جریان این بود که حضرت عبدالمطلب نذر کرد که اگر خداوند ده پسر به او عطا فرماید یکى از ده فرزند را ذبح کند.! چون شماره پسران به ده نفر رسید گفت: باید به نذر خویش وفا کنم. بین فرزندان خود قرعه انداخت. قرعه به نام عبداللَّه پدر رسول خدا که محبوبترین فرزندانش بود در آمد.! بار دوم و سوم نیز قرعه را تکرارکرد اما هر بار به نام عبدالله درآمد. تصمیم بر ذبح او گرفت اما قریش مانع شدند. دخترش عاتکه پیشنهاد کرد بین عبدالله و تعدادی از شتران خود قرعه کشیده و آنقدر به تعداد آنها بیفزاید تا پروردگار راضى شود. عبدالمطلب ده شتر کنار گذاشت و قرعه میان آن ده شتر و عبداللَّه زد قرعه به نام عبداللَّه در آمد. آنگاه بر عدد شتران ده ده مىافزود تا به صد شتر رسید و قرعه بنام شتران بیرون آمد. سه بار این قرعه را تکرار کرد اما در هر سه بار قرعه بنام شتران بود. عبدالمطلب دستور داد که شتران را نحر کنند و گوشتشان را در اختیار مردم بگذارند.