خانه » همه » مذهبی » جایگاه شیخ بهایی در فرهنگ و تمدن عصر صفوی

جایگاه شیخ بهایی در فرهنگ و تمدن عصر صفوی

جایگاه شیخ بهایی در فرهنگ و تمدن عصر صفوی

بهاء الدین محمدبن شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد معروف به شیخ بهایی از علمای بزرگ جهان تشیع می باشد که تاثیر زیادی درتاریخ تشیع و علم و همچنین تاریخ فرهنگی – سیاسی ایران عصر صفوی داشته است.

0043767 - جایگاه شیخ بهایی در فرهنگ و تمدن عصر صفوی
0043767 - جایگاه شیخ بهایی در فرهنگ و تمدن عصر صفوی

 

نویسنده: سید مصطفی طباطبایی (1)

منبع: راسخون:

 

چکیده:

بهاء الدین محمدبن شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد معروف به شیخ بهایی از علمای بزرگ جهان تشیع می باشد که تاثیر زیادی درتاریخ تشیع و علم و همچنین تاریخ فرهنگی – سیاسی ایران عصر صفوی داشته است.
تببین فرهنگ و هنر ایران دوره ی صفوی قطعاً با بررسی نقش افراد یا شخصیت های برجسته ای چون شیخ بهایی بسیار کارساز است.
شناخت تاثیر ابعاد متعدد شخصیتی شیخ بهایی همچون علمی، ادبی، فقهی، ریاضی و نجوم امری ضروری است چرا که وی به عنوان شخصیتی جامع و ذوالفنون تاثیراتی چشم گیر بر جنبه های گوناگون فرهنگ و هنر ایران عصر صفوی بر جای گذاشته که اهمیت ویژه و خاصی دارد. اهداف این نوشتار نیز حول همین اهمیت ویژه است.

کلید واژگان:

شیخ بهایی، صفویه، ایران، تمدن

مقدمه:

یکی از مهم ترین و اصلی ترین ویژگی های تاریخ بشری و ادوار مختلف تاریخی حضور چهره های مؤثر و تأثیر گذار در عرصه اعصار است و پس از گذشت قرن ها هنوز نیز تلاش ها و خدمات شخصیت های گذشته در فرهنگ و تمدن بشری بازتاب داشته و خواهد داشت.
ادیان الهی که در رأس آن چهره های ممتاز و مهذبی وجود داشتند به انسان و کرامت آن بیشترین توجه را داشته است و به این جهت خداوند متعال وجود مقدس پیامبر خاتم یعنی حضرت محمد (ص) را اسوة حسنه و نمونة اعلی معرفی نموده چرا که ویژگی های آن مظهر رحمت همه وهمه سخن از کمال و والایی دارد، البته با جستجو در کتاب های مقدس آسمانی به ویژه قرآن کریم نمونه ها و نمود های متعدد از چهره ها و شاخص ها چه در جبهة حق و یا باطل دیده می شوند لیکن آن چه برای بشریت ارزشمند است تأسی به چهره های مثبت و حق گرا و به تعبیر دقیق تر اسوه است.
امروزه با توجه به تحولاتی که به واسطة انقلاب شکوهمند اسلامی ایران صورت پذیرفته، بازیابی فرهنگ و چهره های شاخص و هویت آن ها به ویژه جهت نسل جوان بسیار مهم و قابل توجه است به خصوص این که برخی از این شخصیت ها در اعصار گذشته، علیرغم کمبود و نبودن بسیاری از وسایل و امکانات امروزی قله های کمال و دانش را طی کرده و با ابداعات و تحولاتی که باعث گردیده‌اند می‌توانند به عنوان نابغه عصر خود مورد بررسی قرار گرفته و امروزه نیز در بسیاری جهات برای ما درس آموز باشند.

شیخ بهایی چهره شاخص زمان خود و پس از آن:

