جايگاه قرآنی اهل بیت(ع) در نهج البلاغه
جايگاه قرآنی اهل بیت(ع) در نهج البلاغه
منبع :اختصاصی راسخون
چکیده :
یکی از موضوعاتی که در نهج البلاغه از آن سخن به میان آمده، منزلت و مرتبت اهل بیت (ع) در قرآن می باشد. موضوعی که پردازش آن از دو حیث عترت شناختی و قرآن شناختی مهم ارزیابی می شود. عبارات (فانزلوهم باحسن منازل القرآن) در خطبه 86 و (فیهم کرائم القرآن) در خطبه 153 دو شاهد ناظر به موضوع می باشند که و اکاوی دلالی و مفهومی در آنها حکایت از وجوه معنایی عمیق و دقیقی دارد که نوعا از نگاه مترجمین و شارحین پنهان مانده و به تبع آن به نکات معرفت شناختی آنها در حوزه منزلت اهل بیت (ع) اشاره ای نشده است. همچنین تاملات سندی در باره (فیهم کرائم القرآن) و نسخه پژوهی آن موضوع دیگری است که به نظر می رسد در این میان مغفول مانده است. این نوشتار سعی دارد با پردازش شواهد مذکور ، تصویری بایسته از منزلت قرآنی اهل بیت(ع) در کلام امیرمومنان ارائه دهد.
واژگان کلیدی : منزلت – قرآن – اهل بیت – کرائم – نهج البلاغه – امیرالمومنین (ع)
مقدمه :
یکی از مباحثی که در گستره تاریخ اسباب گزش اذهان دانشمندان اسلامی را فراهم نموده و بحثهایی را در حوزه عترت پژوهی در قرآن بخود معطوف داشته، کیفیت ظهور و مراتب تجلی اهل بیت علیهم السلام در قرآن است. کیفیت ظهور بدان معنی که برخی با استناد به برخی روایات، قائل به حضور اسمی و لفظی اهل بیت علیهم السلام در قرآن بوده و مدعی اند که اسامی آنها در قرآن بود هر چند امروز به چشم نمی خورد(2). از سوی دیگر غالب دانشمندان این قول را رد کرده و با ارائه شواهد گوناگون بر حضور غیراسمی و تفسیری اهل بیت علیهم السلام در قرآن پای فشرده اند.(3) اما مراتب تجلی و ظهور، ناظر به منزلت و جایگاهی است که قرآن از شخصیت اهل بیت (ع) ارائه داده و آن را به تصویر می کشد. در این باب هر چند برخی، آیات شدید اللحن و عتاب آلود قرآن را به اهل بیت نسبت داده و سعی کرده اند پیرامون مذمت اهل بیت در قرآن سخن بگویند(4) ، اما برخی در مقابل، بسیاری ازآیات قرآن را در مدح و منزلت اهل بیت علیهم السلام دانسته و قرآن را ظرفی برای تجلی مقامات و فضائل آنها ارزیابی نموده اند(5)، و حتی برخی از متقدمین مانند محمد بن علی بن عثمان کراجکی(م 449 ق) دراثبات برتری اهل بیت نسبت به انبیاء از حیث فضائل و مقامات، کتاب( التفضیل) را نگاشته اند(6). در این راستا یکی از بهترین مراجع به منظور دستیابی به مراتب و منزلت حقیقی اهل بیت در قرآن ، خود اهل بیت می باشند و در این میان کلمات امام علی علیه السلام شاخص و معیار مقبولی برای هر دو فریقین می باشد. چنانچه بسیاری از بزرگان اهل سنت نیز بخشی از آثار خود را به جایگاه بلند علمی و اخلاقی امیرمومنان و اولاد مطهرش اختصاص داده اند.(7)در میان آثار منسوب به اهل بیت علیهم السلام نیز نهج البلاغه از شهرت و جایگاه ویژه ای برخوردار است که این نوشتار در صدد پردازش سندی و مصدری دو شاهد ناظر به منزلت اهل بیت در قرآن از منظر این کتاب شریف می باشد.
ضرورت پردازش این موضوع از دو حیث حائز اهمیت است :
الف)حیث عترت شناختی :
بدین معنا که یکی از مهمترین بایدهای معرفتی در دین، معرفت نسبت به جایگاه امامت و ولایت می باشد. چنانچه پیامبر اکرم در این باره می فرماید: سوگند به خدایی که جانم بدست اوست عمل فرد برای او سودمند نیست جز به شرط معرفت به حق ما (اهل بیت).(8) در همین راستا امام علی علیه السلام می فرماید: امامان بپادارندگان امر خداوند بر خلق او و مایه های شناسایی خداوند برای بندگان او هستند. کسی وارد بهشت نمی شود مگر آنکه آنها را بشناسد و آنها نیز او را بشناسند( تأیید کنند) و کسی وارد دوزخ نمی شود مگر آنکه آنها را نشناسد و آنها نیز او را نشناسند( تأیید نکنند.)(9) پیداست اینکه اهل بیت علیهم السلام مایه های شناخت پروردگار عالم( یا سرپرست و مدیر بندگان الهی ) بوده(10) و سعادت و شقاوت بندگان منوط به معرفت مردم نسبت به آنها و تأیید آنها نسبت به خلق می باشد، حکایت از ضرورت شناخت ائمة (ع) دارد.
ب) حیث قرآن شناختی:
بدین معنا که شناخت قرآن نیز از مهمترین بایدهای معرفتی به شمار رفته و در پردازش موضوع مقاله ، بخشی از معارف قرآن کریم یعنی منزلت و جایگاه امامت و اهل بیت پیامبر(ص) از منظر قرآن تبیین و تفسیر می گردد. بنابراین پردازش این موضوع دو سویه است ، از سویی ناظر به شناخت اهل بیت است یعنی عترت شناسی از منظر قرآن و از سوی دیگر ناظر به شناخت قرآن است یعنی قرآن شناسی از منظر عترت. اما پیرامون مفهوم شناسی واژگان به نظر می رسد تبیین یکی از واژگان کلیدی مقاله یعنی واژه اهل بیت و عترت مناسب باشد. از منظر شیعه مراد از اهل بیت علیهم السلام، چهارده معصوم یعنی پیامبر، علی، فاطمه و فرزندان او علیهم السلام بوده که دوازده تن از آنها به عنوان اوصیای پیامبر (ص) و امامان شیعه به شمار می آیند. در این راستا ابن خزاز رازی قمی(11) (م 400 ق) با سند متصل از ابن عباس نقل می کند که فردی یهودی بنام نعثل نزد رسول خدا رفته و سؤالاتی را مطرح می کند که از جمله سؤال از اوصیای پیامبر(ص) بود. پیامبر در پاسخ می فرماید: وصی وخلیفه بعد از من علی بن ابی طالب علیه السلام و بعد از او دو فرزندم حسن و حسین هستند که سپس نه تن از صلب حسین به عنوان امامان ابرار پی در پی خواهند آمد. در ادامه فرد یهودی تقاضا می کند پیامبر(ص) اسامی آنها را ذکر نماید که حضرت چنین می کند.(12) شیخ کلینی ( م329ق) نیز در کافی احادیثی را پیرامون امامت و وصایت دوازده گانه اهل بیت نقل می کند.(13) همچنین در منابع معتبر اهل سنت نیز روایاتی به چشم می خورد که پیامبر (ص) از خلفا و امامان دوازده گانه این دین خبر می دهد که همگی از قریش می باشند.(14)از این رو در خلال مباحث اگر فضیلت یا منزلتی درباره برخی از معصومین (ع) ذکر شد، این موضوع درباره دیگر معصومان نیز جریان دارد. به عنوان مثال هر چند شان نزول آیه تطهیر درباره پنج تن آل عبا از معصومین (ع) ذکر شده و بر عصمت و طهارت آنان از گناه و لغزش شهادت می دهد(15) اما بر اساس قرائن پیش گفته این فضیلت شامل دیگر معصومین نیز می شود. البته ممکن است فضیلتی تنها به یک معصوم اختصاص داشته باشد که این امر خود نیازمند قرینه مستقل و محکم دیگری می باشد.
