوايان معصـوم(ع) فعاليـت هاي اقتصادي افراد ارزش بالايي دارد.
آن بزرگواران کارگران و توليد کنندگان را بسيار تشويق ميکردند. سيره عملي پيامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم(ع) اين بوده است که بار زندگي خود را شخصاً به دوش ميکشيدند و هيچ گاه براي تأمين ضروريات زندگي، خود را وابسته به ديگران نميکردند. اين امر بيانگر نوع نگرش آن برگزيدگان، به دنيا و رابطه دنيا با آخرت است و بر انديشههاي انحرافي زهد مآبانه که کار و توليد را با کمالات معنوي و مصالح اخروي در تضاد ميدانستند و يا افکار باطل ارباب مآبانه که کار را وظيفه افراد پست و پايين جامعه قلمداد مي نمودند، خط بطلان ميکشد.
انس بن مالک ميگويد:هنگامي که رسول خدا(ص)از جنگ تبوک بر ميگشت، سعد انصاري ـ يکي از کارگران مدينه ـ به استقبال آن حضرت آمد. وقتي پيامبر(ص) با او دست داد احساس کرد که دستان وي زبر و خشن است! نبيمکرم(ص) سؤال کرد: چرا دستان تو اين قدر خشن و زبر است؟ عرضه داشت: يا رسول اللّه! اين خشونت و زبري دستان من به خاطر کارکردن با بيل و طناب است تا مخارج خانوادهام را تأمين کنم. پيامبر(ص) دستان او را بوسيد و فرمود: اين دستي است که آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد.[1]
وقتي ابعاد گوناگون شخصيتي همچون حضرت علي(ع) را مورد مطالعه و بررسي قرار ميدهيم، ميبينيم که ايشان در عين حال که زاهدترين فرد زمان خود است، فعال ترين آنها نيز هست. شهيد آيت اللّه مطهري(ره) ميگويد: شخصيت علي(ع) شخصيتي جامع الاضداد است. وقتي خلوت شب فرا ميرسد هيچ عارفي به پاي او نميرسد و روز که ميشود گويي اين آدم آن آدم نيست. با اصحابش که مينشيند چنان چهرهاش باز و خندان است که از جمله اوصافش اين است که هميشه قيافهاش باز و شکفته است.[2]
امام موسي بن جعفر(ع) به يکي از يارانش که کاسب و فروشنده بود فرمود: اغد الي عزّک[3] صبح زود به سوي عزّت و سربلندي خود بشتاب. منظور آن حضرت همان کسب و تجارت است. عزت انسان در سايه تلاش او در جهت توليد به دست ميآيد. از اين رو پيشوايان معصوم(ع) با تمام مشکلات و مسؤوليت هاي طاقت فرساي اجتماعي، سياسي و فرهنگي در عرصه کار و تلاشهاي اقتصادي کوشا و فعال بودند و در کنار کارگران و غلامان به کار و توليد ميپرداختند.
نکوهش افراد تنبل
بيکاري نه تنها ضربه اقتصادي به فرد و جامعه ميزند بلکه ضرر و خطر بزرگتر آن متوجه آسيب هاي روحي و رواني فرد ميشود، زيرا انسان را از لحاظ حيثيت و شخصيت واقعي تنزل ميدهد و او را از خوشبختي و سعادت محروم ميسازد.
در مکتب حيات بخش اسلام، انساني که صاحب حرفه است و از دسترنج خود، مخارج خانوادهاش را تأمين ميکند جايگاه والايي دارد: «انّ اللّه يحبّ المحترف الامين»[4] و بر عکس آن کسي که توان کارکردن دارد و مخارج خود را بر ديگري تحميل ميکند ملعون خوانده ميشود.
رسول گرامي اسلام(ص) در گفتاري حکيمانه افراد تنبل را مورد نکوهش و سرزنش قرار داده و ميفرمايد: ملعون است ملعون است! کسي که بار زندگي خود را به گردن مردم بيندازد. ملعون است ملعون است! کسي که خانوادهاش را در اثر ندادن نفقه ضايع و تباه کند.[5]
امام محمد باقر(ع) در نکوهـش بيکاري و تنبلي ميفرمايـد: بپرهيز از کاهـلي و افسردگـي، زيرا ايـن دو کليد تمام بدي هاست. آدم تنبل حقّش را نميتواند به دست آورد و آدم افسرده حال نميتواند در کار حق بردباري ورزد.[6]
آن بزرگوار باز هم در مذمت تنبلي خاطرنشان نمودهاند که: همانا من دشمن ميدارم فردي را که در کارهاي خوب زندگي دنيوياش تنبل است؛ زيرا هر کس در کار دنيوي کاهلي کند، نسبت به کار آخرتش کاهلتر خواهد بود.[7]
تلاش در عرصه توليد
با مطالعه در رفتارهاي اقتصادي پيشوايان معصوم(ع) ميتوان به اصول کلي در زمينه توليد دست يافت. آنها نه تنها خود علاقه زيادي به کارهاي توليدي و اقتصادي داشتند، بلکه با استفاده از فرصت هاي مناسب براي شکوفايي نيروهاي دروني و استعدادهاي نهفته افراد زمينه سازي مينموده و از اين طريق انگيزه توليد و کسب درآمد را در آنها تقويت ميکردند.