آن طور که با استناد به منابع عصر صفوی و آثار خود بهاءالدین عاملی می توان نتیجه گرفت این که شیخ بهایی در شعبه های مختلف علوم زمان خویش مهارت داشت و به قول قدما مردی «ذوفنون» بود حتی گفته اند در دانش هایی بصیرت و مهارت داشت که پیش از وی کم تر دانشمندی در جهان اسلام گرد آن ها برآمده است. هر چند شاید به طور رسمی و صریح عنوان نشده باشد ولی شیخ بهاءالدین محمد را می توان رأس و رئیس شیعیان دوازده امامی در روزگار خود دانست. توده ملت ایران بلکه عوام شیعه مذهب جهان تا مدتی زیاده بر دو قرن همگی به دستور کتاب جامع عباسی مقلد او بوده اند، مجتهدین علم اصول فقه را از کتاب زبدة الاصول وی را آموخته اند اخباریین کتاب حبل المتین را مرجع خود می دانند (نفیسی، 1316: 117. به نقل از محمد باقر الفت).
شیخ بهایی علاوه بر علوم مرسوم، در زهد و عرفان و معنویات نیز مردی راسخ قدم بود و در این زمینه ها هم او را پیشوا و پیشرو خوانده اند یکی از مورخان روزگارش گفته است: «اکنون در عالم ظاهر و باطن سرآمد روزگار است (ترکمان، 1382: ج 1: 157). در همین راستا شیخ بهایی را یگانة زمان و «قطب دوران» و «استاد بشر» و «عقل حادی عشر» خوانده و می گویند: «در نزد انصاف ورزان حقیقت شناس به صحت پیوسته که از متأخرین مانند آن آن عالی رتبه به مسند ننشسته (عارف، 1381: ج 2: 143).
شیخ را از منظر جامعیت علمی به اصطلاح امروزین عربی می توان «موسوعی» خواند و این کمابیش همان چیزی است که در زبان انگلیسی به Encyclopedic تعبیر می کنند.
برخی بر این اعتقاد بوده و هستند که در پایان هر سده ای از اعصار یا انتهای هر قرن عالمی مصلح بر انگیخته می شود تا دین خدا را رونق و حیاتی دوباره دهد و بدین جهت شیخ بهایی را می توان مجدد سدة یازدهم هجری خواند. به نقل یکی از فرهیختگان معاصر، در مقام بحث از شیخ بهایی خصوصا این حالت قابل توجه است که تا امروز و پس از حدود چهار قرن، هنوز در بسیاری احوال دین و دنیای طبقات مختلف مردم ایران، اسم و اثری از او دیده و شنیده می شود. کم تر فردایرانی می‌توان یافت که او را یک وجود ممتاز عالی و دارای انواع فضائل صوری و معنوی نشمارد. از ایران گذشته تأثیر این مرد در جمیع اقطار عالم توسعه یافته، در اعماق نفوس هر ملت رسوخی جداگانه دارد. می توان گفت که شهرت فراگیرش در عالم اسلام کم نظیر یا حتی بی نظیر است. او خود از برابر دیده ها رفته اما خیالش از دل ها به در نمی رود. (نفیسی، 1316: 111 -112 به نقل از محمد باقر الفت). یکی از عالمان و نویسندگان عصر صفوی، در مقام تشبیه و مقایسة شیخ با عالمان و فاضلان پیش از وی، شیخ بهایی را به «ملت محمدی» تشبیه کرده است که هر چند پس از ملل و ادیان دیگر آمده است، از همه پیش و ارجمند تر است. (مدنی، بی تا: 290). در حقیقت باید این این اعجوبه که این گونه ستایش ها نثارش می کنند و این گونه بر وی ثنا می خوانند کیست و چه کرده و چگونه زیسته که تا این اندازه در اندیشه و فرهنگ و تاریخ دیروز و امروز ما مؤثر افتاده است.
از همان ایام گذشته و دوران او تاکنون علو مقام و برجستگی شخصیت شیخ بهایی سبب شده است تا کسانی به کنجکاوی و جستجو در تاریخ زندگی وی بپردازند.
آن چه به دست می آید مهاجرت خاندان های شیعی مناطق جبل عامل به ایران مانند خاندان شیخ بهایی، تأثیرات قابل توجهی بر جای می گذارد. علاوه بر سکونت این مهاجران که بسیاری عالم و یا از خاندان های علمی بودند و از فشارها و ظلم حاکم عثمانی نجات یافتند نقش آنان در تسهیل انتقال فرهنگ بود از تسنن به تشیع دوازده امامی و نیز پرورش ایرانیان عالم به شیعة اثنی عشریه معلوم و مبرز است، و شخصیت شاخص این تأثیر گذاری خود شیخ بهاءالدین عاملی است.
بهاءالدین عاملی از کودکی و در مهاجرت به ایران به همراه پدر و خانواده های دیگر از جنوب لبنان، دانش های فراوانی آموخت چه نزد پدر که اولین استاد او بود یا اساتید متبحر دیگر، علاوه بر آن سفر های متعددی در جهان اسلام داشت و فراگیری دانش ها و کسب اجازات از علمای سایر بلاد و مذاهب به وی جامعیت خاصی بخشید.
وی علاوه بر دانش های رسمی، در برخی دیگر از علوم تبحر داشته است. از جمله گفته اند که وی از علوم غریبه آگاه بوده است. همچنین احتمال داده شده که شیخ بهایی علوم غریبه را از کتاب هایی آموخته باشد که شیخ علی منشار از هند آورده بوده، برخی هم آگاهی شیخ را از علوم غریبه، نه از رهگذر تعلم عادی، که مرهون تصفیة باطن قلمداد کرده اند
آن چه که می توان بیان کرد این است که آگاهی شیخ بهایی از علوم غریبه در مجموع جای انکار نیست. اما در دو چیز جای تأمل است: یکی میزان اصالت و ریشه مندی این علوم و دیگر، قصه ها و افسانه های عامه پسندی که از این رهگذر در افواه افتاده است.
از دیگر ابعاد و ویژگی های قابل اعتنا در باب شیخ بهایی، نقش تعیین کنده و تعامل برخوردار ازحکمت و مصلحت دردربار صفوی و در برخورد با مسائل دربار و شخصیتی چون شاه عباس اول صفوی است
