طلسمات

خانه » همه » مذهبی » جايگاه نماز در جامعه ما

جايگاه نماز در جامعه ما

جايگاه نماز در جامعه ما

ايران همواره صاحب فرهنگ و مذهب بوده، و اکنون نيز پيروان سه دين بزرگ را در خود جاي داده است. خوشبختانه فرهنگ و دين غالب در اين سرزمين، اسلام و مذهب اصيل شيعه است و ساير مذاهب حتي فرق اسلامي در آن در اقليت اند.
متاسفانه در جامعه کنوني ما به علت سياست هاي استعماري و دين زدايي حکام جور، قباحت ترک نماز بسيار کم گشته و اساسا عمل به اين فرضيه ي الهي مورد بي

41415d60 9211 4baf be63 6a0c8ced0c3c - جايگاه نماز در جامعه ما
mvr23 - جايگاه نماز در جامعه ما
جايگاه نماز در جامعه ما

ايران همواره صاحب فرهنگ و مذهب بوده، و اکنون نيز پيروان سه دين بزرگ را در خود جاي داده است. خوشبختانه فرهنگ و دين غالب در اين سرزمين، اسلام و مذهب اصيل شيعه است و ساير مذاهب حتي فرق اسلامي در آن در اقليت اند.
متاسفانه در جامعه کنوني ما به علت سياست هاي استعماري و دين زدايي حکام جور، قباحت ترک نماز بسيار کم گشته و اساسا عمل به اين فرضيه ي الهي مورد بي توجهي قرار گرفته است.
آنچه باعث تأسف است تعداد کم نمازگزاران نسل جديد است که بيشتر به سياست هاي دولت و نحوه اجراي برنامه هاي پرورش مذهبي اين نسل بستگي دارد. در تفکر عامه مردم و نيز اغلب مسئولان به نماز آن گونه که بايد و شايد، اهميت داده نشده است، از اين رو ابتدا لازم است درک عظمت اين فريضه الهي بپردازيم و آن گاه همتي متناسب با عظمت آن و با شيوه هاي مقتضي اين زمان به کار بريم.
امروزه با بروز خطر تهاجم فرهنگي، هيچ سلاحي قادر نيست از انحرافات جامعه و فرهنگ ملت ها جلوگيري کند؛ زيرا با پيشرفت تکنولوژي، کنترل اجتماعي و ارگان ها کم کم بي تأثير خواهد شد و تنها نماز و فرهنگ آن است که مي تواند خطر آن را خنثي کند. قرآن نيز به اين مسئله اشاره مي کند:
« فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلوه و اتبعوا الشهوات؛ (1) پس گروهي جانشين آنان شد که نماز را ضايع کرده واز شهوت ها پيروي نمودند…»
الکسيس کارل در مورد تأثير ناگوار روگرداني جوامع از نيايش و عبادت مي نويسد:
« اجتماعاتي که احتياج به نيايش را در خود کشته اند، معمولا از فساد و زوال مصون نخواهند بود. اين از آن جهت است که متمدنين بي ايمان نيز همچون مردم ديندار وظيفه دارند که به مسأله رشد همه ي فعاليت هاي باطني و دروني خود که لازمه يک وجود انساني است دلبستگي پيدا کنند…»
حضرت امام (ره) در مورد اهتمام ساير مسلمانان به نماز، مي فرمايد:
من رد مکه مشرف بودم، يک روز مي خواستم کتابي بخرم که براي آن کتابفروش هم فايده داشت. ايستاده بودم اذان گفتند يکدفعه رها کرد وگفت که: «سنه الحنيفه» ديگر با من حرف نزد، رفت سراغ نماز. در مدينه بازار را که مي ديدم بسته بود، يعني باز بود لکن هيچ کس نبود، مي رفتند سراغ نماز.» (2)
متاسفانه سرمايه گذاري و تلاش در جهت کالاها و ماديات بيشتر از توجه به سرمايه گذاري در نجات و رستگاري به وسيله نماز است، و در بسياري موارد، اين بي توجهي به امر نماز را هر روز شاهد هستيم.
خداوند مي فرمايد:
« هنگامي که تجارت يا لهوي مشاهده کنند (اي پيامبر) تو را ترک گفته و به سوي آن مي شتابند. » (3)