تأکيد آن بزرگواران بر توليد بيانگر آن است که اسلام، اقتصاد بر محور توليد مخصوصاً کشاورزي را بر ساير موارد ترجيح ميدهد. بررسي زندگي امام علي(ع) نشان ميدهد که آن حضرت در دوران 25 سال فاصله از امور حکومتي، بيشتر وقتشان را به باغداري و کشاورزي و کارهايي مربوط به آن نظير حفر چاه و قنات ميگذراندند.
اخبار و روايات متعدد تاريخي نشان ميدهد که مهمترين و اصليترين منبع مالي امام موسي کاظم(ع) کشاورزي بوده است. علي بن ابي حمزه ميگويد: امام کاظم(ع) را ديدم که در زمين کشاورزي خود کار ميکرد و عرق ميريخت. عرض کردم: قربانت گردم! پس کارگران کجا هستند؟ فرمود: اي علي! بهتر از من و پدرم در اين زمين با بيل کار ميکردند. عرض کردم: آنان را معرفي نما! حضرت فرمود: رسول خدا(ص)، اميرالمؤمنين(ع) و پدرانم همه با دست خود کار ميکردند. کشاورزي شغل پيامبران خدا و جانشينان آنان و مردان شايسته است.[8]
حمايت از توليدکنندگان
پيشوايان معصوم(ع) علاوه بر اين که خود در عرصه توليد و تلاشهاي اقتصادي پيشگام بودند، از توليدکنندگان و کشاورزان حمايت ميکردند و به آسيب ديدگان و ورشکستگان و قرض داراني که زندگي اقتصادي آنها به دليل مشکلات طبيعي مختل شده بود، کمکهاي فراواني ميکردند.
امام علي(ع) به توليدکنندگان و کشاورزان عنايت ويژهاي داشت. امام صادق(ع) در اين باره ميفرمايد: اميرمؤمنان هميشه به عمال و کارمندانشان سفارش کشاورزان را مينمود.[9]
امام موسي کاظم(ع) از کشاورزان و توليد کنندگان مدينه زياد حمايت ميکرد، شخصي ميگويد: در نزديکي مدينه صيفي کاري داشتم. موقعي که فصل برداشت محصول نزديک شد، ملخها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بدهکار بودم. نشسته بودم و فکر ميکردم. ناگهان امام موسي بن جعفر(ع) را ديدم که در حال عبور از آنجا بود و مرا ديد. فرمود: چرا ناراحتي؟ عرض کردم: به خاطر اين که ملخها کشاورزي مرا نابود کردهاند.
حضرت فرمود: چقدر ضرر کردهاي؟ عرض کردم: يک صد و بيست دينار با پول دو شتر. حضرت به غلام خود فرمود: يک صد و پنجاه دينار به او بده سي دينار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وي تحويل بده!
آن مرد ميگويد: وقتي اين کمک را تحويل گرفتم، عرض کردم: وارد زمين من شويد و در حق من دعا کنيد. حضرت وارد زمين شد و دعا کرد. سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود: از بازماندگان مشکلات، محکم نگهداري کنيد.[10]
بدين سان امام به مسؤولان و افراد جامعه ميآموزد که چگونه به افراد آسيب ديده کمک کنند. حضرت موسي بن جعفر(ع) در کمک به کشاورزي که زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمايه، مقدار سودي که انتظار داشت به او ميپردازد، ضمن اينکه حمايت معنوي خود را نيز اعلام ميدارد و براي آن کشاورز دعا ميکند و با ذکر روايتي از پيامبر(ص) او را مشمول هدايت فکري و معنوي خود قرار ميدهد.
اعتدال و قناعت در مصرف
حد مطلوب بهره مندي و استفاده از نعمتهاي الهي آن است که همراه با رعايت اعتدال و به قدر کفاف باشد. اعتدال و قناعت در مصرف موجب بقاي نعمت و پديد آورنده زمينه مناسبي براي رشد صفات و کمالات معنوي در انسان است.
از جمله آموزههاي سيره معصومين(ع) اين است که انسان توليد و انفاق زياد داشته باشد ولي در مصرف شخصي به حداقل قناعت نمايد. روحيه توليد و تلاش در سيره آن بزرگواران چنان است که توليد را براي ارتقاي سطح معيشت مردم ميخواستند. آنان ضمن توليد بيشتر، کمترين استفاده شخصي را مينمودند.
ابن عباس ميگويد: در زمان جنگ جمل هنگامي که در منطقه «ذي قار» براي جمع آوري نيرو اردو زده بوديم، يک روز به خيمه مولاي متقيان(ع) رفتم. ديدم حضرت مشغول دوختن کفش خويش است. سلام کردم، امام جواب دادند. پرسيدند: ابن عباس! اين نعلين وصله خورده چقدر ميارزد؟ گفتم: ارزشي ندارد. امام فرمودند: حکومت بر شما نزد من از اين نعلين بي ارزشتر است مگر آن که حقي را برپا سازم و يا باطلي را از ميان بردارم.[11]
امام باقر(ع) در اين زمينه ميفرمايد: هر کس به مقدار رزقي که خداوند به او داده قانع باشد پس او بينيازترين مردم ميباشد.[12]
امام کاظم(ع) در مورد اعتدال در مصرف ميفرمايد: هر کس ميانه روي و اعتدال را رعايت کند و قانع باشد، نعمت براي او باقي خواهد ماند و هر کس اسراف کند، نعمت از دستش خواهد رفت.[13]
نوع لباس، مرکب، منزل و غذاي آن حضرت نمونهاي عالي از اعتدال و ميانه روي بود و در برخي موارد امام تصريح ميکرد که علت انتخابش معتدل بودن آن بوده است.