بررسی شواهد نهج البلاغه :
شاهد اول : در نهج البلاغه آمده است: « و بینکم عتره نبیکم و هم ازمه الحق و اعلام الدین و السنة الصدق، فانزلوهم باحسن منازل القرآن…؛ اهل بیت پیامبر(ص) در میان شما هستند، آنها که زمامداران حق، پیشوایان دین و زبانهای صادقند، پس باید آنها ر ا در بهترین منازل قرآن جای دهید.»(16)
شاهد مورد نظر عبارت ( فانزلوهم باحسن منازل القرآن ) می باشد. پیرامون معنای این عبارت محقیین و مترجمین در میدان یکسانی نتاخته اند و قالبهای معنایی متفاوتی را ارائه نموده اند مانند:
1 ـ حرمت اهل بیت را همچون قرآن باید حفظ نمود.(17)
2 ـ اهل بیت را باید در بهترین جایی که قرآن در آن حفظ می شود یعنی دلها و قلوب پاک جای داد و آنان را دوست داشت. (18)
3 ـ اهل بیت را در بهترین منازل قرآن و خوبتر منزل های آن فرود آور ید.(19) در میان شارحان نهج البلاغه ، ابن میثم بحرانی مراد کلام حضرت را ضرورت اکرام و محبت و تعظیم اهل بیت برشمرده و چنین استدلال نموده است که برای قرآن منازل گوناگونی است: 1 ـ قلب که خود دو منزل دارد : یکی منزلت اکرام و تعظیم و دیگری منزلت تصور ( جای دادن قرآن) بدون تعظیم 2 ـ منزلت لسانی و لفظی قرآن که با تلاوت آن محقق می شود.3 ـ منزلت آن در دفاتر و کتابها. وی درادامه بهترین منازل را همان منزلت قلب دانسته و از این رو مراد امام را اکرام و تعظیم اهل بیت می داند.(20) به نظر می رسد مراد ابن میثم آن باشد که اکرام و تعظیم اهل بیت نباید تنها در مکتوبات و منقولات و گفته ها خلاصه شود بلکه باید آنها را قلبا و حقیقتا دوست داشت و تعظیم و اکرام نمود. غالب شارحان نهج البلاغه نیز معنایی متفاوت از ابن میثم ارائه نکرده و مراد کلام امام علیه السلام را در همین راستا و مضمون ارزیابی نموده اند. به عنوان مثال ابن ابی الحدید معتزلی می آورد: در این کلام امام(ع) سر عظیمی است و آنکه حضرت به همه مکلفین امر می کند که همانند قرآن در اجلال و تعظیم اهل بیت و اطاعت اوامر آنها کوشا باشند.(21) نواب لاهیجی نیز در شرح کلام امام می نویسد: ( منزل بدهید ایشان را در بهترین منزل از منزلهای قرآن یعنی محبت ایشان را در دلهای شما جا بدهد و دل بهترین منزلست از منزلهای قرآن زیرا که منزل به معنی قرآن دلست. اگرچه قرآن در کتاب و در لفظ نیز منزل دارد. ) (22) سید محمد شیرازی(23)و سید عباس موسوی(24) نیز در شروح خود، بهترین منزل قرآن را قلب و مراد امام را محبت و اکرام اهل بیت دانسته اند. محمد جواد مغنیه ذیل کلام امام (ع) منازل و مراتبی برای قرآن ذکر می کند: حفظ قرآن تلاوت نیک، فهم مراد . اما بهترین آنها را فهم و عمل به تعالیم و احکام آن بر می شمارد. وی مراد حضرت را آن می داند که باید درباره اهل بیت بهترین منازل یعنی معرفت اهل بیت (ع) و اطاعت آنها را جاری و پیاده نمود.(25) در این میان تنها نظر محمد تقی شوشتری ، متفاوت به نظر می رسد . وی مراد امام را ناظر به آیات کریمه ای می داند که از فضایل و مناقب اهل بیت سخن گفته اند. در این راستا شوشتری به دوازده آیه از قرآن اشاره می کند که در شأن اهل بیت علیهم السلام می باشند که از جمله آنها می توان به آیات اولی الامر،(26) تطهیر،(27) مودت،(28) مباهله،(29) اهل الذکر (30)اشاره نمود.(31)
نقد و تحلیل:
همانطور که گذشت ترجمه ها در عبارت محل بحث یکسان نبود. در ترجمه شماره1( حرمت اهل بیت را همچون قرآن باید حفظ نمود ) بیشتر معنای التزامی عبارت آمده است و از معنای مطابقی آن به دور است. در ترجمه های شماره 2 و 3 ( اهل بیت را باید در بهترین جایی که قرآن در آن حفظ می شود یعنی دلها و قلوب پاک جای داد و آنان را دوست داشت.) و( اهل بیت را در بهترین منازل قرآن و خوبتر منزل های آن فرود آور ید) هر دو معنا محتمل است شارحان نهج البلاغه نیز مانند ابن میثم بحرانی و ابن ابی الحدید معتزلی ،کلام امام را بر اساس منازل جمع منزل به معنای محل نزول، مأوی، جایگاه و مانند آن معنا نموده اند و به نظر می رسد دیگر شارحان و مترجمان نیز بر اساس همین رای، کلام امام (ع) را معنا کرده باشند. یعنی آنها عبارت ( باحسن منازل) را به ( بهترین جایگاه و منزل) قرآن که قلب انسان باشد معنا نموده اند و بر این اساس مراد امام را آن دانسته اند که اهل بیت را باید در بهترین و پاکترین مکانها یعنی قلب جای داد و به آنها عشق و محبت ورزید. نه آنکه تمجید و اکرام آنها تنها ظاهری و لفظی باشد. اما باید گفت معنای فوق تنها معنای کلام نمی باشد بلکه یکی از معانی کلام امام و به نظر نویسنده ضعیفترین احتمال معنایی درکلام می باشد. توضیح آنکه واژه (منازل) جمع منزل یا منزلة به معنای محل نزول، بیت ، فرودگاه، جایگاه و درجة می باشد.(32) یعنی علاوه بر معنای محل نزول، به معنای رتبه، درجه و منزلت نیز می باشد.اما اینکه برخی مانند جوهری و فیروزآبادی (منزلة) را قابل جمع ندانسته اند(33)، باید گفت مراد جمع مونث سالم است نه جمع تکسیر و این نکته ای است که زبیدی در تاج العروس بدان اشاره نموده است.(34) بنابراین (منازل) جمع مکسر (منزل) و (منزلة) بوده و در دو معنای اساسی 1- محل نزول 2- مقام و رتبه استعمال می شود. بررسیها در روایات و آثار متقدمین(35) نشان می دهد، وقتی واژه منازل در امور معنوی بکار می رود،غالبا معانی مقام ، مرتبه و فضیلت را افاده می نماید. در نهج البلاغه نیز واژه (منازل) به معنای درجات و مقامات استعمال شده است: ( نسال الله منازل الشهداء و معایشه السعداء ؛ از خداوند درجات شهدا و همجواری با سعادتمندان را طلب می کنیم ) (36)و یا ( جعلنا الله و ایاکم ممن یسعی بقلبه الی منازل الابرار برحمته ؛ خداوند به رحمت خویش ما و شما را از کسانی قرار دهد که قلبا بسوی مراتب و مقامات ابرار تلاش می کنند)(37). بر این اساس می توان برای عبارت (فانزلوهم باحسن منازل القرآن) معانی زیر را در نظر گرفت:
معنای اول: اهل بیت را در بهترین منازل قرآن یعنی قلب قرار دهید. و در تکریم و تعظیم آنها کوشا باشید. این همان معنایی است که شارحانی چون ابن میثم ، ابن ابی الحدید ، نواب لاهیجی و برخی دیگر اشاره نموده اند و اقوال آنها گذشت. در این قول مراد از (منازل القرآن) ، محلهایی است که قرآن در آن فرود آمده و تجلی می نماید مانند کتاب، لسان، قلب. بر این اساس مراد از ( باحسن منازل القرآن) نیز همان قلب می باشد.