نماز و مسئوليت نهادهاي اجتماعي ودست اندرکاران

قبل از پرداختن به موضوع فوق، ابتدا بايد مطالبي را درباره اصول هدايت افراد ذکر کنيم:
– يکي از اصول هدايت ديگران و تعليم و تربيت فرد يا جامعه اين است که هدايتگر بايد خود هدايت يافته باشد، يعني شخص ابتدا خود و بعد ديگران را هدايت کند.
از امام علي (ع) روايت شده است:
« من نصب نفسه للناس اماما فعليه ان يبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره و ليکن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه؛ (4)
هر کس که خود را امام مردم قرار داد پس بر او لازم است که قبل از تعليم ديگران از تعليم خويشتن آغاز نمايد و بايد ادب کردنش بر سيره و منش و استوار باشد قبل از ادب کردن با زبانش. »
بنابراين صرف داشتن احساس مثبت و قصد توسعه دين کافي نيست؛ زيرا چه بسا عالمان متهتک و جاهلان عابد بيشترين ضربه ها را بر دين وارد کرده اند.
– اصل دوم اين است که قول و فعل هدايت گر، بايد با هم همخواني داشته باشد:
« يا ايها الذين امنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون؛ (5)
اي کساني که ايمان آورده ايد چرا مي گوييد آن چيزي را که عمل نمي کنيد (اين عمل) نزد خداوند (باعث) خشم شديدي است اين که مي گوييد آنچه را که عمل نمي کنيد.»
امام علي (ع) نيز در دعاي کميل چنين مي فرمايند:
« حتي تکون اعمالي و اورادي کلها وردا واحدا؛
( و اوقات شبانه روز مرا به ذکر خود مشغولم داري )… تا آن جا که اعمال من و گفتار من يک آهنگ باشد. »
بدون شک دوگانگي در قول و فعل، زمينه هاي تأثير پذيري افراد را از بين مي برد.
– اصل ديگر اين است که دعوت از طريق عمل و کردار، مؤثرتر از تبليغ به وسيله زبان است؛ چنان که ائمه ما عليه السلام به پيروان خود تأکيد دارند که با زبان کمتر دعوت کنيد:
» محمد بن يعقوب باسناده عن ابي عبدالله عليه السلام قال: کونوا دعاه للناس بالخير بغير السنتکم ليروا منکم الاجتهاد و الصدق و الورع؛ (6)
… فرمود: دعوت کنندگان مردم به نيکويي به غير زبان هاي خويش باشد (با عمل نه قول) تا اين که از شما جديت و راستي و پرهيزکاري را مشاهده کنند. »
درباره ي نقش نهادها و ارگان هاي دولتي در تبليغ نماز مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:
1- اجباري نبودن نماز؛ زيرا اکراه موجب موفقيت نيست.
2- نماز در ارزيابي کار شخص و وظايف اداري او تأثيري نداشته باشد؛ زيرا ممکن است کسي بسيار در نماز جدي باشد و ظواهر اسلامي را رعايت کند، ولي در کار اداري ناموفق و بي نظم و… باشد. اين گونه افراد در زمره ي عابدان جاهل اند و در دين ارزشي ندارند؛ و توجه به اين افراد موجب بدبيني افراد سست ايمان نسبت به دين مي شود.
3- به کارمندان خود حس نياز به عبادت را تلقين کنند.
امام خميني در اين باره مي فرمايد:
« عمده در اين باب حس احتياج است که آن در ما کمتر است، قلب ما باور نکرده که سرمايه ي سعادت عالم آخرت و وسيله زندگاني روزگارهاي غيرمتناهي نماز است، ما نماز را سربار زندگاني خود مي شماريم و تحميل و تکليف مي دانيم. » (7)
4- براي تقويت نماز و کيفيت آن، به خصوص اخلاص در نمازگزاري تلاش شود، نه در اقامه نماز ظاهري و صوري. توجه به موارد فوق، سبب افزايش تعداد نمازگزاران مخلص و واقعي مي شود که خود مي توانند در محيط منزل و محل زندگي يک مبلغ نماز شوند، از جمله اين نهادها، ستاد اقامه ي نماز، صدا و سيما و فرهنگ و ارشاد اسلامي و سازمان تبليغات اسلامي است که وظيفه اي سنگين تر از ساير اداره ها بر عهده دارند.
وظيفه اساسي ستاد اقامه نماز اين است که اولا، به دسته بندي افراد جامعه در رابطه با نماز بپردازد؛ يعني براي افراد معتقد و غير معتقد و عامل يا غيرعامل به نماز يک شيوه دعوت کافي نيست. آن انساني که اعتقادي به نماز ندارد، اگر بخواهد در مراسم رسمي نماز در اداره يا مدرسه به اغراض خود نماز بخواند، ضرر آن از سودش بيشتر است. شاعر مي گويد:
خانه از پاي بست ويران است
خواجه در نقش و بند ايوان است
توجه بيش از حد به برپايي ظاهري نماز و به دست آوردن آمار و ارقام بي کيفيت خود خطري بزرگ است. از طرفي گروهي که اهل نمازند و احيانا رفتارهاي منافي با نماز دارند، آن ها هم به تقويت و اصلاح نياز دارند.
در مورد صدا و سيما در بخشي جداگانه مطالبي خواهيم آورد.
بنابراين ارگان ها بايد به اصلاح شيوه و تقويت نقاط مثبت خود بپردازند، و در کيفيت کار که منشأ تاثير واقعي است بيشتر توجه شود تا در کميت و اکتفا به آمار و ارقام.

