جايگاه صحابه در تبيين قرآن: بررسي ده حديث(5)
جايگاه صحابه در تبيين قرآن: بررسي ده حديث(5)
ترجمه: فهيمه فهيمي پور*
7. حديث هفتم
ابوجعفر صدوق با اسناد خود به محمد بن موسي بن نصر رازي از پدرش چنين نقل کرده که از حضرت رضا(ع) درباره ي اين سخن پيامبر پرسيدند که فرمود:« اصحاب من همچون ستارگاني هستند که به هريک اقتدا کنيد، هدايت يابيد.» امام رضا (ع)فرمود:« اين صحيح است، بدان معني که پس از پيامبر(دين را) تغيير نداده اند و عوض نکرده اند.»( عيون أخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 93، ح 33؛ التفسير الاثري، ص 103)
نقد
مؤلف دنباله ي روايت را طبق عادتش، از آن روي که ذم صحابه را مي رساند، حذف کرده است. اينک به متن حديث – بر اساس آنچه در عيون اخبارالرضا(ع) آمده- توجه کنيد تا وثاقت مؤلف و ميزان امانتش شناخته شود:
حاکم ابوعلي حسين بن احمد بيهقي، از محمد بن يحيي صولي، از محمدبن موسي بن نضر رازي از پدرش که گفت: از امام رضا(ع) درباره ي سخن پيامبر سؤال شد که فرموده:« اصحابم مانند ستارگان هستند که به هريک اقتدا کنيد، هدايت مي شويد.» و اين سخنش که « نزد من اصحابم را فراخوانيد». امام رضا(ع) فرمودند:« اين صحيح است. مراد پيامبر، کساني است که بعد از او تغيير نکرده اند و دين را عوض نکرده اند.» گفته شد: چگونه بفهميم که آنها تغيير نداده اند يا عوض نکرده اند؟ امام رضا (ع)پاسخ داد:« به دليل روايتي که از پيامبر روايت کرده اند که ( درباره شان) مي فرمايد:« مرداني از اصحاب مرا، روز قيامت از کنار حوض من مي رانند، همانگونه که شتران بيگانه را از آب مي رانند. من مي گويم: خداي من! اصحابم، اصحابم، به من گفته مي شود: تو نمي داني که
بعد از تو چه بدعت هايي پديد آوردند. آنگاه ايشان در زمره ي اصحاب شمال به شمار خواهند آمد. من مي گويم: برايشان دوري و لعنت باد. اينک آيا مي بيني؟ اين( مدح پيشين) براي کساني است که تغيير ندهند و عوض نکنند.»( عيون اخبارالرضا، ج1، ص 93، ح 33؛ بحارالانوار، ج 28، ص 18؛ سند الامام الرضا عطاردي، ج 2، ص 496)
از آنجايي که دنباله اين روايت، مطلبي خلاف عقيده مؤلف را مي رساند، وي آن را انداخته، همانگونه که شيوه اوست و مشابه آن در روايات سابق گذشته است بخصوص حديث پيشين که از صدوق نقل شد. البته اين نخستين بار نيست که حذف و تغيير طبق دلخواه مؤلفان روي مي دهد. اين نخستين سبويي نيست که در اسلام شکسته شده است، بلکه نظائر بسياري دارد که اکنون در صدد بازگويي آنها نيستيم.
7-2- سند ضعيف است به خاطر وجود احمد بن محمد بن اسحاق طالقاني و پدرش، زيرا آن دو مجهول هستند و يادي از آنها در مجموعه هاي رجالي شيعه نمي يابيم.
7-3- پيشتر گفتيم که صحابه وقتي با پيامبر مخالفت کردند و بدعتهايي پديد آوردند، پيامبر به آنها خبر داد که آنها داخل آتش جهنم مي شوند و از آن خلاصي نمي يابند مگر اندکي قليل(1).