معنای دوم: اهل بیت علیهم السلام را در بهترین فضایل و مقاماتی که در آیات قرآن کریم است، فرود آورده و قرار دهید، در این معنا، حرف ( فی) در عبارت ( منازل القرآن) در تقدیر می باشد. یعنی (احسن منازل فی القرآن الکریم) در این صورت مراد امام آن است که اهل بیت مصادیق انحصاری یا اتم آیات حسنای الهی بوده که در بردارنده فضایل و مکارم والای انسانی و اخلاقی می باشند.به دیگر بیان عصمت در آیه تطهیر (38) ، ولایت در آیه ااولی الامر(39)، انفاق و گذشت در آیات هل اتی ،(40) و ایثار و فداکاری در آیه لیله المبیت (41) و بسیاری دیگر از آیات ممدوح قرآن درباره اهل بیت علیهم السلام تجلی نموده است. . در این راستا می توان به عنوان مثال به آیه تطهیر ( انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا) اشاره نمود که دانشمندان شیعی و سنی آن را ناظر به جریان کساء و عظمت پنج تن آل عبا دانسته اند.(42) همانطور که گذشت در میان شارحان نهج البلاغه محمد تقی شوشتری به این معنا اشاره کرده و در این راستا دوازده آیه ذکر می کندکه در شأن فضایل اهل بیت می باشند. (43)
معنای سوم: اهل بیت را در منازلی بهتر از منازل قرآن کریم جای دهید. در این معنا، ( احسن ) به معنای صفت تفضیلی و حرف تقدیر در ( منازل القرآن) حرف ( من) می باشد. در این صورت مراد امام آن است که هر مقام و منزلتی را که برای قرآن کریم متصور است بهتر از آن را برای قرآن قرار دهید.به عنوان مثال اگر قرآن کلام الله صامت بوده اهل بیت کلام الله ناطق می باشند. شاید مراد دانشمند قرن 6 در ترجمه (فانزلوهم باحسن منازل القرآن) که می آورد: ( پس فرو آریدشان به خوبتر منزلهای قرآن )(44) و (احسن) را به معنای صفت تفضیلی گرفته است، ناظر به معنای سوم باشد.
معنای چهارم: اهل بیت علیهم السلام را در بهترین فضایل و مقاماتی که برای قرآن کریم متصور است، قرار دهید. در این معنا حرف (لام) در عبارت ( منازل القرآن) در تقدیر می باشد یعنی ( احسن منازل للقرآن الکریم). در این صورت مراد امام آن است که مقامات قرآن مانند عصمت، هدایت و تبیانیت، قدسیت، نورانیت درباره اهل بیت نیز جاری بوده و قرآن و سنت از حقایق و فضائل مشترکی برخوردار می باشند. به نظر می رسد در میان معانی چهارگانه فوق، معنای دوم و معنای چهارم مناسبتر باشند. معنای دوم ناظر به تجلی فضائل و مراتب اهل بیت (ع) در آیات قرآن بوده بطوریکه اهل بیت(ع) در بهترین و والاترین مراتب و مقامات آیات جای می گیرند. معنای چهارم نیز ناظر به اشترک و برخورداری از تمامی فضائل و مقاماتی است که برای قرآن کریم برشمرده می شود. مانند قدسیت، نورانیت، عصمت. به عبارت دیگر می توان معنای دوم را ناظر به منزلت درون قرآنی اهل بیت(ع) و معنای چهارم را ناظر به منزلت برون قرآنی اهل بیت(ع) قلمداد نمود.
شاهد دوم :
(فیهم کرائم القرآن و هم کنوز الرحمان ؛ آیات قرآن آنچه در مدح و منقبت علم و هدایت است درباره ایشان نازل شده و آنان گنجهای خداوند بخشنده هستند)(45). شاهد محل بحث ، عبارت(فیهم کرائم القرآن) می باشد که می تواند ناظر به موضوع منزلت اهل بیت باشد. بدین معنا که امام(ع) آیات کریمه قرآن را در شأن اهل بیت دانسته و قرآن کریم را ظرفی برای معرفی کرامات و مقامات آنها معرفی کرده است.
نکته : لازم به ذکر است عبارت (کرائم القرآن) در نسخه ها و شروح قدیمی نهج البلاغه به چشم نمی خورد . بلکه آنچه در نسخه خطی (46) ، ابن میثم بحرانی (47) ( م 679 )، ابن ابی الحدید معتزلی (48) ( قرن هفتم)، قطب الدین راوندی (49) ( قرن ششم) ، بیهقی کیذری (50) ( قرن ششم ) ، ترجمه نهج البلاغه(قرن پنجم و ششم)(51) ، شرح نواب لاهیجی( قرن سیزدهم) (52)، ملا فتح الله کاشانی(53)( قرن دهم )، صوفی تبریزی(54) (قرن یازدهم) آمده است، عبارت ( کرائم الایمان) است و عبارت ( کرائم القرآن ) تنها در نسخه های معاصر مانند عبده (55)، صبحی صالح (56) ، منهاج البراعه میرزا حبیب الله خویی(57)، فیض الاسلام(58) و به تبع آن در ترجمه هایی مانند مکارم شیرازی، مبشری، شهیدی، ارفع و احمدزاده به چشم می خورد. تا جاییکه نگارنده بررسی نموده عبارت ( فیهم کرائم الایمان ) در هیچ یک از منابع روایی ، تفسیری و تاریخی مشاهده نشد و تنها علی بن محمد لیثی واسطی ( قرن ششم) در عیون الحکم و المواعظ عبارت ( هم کرائم الایمان و کنوز الرحمان) را نقل کرده است که البته اشاره ای به سند نقل خود ننموده است(59). اما از سوی دیگر عبارت (کرائم القرآن) پیرامون اهل بیت علیهم السلام در بسیاری از منابع متقدم و معتبر اسلامی از جانب معصومین (ع) بکار رفته است که به برخی از آنها اشاره می شود:
1 ـ احمد بن محمد خالد برقی ( م 274ق ) با سند خود حدیثی را از امام صادق علیه السلام می آورد که می فرماید: « قال رسول الله صلی الله و علیه و آله : من مات و هو لایعرف امامه مات میته جاهلیه» فعلیکم بالطاعه…لنا کرائم القرآن و نحن اقوام افترض الله طاعتنا و لنا الانفال و لنا صفو المال»(60).