شيوه هاي جذب به نماز و ايجاد انگيزه

با توجه به شيوه هاي موفق تبليغ دين از سوي خداوند و اولياي او، بهترين شيوه جذب به نماز همان شيوه ائمه دين است.
در اين قسمت قصد بر آن نيست که با ارائه يک شيوه واحد همگان را به نماز و عبادت جذب کنيم؛ زيرا اين کار عملا انجام شدني و موفقيت آميز نيست.
براي جذب ديگران به نماز، بايد دو مسئله را در نظر داشت: يکي نياز ما که به شناخت و اطلاعات ما برمي گردد و ديگري مخاطب ما که در حقيقت تعيين کننده ي شيوه عمل ما در برابر اوست.
براي جذب افراد به امور معنوي، از جمله نماز توجه به نکات ذيل ضروري است:
1- شناسايي هدف: ما تا هدف را مشخص نکنيم، نمي توانيم برنامه ي متناسب را پياده کنيم. با مروري اجمالي در مي يابيم که در دين، هدف از نماز فقط به جاآوردن آن نيست، بلکه هدف اقامه ستون دين است؛ چه بسا آيات و رواياتي که نمازگزاران را شايسته ي سرزنش و تهديد به آتش کرده اند، بنابراين تزئين فضاي ظاهر جامه به نماز کافي نيست، زيرا اسلام از نمازگزاران خود ضربات بسيار سنگيني خورده است تا از دشمنان بيروني خود.
2- شناسايي کامل مخاطب: ما براي موفقيت در جذب، بايد اطلاعات کافي در مورد جنس، موقعيت سني، وضعيت گرايش هاي کنوني او از لحاظ سني و فرهنگي خانواده، وضعيت روحي و شرايط کنوني داشته باشيم و نيز راه و شيوه ي ارتباط با او را دريابيم؛ مثلا شخصي که تصور غلطي از دين و نماز دارد و با ديده ي تنفر به آن نگاه مي کند، حديث و آيه در او چندان تاثيري ندارد، بلکه بايد به سخنان معقول و حکيمانه بزرگان دين که موافق طبع اوست، استناد کرد. هر چند افرادي نيز هستند که اصلا قابل هدايت نيستند، از اين رو نبايد خيلي درصدد جذب آنان باشيم، بلکه بايد با عوارض منفي اعمال و افکار آن ها مبارزه کنيم.
قرآن به پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد:
« فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتي يلاقوا يومهم الذي يوعدون؛ (8)
پس رها کن آنان را تا اين که (در گناه و ماديات) فرو روند و به بازي دنيا مشغول شوند تا اين که ملاقات کنند روزي که وعده داده شده اند. »
3- شناسايي شيوه هاي هدايت:
پيامبر اسلام (ص) براي مبارزه با کفار بهترين شيوه را برگزيده بود:
« قولوا لا اله الا الله تفلحوا؛ بگوييد جز خدا، خدايي نيست تا رستگار شويد. »
پيامبر اکرم (ص) ابتدا با بت پرستي مبارزه کرد، سپس به مجادله و گفت و گو و موعظه حسنه و نيکو پرداخت و مومنان را از توهين به خدايان آن ها و حتي از حضور در جمع آن ها منع کرد تا مبادا مشکلاتي پيش آيد.
تعاليم عبادي و اخلاقي اسلام در عين عبادي بودن، سياسي و روان شناسانه و… مي باشد که به کارگيري دقيق آن ها نتيجه مطلوب را خواهد داد. در حالي که ما چندان به اين مسايل و روان شناسي اسلامي توجهي نمي کنيم، ولي جوامع استکباري براي ساده ترين امور خود از روان شناسان و مسايل روانشناسي استفاده مي کنند.
در عرفان اسلامي قلوب انسان ها به دو دسته شوقي و خوفي تقسيم مي شود که از لحاظ روش جذب نقطه ي مقابل هم هستند؛ يعني گروهي را بايد با تشويق و تبشير و گروه ديگر را با وعيد و انذار متوجه حقايق کرد. (مشهور است که حضرت عيسي (ع) شوقي و حضرت يحيي (ع) خوفي بود و معمولا از خوف گريه مي کرد.)
خانواده ها يا مذهبي يا غيرمذهبي (بي اعتقاد) هستند، خانواده هاي معتقد هم يا همه افراد آن اهل نمازند (که بايد کيفيت نماز آن ها را تقويت کرد و به سوي نماز واقعي کشاند) يا بعضي اهل نمازند و يا اصلا نماز نمي خوانند که از روي عمد و عناد نيست.
افراد جامعه هم همين گونه هستند و هر گروه را با يک روش خاص بايد دعوت به نماز کرد، يعني گروهي را بايد با استفاده از آيات و روايات و گروه ديگر را با استناد به سخن بزرگان و دانشمندان ديني، به نماز دعوت کرد.
معجزات انبياي الهي هم بر اساس مسائل روز بوده، حتي کشتن گاو در بني اسرائيل بر اساس حکمت و اقتضاي آن روز بوده است.
آيات قرآن نيز به دو گونه است:
قرآن در جايي مي فرمايد:« واي بر نمازگزاران…» (9) و در جايي ديگر مي فرمايد: « آيا شما را به تجارتي دلالت کنم که شما را از عذاب نجات دهد ؟…» (10)
بنابراين شيوه ي جذب، متناسب با فرد و شرايط او متفاوت خواهد بود. اما مهم ترين ويژگي شيوه هاي تبليغ دين، رفتار صحيح و محترمانه و پرهيز از راه هاي طرد کننده و ناصحيح است.