7-4- اين نکته نيز بيان شد که در موثقه ي اسحاق بن عمار آمده است که مراد از اصحاب در کلام رسول خدا (ص)که فرمود:« اصحابم مانند ستارگان هستند…»، همان ائمه (ع)است. در تأييد اين قول، روايتي در کتاب عوالي اللئالي آمده است که فرمود:« منم همچون خورشيد، و علي همچون ماه، و اهل بيتم همچون ستارگان اند که به هريک اقتدا کنيد، هدايت مي يابيد».( عوالي اللئالي ابن ابي جمهور احسائي، ج 4، ص 86، اثبات الهداة، ج 1، ص 665، فصل 73، ح 862)
7-5- علماي اهل تسنن، « صحابه» را به معناي کساني مي دانند که مشرف به ديدار رسول خدا شده اند. آنگاه با اين حديث به مشکل برمي خورند. از اين رو، گروهي از آنان بطلان و جعلي بودن حديث نجوم را تصريح کرده اند. احمد بن حنبل گفته: حديثي است که صحيح نيست. بزار گويد: اين کلام درباره ي پيامبر صحيح نيست. دار قطني گويد: ضعيف است. ابن حزم گويد: اين خبر دروغ، جعلي و باطل است، هرگز صحت ندارد. بيهقي گويد: سندهاي همگي آنها ضعيف است. ابن عبدالبر گويد: إسنادش صحيح نيست. ابن جوزي گويد: اين صحيح نيست. ابوحيان گويد: رسول خدا آن را نگفته است و آن حديثي جعلي است که در مورد رسول خدا صحيح نيست. ذهبي گويد: اين سخن باطل است. ابن قيم- بعد از اشاره به بعضي طرقش- گويد: چيزي از آن اثبات نمي شود.
همچنين محدثان ديگر، آن را ضعيف دانستند: از جمله ابن حجر عسقلاني، سيوطي، سخاوي، متقي هندي، مناوي، خفاجي، شوکاني و ألباني( کلام الباني در کتابش« سلسلة الاحاديث الضعيفة»ج1، ص 78 آمده است. در مورد کلام ديگران مراجعه شود به مجله تراثنا، ج 45، ص 86 و ج 52، ص 18، خلاصة العبقات، ج 3، ص 123؛ نفحات الأزهار، ج 3، ص 116، شرح احقاق الحق، ج 3، ص 99؛ محاضرات في الاعتقادات، ج 2، ص 574؛ الرسائل العشر، 19)
7-6- فرض کنيم که معتقد شويم مراد از حديث همان صحابه رسول هستند، يعني اينکه هرکسي که او را ديده با او همدم شده بايد از او تبعيت شود، همانطور که عامه پنداشته اند. در اين صورت، اين سخن کشتن تمامي آنان را جايز مي شمارد، زيرا آنها اختلاف کرده اند و با يکديگر جنگيده اند. و اگر مسلماني به علي(ع) اقتدا مي کرد و با صحابه اي که با او بودند، همراهي مي نمود و با معاويه مي جنگيد، سپس برايش آشکار مي شد و تبعيت معاويه و همراهان صحابي او را برمي گزيد، پس در اين صورت جنگ با علي برايشان جايز مي گشت.
اين سخني نادرست است و هرگز خدا و رسولش به تبعيت و اقتدا به اقوامي که
با يکديگر اختلاف دارند امر نکرده اند، زيرا در آن صورت، فردي که مأمور به پيروي از آنان است، نمي داند که از کدام يک پيروي کند.
شهيد نورالله شوشتري گويد: همچنين بر اين مبنا لازم مي آيد که هرکسي به سخن برخي از صحابه ي جاهل و حتي فاسق يا منافق اقتدا کند، و عمل به سخن برخي عالمان صالح از ايشان را ترک گويد، او را هدايت يافته بدانيم. همچنين لازم مي آيد که اقتداکننده به قاتلان عثمان را و کساني را که به ياري او نرفتند، مهتدي بدانيم. نيز در آن صورت بايد اقتداکننده به عايشه و طلحه و زبير که در برابر علي (ع)برخاستند و با او مبارزه کردند، هدايت يافته باشند و کشته شدگان هر دو طرف در بهشت باشند. جالب تر اينکه اگر شخصي در صفين به معاويه اقتدا کند و تا نصف روز همراه او بجنگد، سپس در نصف ديگرش برگردد و تا آخر روز همراه با علي (ع) بجنگد، زيرا در هر دو حالت- بنابراين نظر- هدايت يافته ي تابع حق است! اين توالي در هر شکل و صورت، ضرورتاً و به اتفاق باطل است.( الصوارم المهرقه، 4)
بر اين مبناي باطل، کشتن مؤمن بي گناه و زنا با همسرش را مجاز مي داند، بخاطر اقتدا به خالدبن وليد، بدان سان که در حقّ مالک بن نويره انجام داد. نيز خوردن شراب بخاطر اقتداء به قدامة بن مظعون، مجاز مي گردد.
ابن حزم گويد: ممکن نيست که رسول خدا (ص) به پيروي از هر گوينده ي صحابه امر کند، در حالي که بعضي از آنان چيزي را حلال مي دانسته و شخص ديگري از آنها همان را حرام مي شمرده است. بر اين مبنا:
– فروش شراب بخاطر اقتداء به سمرة بن جندب، حلال است.
– خوردن برف براي روزه دار، بنابر اقتداء به ابي طلحه حلال است و بخاطر اقتداء به غير آنان، حرام.
– ترک غسل از روي تنبلي، بخاطر اقتداء به عثمان و طلحة و برخي ديگر از اصحاب، واجب است و بنابر اقتداء به عايشه و ابن عمر، حرام.
براي هريک از مطالبي که ذکر شد، روايت هايي با اسنادهاي صحيح داريم. ( احکام ابن حزم، ج 6، ص 810)
ابن حزم در همان کتاب گويد: اشتباه کرده اند گروهي که گفتند: اختلاف، رحمت است. آنها استدلال کرده اند به خبري که از پيامبر روايت شده که:« اصحابم همچون ستارگان هستند که به هريک اقتدا کنيد، هدايت مي شويد».
ابن حزم مي افزايد: حديث مذکور، باطل، دروغين و از ساخته هاي اهل فسق است، بخاطر دلائل ضروري و بديهي، از جمله:
الف- طريقه ي نقل آن صحيح نيست.
ب- امکان ندارد که پيامبر(ص) امر کند به آنچه از او نهي شده، در حالي که حضرتش خبر داده است که ابوبکر در تفسير خود به خطا رفته و تأويل عمر در مورد هجرت را دروغ دانست و اسيد بن خضير را در تأويلش درباره ي کسي که شمشير خود را در حال جنگيدن به او بازگردانده تکذيب کرده است و ابوسنابل را در مورد فتوايي که درباره حکم عده داده، متهم دانسته است…
محال و ممتنع است و هرگز روا نيست که پيامبر امر کند به پيروي از آنچه به خطاي آن خبر داده است، چرا که در اين صورت، امر به خطا کرده است – خدا از اين نسبت ناروا دور باد و پيامبر نيز از اين خطا برکنار است… با آن که پيامبر خبر داده که آنها خطا مي کنند، روا نيست که ما را به پيروي از چنين کساني امر کند، مگر اينکه مراد حضرتش آن باشد که مردم، آنچه را که صحابه از او روايت کرده اند، نقل کند. اين صحيح است، زيرا که تمام آنان ثقه هستند. پس اگر کسي از هريک از آنان نقل کند، اشتباه نکرده و هدايت يافته است.
ج- پيامبر (ص)سخن باطل نمي گويد بلکه سخنش حق است. اما سخن کساني که اصحاب را به نجوم تشبيه کرده اند، تشبيه فاسد و دروغ آشکار است، زيرا کسي که بخواهد به محلّ طلوع ستاره ي جدي برود، اما در جهت مطلع برج سرطان حرکت
کند، هدايت نشده است بلکه به بيراهه منحرف شود و خطاي فاحشي مرتکب شده و آشکارا زيان کرده است. چنين نيست که همه ي ستارگان در هر راهي هدايت کننده باشند.
پس تشبيه مذکور باطل است و دروغين بودن آن حديث و سقوط آن از درجه ي اعتبار، ضرورتاً آشکار است.(2)
سيد ابن طاووس گويد: از روايات شگفت انگيزشان اين است که آنها به پيامبرشان نسبت داده اند که:« اصحاب من همچون ستارگانند که به هريک اقتدا کنيد، هدايت مي يابيد». اين در حالي است که مي دانيم صحابه همديگر را تکفير مي کردند و به گمراهي يکديگر شهادت مي دادند و خون همديگر را حلال مي دانستند و بعضي در اين جريانات سرکرده بودند، همانطور که در قتل عثمان و جنگ بصره و صفين و ديگر مناقشات و اختلافات رخ داده است.
اگر اقتداء به هريک از آنها درست مي بود، اقتداء به هريک از آنها خطا بوده است، به اين دليل که برخي از آنان به خطا و اشتباه ديگران شهادت مي دهند، که در آن صورت، گمراهي يا قتل تمام آنان روا بود. آن مقدّمه و اين نتيجه، از خرد اهل ديانت بسي دور است!(3)
پينوشتها:
*كارشناس ارشد زبان و ادبيات عرب .
1. رجوع شود : صحيح بخاري، ج 7، ص 207( 1259، رقم 6587) کتاب الرقاق، باب في الحوض.
2. احکام ابن حزم: ج 5، ص 642.
3. الطرائف: 523.
منبع:نشريه سفينه، شماره 25.
ادامه دارد…
/ج