اجراي عدالت اقتصادي
پيشوايان معصوم براي زدودن شرايط ناعادلانه زندگي و دستيابي به عدالت اقتصادي آن هم با توجه به بيعدالتي جامعه آنان، شعار عدالت اقتصادي را مطرح ميکردند و در راه تحقق آن سياست هايي را در پيش ميگرفتند.
در زمان حضرت علي(ع) مهمترين منبع درآمد حکومت، بيت المال بود که از راههاي گوناگون مانند غنايم جنگي و اخذ ماليات به دست ميآمد. بنابراين بيت المال که به منزله درآمد ملي حکومت ايشان و وسيله رفاه مردم بود از ناحيه آن حضرت(ع) نسبت به آن دقت و دلسوزي ميشد، چنان که وقتي شبي طلحه و زبير بر او وارد شدند، امام چراغي را که در برابرش بود، خاموش کرد و فرمود تا چراغي از خانه برايش آوردند. طلحه و زبير سبب آن را پرسيدند. امام فرمودند: روغن چراغ از بيت المال است. سزاوار نيست با شما با روشنايي آن همنشيني کنم.[14]
امام متقين هرگز اجازه نميدادند مسؤولان حکومتي کوچکترين تعرضي نسبت به اموال بيت المال مسلمانان داشته باشند. به زياد بن ابيه در اين مورد نامه نوشت و فرمود: به خدا قسم! اگر به من خبر رسيد که در اموال مسلمانان خيانتي کوچک يا بزرگ از تو سر زده است، چنان با تو برخورد خواهم کرد که خوار و ذليل و از هزينه زندگي درمانده و پريشان حال گردي.[15] آن حضرت از يک سو به زمامداران درباره توجه به اقشار توليد کنندگان، توزيع کنندگان، خدمتگذاران و مصرف کنندگان سفارش ميکردند و از سوي ديگر جهت امنيت اقتصادي و تأمين همه جانبه زندگي مردم، نظارت مستقيم بر بازار را مورد تأکيد قرار ميدادند.[16] همچنين به کارگزاران خود دستور دادند که نرخها را در سطحي نگه دارند که براي همه گروههاي مردم قابل تحمل باشد و به فروشندگان نيز زياني نرساند.[17]
از ديدگاه اميرالمؤمنين(ع) درآمد حکومت اسلامي از آن خداست از اين رو حتي حاکم اسلامي نيز حق ندارد آن را بدون حساب به اطرافيان خود ببخشد، بلکه بايد در ميان بندگان مؤمن خدا يعني مسلمانان به عنوان عيال اللّه به تساوي تقسيم شود.
در اواخر دوران حکومت علي(ع) ياران آن حضرت به دليل سخت گيري هاي آن بزرگوار در تقسيم بيت المال يکي پس از ديگري از ايشان جدا شدند، برخي به معاويه و برخي ديگر به گوشه خانههايشان خزيدند و دنبال زندگي شخصي خود رفتند. برخي از دوستان حضرت از اين وضع ناراحت بودند؛ بدين روي پس از تأمل و چارهجويي از حضرت خواستند قدري تسامح به خرج دهد و به قريش و اشراف عرب بيش از غير عرب و موالي بپردازد تا قدري اوضاع حکومت سامان پيدا کند، سپس مطابق گذشته رفتار کند. حضرت در پاسخ آنها فرمودند: آيا به من ميگوييد پيروزي را با ظلم بر کساني که به ولايت و حکومت برگزيده شدهام به دست آورم؟ و اللّه تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پي يکديگر طلوع و غروب ميکنند، چنين نخواهم کرد! اگر آن مال از آن من هم بود در ميانشان به صورت متساوي تقسيم ميکردم، چه رسد به اين که آن مال خداست.[18]
اين جملات صريحاً نشان ميدهد که از منظر علي بن ابي طالب(ع) و فرزندانش جلب رضايت خواص با اعطاي امتيازات ويژه از بيت المال به آنها، خيانت به توده مسلمان و ستم در حق ساير اقشار مملکت است. جايگاه يک مسؤول در نظام اسلامي چنان حساس است که حتي هنگام انفاق اموال شخصي خود به ديگران نيز بايد همه را به يک چشم بنگرد و اموالش را يکسان و عادلانه انفاق کند.
اصول راهبردي در سيره اقتصادي معصومين عليهم السلام
جامعه اسلامي در آغاز شکل گيري و پيدايش، در يک فراگرد موفق اجتماعي، بسياري از رفتارهاي اقتصادي اسلام را فرا گرفت. اما اين فراگيري در مرحله نخست، همه روند فرهنگ پذيري و تعميق آموزه هاي ديني را در بر نداشت.
بدون ترديد، قواعد مکتوب و مقررات و قوانين و حتي تکاليف جمعي که از سوي معصومين عليهم السلام به جامعه القا مي شد نيازمند مکانيسم ديگري بود که مي توانست به فرآيند درون ذهني شدن ارزش هاي اقتصادي اسلام بيانجامد و آنها را در جامعه تعميق بخشد. اين مکانيسم چيزي جز تقويت نظارت هاي دروني نبود. چنان که از طريق فراگرد درون ذهني شدن هنجار هاي اقتصادي بيشتر نظارت هاي اجتماعي بر افراد جامعه از درون آنها اعمال مي شد و به جاي نيروهاي بيروني، همچون مقررات يا قوانين و قواعد اجتماعي، وجدان دروني آنان بر اعمالشان نظارت مي کرد.