نماز و تهاجم فرهنگي

خطرناک نوع تهاجم، تهاجم فرهنگي است؛ در تهاجم فرهنگي ارزش هاي يک ملت مغلوب ارزش هاي فرهنگ مهاجم مي گردد و در واقع فرهنگ و ملت مغلوب، هويت واقعي خود را از دست مي دهد و با فرهنگ بيگانه، نوعي احساس قرابت مي کند، در نتيجه زمينه نفوذ و تسلط بر او به راحتي فراهم مي شود.
مشخص ترين عارضه و هدف تهاجم فرهنگي غرب، ايجاد و اشاعه فساد و فحشا و امور منکر است، دقيقا همان هدفي که نماز براي جلوگيري ازآن تشريع شده است:
« ان الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنکر؛ (11) نماز از فحشا و منکر انسان را باز مي دارد. »
درباره ي نقش نماز در مقابله با تهاجم فرهنگي مي توان گفت که رعايت فقهي احکام نماز (نماز صوري) و نيز رعايت اسرار باطني آن مانع پذيرش فرهنگ بيگانه مي شود و از آنجا که التزام به شيء، التزام به مقدمات آن را به همراه دارد، مقدمات نماز هم به شکلي ديگر فرد را از خطر پذيرش فرهنگ دشمن در امان نگه مي دارد.
يکي از شرايط نهي از منکر نمودن نماز، رعايت دستورات الهي است، يعني زماني نماز مايه ي قرب و دوري از فساد مي گردد که فرد شرايط قرب به خدا را داشته باشد؛ يعني اصول و فروع دين را بشناسد و به آن ها عمل کند و با نماز خود، عملا اعتقاد قلبي خود را به خدا و توحيد و معاد و نبوت تکرار و اثبات مي کند، و با تکرار «اياک نعبد اياک نستعين »، تکيه بر بيگانه، و خواري و ذليلي ناشي از آن را از ذهن و جان خود مي زدايد و با ياد کردن از «ضالين و مغضوبين» خواستار هدايت به صراط مستقيم مي شود.
نمازگزار چون معناي واقعي لذت مناجات با خالق را در مي يابد، هيچ گاه لذات و خوشي هاي ظاهري او را ارضا نمي نمايد.
انسان نمازگزار به حکم خدا و رسول، دشمن خدا را به دوستي نمي گيرد و اصل تولي و تبري را در روابط خويش اجرا مي کند و از بيگانه تقليد نمي کند.
انسان نمازگزار به حکم احکام فقهي بايد لباس هاي مجاز شرعي بپوشد، از لباس و وسايل حرام و ممنوع فقهي بپرهيزد (از جنس ناپاک غربي و حيوانات حرام گوشت و لباس ابريشمي و طلا و… استفاده نکند) و هويت خود را حفظ نمايد. در فرهنگ غربي غفلت، بي خبري، حيوانيت، سردرگمي و پوچي و غرور و تکبر بر روح انسان حاکم است. در حالي که نماز انسان را از تکبر پاس مي دارد، او را از لحاظ روحي و جسمي سالم نگه مي دارد، او را به خدا نزديک مي کند، او را از اعمال حرام (شرابخواري و قمار) برحذر مي دارد.
توجه به وقت نماز و تلاش در جهت اقامه نماز اول وقت، نظم او را براساس وقت نماز تنظيم مي کند و با توجه و تذکر شبانه روزي نماز در ورطه بسياري اعمال خلاف گرفتاري نمي شود.
در زمينه اخلاق، علاوه بر تاثير نماز در دوري از فحشا و منکر، نمازگذار بايد دقت کند که بعضي رفتارها مانع اجابت دعا و نماز او مي شود، از اين رو رعايت حقوق ديگران و مواظبت بر رفتار و حرکات باعث مي شود که زمينه ي انحراف و گرفتاري به غضب الهي از بين برود و بين افراد و به خصوص نسبت به والدين روابط صميمي برقرار گردد و کانون محبت خانوادگي سالم بماند؛ يعني آن چيزي که در فرهنگ مهاجم غربي از بين رفته و بحران هاي اخلاقي و رواني بر جامعه آن حاکم گشته است.
با اين مختصر شايد بتوان به اهميت فرمان الهي پي برد که مي فرمايد:
« و استعينوا بالصبر و الصلاه؛ (12)
از نماز و صبر ياري بجوييد. »

نماز در دوران کودکي

سفارش نماز به اهل خانه يک فرمان الهي است:
« و أمر اهلک بالصلوه؛ (13) اهل خود را به نماز امر کن. »؛
زيرا خداوند به چگونگي خلقت انسان آگاه است:
« الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير؛ (14) آيا نمي داند که چه کسي را آفريده است، در حالي که او دانا به دقايق امور و آگاه است.»
اسلام با توجه به فطرت خداجويي و خداگرايي انسان، بر تربيت مذهبي کودکان تأکيد مي کند:
«و الله ما من مولد الا و يولد علي الفطره ثم ابواه يهودانه و ينصرانه و يمجسانه؛ (15) قسم به خدا که هيچ مولودي نيست مگر اين که بر فطرت (خداجو) متولد مي گردد سپس پدر و مادرش او را يهودي و نصراني و مجوسي مي کنند. »
يکي ديگر از دلايل اهميت تعليم و تربيت ديني کودک، درون پاک و دور از شرارت هاي نفساني او مي باشد. سرزمين وجود کودک، مانند زمين آماده و خالي از هرگونه بذر و کاشته اي است که هر بذري در آن پاشيده شود همان محصول را خواهد داد.
حضرت علي (ع) در اين باره مي فرمايند:
«… و إنما قلب الحدث کالأرض الخاليه: ما القي فيها من شيء قبلته؛ (16)
و قلب تازه و دست نخورده ي ( کودک و نوجوان ) همانند زمين خالي (از بذر) است هر چه در آن افکنده شود آن را مي پذيرد. »
اين ويژگي کودک در تقليد کردن او کاملا نمايان است.
دليل ديگر، ماندگاري تربيت و تعليم در کودک است که در روايات ازآن به «نقش بر سنگ » تعبير شده است.
پيامبر اکرم (ص) مي فرمايند: «حفظ الغلام الصغير کالنقش في الحجر؛ (17) حفظ کردن کودک چون نقش بر سنگ است. »
از اين رو، وظيفه والدين است که او را هدايت و ياري نمايند. امام سجاد (ع) حق فرزند بر والدين را چنين بيان مي نمايد:
«اما حق ولدک فأن تعلم أنه منک و مضاف اليک في عاجل الدنيا بخيره و شره اليک مسئول عما وليته من حسن الأدب و الدلاله علي ربه عزوجل و المعونه له علي طاعته في امره عمل من يعلم أنه مثاب علي الاحسان اليه و معاقب علي الاساءه اليه؛ (18)
اما حق فرزندت بر تو آن است که بداني که او از توست و اضافه (منسوب) به توست در زندگي دنيا با خير و شر او، و اينکه (بداني) تو مسئول هستي درباره ي نيکو ادب کردن و راهنمايي او به سوي پروردگارش -عزوجل – و ياري کردنش بر طاعت او، پس در کار (تربيت) او چنان کن همانند آن کس که مي داند که در برابر احسان به او، پاداش خواهد گرفت و در برابر بدي به او عقوبت خواهد شد. »
درباره تربيت ديني کودک و وادار کردن او به نماز روايات زيادي وجود دارد:
« عن معاويه بن وهب قال: سألت ابا عبدالله عليه السلام في کم يوخذ الصبي بالصلاه؟ فقال: فيما بين سبع سنين و ست سنين؛ (19)
معاويه بن وهب گويد از امام صادق (ع) پرسيدم در چند سالگي کودک به نماز وادار مي شود؟ فرمود: بين شش و هفت سالگي. »
« عن ابي عبدالله عليه السلام عن أبيه: قال: انا نأمر صبياننا بالصلاه اذا کانوا بني خمس سنين فمروا صبيانکم بالصلاه اذا کانوا بني سبع سنين؛ (20)
امام صادق (ع) از پدرش نقل مي کند که فرمود: ما کودکانمان را هنگامي که به پنج سالگي رسيدند به نماز امر مي کنيم، پس شما هم کودکانتان را هنگامي که هفت ساله شدند به نماز امر کنيد.
حتي در برخي احاديث، در صورت خودداري کودک از اقامه ي نماز، دستور زدن آن ها وارد شده است:
« مروا صبيانکم بالصلاه اذا بلغوا سبع سنين و اضربوهم علي ترکها اذا بلغوا تسعا؛(21)
کودکانتان را هنگامي که به هفت سالگي رسيدند، به نماز واداريد و در نه سالگي بر ترک نماز، آن ها را بزنيد. »
در حديثي ديگر آمده است:
« و اضربوهم اذا کانوا ابناء سبع سنين؛ (22) و آنان را چون هفت ساله شدند بزنيد.»
البته اين مسئله نياز به بررسي دقيق تر دارد، زيرا ادامه اين رفتار، تصويري خشن از دين در ذهن کودک ترسيم مي کند و چه بسا براي هميشه او را از دين و نماز گريزان مي نمايد.
در حديثي ديگر آمده است:
« عن الحسن بن قارون انه قال: سألت الرضا عليه السلام او سئل و انا اسمع عن رجل يجبر ولده و هو لا يصلي اليوم فقال: و کم اتي علي الغلام فقلت ثماني سنين فقال: سبحان الله يترک الصلاه. قال: قلت يصيبه الوجع قال: يصلي عي نحو ما يقدر؛ (23)
حسن بن قارون گويد: از امام رضا (ع) پرسيدم يا اينکه پرسيده شد و من مي شنيدم در مورد مردي که فرزندش را مجبور مي کند و او نماز نمي خواند، پس فرمود: فرزنده چند ساله شده است گفتم: هشت سال. فرمود: سبحان الله، نماز را ترک مي کند. گويد: گفتم در هنگام نماز دچار درد مي شود، فرمود: به هر نحو که مي تواند نماز بخواند. »
بنابراين والدين در تربيت کودک بايد به نکات ذيل توجه داشته باشند:
1- ارائه تصويري جذاب از دين، با استفاده از روش هايي که کودک قادر به درک آن ها باشد.
2- توجه به ديگر خواسته هاي دوران کودکي و نداشتن انتظار بزرگ از آن ها.
3- مهم ترين مسئله در تعليم و تربيت ديني کودک، استفاده از زبان کودکانه است.
چون سر و کارت با کودکان خواهد فتاد
پس زبان کودکي بايد گشاد
در ترغيب کودکان به نماز بهتر است بيشتر از جملات عاطفي استفاده کرد؛ مثلا به او گفته شود که اگر نماز بخواني، خدا تو را دوست دارد.
4- بايد شيوه اي به کار برد تا کودک عبادت را دوست داشته باشد، زيرا «حب» عاملي است که با آن مي توان ره صد ساله را يک شبه پيمود.
پيامبر (ص) مي فرمايد:
« إن هذا الذين متين فأوغل فيه برفق و لا تبغض الي نفسک العباده؛ (24)
اين دين محکم (مطابق با فطرت) است پس با رفق و مدارا در آن پيش برو و عبادت را منفور خود مگردان. »
5- تاثير محيط را نبايد بر کودک ناديده گرفت.
6- والدين بايد از سرزنش محرز و آشکار فرزند خود، مخصوصا در حضور جمع خودداري نمايند؛ زيرا مطابق احاديث ائمه (ع) اين امر باعث لجاجت مي شود و تحقير و عدم احساس شخصيت، شرارت را در پي دارد.
« من هانت عليه نفسه فلا تأمن شره؛ (25)
هر کس شخصيتش براي خود بي ارزش شد، پس از شر او در امان مباش. »
7- مربي يا پدر و مارد بايد ريشه کجروي هاي کودک را در وجود خود و در رفتار خويش جست و جو کنند و ابتدا خود به آن امر اقدام نموده، سپس از او انتظار عمل داشته باشند.
8- با توجه به احاديث، افراد داراي ظرفيت ها واستعداد هاي متفاوتي هستند، از اين رو انتظار مربي يا پدر و مادر بايد به تناسب ظرفيت کودک باشد:
پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد: «الناس معادن و العرق دساس؛ (26) مردمان چون معدن ها هستند و نژاد در کسان نافذ است. » و يا « الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه؛ (27) مردم معدن هايي چون معادن طلا و نقره اند.»

پی نوشت:

1. مريم (19)، آيه 59.
2. صحيفه نور، ج 12، ص 234 ( تاريخ 59/4/20).
3. جمعه (62) ، آيه 11 .
4. نهج البلاغه، حکمت 70، ص 1117.
5. صف (61)، آيه 2 و 3.
6. اصول کافي، ج 2، کتاب ايمان و کفر، باب الصدق واداء الامانه، ص 105، حديث 10.
7. ( امام خميني )، آداب الصلوه، ص 45.
8. زخرف (43)، آيه 83.
9. ماعون ( 107)، آيه 4.
10. صف ( 61)، آيه 10.
11. عنکبوت ( 29)، آيه 45.
12. بقره (2)، آيه 45.
13. طه ( 20)، آيه 132.
14.ملک (67)،،آيه 14.
15. امام خميني، شرح چهل حديث، ص 188، ( به نقل از عوالي اللئالي، ج 1، ص 35.)
16. نهج البلاغه، رسائل، 31، ص 912، وصيت به امام حسن (ع)
17. نهج الفصاحه، ص 291.
18. محمد سپهري، ترجمه و شرح رساله الحقوق امام سجاد (ع)، ص 140.
19. وسائل الشيعه، ج 3، ص 12، حديث 1.
20. همان، حديث 5.
21. بحارالانوار، ج 88، ص 134.
22. سفينه البحار، ج 5، ص 30.
23. وسائل الشيعه، ج 3، ص 13، حديث 6.
24. نهج الفصاحه، ص 188.
25. بحارالانوار، ج 17، ص 214.
26. نهج الفصاحه، ص 634.
27. نهج الفصاحه، ص 635.

منبع: بهشت وصال

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد