در پاسخ به این پرسش به نکاتی اشاره می شود:1- عالمان شیعی با الهام از آیات قرآن و احادیث، قائل به اختیار، یعنی حد فاصل میان جبر و تفویض هستند. ادعای آنان این است که: افعال اختیاری انسان همان گونه که بر سبیل حقیقت (و نه مجازی) به خود انسان به عنوان فاعلی مباشر منسوب است، به نحو حقیقی به خداوند انتساب دارد:
الف-منسوب به انسان است، زیرا براساس قدرت و اراده او تحت تأثیر عزم و تصمیم و گزینش او انجام می پذیرد.
ب-منسوب به خداست، چرا که هستی انسان و تمام آثار وجودی او معلول خداوند و وابسته به اوست.
حقیقت این دو انتساب، بسیار عمیق است و درک آن کار چندان ساده ای نیست اما اندیشمندان شیعه با الهام از آیات و روایات و با استعانت از حکمت شیعی، این مسأله را با تحلیل منطقی، موجه و معقول، فراروی اذهان جستجوگر و حق جو قرار داده اند.
در پاسخ به پرسش مذکور باید گفت: همه حوادث جهان حتی اعمال و افعال ما خواه حسنه باشد یا سیئته، خوب باشد یا بد، از یک نظر مربوط به خداست زیرا اوست که به ما قدرت داده و اختیار و آزادی و اراده بخشیده است، پس همه قدرت ها و نیروها منسوب به خداست ولی در عین حال اعمال ما به ما نسبت دارد و از جمله ما سرچشمه می گیرد زیرا عامل تعیین کننده عمل، اراده و اختیار ماست و به همین دلیل ما در برابر اعمالمان مسئولیم و استناد اعمال ما به خدا آن چنان که اشاره شد از ما سلب مسؤلیت نمی کند.
به بیان دیگر: مسأله جبر و اختیار سه عنصر وجود دارد:
1- اراده خدا
2- اراده انسان
3- فعل انسان
اگر اراده خداوند مستقیما به فعل انسان تعلق گیرد و فاعل مباشر فعل خداوند باشد (بدون دخالت اراده انسان) این مستلزم جبر است. اما اگر اراده خداوند بر اختیار و اراده انسان تعلق گیرد و اراده انسان به فعل خارجی، این مستلزم جبر نیست، یعنی خداوند اراده کرده که من افعالم را از روی اراده و اختیار انجام دهم.
به بیان دیگر، خداوند اراده می کند که افعال اختیاری بندگانش با دخالت و تأثیر اختیار آنان انجام پذیرد. پس از آنجاکه فاعلیت انسان و اراده او در طول اراده و فاعلیت خداست، هیچ گونه جبری لازم نمی آید.
بنابراین آموزه «امر بین الامرین» به این معناست که در عین این که فعل مستند به انسان است، مستند به اراده و اختیار انسان در عرض اراده الهی نیست تا شریک در اراده الهی شود، بلکه به بیانی که عرض شد، در طول اراده الهی است؛ یعنی اراده و اختیار و قدرت انسان، یکی از اجزا علت تامه افعال اختیاری اوست. پس انسان مجبور نیست زیرا ملاک اختیار یعنی قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار علی الاطلاق است بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است. ( طباطبائی، محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقی استاد مرتضی مطهری، ج 3، ص 161-174)
الف-منسوب به انسان است، زیرا براساس قدرت و اراده او تحت تأثیر عزم و تصمیم و گزینش او انجام می پذیرد.
ب-منسوب به خداست، چرا که هستی انسان و تمام آثار وجودی او معلول خداوند و وابسته به اوست.
حقیقت این دو انتساب، بسیار عمیق است و درک آن کار چندان ساده ای نیست اما اندیشمندان شیعه با الهام از آیات و روایات و با استعانت از حکمت شیعی، این مسأله را با تحلیل منطقی، موجه و معقول، فراروی اذهان جستجوگر و حق جو قرار داده اند.
در پاسخ به پرسش مذکور باید گفت: همه حوادث جهان حتی اعمال و افعال ما خواه حسنه باشد یا سیئته، خوب باشد یا بد، از یک نظر مربوط به خداست زیرا اوست که به ما قدرت داده و اختیار و آزادی و اراده بخشیده است، پس همه قدرت ها و نیروها منسوب به خداست ولی در عین حال اعمال ما به ما نسبت دارد و از جمله ما سرچشمه می گیرد زیرا عامل تعیین کننده عمل، اراده و اختیار ماست و به همین دلیل ما در برابر اعمالمان مسئولیم و استناد اعمال ما به خدا آن چنان که اشاره شد از ما سلب مسؤلیت نمی کند.
به بیان دیگر: مسأله جبر و اختیار سه عنصر وجود دارد:
1- اراده خدا
2- اراده انسان
3- فعل انسان
اگر اراده خداوند مستقیما به فعل انسان تعلق گیرد و فاعل مباشر فعل خداوند باشد (بدون دخالت اراده انسان) این مستلزم جبر است. اما اگر اراده خداوند بر اختیار و اراده انسان تعلق گیرد و اراده انسان به فعل خارجی، این مستلزم جبر نیست، یعنی خداوند اراده کرده که من افعالم را از روی اراده و اختیار انجام دهم.
به بیان دیگر، خداوند اراده می کند که افعال اختیاری بندگانش با دخالت و تأثیر اختیار آنان انجام پذیرد. پس از آنجاکه فاعلیت انسان و اراده او در طول اراده و فاعلیت خداست، هیچ گونه جبری لازم نمی آید.
بنابراین آموزه «امر بین الامرین» به این معناست که در عین این که فعل مستند به انسان است، مستند به اراده و اختیار انسان در عرض اراده الهی نیست تا شریک در اراده الهی شود، بلکه به بیانی که عرض شد، در طول اراده الهی است؛ یعنی اراده و اختیار و قدرت انسان، یکی از اجزا علت تامه افعال اختیاری اوست. پس انسان مجبور نیست زیرا ملاک اختیار یعنی قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار علی الاطلاق است بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است. ( طباطبائی، محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقی استاد مرتضی مطهری، ج 3، ص 161-174)