در چنين شرايطي شهروند مسلمان ضمن آشنايي با مجموعه اي از قواعد اقتصادي اسلام مي کوشيد تا به ثواب و عقاب اعمال خويش بينديشد. بي ترديد، در اين مسير، عامل وجدان فردي موضوعي تعيين کننده بود. معصومين عليهم السلام به عنوان رهبران معنوي جامعه اسلامي، زمينه تقويت وجدان جمعي و فردي را ايجاد نمودند تا بدان وسيله، مسلمانان نه به دليل ترس از مجازات هاي بيروني يا حکومتي، بلکه به دليـل جلب رضاي خدا به انجام اين رفتارها بپردازند.
بدين ترتيب مي توان در يک بررسي کلي، اقدامات معصومين عليهم السلام را در ايجاد تحول و تغيير در طرز تفکر مسلمين نسبت به هدف نهايي از رفتارهاي اقتصادي، اصولي را يافت که براي هر مسلماني که در پي دستيابي به رفتارهاي درست و سالم اقتصادي در زندگي فردي و اجتماعي است مي تواند راهگشا و درس آموز باشد.
اين اصول را در دو بخش درآمد و مصرف مي توان جاي داد که ادامه به آنها اشاره مي شود:
بخش اول: درآمد
به طور کلي اصول راهبردي براي تأمين درآمد عبارتند از:
1) کار و کوشش
نگاهي هر چند گذرا به دوران زندگي هر يک از معصومين عليهم السلام گوياي اين واقعيت و حقيقت است که سرتاسر زندگي آنان همراه با تلاش و کوشش براي ايجاد درآمد از راه هاي مشروع و در راستاي حفظ عزت و پرهيز از تحميل خود بر ديگران بوده است.
در بينش ائمه معصوم عليهم السلام کار کردن براي کسب درآمد يک وظيفه الهي است. همچنان که «ازکي الاعمال کسب المرء بيده»[19]پاکيزه ترين کار آن است که انسان از حاصل دسترنج خود کسب کند.
در سيره معصومين عليهم السلام در اهميت کار و کوشش و ميزان اهتمام آنان به اين امر، همين مقدار کافي است که دانسته شود مصعومين عليهم السلام از طريق مشاغل متعارف زمان خود، مانند چوپاني، زراعت و تجارت زندگي خود را تأمين مي کرده اند. در کلامي از پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله در اين باره چنين آمده است:
هيچ غذايي گواراتر از غذايي که انسان با کار کردن با دست خويش به دست آورد نيست. بي ترديد داود پيامبر از طريق کار با دست، روزي خود را تأمين مي کرد.
پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله خود پيش و پس از بعثت، به فعاليت هاي اقتصادي مشغول بود. حضرت علي عليه السلام هنگام آسودگي از امر جهاد و قضاوت به کشاورزي، توسعـه باغات و تأميـن آب به وسيله حفر قنات مي پرداخت.[20]
کار و کوشش امام باقر عليه السلام در مزرعه خود، آن هم در شدت گرما که سبب تعجب فردي از اهالي مدينه که آن حضرت عليه السلام را در آن حال با فرو ريختن عرق از سر و رويش مي بيند، مي شود و به آن حضرت عليه السلام، از روي اعتراض مي گويد: اگر در اين حال اجلت فرا رسد چه خواهي کرد؟ آن حضرت در پاسخ با خشنودي تمام فرمودند: اگر در اين حال مرگم فرا رسد، در حال اطاعت خدا ديده از جهان فرو خواهم بست و با اين کار، خود و خانواده ام را از تو و ديگران بي نياز مي کنم.[21]
فرهنگ سازي در زمينه کار مولد
اصرار آيات به انجام عمل صالح و تصريح و تأکيد احاديث و روايات به کار و تلاش سازنده و مفيد و مولد، بدين جهت است که در سيره معصومين عليهم السلام بر کار و کوشش تأکيد بسياري شده است و انسان ها از بيکاري، تن پروري و تنبلي منع شده اند.
در آموزه هاي معصومين عليهم السلام رابطه فقر و بيکاري رابطه معناداري است؛ همچنان که ارتباط بين فقر و کفر نيز از نظر آنان غيرقابل دفاع مي باشد، زيرا «کاد اللفقر ان يکون کفرا» از اين رو، امامان معصوم عليهم السلام به خود اجازه نمي دادند نيرويي که خداوند در وجود آنها قرار داده است به بيکاري و بيهودگي صرف شود و تأکيد داشتند که مسلمانان بايد از اين استعداد خدادادي و موهبت گرانقدر الهي حداکثر استفاده را ببرند و آن را در جهت خدمت به خود و جامعه و همنوعان خود به کار گيرند.
در نگرش معصومين عليهم السلام کار کردن يک وظيفه الهي و انساني است. توازن اجتماعي نيز نتيجه کار مولد و فرصت هاي برابر است؛ آن چنان که هر فردي بتواند از تمام توانايي خود در کار استفاده کند و از بابت کار و تلاش خود پاداش دريافت کند.
بنابراين، گستره فعاليت هاي توليدي در سيره معصومين عليهم السلام، خود دليلي بر اهميت کار و کوشش به عنوان يکي از اصول مهم راهبردي در رفتارهاي اقتصادي آنان براي تأمين نيازهاي فردي و اجتماعي به حساب مي آيد.
2) بهره گيري از عوامل معنوي
در بينش معصومين عليهم السلام به همراه تلاش و کوشش مادي و بدني براي به دست آوردن درآمد و کسب روزي و افزايش آن، استفاده از عوامل معنوي مانند دعا و توجه به خدا و خواستن از او و توکل بر او نقش به سزايي دارد.
از منظر معصومين عليهم السلام متکفل رزق و روزي همه موجودات از جمله انسان خداست. «خداوند روزي دهنده همه موجودات و داراي قدرتي استوار است.»[22]
در ادامه به اجمال به تاثير عوامل معنوي که بهره گيري از آنها نقش مهمي در کسب درآمد و به دست آوردن روزي دارد اشاره مي شود:
دعا: در سيره معصومين عليهم السلام، دعا و درخواست از خداي منان نيز از راه هاي بسيار مهم در جلب، جذب و افزايـش روزي دانسته شـده است. در اين زمينه ادعـيه فراوانـي در سيـره عملـي اهـل بيت عليهم السلام به وضوح مي توان يافت. [23]
به عنوان نمونه، امام صادق عليه السلام از سيره عملي پدر بزرگوارش امام باقر عليه السلام چنين بيان مي کند که پدر بزرگوارش هر روز بعد از خواندن نماز صبح مقيد به خواندن دعايي بودند که فرازي از آن بدين شرح است:
بارخدايا بي ترديد، تو کفيل روزي من و ديگر موجودات هستي، پس به روزي من و افراد تحت تکفل من وسعت بده به سبب روزي حلالت، و کفايت کن مرا از فقر.[24]
توکل: در نگرش امامان معصوم عليهم السلام، خداوند بر جهان هستي سلطنت واقعي دارد و اين، همان معناي مالکيت حقيقي اوست که نتيجه قهري پذيرش خالقيت او نيز به شمار مي آيد.[25] مالکيت حقيقي خداوند مهمترين مبناي فلسفي ساختار مالکيت اسلامي است که در بسياري از آيات قران کريم از آن ياد شده است. [26]
به طور کلي، آيات قرآن کريم دلالت دارند بر اين که مالکيت حقيقي پروردگار به شأن خالقيت وي باز مي گردد؛ يعني از آن جا که وي خالق و رب همه چيز است، مالک آنان نيز به شمار مي آيد به همين سبب اين مالکيت، مطلق بوده و همه تصرفات را شامل مي شود.[27] از آياتي که رابطه «خالقيت» و «مالکيت» را ترسيم مي کند، آيات 62 و 63 سوره مبارکه زمر است:
خداوند، خالق همه چيز و ناظر بر همه اشياء است. کليدهاي آسمان و زمين از آن اوست و کساني که به آيات خداوند کافر شدند زيانکارند.
بر مبناي همين خالقيت خداوند است که توکل به خداوند متعال، در آموزه هاي اهل بيت عليهم السلام بيش از هر چيز ديگر راهي براي جلب و جذب درآمد و رزق و روزي معرفي شده است. پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
اگر آن گونه که بايد، به خدا توکل کنيد، خداوند همانگونه که پرندگان را روزي مي دهد شما را روزي خواهد داد، چنان که پرندگان با شکم خالي صبح کرده و با شکم پر، روز را به شب مي برند.[28]
3) توجه به حلال بودن درآمد
از جمله اصول راهبردي در سيره اقتصادي اهل بيت عليهم السلام که بسيار حائز اهميت مي باشد، اهتمام و توجه آنها به حليت درآمد است.
در نگرش آنان به دست آوردن روزي حلال، خود عبادت و بلکه بهترين و برترين عبادات است. در حديث قدسي در اهميت کسب در آمد حلال چنين آمده است که عبادت و بندگي خدا داراي ده جزء است که نه جزء آن را به دست آوردن روزي حلال تشکيل مي دهد.[29]
البته آنچه از آموزه هاي معصومين عليهم السلام به دست مي آيد، دستيابي به درآمد حلال کار آساني نيست.
امام صادق عليه السلام، «مصادف»، خدمتکار خود را با دادن هزار دينار سرمايه روانه مصر براي تجارت نمود. وي با کارواني تجاري به مصر رفت. کاروانيان با فهميدن ناياب شدن کالايشان در مصر فرصت را غنيمت شمرده و قيمت کالا را دو برابر نمودند و در نتيجه با سودي دو برابر به مدينه برگشتند.
هنگامي که مصادف خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و دو هزار دينار در مقابل آن حضرت عليه السلام گذاشت، آن حضرت عليه السلام از ايشان ماجراي آن همه سود را جويا شدند و وقتي دانستند که آن سود از طريق تباني و ايجاد انحصار و بازار سياه به وجود آمده است از گرفتن آن امتناع نموده و فرمودند: اي مصادف مبارزه با شمشير از به دست آوردن مال حلال آسان تر است.[30]
در سيره معصومين عليهم السلام سود هاي بادآورده اي که گاه از طريق تجارتي صوري و يا انحصاري و گرانفروشي به دست مي آيد، هرگز مورد پذيرش نبوده و مردود شمرده مي شود.