احتمالا نخستین منصب رسمی و حکومتی شیخ بهایی شیخ الاسلامی شهر هرات بوده که از سوی شاه طهماسب صفوی به او تفویض گردیده ولی این دوره چندان طولانی نبود، زیرا پس از وفات شیخ علی منشار که پدر همسر شیخ بود وی به جای او شیخ الاسلام اصفهان می شود. بسیاری شیخ را نزدیک ترین عالم آن دوران به شاه عباس دانسته اند. این شاه صفوی حضور و همراهی شیخ را بسیار مغتنم می شمرد و در امور مختلف، از قضاوت شرعی گرفته تا امور سیاسی و اجتماعی گوناگون، شیخ را که از حیث دانش و پارسایی و کاردانی مورد اعتماد او زبانزد همگان بود طرف مشورت قرار می داد. در سفر و حضر با شیخ بود و حتی خود به خانة شیخ می رفت. شاه در امور خانوادگی نیز به شیخ بهایی رجوع می کرد و در مسافرت ها از جمله چندین بار سفر به مشهد او را به همراه خود می برد.
در حقیقت شیخ بهایی با استفاده از عنایت و اعتماد شاه توانست خدمات علمی و اجتماعی را به انجام برساند. همین خدمات و حسنات شیخ و حضور مصلحانه و تعدیل گری که در دربار صفویان داشت سبب شد تا ذهن افسانه سازان و قصه پردازان بعدی او را به همان نحوی توصیف نمایند که بزرگمهر حکیم در دربار انوشیروان توصیف و ترسیم می گردد. در تاریخ ایران، همواره حضور چنین مردان دانای دیده ور باریک اندیش، در کنار خود کامگی زورمند، مایة ممانعت از شرور کثیر و شتاب کاری های بی شمار بوده است. حکایات متعدد از برخی منابع تاریخی و رجالی حاکی از تأثیر گذاری های شیخ بر اوضاع و احوال و اتفاقات آن دوران و رأی پادشاه دارد. البته شواهدی نیز حاکی از تمرد و خودکامگی و خودرأیی شاه در انجام خواسته های خود دارد که کار شیخ و امثال اورا سخت مشکل می نمود. به هر حال درایت شیخ در این اوضاع و احوال که درک همة آن بر ما امکان پذیر نیست قابل توجه است و نیز اگر چه شیخ بهاءالدین دارای بالاترین منصب رسمی دینی در ایران عصر صفوی یعنی شیخ الاسلامی بود، گرایش به عزلت و زی فقر و طریق زهد و درویشی را هیچ گاه از دست ننهاد و در آثار خویش پیوسته مروج آن بود.
آن چه به دست می آید روی کار آمدن دولتی مقتدر به ویژه عصر شاه عباس اول با تکیه و تأکید بر مذهب شیعه امامیه و حفظ مواریث آن از سوی علماء و اندیشمندان نسبت به حاکمیت تعاملاتی را نیز می طلبید. به هر حال شیخ ناگزیر بود برای احقاق حقوق صاحبان حق و انجام وظائف اجتماعی خویش، با آن دربار و درباریانش سر و کار داشته باشد، با آن همه مسؤلیتی که او از دوران نوجوانی و پس از آن در ادوار دیگر زندگیش به دوش کشید از مردانی نبود که زمانه مسیر زندگی آن ها را تعیین می کند، بلکه مانند دیگر نخبگان و برجستگان تاریخ با زندگی خود در تغییر و تعیین مسیر زمانه مشارکت جست. بدین ترتیب او شیوه نسبتا بدیهی از تعامل و مناسبات عالمانه و حکیمانه را در دربار و درباریان به عرصه آورد، شیوه ای که نمود های دلچسبی از آن درحافظة تاریخ ما مانده است.
بی پیراگی شیخ با آن موقعیت و مناسب آمد و شد با مردم به ویژه طبقات فرودست قابل توجه بوده است. نفیسی ویژگی‌های شخصیت بهاءالدین عاملی را چنین تبیین می‌کند: تمام شأن بهایی در همین است که در بحبوحه منصب و در حین اشتغال به کارهای قضا و محراب و منبر و آمیزش با پادشاه و درباریان و دادن حکم حلال و حرام و روا و ناروا با ز هم از روی دانش و بحث و تألیف و تهذیب بر نکشیده وهیچ یک از کرائم صفات و محاسن خصال ذاتی و اکتسابی خود را از دست نداده و در آن اوج مقام ظاهری شیخ الاسلامی، در نهایت وارستگی و کرم و قناعت و آزادمنشی و دانش دوستی و خوشرویی و فروتنی زیسته است. در واقع شیخ بهائی تقربی را ناخوش می‌داشت که برخی از اهل علم در آن روزگار به خواهشگری از شاه صفوی و دربار او طلب می‌کردند. در کشکول او نیز نکاتی از تأسف فقیهی یاد کرده که به دلیل طلب دنیا به درگاه سلاطین رفته و سپس اظهار ندامت نموده است (شیخ بهایی، 1385:414).
خانه بهاء الدین عاملی در شهر اصفهان نیز ملجأ یتیمان، بیوگان و نقطه امید محتاجان بوده و او از تفقد و تعهد احوال و رسیدگی به ایشان هیچ فرو گذاری نمی نموده است (ر. ک. زنوزی، 1420: 164).
بی شک سلوک معنوی و اخلاقی شیخ و شیوه‌های رفتار بسیار دقیق و همراه با محبت در عین اقتدار علمی او ستودنی است. رعایت حال دیگران در عین جایگاه والای دانش و گذشت او در برخی آثار یاد شده است.
روابط شیخ با میرداماد و میر فندرسکی قابل توجه است. به ویژه این که نگرش بر آثار رجالی مبین تسامح و گذشت شیخ با برخی از عالمان معاصر خود است از جمله میرداماد. آنهایی که با بهاء الدین عاملی مراوده داشته‌اند او را فردی منصف خوانده‌اند. در جایی ملامحمد تقی مجلسی از شاگردان شیخ از انصاف فوق العاده شیخ و رعایت حال دگیران از جمله خودش و مواجهه با شیخ سخن گفته و این نکته را متذکر گردیده که انصاف او برتر از آن بود که به وصف در آید. (ر. ک. مجلسی،1399:404 و 405). بسیاری از شاگردان شیخ بهایی جزو افراد سرآمد و مبرز روزگار خود به حساب می‌آمدند. و این مخاطبان و شاگردان از مجالس او حظ وافر می‌بردند چرا که به نقلی: احاطه شیخ بر دانستنی‌های بسیار و حکایات و نوادر و اشعار مجلس روزهای تعطیل وی را که محل گفت و شنود چنین طرائف و ظرائف بود، از مجالس رسمی درس و بحث مرسومش، خواستنی تر و بهره مند‌تر بود و طالبان علم از چنین افادات و نکته دانی‌ها و طریقه گویی‌های وی بیشتر مستفیذ می‌شدند تا از درس مرسوم و معمول او (ر. ک. موسوی خوانساری،1392:68).