2 ـ قاضی نعمان مغربی (م 363 ق) در شرح الاخبار(61) ، فرات کوفی (م 352 ق) در تفسیر خود(62)، حاکم حسکانی (قرن پنجم) در شواهد التنزیل(63)، ابن ابی الفتح اربلی (م 493 ق ) در کشف الغمه(64)، علامه حلی (م 721 ق ) در کشف الیقین (65) و سلیمان بن ابراهیم قندوزی (م 1294 ق) در ینابیع الموده(66) به نقل از اصبغ بن نباته از امیر مومنان علی بن ابی طالب علیه السلام آورده اند: ( نزل القرآن ارباعا فربع فینا و ربع فی عدونا و ربع سیر و امثال و ربع فرائض و احکام و لنا کرائم القرآن). البته در این میان عیاشی (م 320 ق) در تفسیر خود حدیث فوق را از امام باقر علیه السلام نقل می کند: (67)
3 ـ فرات کوفی در تفسیر خود به نقل از ابن عباس می آورد که: ( قال النبی صلی الله علیه و آله: ان الله تعالی انزل فی علی کرائم القرآن)(68)
4 ـ شاذان بن جبرئیل قمی(م 660 ق) در الفضائل در طی حدیثی از ابن عباس نقل می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله به مردم فرمود: ( اعلموا ان القرآن اربعه ارباع ربع فینا اهل البیت و ربع قصص و امثال و ربع فرائض و انذار و ربع احکام و الله انزل فی علی کرائم القرآن).(69) همچنین شایان ذکر است که در مقدمه آثار زعمای شیعه مانند شیخ صدوق و شیخ مفید مضامینی به چشم می خورد که سند و صحت عبارت ( فیهم کرائم القرآن ) را بیشتر تقویت می کند(70) و استعمال این عبارت در آثار بزرگان متقدم و از سوی دیگر عدم استعمال عبارت ( کرائم الایمان) در منابع روایی و غیر روایی خود قرینه ای قابل توجه به شمار می رود. با توجه به مطالب پیش گفته،نتیجه آنکه دو احتمال در این میان مطرح است:
1) صحت عبارت (کرائم الایمان) هر چند تنها نهج البلاغه و عیون الحکم و المواعظ آنرا نقل کرده باشند.
2) اشتباه در ضبط واژه ؛ یعنی بجای واژه(القران ) ، (الایمان) ضبط شده است که به نظر می رسد از جانب سیدرضی رخ داده باشد و دیگران نیز مانند ابن مودب، ابن میثم ، ابن ابی الحدید به تبع نسخه اصلی عبارت (کرائم الایمان) را آورده باشند. که به نظر می رسد با توجه به قرائن پیش گفته ، احتمال دوم به واقع نزدیکتر باشد. چرا که عبارت (کرائم الایمان)، از پشتوانه سندی و مصدری محکمی برخوردار نمی باشد.
تحلیل معنایی :
اما از حیث دلالی و معنایی باید گفت غالب مترجمین عبارت (فیهم کرائم القرآن) را ( فیهم آیات کریمة) معنا کرده اند که به چند نمونه اشاره می شود : ( آنها مصداق آیات کریمه قرآن هستند) (71)؛ ( در حق ایشان است آیات کریم قرآن)(72)؛ ( درباره اهل بیت پیامبر (ص) آیات کریمه قرآن نازل شد)(73)؛ ( آیات کریمه قرآن همه در شأن اهل بیت است )(74)؛ ( درباره آنها آیات کریمه قرآن نازل شده است )(75)؛ ( آیات کریمه قرآن درباره ایشان نازل شده )(76). اما به نظر می رسد معانی فوق از کلام امام (ع) دقیق نبوده و نسبت به ارائه تصویر حقیقی منزلت اهل بیت دچار نقص است.توضیح آنکه واژه (کرائم) از ریشه (کرم) است. (کرم) نیز در اصل به معنای بزرگی، ارزش، عزت می باشد(77). در همین راستا (کریم) را که یکی از صفات خداوند متعال است، به معنای جامع خیر، شرف، فضیلت آورده اند(78).و در مورد انسانها، کریم یا کریمه به کسی گفته می شود که اهل خیر، بخشش و بزرگواری باشد. البته برای واژه (کریمه) چند معنا دیگر نیز ذکر شده است.(79) اما نکته قابل توجه آنکه علامت تانیث (تای گرد) در وزن( فعیل) گاهی نشانه تانیث است چنانچه ابن عقیل همدانی(م769 ق) برای آن، مثال (امراة کریمة) را ذکر می کند(80).و گاهی نیز علامت تانیث برای مبالغه است و این نکته ای است که جوهری(م393 ق) و ابن اثیر جزری(م606ق) درباره واژه (کریمه) بدان اشاره نموده اند.(81) بنابراین (کریمه) گاهی به معنای تانیثی و گاهی به معنای مبالغی بکار می رود و نکته مهم آنکه در معنای تانیثی جمع آن،( کریمات ) یعنی زنان بزرگوار و بخشنده و در معنای مبالغی جمع آن، (کرائم) یعنی والاترین، نفیس ترین ،برترین است(82). در نهج البلاغه نیز (کرائم) در همین معانی بکار رفته است.چنانچه در تعبیراتی مانند ( و اریتکم کرائم الاخلاق من نفسی)(83) یا ( تناسختم کرائم الاصلاب الی مطهرات الارحام )(84)، (کرائم الاخلاق) و( کرائم الاصلاب) به ترتیب به معنای( بهترین و نیکوترین مکارم اخلاق) و( بهترین و نیکوترین صلب ها) می باشند. بررسی ها در منابع اسلامی نشان می دهد اساسا واژه (کرائم) جز به معنای مبالغی بکار نرفته و همواره در معانی ای مانند برترین، نفیس ترین، والاترین و مانند آن استعمال شده است(85). بر این اساس عبارت( فیهم کرائم القرآن) یا ( لنا کرائم القرآن) نه به معنای اختصاص آیات کریمه به اهل بیت (ع)(چنانچه غالب مترجمان چنین آورده اند) بلکه به معنای اختصاص بهترین و نیکوترین آیات قرآن به اهل بیت علیهم السلام می باشد. به عبارت دیگر مراد این دسته از روایات آن است که شریفترین، والاترین و برترین آیات قرآن و به تبع آن فضائل و مقامات و مراتب در آنها، در شان اهل بیت بوده و آنها یا مصادیق انحصاری آیات هستند مانند آیه تطهیر یا آیه ولایت و یا مصادیق اتم آن مانند آیه (کونوا مع الصادقین)(86).
نتیجه:
1.در عبارت (فانزلوهم باحسن منازل القرآن)، منازل جمع منزلت و به معنای رتبه، مقام و درجه می باشد. و با توجه به تقدیر سه حرف و معنای (فی)، (لام) و (من) در عبارات اضافی، کلام امام (ع) می تواند ناظربه تجلی مراتب و مقامات اهل بیت در قرآن یا اشترک و همسانی اهل بیت در برخورداری از مقامات قرآن باشد. موضوعی که غالب شارحان و به تبع آن مترجمان نهج البلاغه بدان اشاره ای ننموده اند.
2.از آنجاییکه عبارت( فیهم کرائم القرآن ) در نسخه های معتبر و متقدم نهج البلاغه به چشم نمی خورد،و بجای آن عبارت (کرائم الایمان) آمده و با توجه به قرائن دیگر، به نظر می رسد سید رضی در ضبط این واژه دچار اشتباه شده و بجای (القرآن)، واژه (الایمان) را آورده باشد.
3.هر چند در غالب موارد عبارت فیهم (کرائم القرآن) به صورت (فی اهل بیت آیات کریمة) معنا شده و در کرائم ( جمع کریمة) معنای تانیثی آن لحاظ شده، اما قرائن لغوی و روایی حکایت از آن دارد که اساسا(کرائم) به معنای مبالغی و تفضیلی می باشد. بر این اساس معنای کلام امام آن است که بهترین و والاترین آیات و مقامات آن در شان اهل بیت نبوت می باشد.
پينوشتها:
.محمد نوید داراب زاده دانشجوی ارشد علوم حدیث
2.از جمله قائلین این قول شاذ محدث نوری است. وی درکتاب فصل الخطاب ذیل دلیل نهم می آورد: ( خداوند متعال جانشینان پیامبر(ص) و دختر صدیقه اش را در همه کتابهای مقدس آسمانی که بر پیامبرش نازل کرده، نام برده و گوشه ای از شمائل و اوصافشان را یاد آور شده است. چگونه یک شخص با انصاف احتمال می دهد که خداوند متعال نام آنان را در قرآن نبرده و آنان را برای پیامبرش معرفی نکند با اینکه برترین امتند و عنایت خداوند به آنان بیشتر است). فصل الخطاب، ص183
3.رک: خویی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیرالقران ص232-229 ؛ معرفت، محمد هادی، صیانة القرآن من التحریف، صص 220-214؛ نجارزادگان، فتح الله، تحریف ناپذیری قرآن، ص 155-160؛ سید احمد مهدوی، افسانه تحریف ص 230-187 ؛ انواری، جعفر، انگاره تحریف قرآن، دستاویز نهم صص128-123؛ الکاظمی القزوینی، علاء الدین، القائلون بتحریف القرآن، السنة ام الشیعة، ص217 .در این باره باید گفت وقتی ابوبصیر از امام صادق (ع) پیرامون « اولی الامر» در آیه شریفه « اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم » سوال می کند، حضرت در پاسخ می فرماید: « این آیه درباره علی بن ابی طالب و حسن و حسین علیهم السلام نازل گشته است». سپس ابوبصیر می گوید به حضرت عرض کردم که مردم می گویند چرا نام علی (ع) و اهل بیت او در قرآن نیامده است؟ امام صادق (ع) فرمود: ( به مردم بگویید که بر رسول خدا حکم نماز نازل شد ولی خداوند متعال به دو یا چهار رکعت بودن نماز اشاره ای نفرمود تا اینکه رسول اکرم (ص) کیفیت نماز را بر ایشان تبییین نمود. …. و آیه ( اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ) نازل شد. پس رسول خدا (ص) فرمود: « آیه درباره علی است، هر کس من مولای او هستم پس علی مولای او می باشد» و فرمود: « شما را به کتاب خدا و اهل بیتم سفارش می کنم» …) کلینی، الکافی، ج1ص287-286.پیام این حدیث شریف آن است که قرآن کریم به برخی از معارف و احکام تصریح ننموده است اما خداوند متعال از طریق تبیین و تفسیر نبوی، اعتقاد و التزام به آن امور را بر همگان فرض نموده است که از جمله این امور معرفی و تشریح ولایت و امامت امیرمومنان و اولاد پاک اومی باشد.
4.به عنوان مثال ابن تیمیه نزول آيه حرمت شراب را در حق امير المؤمنين دانسته و می نویسد:(وقد انزل الله تعالى في علي :”يا ايها الذين ءامنوا لا تقربوا الصلاة وانتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون” لما صلى فقرأ وخلط “.) منهاج السنة ، ج 4 ، ص65 .
5.به عنوان مثال حاکم حسکانی حنفی (قرن پنجم) کتاب (شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی آیات النازلة فی اهل البیت ) و الحافظ رجب البرسی کتاب (500 آیة نزلت فی امیرالمومنین) را در عظمت و جایگاه بلند اهل بیت در قرآن به نگارش درآورده اند
6.رک: کراجکی ، محمد، التفضیل ، باب الاخبار المتضمنة علی ان اهل البیت علیهم السلام لایتقدمهم احد ، ص 24 .
7.از جمله رک : الخصائص اثر احمد بن شعیب نسايي (م 303 ق ) ، المعيار والموازنه اثر ابی جعفر اسكافي معتزلي (م204 ق )، ينابيع المودة لذوي القربي اثر سلیمان بن ابراهیم قندوزي حنفي (م 1294 ق ) ، احياء الميت بفضائل اهل البيت اثر جلال الدین سيوطي (م 911 ق ) .
8.الطبرانی ، المعجم الاوسط، ج2 ص360 ؛ قندوزی ،ینابیع المودة، ج2 ص 272 .
9. ( و انما الائمه قوام الله علی خلقه و عرفاوه علی عباده و لا یدخل الجنه الا من عرفهم و عرفوه و لا یدخل النار الا من انکرهم و انکروه) خطبه152.
10.برخی مانند مترجم قرن 5 ، ملا فتح الله کاشانی ، فیض الاسلام ( عرفاوه) را به (شناسایی و شناخت) و برخی مانند شهیدی ، ارفع ، دشتی و مکارم آن را به سرپرست و نقیب (جمع عریف) معنی کرده اند.
11.شیخ علی بن محمد بن خزاز رازی قمی متوفی 400 ، فقیه ، محدث برجسته و متکلم شیعی بوده که جماعت و اهل فن مانند نجاشی، شیخ طوسی، علامه حلی ، ابن شهر آشوب او را ستوده و موثق دانسته اند. وی از شاگردان شیخ صدوق بوده و با یک واسطه از تلعکبری روایت می کند؛ حسینی کوه کمری خوئی ، سید عبد اللطیف ، مقدمه کفایه الاثر.
12. ( فأخبرنی عن وصیک من هو ؟ فقال (ص) : نعم ان وصیی و الخلیفة من بعدی علی بن ابی طالب علیه السلام و بعده سبطای الحسن و الحسین تتلوه تسعه من صلب الحسین الائمه الابرار. قال: یا محمد فسمهم لی: قال نعم اذا مضی الحسین فابنه علی ، فاذا مضی فابنه محمد فاذا مضی محمد، فابنه جعفر، فاذا مضی جعفر فابنه موسی فاذا مضی موسی فابنه علی فاذا مضی علی فابنه محمد فاذا مضی محمد فابنه علی فاذا مضی علی فابنه الحسن فاذا مضی الحسن فبعده ابنه الحجه بن الحسن بن علی علیهم السلام . فهذه اثنا عشر اماما علی عدد نقباء بنی اسرائیل . قال: فاین مکانهم فی الجنه ؟ قال : معی فی درجتی)؛ کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر ص 14 . شیخ صدوق نیز در عیون اخبار الرضا (ع) روایتی با مضمون فوق نقل می کند که در آن ، اسامی امامان دوازده گانه ذکر شده است. ر . ک : ج 2 ص 61 .
13.از جمله ( عن ابی جعفر قال رسول الله : من ولدی اثنا عشر نقیبا نجباء، محدثون، مفهمون آخرهم القائم بالحق یملاها عدلا کما ملئت جورا) الکافی، ج 1 ص 534.
14.( قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لا یزال الدین قائما حتی یکون اثنا عشر خلیفه من قریش…)احمد بن حنبل ، مسند ، ج 5 ص 86 و 87 و 88 ؛ صحیح مسلم ، ج 6 ص 4 ؛ ابن ابی عاصم ضحاک ، الاحاد و المثانی ج 3 ص 128؛ طبرانی ، المعجم الکبیر، ج 2 ص 199.( با اندکی اختلاف در نقل).هر چند تعدادی از دانشمندان اهل سنت مانند ابن کثیر و ابن جوزی کوشیده اند مصادیقی غیر از اهل بیت نبوت علیهم السلام را برای حدیث فوق بیان کنند اما به نظر می رسد در این امر موفق نبوده اند. جهت تفصیل موضوع ر . ک: علامه عسکری، سید مرتضی ، معالم المدرستین ، ج1 ص 224 ـ 222.
15.برخی از دانشمندان شیعه و سنی که آیه تطهیر را ناظر به پنج تن آل عبا دانسته اند عبارتند از: کلینی(م329 ق)، کافی، ج 1 ، ص 287؛ قاضی نعمان (م 363 ق) ، دعائم الاسلام ، ج 1 ص 37 ؛ ثقفی ، ابراهیم بن محمد( م 283 ق) ، الغارات، ص 199؛ احمد بن حنبل ( م 241 ق) مسند ، ج 1 ص 331 ، صحیح مسلم (م 261 ق) ج 7 ص 130 ؛ سنن ترمذی ( م 279 ق) ج 5 ص 30 ؛ مستدرک حاکم نیشابوری (م 405 ) ج 2 ص 416
16.نهج البلاغه، خطبه 86 .
17.ر . ک: ترجمه های شهیدی، آیتی ، ارفع
18.ر. ک: ترجمه های مکارم شیرازی، فیض الاسلام
19.ر. ک: ترجمه قرن 6 تصحیح : عزیز الله جوینی ، دشتی
20. ( فاعلم للقرآن منازل: الاولی القلب و هو فیه بمنزلتین: احدهما منزله الاکرام و التعظیم و الثانیه منزله التصور فقط من دون تعظیم. الثالثه : منزله فی الوجود اللسانی بالتلاوه . الرابعه: منزلته فی الدفاتر و الکتب و احسن منازله هی الاولی . فالمراد اذن الوصیه باکرامهم و محبتهم و تعظیم کما یکون القرآن بالمحبه و التعظیم) شرح نهج البلاغه ، ج 2 ص 300 ذیل خطبه 84 .
21. ( و قوله فانزلوهم منازل القرآن تحته سر عظیم و ذلک انه امر المکلفین بان یجروا العتره فی اجلالها و اعظامها و الانقیاد لها والطاعه لاوامرها مجری القرآن )، شرح نهج البلاغه، ج 6 ، ص 376 ذیل خطبه 86
22.شرح نهج البلاغه ، ص 85
23.توضیح نهج البلاغه، ج 2 ، ص 20
24.شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 30
25.فی ظلال نهج البلاغه ، ج 1 ، ص 437 ذیل خطبه 85
26.نساء/ 59
27.احزاب/ 33
28.شوری / 23
29.آل عمران/ 61
30.نحل / 43
31.ر. ک : بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه ، ج 3 ص 515 ـ 507 .
32. (المنزل : المنهل والدار . والمنزلة مثله .والمنزلة : المرتبة ، لا تجمع)؛ الصحاح – الجوهري ج 5 ص 1828؛ ( المنزله : موضع النزول و الدرجه و لا تجمع) قاموس المحیط، ج4 ص 57 ؛ ( المنزل: المرتبه و منه فلان ذو منزل عند السطان) ، مجمع البحرین، ذیل (نزل) ج 4 ص 296 ؛ همچنین رک: الاسترآبادی النحوی، محمد ، شرح شافیه ابن حاجب ، ج4 ص397 ؛ مهیار، رضا، فرهنگ امجدی، ذیل ( منزل) . همچنین (منازل) بعنوان اسم اشخاص نیز بکار می رود مانند (منازل بن فرعان شاعر) یا ( عبد الله بن محمد بن منازل الضبى النيسابوري) یا ( عبد الواحد بن الحسن بن منازل القزاز) ، ر. ک: تاج العروس ، ج 8 ص 134.
33. (المنزل : المنهل والدار . والمنزلة مثله .والمنزلة : المرتبة ، لا تجمع)؛ الصحاح – الجوهري ج 5 ص 1828؛ ( المنزله : موضع النزول و الدرجه و لا تجمع) قاموس المحیط، ج4 ص 57.وی در این باره آورده است: ( المنزلة ( الدرجة ) والرتبة وهى في الامور المعنوية كالمكانة ( ولا تجمع ) أي جمع مؤنث بالالف والتاء وأما جمع التكسير فوارد) تاج العروس، ج8 ص134 .
34.در این راستا می توان به روایات ذیل اشاره نمود که در آنها (منازل) به معانی مقامات و مراتب بکار رفته است :
(عن مولانا ابي عبد الله ( عليه السلام ) انه قال : ” اعرفوا منازل الرجال على قدر رواياتهم عنا “) ؛ قرب الاسناد، الحميري القمي، ص 21 والكافي ، الشيخ الكليني ج 1 ص 50 .
35.( قال أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) : تعلموا العلم ، فإن تعلمه حسنة ، ومدارسته تسبيح ، …. ينزل الله حامله منازل الابرار ، ويمنحه مجالسة الاخيار في الدنيا والآخرة ، بالعلم يطاع الله ويعبد ، وبالعلم يعرف الله)؛ الأمالي- الشيخ الصدوق ص 713 . همچنین شیخ طوسی در کلامی با اشاره به حدیث منزلت ،(منازل) را به معنای مقامات و مراتب و جمع واژه (منزلة) گرفته است:(دليل آخر على امامته عليه السلام ما روي عن النبي صلى الله عليه وآله وسلم من قوله ” أنت مني بمنزلة هارون من موسى الا أنه لا نبي بعدي ” فأثبت له جميع منازل هارون من موسى الا ما استثناه لفظا من النبوة)؛ الاقتصاد، الشيخ الطوسي، ص 222.
36.خطه 23.
37.خطبه 165
38.احزاب/ 33
39.نساء ، 59
40.دهر/ 5
41.بقره/ 206
42.ر. ک: کلینی، کافی، ج 1 ، ص 287؛ قاضی نعمان (م 363 ق) ، دعائم الاسلام ، ج 1 ص 37 ، ثقفی ، ابراهیم بن محمد( م 283 ق) ، الغارات، ص 199، احمد بن حنبل ( م 241 ق) مسند ، ج 1 ص 331 ، صحیح مسلم (م 261 ق) ج 7 ص 130. سنن ترمذی ( م 279 ق) ج 5 ص 30 ؛ مستدرک حاکم نیشابوری (م 405 ) ج 2 ص 416
43.ر. ک : بهج الصباغه، ج 3 ص 515 ـ 507 .
44.ترجمه نهج البلاغه، قرن 6 ، تصحیح عزیز الله جوینی.
45.خطبه 153 فیض الاسلام
46.ابن مودب قمی ( 469 ق ) ص 129 خطبه 154
47.شرح نهج البلاغه، ج 3 ، ص 249 . هر چند در متن (کرائم القران) آمده اما آنچه که شرح شده و ابن میثم بدان پرداخته است، عبارت (کرائم الایمان) است. یعنی ابن میثم می نویسد: ( اقول: الاشارة الی فضائل اهل بیت علیهم السلام فالاولی فیهم کرائم الایمان). این امر حاکی از آن است که آنچه در نسخه اصلی ابن میثم مضبوط بوده و ملاک شرح قرار گرفته ، عبارت (کرائم الایمان) است. بر این اساس نگارنده بر این باور است که در نسخه های قدیمی تر شرح ابن میثم ، عبارت (کرائم الایمان) در متن باشد هر چند که در برخی از چاپهای موجود، عبارت (کرائم القرآن) دیده می شود ..
48.شرح نهج البلاغه ، ج 9 ص 175 خطبه 154
49.منهاج البراعه، ج 2 ص 89
50.حدائق الحقائق، ج 1 ص 673 .
51.ج 1 ، ص 355 بتصحیح عزیز الله جوینی
52.ص 141
53.تنبیه الغافلین، ج1 ص 708
54.منهاج الولایه، ج1 ص 529
55.ج2 ص44 خطبه 149
56.ص 215 خطبه 154
57.ج9 ص 239 . هر چند خویی به عبارت (کرائم الایمان)، نیز توجه نموده و می نویسد: ( و فی بعض النسخ فیهم کرائم الایمان…)
58.ص 480 خطبه 153
59.ص 514
60.المحاسن، ج 1 ص 154 ، حدیث 78.
61.ج 2 ، ص 353
62.ص 47
63.ج 1 ، ص 57
64.ج 1 ف ص 321
65.ص 354
66..ج1، ص 377.
67.ج1 ، ص 9
68.ص 47
69.ص 125 .
70بخشی از کلام شیخ صدوق و شیخ مفید در مقدمه آثارشان : ( و صلاة علی رسوله الامین و علی عترته اعلام الدین الذین فیهم کرائم القرآن و هم کنوز الرحمان) صدوق ، محمد، من لا یحضره الفقیه، ج1 ص3 ؛ ( والصلاة والسلام علی سید الانس و الجان محمد المصطفی و علی آله الذین هم کنوز الرحمن و فیهم کرائم القرآن) مفید، محمد بن نعمان، امالی ص25
71.ترجمه سید کاظم ارفع
72.ترجمه عبدالمحمد آیتی
73.ترجمه محمد دشتی
74.ترجمه عبدالمجید معادیخواه
75.ترجمه ناصر مکارم شیرازی
76.ترجمه محمد علی انصاری قمی
77.رک : جوهری ، صحاح اللغه، ج5 ص2019 ذیل (کرم)
78. (كرم : الكريم : من صفات الله وأسمائه ، وهو الكثير الخير الجواد المعطي الذي لا ينفد عطاؤه ، وهو الكريم المطلق . والكريم : الجامع لأنواع الخير والشرف والفضائل . والكريم . اسم جامع لكل ما يحمد .) لسان العرب ، ابن منظور ج 12 ص 510 .
79. ( الکریمه: ج کریمات و کرائم و کرام: مونث (الکریم) است؛ مرد بزرگوار و با اصل و نصب ؛ (فلان کریمة قومه ) فلانی بزرگوار قوم خود می باشد؛ هر عضو شریفی از بدن مانند دست و گوش؛ ( کریمة الرجل) : دختر آن مرد؛ (کرائم المال) : بهترین و نفیس ترین مال) مهیار ، رضا،. فرهنگ ابجدی، ص 727 .
80. ( واما فعیل فاما ان یکون بمعنی فاعل او بمعنی مفعول فان کان بمعنی فاعل لحقته التاء فی التانیث نحو رجل کریم امراة کریمة) شرح ابن عقیل همدانی ج2 ص431
81.جوهری ذیل عبارت (وکریمة من آل قیس الفته … )می آورد: (ای رب کریمه والهاء للمبالغه) ؛ الصحاح، ج4 ص1332 و ابن اثیر ذیل عبارت( إذا أتاكم كريمة قوم فأكرموه )می نوسید:( أي كريم قوم وشريفهم . والهاء للمبالغة) النهاية في غريب الحديث ، ابن الاثير ج 4 ص 167
82. (وكرائم الايمان : جمع كريمة وهى المنفسات) ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج 9 ص 176 ؛(واتق کرائم اموالهم ای نفائسها و واحدها کریمة) ابن منظور، لسان العرب، 12/513 ؛همچنین ر. ک: شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانی ، ج 3 ص 249 و شرح منهاج الولایه صوفی تبریزی ، ج 1 ص 529.
83.خطبه 86
84.خطبه 93
85.برخی از این شواهد در منابع روایی عبارتند از:
1) خصائص الأئمة- الشريف الرضي ص 85 : (وروي ان أمير المؤمنين عليه السلام : كان إذا قطع اليد قطع أربع أصابع و ترك الكف ، والراحة ، والابهام ، وإذا أراد قطع الرجل قطعها من الكعب وترك العقب ، فقيل له : لم هذا يا أمير المؤمنين ؟ قال : اني لاكره أن تدركه التوبة فيحتج علي عند الله إني لم أدع له من كرائم بدنه ما يركع به ويسجد)؛ (کرائم بدنه) یعنی شریفترین و برترین عضو بدن
2.) المعجم الكبير – الطبراني ج 11 ص 173 :(… قال بن عباس هذا من كرائم الحديث وغرره) یعنی برترین و شریفترین حدیث
3.) الدر المنثور – جلال الدين السيوطي ج 3 ص 154 : ( عن عائشة أن النبي صلى الله عليه وسلم قال ألا أدلكم على كرائم الاخلاق للدنيا والآخرة) یعنی بهترین اخلاق
4.) الصحيفة السجاديه الكاملة- الامام زين العابدين (ع) ص 274 : (واف بي عرصة الاولين ، وتمم سبوغ نعمتك علي ، وظاهر كراماتها لدي ، املا من فوائدك يدي ، وسق كرائم مواهبك إلي) یعنی بهترین بخششها و نعمتها
5.) عيون الحكم والمواعظ- علي بن محمد الليثي الواسطي ص 243 :(خذوا من كرائم أموالكم ما يرفع لكم به الله سني الاعمال)یعنی بهترین و نفیسترین اموال
86. توبه/119
منابع
1.ابن ابی الحدید ، عزالدین ، شرح نهج البلاغه ، مصصح: ابوالفضل ابراهیم ، قم، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی ، بی تا.
2.ابن اثير، علي بن ابي الكرم، النهاية في غريب الحديث و الاثر، بيروت، المكتبة العلمية ، بی تا.
3.ابن تیمیه الحرانی، احمد، منهاج السنة النبویة، بی جا، موسسة قرطبة، 1406ق.
4.ابن جبرئیل قمی، شاذان، الفضائل، نجف، مکتبة الحیدریة، 1381ق.
5.ابن حنبل، احمد، مسند، بیروت، دارصادر، بی تا.
6.ابن خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، تحقیق: سید عبداللطیف کوهکمری، قم، بیدار، 1401ق.
7.ابن عقیل همدانی، عبدالله، شرح ابن عقیل، بی جا، بی تا.
8.ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربی ، 1408 ق .
9.ابن میثم بحرانی، علی ، شرح نهج البلاغه ، بی جا ، نشر الکتاب ، 1362 ش .
10.ابن میثم بحرانی، علی ، شرح نهج البلاغه ، ترجمه: قربانعلی محمدی مقدم – علی اصغر نوایی، مشهد ، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1375 ش.
11.اربلی، ابن ابی الفتح، کشف الغمة، بیروت، دارالاضواء، 1985م.
12.استرآبادی، محمد، شرح شافیه ابن حاجب، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1975ق.
13.اسکافی معتزلی، ابی جعفر، المعیار و الموازنة، تحقیق: محمد باقر محمودی، بی جا، بی نا، بی تا.
14.انواری، جعفر، انگاره تحریف قرآن، قم، موسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1384ش.
15.برقي ، احمد بن محمد، محاسن ، قم، دار الكتب السلامية ، بي تا.
16.ترمذی، محمد بن عیسی، سنن، بیروت، دارالفکر، 1403ق.
17.تمیمی مغربی(قاضی نعمان)، نعمان، دعائم الاسلام، قاهره، دارالمعارف، 1963م.
18.تمیمی مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق: سیدمحمد حسینی جلالی، قم، موسسة النشر الاسلامی، بی تا.
19.ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات،تحقیق: سید جلال الدین محدث ارموی، بی جا، بهمن، بی تا.
20.جوهری، اسماعیل، الصحاح، تحقیق: احمد عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407ق.
21.حاکم حسکانی، عبید الله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی آیات النازلة فی اهل البیت، تحقیق: محمد باقر محمودی، تهران، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1411ق.
22.حاکم نیشابوری، محمد بن محمد، مستدرک علی الصحیحین، تحقیق : یوسف مرعشلی، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق.
23.حسینی شیرازی ، سیدمحمد، توضیح نهج البلاغه، تهران، دار تراث الشیعة ، بی تا .
24.حلی، حسن بن یوسف، کشف الیقین فی فضائل امیرالمومنین، تحقیق: حسین درگاهی، طهران، نشر محقق، 1411ق.
25.حمیری، عبدالله بن جعفری، قرب الاسناد، تهران، مکتبه نینوی، بی تا.
26.خویی هاشمی، میرزا حبیب الله،منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، تهران، مکتبه الاسلامیه،1385 ش.
27.خویی،سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم، موسسه احیاء آثار الامام الخویی، بی تا.
28.راوندی، قطب الدین، منهاج البراعة، مصحصح: سید عبد اللطیف کوه کمری، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1364 ش.
29.رجب البرسی، رضی الدین، 500 آیة نزلت فی امیر المومنین(ع)، قم، دار المجتبی، 1426ق.
30.زبیدی، محمد، تاج العروس، بیروت، مکتبة الحیاة، بی تا.
31.زین العابدین(ع)، علی بن حسین، الصحیفة السجادیة، قم، موسسة الامام المهدی(عج)، 1411ق.
32.سرخسی، علی بن ناصر، اعلام نهج البلاغه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1366ش.
33.سید رضی(موسوی)، محمد، تنبیه الغافلین، ترجمه و شرح: ملا فتح الله کاشانی ، تهران، پیام حق، 1378ش.
34.سید رضی(موسوی)، محمد، خصائص الائمة، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیة، 1406ق.
35.سید رضی(موسوی)، محمد، نهج البلاغة، ترجمه و شرح: سید علینقی فیض الاسلام، تهران، فقیه، 1379ش.
36.سید رضی(موسوی)، محمد، نهج البلاغة، ترجمه: اسد الله مبشری، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1366ش.
37.سید رضی(موسوی)، محمد، نهج البلاغة، ترجمه: سید جعفر شهیدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1378ش.
38.سید رضی(موسوی)، محمد، نهج البلاغة، ترجمه: سید کاظم ارفع، تهران، فیض کاشانی، 1379ش.
39.سید رضی(موسوی)، محمد، نهج البلاغة، ترجمه: عبدالمجید معادیخواه ، قم، نشر ذره، 1374ش.
40.سید رضی(موسوی)، محمد، نهج البلاغة، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1378ش.
41.سید رضی(موسوی)، محمد، نهج البلاغة، ترجمه: محمد دشتی، قم، مشهور، 1379ش.
42.سید رضی(موسوی)، محمد، نهج البلاغة، ترجمه: محمد علی انصاری قمی، تهران، نوین، بی تا.
43.سید رضی(موسوی)، محمد، نهج البلاغة، ترجمه: محمدرضا آشتیانی – محمد جعفر امامی، زیر نظر: مکارم شیرازی، قم، هدف، بی تا.
44.سید رضی(موسوی)، محمد، نهج البلاغة، ترجمه: ناصر احمد زاده، تهران، اشرفی، 1378ش.
45.سید رضی(موسوی)، محمد، نهج البلاغه، ترجمه: محمد تقی جعفری، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، بی تا.
46.سید رضی،(موسوی)، محمد ، پرتوی از نهج البلاغه، ترجمه: سید محمود طالقانی، پژوهش : سید مهدی جعفری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374ش.
47.سیوطی، جلال الدین، احیاء المیت بفضائل اهل البیت (ع)،تصحیح و پاورقی: کاظم فتلاوی – محمد سعید طریحی، ترجمه: احمد امامی، طهران، المجمع العالمی لاهل البیت (ع)، 1421 ق.
48.سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت، دارالمعرفة، 1365ق.
49.شوشتری، محمدتقی، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه،تهران، امیرکبیر، 1376 ش .
50.صبحی صالح ، نهج البلاغه، قم ، دار الهجره، بی تا.
51.صدوق ، محمد بن علی ، من لا يحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم ، موسسه النشر الاسلامی ، بی تا .
52.صدوق، محمد بن علی ، کمال الدین و تمام النعمه، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1405 ق.
53.صدوق، محمد بن علی، الامالی، قم، موسسه بعثت، 1417ق.
54.صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، بیروت، اعلمی، 1404ق.
55.صوفی تبریزی، ملا عبدالباقی، منهاج الولایة فی شرح نهج البلاغه، مصحح: حبیب الله عظیمی، تهران، نشر میراث مکتوب، 1378ق.
56.ضحاک، ابن ابی عاصم، الاحاد و المثانی، تحقیق: باصل فیصل، ریاض، دارالدرایة، 1411ق.
57.طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، بی جا، دارالحرمین، 1415ق.
58.طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
59.طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، قاهره، مکتبة ابن تیمیه، بی تا.
60.طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق: سید احمد الحسینی، بی جا، نشر الثقافة الاسلامیة، 1408ق.
61.طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد، تحقیق: حسن سعید، مکتبة جامع چهلستون، 1400ق.
62.عبده، محمد، شرح نهج البلاغة، مصحح: محی الدین عبدالحمید، قاهره، مطبعة الاستقامة، بی تا.
63.عسکری، سید مرتضی، معالم المدرستین، بیروت، موسسة النعمان، 1410ق.
64.عیاشی ، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، مکتبه علمیه اسلامیه، بی تا.
65.فرات کوفی، ابی القاسم، تفسیر فرات، تحقیق: محمد الکاظم، طهران، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، 1410ق.
66.فيروز آبادي ، محمد بن يعقوب، القاموس المحيط، موسسة الرسالة . بيروت، 1407 ق.
67.قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، تحقیق: سید علی جمال اشرف الحسینی، بی جا، دارالاسوة، 1416ق.
68.کاظمی قزوینی، علاء الدین، القائلون بتحریف القرآن السنة ام الشیعة، بی جا، یاس زهراء، 1424ق.
69.کراجکی، محمد بن علی، التفضیل، طهران، موسسة اهل بیت – بنیاد بعثت، 1361ش.
70.کلینی ، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح ، علی اکبر غفاری،تهران،دارالکتب الاسلامیه،1388 ق.
71.کیذری بیهقی، محمد بن حسین، حدائق الحقائق، قم، موسسه نهج البلاغه و نشر عطارد، 1375ش.
72.لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق: حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، 1376ش.
73.مترجم نامعلوم قرن پنجم ، نهج البلاغه با ترجمه فارسی ، مصحصح: عزیز الله جوینی، تهران، دانشگاه تهران، 1377 ش .
74.معرفت، محمد هادی، صیانة القرآن من التحریف، قم، موسسة النشر الاسلامی، 1428ق.
75.مغنیه، محمد جواد، فی ظلال نهج البلاغه، بیروت، دار العلم للملایین، 1972م.
76.مفید، محمد بن نعمان، الامالی، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1403ق.
77.مهدوی، سید احمد،(فخر کرمانی)، افسانه تحریف قرآن، بی جا، کانون انتشار، 1350 ش.
78.مهیار رضا فرهنک ابجدی ت رجمه المنجد الابجدی انتشارات اسلامی تهران 1370 ش
79.موسوی، سید عباس، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار الرسول و دار المحجه البیضاء، 1418ق.
80.نجارزادگان، فتح الله، تحریف ناپذیری قرآن، تهران، نشر مشعر، 1384ش.
81.نسایی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمومنین، تحقیق: محمد هادی امینی، بی جا، مکتبة نینوی الحدیثه، بی تا.
82.نسخه خطی ابن مودب قمی( 469 ق )، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، شماره 3827
83.نواب لاهیجی، محمد باقر، شرح نهج البلاغه، تهران، نشر اخوان کتابچی، بی تا .
84.نیشابوری، مسلم، الجامع الصحیح، بیروت، دار الفکر، بی تا.
/ج