4) خيرخواهي و نفي فريب
در سيره اقتصادي معصومين اصل خيرخواهي و نفي فريب در رفتارهاي اقتصادي يکي از مهمترين زيرساخت هاي احکام و اخلاق اقتصادي را تشکيل مي دهد. در سيره اهل بيت عليهم السلام در رابطه با فريب و نيرنگ در دادوستدها، نکوهش فراواني شده است و پيامد ناگوار چنين عملي، بي برکتي و تنگناي معيشتي و دوري از توجه حق دانسته شده است.
شخصي به امام صادق عليه السلام عرض کرد: در خواب ديدم انساني چوبي بر اسبي چوبي، شمشيرش را کشيده بود و من وحشت زده و ترسان به او مي نگريسم. امام عليه السلام در تعبير خواب آن شخص فرمودند: تو مي خواهي با نيرنگ، زندگي کسي را تباه کني، پس بپرهيز از خدايي که تو را آفريده و خواهد ميراند. آن شخص گفت: آري يکي از همسايه ها، ملکش را براي فروش به من پيشنهاد داد و من چون مي دانستم که خريداري جز من ندارد، بر آن شدم آن را با تخفيف فراوان از چنگ او در آورم.[31]
در سيره اهل بيت عليهم السلام براي مقابله و پيشگيري با اين گونه امور احکام و دستوراتي داده شده است که رعايت و بکارگيري آنها مي تواند کارساز واقع شود. برخي از اين احکام عبارتند از:
تأکيد بر صدق گفتار و واقع گويي
در آموزه هاي معصومين عليهم السلام تأکيد فراواني بر صدق گفتار، به خصوص در زمينه تجارت شده است. لذا از اختصاصات يک فروشنده مسلمان، راستگويي و صدق گفتار او عنوان شده و براي او مقام و جايگاه رفيعي در قيامت بيان گرديده است. در کلامي از امام صادق عليه السلام در توصيف فروشنده راستگو چنين آمده است که «… فان التاجر الصدوق مع الکرام البرره يوم القيامه». [32]
بيان عيب کالا
در آموزه هاي معصومين عليهم السلام بر اين مطلب تأکيد فراواني شده است که پنهان کردن عيب، از مصاديق غش در دادوستد به حساب آمده و طرفين معامله حق ندارند چنين کاري را انجام دهند. [33]
هشام بن حکم مي گويد: در سايه مشغول فروختن پيرآهن هاي نازک بودم که امام کاظم عليه السلام به من رسيد و فرمود: اي هشام فروش در سايه، نوعي از غش به حساب مي آيد و غش، به طور قطع حلال نيست.[34]
پرهيز از تباني
اين شيوه و روش که در آموزه هاي معصومين عليهم السلام از آن با نام «نجش» بيان شده است، بدين طريق مي باشد که اشخاص يا مؤسسات و شرکت ها، بدون آنکه قصد خريد کالا را داشته باشند، براي تحريص ديگران به تعريف و تمجيد از آن بپردازند و يا اينگونه نشان دهند که خريدار آن کالا و يا خدمات به قيمت بيشتري هستند و مي خواهند اين کالا و يا آن خدمات را خريداري کنند. در حديثي از پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله اين گونه آمده است که: چنين شخصي مورد لعن و نفرين آن حضرت صلي الله عليه و آله قرار مي گيرد؛ «… الناجش و المنجوش ملعونون علي لسان محمد.»[35]
5) رشد و توسعه
در آموزه هاي اهل بيت عليهم السلام مال و ثروت، وسيله تأمين نيازمندي ها و سبب قوام جامعه دانسته شده و در نتيجه کنز و راکد نگه داشتن آن ممنوع و مردود شناخته شده است. از قرآن کريم کنز کنندگان به شدت مورد توبيخ و تهديد قرار گرفته و به آنان وعده عذاب دردناک داده شده است که اين امر بيانگر پيامدهاي جبران ناپذير کنز اموال در جامعه را دارد. به تعبير علامه طباطبايي در تفسير آيه کريمه «… وَ الَّذينَ يَکنِزُونَ الذَّهَبَ و الفِضَّه وَ لا يُنفِقُونَها في سَبيل اللهِ فَبَشِّر هُم بِعذابٍ اَليم يَومَ يَحمي عَلَيها في نارِ جَهَنَّمَ فَتُکوي بِها جِباهُهُم وَ ظُهُورُهُم هذا ما کَنَزتُم لاَنفُسِکُم فَذُوقُوا ما کُنتُم تَکنِزُون.» (توبه/ 35- 34) مفهوم «کنز» بيانگر نگهداري، ذخيره و منع جريان مال در معاملات است و مفهوم «في سبيل الله» نماينده هر چيزي است که برپايي دين خدا و جلوگيري از فروپاشي بنيان هاي آن همچون جهاد، مصالح واجب دين و امور جامعه اسلامي، به آن بستگي دارد. پس هر کس مال را به خود اختصاص دهد «کنزتم لانفسکم»، به خدا و پيامبرش (در امانتي که او سپرده شده) خيانت کرده است و اگر ثروت خود را ـ هر چند زياد ـ در چرخه سرمايه گذاري هاي توليدي و تجاري قرار دهد و به ديگران خدمت کند، هيچ گونه منعي ندارد. بنابراين، اين آيه اختصاص به نکوهش و نپرداختن زکات ندارد، بلکه جلوگيري از گردش اموال در تأمين همه ضروريات جامعه ديني را شامل مي شود. [36]
در آموزه هاي معصومين عليهم السلام با توجه به زيان هاي اقتصادي راکد نگه داشتن مال و ثروت و عدم استفاده آن در فعاليت هاي اقتصادي و عدم سرمايه گذاري در بخش توليد هشدارهاي جدي داده شده است.
امام باقر عليه السلام با تأکيد بر به کارگيري دوباره پول فروش آب و ملک و همان بخش و هشدار به از بين رفتن سرمايه در صورت عدم سرمايه گذاري دو مرتبه آن مي فرمايد:
بي ترديد هر کس زميني و آبي را بفروشد و بهايش را در زمين و آبي ديگر سرمايه گذاري نکند، بهاي آن از بين خواهد رفت.[37]
در آموزه هاي معصومين عليهم السلام شيوه استفاده از سرمايه هاي مادي به اندازه اي حائز اهميت است که در حديثي امام صادق عليه السلام بقاي اسلام و مسلمين را متوقف بر مديريت صحيح اموال و بودن آن را در دست کساني که اين مديريت را بدانند مي داند.
بي ترديد بقاي مسلمين و اسلام در اين است که ثروت ها، در دست کساني باشد که شيوه به کارگيري صحيح آن را مي دانند؛ همچنان که نابودي اسلام و مسلمين در اين است که ثروت ها در اختيار کساني باشد که از مديريت درست و سالم آن بي خبرند.[38]
توجه به رشد و توسعه در سيره عملي معصومين عليهم السلام
در سيره عملي پيامبر عظيم الشأن اسلام و اميرالمؤمين علي عليه السلام مي بينيم که نسبت به آباداني مدينه و کوفه توجه کافي را داشتند و تلاش مي نمودند تا زمينه هاي مناسب را جهت شکوفايي اقتصادي و رفاه اجتماعي فراهم آورند. علي عليه السلام به قرظه بن کعب انصاري مي نويسد: مرداني از اهل ذمه از مردم فرمانداري تو گفته اند که در زمين هايشان نهري داشته اند که خشک و پر شده است و آنان را در آنجا آبادي است، پس تو و آنها در کار بنگريد و سپس آن نهر را اصلاح نما و آباد کن که به جان خودم، اگر آباد شود محبوب تر از آن است که کوچ کنند و ناتوان گردند يا از انجام کارهايي که به مصلحت مملکت است باز مانند.[39]
وضعيت مناسب رفاه اجتماعي و اقتصادي در کوفه از زبان آن حضرت عليه السلام در حالي که اين شهر جمعيت زيادي را در خود جاي داده بود و سه جنگ مهم و پي در پي را پشت سر گذشته بود، بيانگر تلاش هاي مستمر و خستگي ناپذير آن حضرت عليه السلام در توجه به شکوفايي اقتصادي اين شهر مي باشد.
خود آن حضرت در توصيف وضعيت رفاهي اين شهر مي فرمايد:
همه کساني که در کوفه زندگي مي کنند زندگي شان به خوبي تأمين است، پايين ترين افراد نان گندم مي خورند، از مسکن برخوردارند و از بهترين آب آشاميدني استفاده مي کنند.[40]
نامه معروف آن حضرت به مالک اشتر گوياي اهميت بيشتر از اندازه اي آن حضرت در توجه به رفاه اقتصادي و اجتماعي جامعه است.
نتيجه
بيانات مقام معظم رهبري در تمامي سخنراني ها و ديدارها بيانگر بهترين مسير براي تحقق پيشرفت توأم با عدالت و ارتقاي ايران اسلامي است. اين موضوع به طور خاص در ابتداي هر سال با توجه به نامگذاري سال جديد تبلوري ديگر يافته و تبديل به انگيزهاي مضاعف در ميان مردم و مسؤولان براي اجراي منويات ايشان ميشود.
هرچند در سالهاي گذشته موضوعات محوري از قبيل اصلاح الگوي مصرف، همت و کار مضاعف و يا جهاد اقتصادي به عنوان نام يکسال بيان شدهاند؛ ولي معظم له به نوعي اين اهداف را به عنوان سرلوحه امور جامعه در چند سال و تا زمان تحقق هدف غايي آن مورد نظر قرار مي دهند.
نامگذاري سال 1391 به عنوان سال «توليد ملي، حمايت از کار و سرمايه ايراني» نيز بيانگر اولويت بندي بخشهاي مختلف و توجه بيش از پيش به حوزه اقتصاد است.
اما اشاره به توليد ملي، حمايت از کار و سرمايه ايراني از طرف مقام والاي ولايت فقيه اشاره اي تکليف آور است که وظيفهاي خطير را متوجه مسؤولان اقتصادي کشور و تمامي فعالان اقتصادي و آحاد جامعه مي کند.
جهاد در راه اسلام و جهد و کوشش در راستاي تحقق دستورات ديني يکي از پايه هاي دين و ستون محکم انگيزه جامعه اسلامي است و مورد توجه معظم له نيز قرار گرفته که ايشان سال 1390 را سال جهاد اقتصادي و سال 1391 را سال توليد ملي، حمايت از کار و سرمايه ايراني ناميدند. حکم جهاد از طرف ولي فقيه حکمي نيست که هيچ کس بتواند آن را ناديده بگيرد، از اينرو جهش اقتصادي و به دنبال آن حمايت از کار و توليد داخلي موضوعي است که مي بايد تحقق آن را انتظار داشت.
ابعاد اصلي تعريف علم اقتصاد، همواره در بيانات مقام معظم رهبري متجلي بوده است. ايشان در بيانات قبلي خويش بر مديريت دقيق و عالمانه منابع تأکيد کرده و تبيين نمودهاند که منابع را بايد به سمتى سوق دهيم که براى کشور ارزش افزوده مالى و معنوي داشته باشد؛ يعني هم کسب و کار را رونق بخشد و توليد و اشتغال را افزايش دهد و هم اميد را در جامعه ارتقا بخشد. در اين تفسير معناي مترقي اقتصاد يعني استفاده بهينه از منابع متجلي است.
تحقق تحول در اين نظام هاي اقتصادي تنها با حرکتي جهادي ميسر است و معظم له فرمودند که: «مردم و مسؤولان بايد در عرصه اقتصادي با حرکتي جهادگونه کار و مجاهدت کنند. حرکت طبيعي کافي نيست؛ بايد در اين ميدان، حرکت جهشي و مجاهدانه داشته باشند.»
در ابعاد خارجي نيز توجه به اين نکته ضروري است که وقتي کشورهاي استعماري به واسطه تجربه انقلاب و 8 سال جنگ تحميلي و روحيه جهاد و شهادت از استفاده ابزارهاي نظامي در مقابل ايران نااميد شدهاند، به استفاده از ابزارهاي اقتصادي روي آوردهاند. بنابراين ايران در مقابل يک فشار جهانى با عنوان تحريم اقتصادى قرار دارد و به همين دليل اين بار نيز بايد با بهره گيري از جهاد اقتصادي، در راستاي تقويت توليد ملي گام برداشت. جهادي که جبهه آن مسائل اقتصادي است تا دشمنان بدانند که ايران و ايراني در جبهه اقتصاد نيز همواره پيروز خواهد بود.
نویسنده: حسين حسين زاده
پی نوشت:
[1] اسدالغابه، ابن اثير، ج 2، ص 169.
[2] تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مطهري، ص 410.
[3] مسند الامام الکاظم(ع)،عزيز اللّه عطاردي، ج 2، ص 359.
[4] وسايل الشيعه، حر عاملي، ج 12، ص 13.
[5] تحف العقول، ابن شعبه حراني، ص 37.
[6] همان، ص 295.
[7] الحکم الزاهرة، علي رضا صابري يزدي، ترجمه محمد رضا انصاري، ج2، ص 469.
[8] بحارالانوار، مجلسي، ج 48، ص 115.
[9] وسايل الشيعه، ج 13، ص 216.
[10] تاريخ بغداد، خطيب بغدادي، ج 15، ص 16.
[11] بحارالانوار، ج 40، ص 328.
[12] الحکم الزاهرة، ج 1، ص 650.
[13] بحارالانوار، ج 87، ص 327.
[14] سياست نامه امام علي(ع)، محمد محمدي ري شهري، ترجمه مهدي مهري، ص 444.
[15] نهج البلاغه، نامه 20، ص 500 ـ 499
[16] نک: نهج البلاغه،، نامه 53.
[17] همان.
[18] نهج السعادة في مستدرک نهج البلاغه، محمد باقر محمودي، ج 2، ص 452 ـ 450.
[19] مجلسي، 1363، ج 103، 17.
[20] ر.ک. به: مجلسي، 1363، ج 103، 16
[21] ر.ک. به: کليني، 1378، ج 5، 73
[22] سوره ذاريات آيه 58
[23] ر.ک. به: کليني، 1378، ج 2، 550 و صدوق 1413 هـ ، ج 1، 336 و طوسي، 1365، ج 3، 74، و مجلسي ، 1363، ج 93، 293 و کفعمي ، 1405هـ ، 284، و سيد بن طاووس، بي تا، 168
[24] مجلسي، 1363، ج 69، 60
[25] هادوي تهراني، 1378، 123
[26] بقره، 255 و 207؛ آل عمران، 26؛ نساء، 53؛ مائده، 17، 18، 40 و 120؛ اعراف، 158؛ توبه، 116؛ اسراء، 111؛ طه، 6؛ نور، 42؛ فرقان، 2؛ فاطر، 13؛ ص، 10؛ و …
[27] مکارم شيرازي، 1353-66، ج 17، 436، و ج 27، 449
[28] متقي هندي، 1409 هـ ، ح 5684
[29] مجلسي، 1363، ج 74، 27 و حر عاملي ، 1384هـ ، 197
[30] کليني، 1378، ج 5، 161
[31] مجلسي، ج 8 ، 293
[32] حر عاملي، 1384هـ ، ج 12، 285
[33] ر.ک. به: کليني ، 1378، ج 5، 150
[34] همان، 160
[35] همان، ج 5، 559
[36] ر. ک. به: طباطبايي، بي تا، ج 9، 334- 332
[37] کليني، 1378، 91
[38] حر عاملي، 1384 هـ ، ج 11، 521
[39] يعقوبي، بي تا، 2، 203
[40] ابن شهر آشوب، بي تا، ج 2، 99