اعتقادات و مبانی فکری

قدر مسلم در بار حرام و خط مشی فکری بهاء الدین عاملی آنچه می‌توان گفت این است که او مرد شیعی معتقد و فقیه پارسا و پرهیزکاری است که اولاً در جوامع اهل سنت به سبب کشمکش‌های تلخ و خونبری که در آن روزگاران وجود داشت مذهب خود را نهان می‌داشته و در پوشش تقیه سلوک می‌کرده است. ثانیاً به واسطه شرح صدر و سعه مشربی که داشته تسامح عارفانه‌ای پیشه کرده بوده است و در مواجهه با مخالفان و دگر اندیشان طریق مدارا و نرمی اختیار می‌کرده است، نه درشتی و پر خاش. آنچه از آثار متعدد شیخ چه به صورت نثر یا نظم بدست می‌آید این است که او آن قدر بر «تولی» و «تبری» شیعیان اعتقاد داشته که احدی را در صدق ولاء و اقتدای او به مذهب اهل بیت عصمت و طهارت جای چند و چون نمی‌ماند. علاوه بر تفوق بر علومی مانند کلام دردانش‌های نقلی، ملل و نحل و ریاضیات احاطه بسیار داشته است.
اما آزاد اندیشی و رفتار شیخ با عقاید و آراءمختلف علاوه بر ژرف اندیشی او ریشه در نجارب اجتماعی و سیاستی او نیز باید باشد چرا که به قولی در آن بحبوحه هجمه‌های مختلف فکری و تلاطم‌های فرهنگی و سلطه میراث سران قزلباش پدید آمدن شیخ بهایی از شگفتی‌های روزگار و ریاست او شگفت‌تر می‌نماید. (نفیسی،1316: 50) به بیان دیگری (به قول مرحوم محمد باقر الفت): بهاء الدین عاملی در یک چنان محیط منقلب طوفانی قریب هفتاد سال، آرام، آزاده و نیکنام زندگانی کرده، همچون کوه پای بر جا، از نهیب صاعقه و تند بادی، خط سیر و سلوک وجدان خود را از نقطه کمال مطلبو منحرف نساخته، از همه احزاب واهواء مختلفه جدا و در عین حال با همه آشناست. (همان: 117)

عرفان:

یکی از ویژگی‌های و جنبه‌های شخصیت بهء الدین عاملی عرفان اواست. برخی از فضلای عصرش او رادر مقامی والا از عرفان دانسته‌اند. به طوری که نصر ابادی درباره او آورده است: در تزکیه نفس و تصفیه باطن عدیل نداشت (نصرآبادی،1361:150). امروزدر تکیه بابارکن الدین چله خانه‌ای وجود دارد که معروف است شیخ بهایی در آن مکان به ریاضت مشغول می‌شده است. و یا به نقل مرحوم جناب آمده است که شیخ در مدرسه بابا قاسم اصفهان حجره‌ای داشته که معروف به توحید خانه بوده و در آن به فکر و ذکر پرداخته است. (ر. ک. جناب،1385: 331)
البته از بررسی آثار شیخ به ویژه از مثنویاتش بر می‌آید که علیرغم دلبستگی‌هایی که وی به تصوف و اندیشه‌های آنان دارد از برخی متصوفان و خانقاهیان روزگار خود سخت دلگیر و آزرده است. از بعضی صوفیان آن دوران نقل است که مدرسه و خانقاه در این جزو زمان به ابتذال و انحراف کشیده شده و هم فقر صوفیانه و هم علم دانشورانه ابزار جلب منافع مادی گردیده است. (خلخالی، 1381: 97-98). آنچه بدست می‌آید این که: انحرافات و بدعت‌هایی که در آن عصر در میان کثیری از مدعیان تصوف وجود داشت و بخصوص رفتارهای زشتی که از شماری از صوفیان قزلباش سرزده بود و می‌زد، سبب می‌گردید عالمان متعهدی که گرایش صوفیانه داشتند ولی متشرع بودند در سلوک و ریاضت خویش از بدعت‌ها و هواپرستی‌های مدعیان اجتناب می‌کردند، حتی المقدور طریق خود را از آنان جدا کنند و از هشدار و تحذیر درباره انحرافات دریغ نورزند.

فلسفه حکمت:

واقعیت آن است که بهاء الدین عاملی را از ناقدان فلسفه معرفی کرده‌اند و شیخ با مذاق عرفانی ویژه‌ای داشت به فلسفه رسمی آن روز، که خود آن را حکمت یونانیان می‌خواند، به عین عنایت نمی‌نگریست و در مقابل بیشتر به حکمتی ایمانی که در واقع همان عرفان اسلامی بود فرا می‌خواند. در حقیقت عاملی فلسفه را مأمن و خاستگاه چندان محکمی که بشود بوسیله آن به اطمینان رسیده و با ثمرات آن زندگانی و معرفت دینی رااستوار کرد نمی‌داند که این مطلب در برخی اشعار و انعکاس یافته است. البته در علت موضع‌گیری‌های شیخ نسبت به فلسفه و حکمت یونانی باید توجه داشت که سخنان او در این زمینه از دو جا نشئت گرفته است. یکی منازعات دیرینی که در جهان اسلام میان متصوفان و متفلسان بود و شیخ نیز در این برش تاریخی از آن منازعات، به مانند بسیاری از سلف عرفانگرای خویش، حکمت یونانی را تا حدودی معارض اهل ایمان به حساب می‌آورد و دیگر مواضع عرفانی وی نسبت به عموم علوم چرا که اگر این دانش‌هامتکی به عوامل عاشقانه وذوق عارفانه نباشد ملال انگیز و اسباب قیل و قال اهل دنیاست و ثمره‌ای ندارد. البته شیخ بهایی خود نیز با حکمت و فلسفه آشناست و گاهی به آراء اهل فلسفه نیز پرداخته است چنانچه آن را در آثاری مانند الصدیقه الهلالیه گفتار فلاسفه آن روزگاران را مبنی بر امتناع خرق افلاک با قاطعیت رد کرده وادله آنان را برای اثبات این ادعا ناچیز دانسته است. (ملا زاده، 1387: 666).

ادبیات:

شیخ بهاء الدین عاملی در عرصه ادبیات چه ادب عربی و یا فارسی دارای قوتی فوق العاده و مثال زدنی بوده است. وی با آن که زاده و پرورده خاندانی از تبار عرب است به مدد استعداد خداداد فارسی را به نیکویی آموخته بود و آثار پخته فارسی اش به نظم و نثر گواه این مدعایند. این در حالی است که حتی پدرش با آن که در بلاد فارسی زبان محل مراجعات گردیده و به شیخ الاسلامی رسیده بود، به تصریح فضلایی مانند مؤلف ریاض العلماء یعنی میزرا عبدالله افندی شنیده نشده است که زبان فارسی آموخته باشد. (افندی، 1401: 111) پس محیط خانوادگی شیخ حتی در ایران عربی زبان بوده است لیک بدان پایه بر آمد که امروز در تاریخ ادب فارسی و نگارش‌های ایرانی او رادر زمزه برترین استادان سخن ایران در عهد صفویه یاد می‌کنند. و بدان پایه می‌رسد که معاشران ادیب و سخندانان او را دارای طبعی عالی و بلاغت و شیرینی بیان وصف کرده اند. (خلخالی،1381: 306)
سروده‌های پارسی مشهور او مانند مثنویات از جمله نان و حلوا و شیر و شکر و نیز تخمیس غزل خیالی بخارایی (تا کی به تمنای وصال تو یگانه . . . ) قابل توجه است. مؤلف عالم آرای عباسی که خود نیز در مرتبه‌ای والا از ادب و انشاء بوده شیخ را فردی که در فنون سخنوری قصب السبق از اقران ربوده اند توصیف نموده است (ترکمان، 1385: 157)
آثار شیخ در ادب عربی نیز مرتبه‌ای والا دارد به طوری که از برجسته‌ترین آثار منظوم شیخ به زبان عربی، چکامه الفوز والامان در ستایش حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه است این اثر آوازه‌ای بلند یافته وشروح تعلیقاتی نیز بر آن نوشته شده و حتی احمد بن علی منینی (متوفی 1172 ق) شرح مشهوری بر آن نوشته است.

آثار نوشته:

آنچه در بیان موقعیت علمی شیخ ذکر شده جامعیت و قوت علمی او به ویژه تألیفاتش است. بهاء الدین عاملی در تمام علوم رسمی زمانی خود دست داشت و در شماری از آنها منحصر به فرد بود. (ملا زاده، 1387: 667) و به تحقیق می‌توان گفت کمتر دانش وفن قابل توجهی در جهان اسلام بوده است که به هنگام بیان سابقه‌اش نام شیخ بهایی مطرح نشود.
به تناسب این گستره دانش و معلومات آثار قلمی و تألیفات خرد و کلان بسیار از شیخ بر جای مانده است. آنچه قابل تأسف است این که از گذشته در ثبت و ضبط سیاهه ای از این آثار دقت کافی مبذول نشده و بدین ترتیب کار احصای آثار قلمی وی خاصه با احتساب اجازات و یادداشت‌ها و دیگر نوشته‌ها به هیچ روی آسان نیست. برخی آثار وی حواشی او بر مؤلفات دیگران است که عمده آنها را باید از فراورده‌های جنبی مباحثات و مفاوضات درس او قلم داد. پاره‌ای نیز پاسخ و پرسش‌هایی است که جواب دادن به آنها از او به عنوان عالمی بزرگ و به ویژه شیخ الاسلام پایتخت صوفیان انتظار می‌رفته است. شیخ بر آثار خود نیز شرح یا حاشیه می‌نوشته و بر بعضی از این آثار حاشیه مفصل تر از اصل نوشته است.
بهاء الدین عاملی در طول مسافرت‌های خود نه تنها از درس و بحث و افادات علمی که از تألیف و تصنیف هم فارغ نبود، و نه فقط کشکول که در زمانی دراز در سفر و حضر تدوین گردیده، بلکه بعض اثار علمی محض وی هم حاصل سفرهای اوست. مثلاً نوشتن کتابی مانند «الحدیقه الهلالیه» را در قزوین آغاز ودر کاظمین به پایان برده است. (شیخ بهایی، 1410: 156)
تألیفات او از جهت شیوه نگارش، بدیع و ارزشمند است و به تعبیر مرحوم محمد باقر الفت: همه کتابهایش مختصر و مفید، به اندازه کفایت، بدون اندک زیادی در لفظ یا قصوری در معنی بوده، اغلب آنها شاهکار استادانه به حساب می‌روند. (نفیسی، 1316: 119)
آنچه در قسمت مربوط به آثار و تألیفات آمد خود معرف شخصیت جامع علمی شیخ است و باید اذعان نمود که بسیاری از این آثار که در رشته‌ها و علوم متعدد بوده، سال‌های طولانی به عنوان تألیفی ارزشمند و مورد استفاده به ویژه در مجامع علمی و آموزشی منبعی سودمند به حساب آمده است. از شعر و ادب گرفته تا فقه واصول، ریاضی و نجوم، کلام و معرفت، تفسیر و تجوید، اخبار و حدیث و ادعیه و همه و همه که انصافاً هر کدام دقت و قوت علمی و معنوی او را اثبات می‌کند.

آثار دیگر (ابتکارات، اختراعات و آثار فنی، مهندسی)

در باب ابتکارات و برخی آثاری که توسط شیخ بهایی صورت گرفته که مایه از فکر واندیشه هنر و شناخت این دانشمند و ریاضی دان بزرگ اسلامی است سخن بسیار است و از همان دوران تاکنون بسیاری از امور و ابتکارات در اصفهان و بسیاری دیگر از مناطق را به او منسوب نموده اند و همین اشتهار در عوام آن هم به صورت گسترده باعث شده تا رشد و توسعه و زیبایی و عظمت پایتخت صفویان و رونق مرکزیت را در دوران شاه عباس اول بدو نسبت دهند. امروزه اثبات این ابتکارات و منسوب کردن به وی، شیخ را در زمره هنرمندی بزرگ و مبتکر معرفی می‌کند لیکن اثبات آن برای ما بدلیل فقدان مدرک و سند در توجیه این مسئله امکان پذیر نیست البته بعید نیست دانشمندی جامع و ذوالفنون مانند او با توجه به احاطه به علوم ریاضی و هندسه مهندسی بزرگ و مبدع و مبتکر هم باشد و همین طور که آثار علمی او متنوع و گسترده بوده ابداعات وی نیز این گونه بوده است البته برخی که در توصیف آثار غیر مکتوب او سخن گفته‌اند آثار دو را به سه دسته تقسیم کرده‌اند یکی آثاری که نسبت آنها به او قوی است دوم آثاری که به شیخ منتسب است و دسته سوم آثاری که انتساب آن به شیخ جای تردید است و گویا سندی جز شهرت بی پایه‌ای که عوام باعث آن بوده‌اند ندارد. مثلاً طومار زاینده‌رود و تقسیم آب زاینده رود قبل از شیخ و در عصر شاه طهماسب اول نیز بوده و البته با توجه به تبحر در ریاضیات و جایگاه والای اودر فقه که از اوی فردی مبسوط الید ساخته بود ممکن است شیخ به اقتضای وقت در آن تصرفای کرده باشد و یا ساختن منارجنبان را در برخی منابع به شیخ منصوب کرده‌اند در صورتی که بنای منارجنبان در اوایل قرن هشتم هجری بوده است. حمام معروف به شیخ بهایی در اصفهان نیز که می‌گویند مدت زیادی آب آن تنها با نور شمعی گرم بوده را نیز در ردیف داستان‌هایی دانسته‌اند که تنها ناشی از ذهن‌های قصه پرداز عوام است هر چند که در سال‌های اخیر نیز برخی در اثبات و امکان وجود چنین شیوه یا تکنیکی که باعث روشنایی و گرمی حمام بوده کوشیده‌اند. البته سایر امور ابداعی منسوب به شیخ در عمارات، آثار و امکنه در اصفهان، نجف، مشهد، نجف آباد و . . . چندان بعید نمی‌نماید.

نتیجه:

و در خاتمه نتایجی که از این تحقیق می‌توان گرفت این که:
1- فرهنگ و تمدن اسلامی با الهام از رهنمودهای متعالی قرآن کریم وتوصیه‌های روح بخش پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین علیهم‌السلام رشد و بالندگی یافت و در قرون متمادی با تمسک به ارزش‌های دینی به شکوفایی دست یافت و استمرار این عظمت نیز قطعاً با عنایت به این آموزه‌ها میتواند جریان داشته و مجدداً تحولات والایی را در این مسیر باعث گردد.
2- تشیع به عنوان والاترین اندیشه و مذهبی که همه ویژگی‌های روحبخش اسلام را در خود جای داده و شاخص مذاهب اسلامی در تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلامی و پرورش چهره‌ای وارسته و عالم نقش بسزایی داشته است که این می‌تواند با آموزه‌های مؤثری چون نقش امامت در جامعه اسلامی منطبق باشد.
3- عوامل و علل رکود در تمدن اسلامی و آنچه که در قون گذشته به ویژه دوران معاصر جهان اسلام را به خود گذاشت بسیار است. سوای اختلافات فرقه و استبدادشاهان عوامل بیرونی نیز در ضربه‌زدن به پیکر جهان اسلام کار ساز بود، جنگ‌های صلیبی، سقوط اندلس، حملات صحرا نوردی چون مغول و مسائل دیگر به ایستایی و توقف جهان اسلام کمک کرد که البته در بسیاری مواقع و مقاطع جهان اسلام با الگوگیری از چهره‌های شاخص علمی و معنوی به نتایج خوب و شایسته‌ای دست یافت.
4- با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی که به رهبری امام خمینی قدس‌سره صورت پذیرفت جهان اسلام با تحولاتی مهم و اساسی روبرو شد و بیداری اسلامی و ارزیابی این که مسلمین چه راهی را برای رسیدن به مقصد اصلی باید بیابند مبنای کار قرار گرفت. امام خمینی قدس‌سره و شخصیت‌های مؤثر در انقلاب اسلامی در این راستا علاوه بر الهام گرفتن از دو مبنای قرآن و عترت به اهمیت و منزلت بزرگان تأثیر گذار در تمدن و فرهنگ اسلامی اشاره داشتند که یکی از این شخصیت‌ها دانشمند و عالم بزرگ عصر صفوی یعین شیخ بهایی الدین عاملی است. (برای نمونه ر. ک. امام خمینی،1377:383).
5- با توجه به شایستگی الگوهایی چون شیخ بهایی و تحولاتی که بواسطه او در یکی از دوران‌های سرنوشت ساز جهان اسلام و تشیع عصر صفوی صورت گرفته است اهمیت دارد چهره‌هایی مانند بهاء الدین جهت معرفی به جامعه و نسل جوان معرفی گردند.
6- روی کرد جامعه اسلامی ما با توجه به تهدیدها وتحریم‌ها می‌طلبند به اموری که توسط اندیشمندان اسلامی چون شیخ بهایی در زمینه‌های عقلی ونقلی، فنی و مهندسی وابتکاراتی که به منافع و پیشرفت جامعه اسلامی کمک می‌کند مورد بررسی قرار گیرد تا الگوی مناسب جهت اهتمام بیشتر ما در جهت توسعه و پیشبرد تکنولوژی باشد. امروزه ابتکارات و طرح‌هایی که معمولاً به شیخ بهایی انتساب دارد در بحث شهرسازی، عمران و مهندسی زبانزد است و قطعاً چنین آثاری امروزه نیز در زیبایی و شکوه شهرهایی مانند اصفهان تأثیر گذار است و امیدواریم این گونه مسائل نیز مبنای برای تحولات علمی و فنی و مطالعات مؤثر در تحولات ایران اسلامی قرار گیرد.

پی‌نوشت:

1- مدرس دانشگاه و دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان

منابع تحقیق:
اسکندر بیک منشی (1382)؛ تاریخ عالم ارای عباسی؛ زیر نظر ایرج افشار، تهران: انتشارات امیر کبیر
افندی، عبدالله بن عیسی بیگ (1401)، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 2، تحقیق السید احمد الحسینی باهتمام السید محمود المرعشی، قم: مطبعه الخیام.
جناب، میر سید علی؛ (1385). رجال و مشاهیر اصفهان. تصحیح رضوان پور اعصار. اصفهان: مرکز اصفهان شناسی و خانة ملل.
حسینی زنوزی، میرزا محمد حسن؛(1420)؛ ریاض الجنه؛ تحقیق علی رفیعی ج 2، قم: کتابخانة آیت العظمی مرعشی نجفی
خلخالی، ادهم؛(1381). رسائل فارسی ادهم خلخالی. به اهتمام عبدالله نوری. ج 1. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
شیخ بهایی. (1410). الحدیقه الهلالیه شرح دعاءالهلال من صحیفه السجادیه؛ تحقیق سید علی موسوی خراسانی، ج 1. قم: مؤسسه آل البیت (ع) لإحیاء التراث
ـــــــــــ. (1385). الکشکول، تحقیق السید محمد حسین المعلم، ج 4. قم: المکتبه الحیدریه
للعلامه السید علیخان مدنی؛ سلافه العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر؛، المکتبه المرتضویه لاحیائ الآثار الجعفریه
مجلسی، محمد تقی (1399)؛ روضه المطقین فی شرح من لا یحضرالفقیه، نمعه و علق علیه و اشرف علی طبعه سید حسین موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی. قم: بنیاد فرهنگ اسلامی
ملا زاده، محمد هانی (1378): بهاء الدین عاملی، «دانشنامه جهان اسلام ؛زیر نظر غلامعلی حداد عادل ، تهران ، شرکت افست»
موسوی الخوانساری الاصفهانی، میرزا محمد باقر (1392)، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات ج 7،تحقیق اسد الله اسماعیلیان، قم، مکتبه اسماعیلیان
موسوی خمینی، سید روح الله. (1377). شرح حدیث عقل و جنود. بی جا: مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی
نوشاهی، عارف؛(1381)؛ مقالات عارف در زمینة ادبیات فارسی و نسخه شناسی (سی و سه گفتار). ج 1. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
نفیسی، سعید (1316)؛ احوال و اشعار شیخ بهایی؛ تهران، چاپخانه اقبال
نصرآبادی، میرزا محمد طاهر. (1361). تذکره نصر آبادی. ترجمه وحید دستگردی. تهران: کتابفروشی فروغی.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد