سرقت ارزهای دیجیتال انگیزهای شد برای اینکه پسر جوان جنایت هولناکی را در پایتخت رقم بزند. او دوست صمیمی خود را به محلهای خلوت کشاند، با اسلحهای که از قبل تهیه کرده بود، او را کشت و جسدش را در گودالی در ایوانکی دفن کرد.
به گزارش شهروند، نیت او از این اقدام هولناکش، سرقت هشتمیلیارد بیتکویین بود. این دزد قاتل که در ابتدا سعی بر بیگناهی خود داشت، سرانجام پس از هشت روز قفل سکوت خود را شکست و جزئیات این جنایت را روایت کرد.
روز چهارم آذرماه بود که این پرونده پیشروی ماموران اداره چهارم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت. وقتی شهریار از خانه خود خارج شد و به دیدن دوستش رفت، به طرز مرموزی ناپدید شد و دیگر از او خبری نبود.
خانوادهاش هرچه با او تماس میگرفتند در ابتدا پاسخ نمیداد و بعد از چند ساعت گوشی موبایلش خاموش شد. خانوادهاش نگران او شده بودند، برای همین به پلیس مراجعه کردند و خبر از ناپدیدشدن پسرشان دادند.
نخستین مظنون
بعد از اعلام این شکایت بود که ماموران اداره چهارم آگاهی تهران به دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای جنایی تهران تلاش خود را برای یافتن ردی از مرد ناپدیدشده آغاز کردند. همه چیز نشان میداد که شهریار آخرین بار به دیدن دوستش نادر رفته و دیگر از او خبری نبوده است.
حتی آخرین تماسش هم با نادر بوده و بعد از آن با هیچ فرد دیگری تماس نداشته است. شواهد نشان میداد که نادر باید از سرنوشت شهریار خبر داشته باشد.
این در حالی بود که خانواده شهریار هم فقط به نادر مشکوک بودند و به پلیس اعلام کردند او با نادر اختلاف مالی داشته است. خانواده شهریار به ماموران پلیس گفتند: «شهریار مدتی بود که خریدوفروش ارز دیجیتال میکرد. با نادر با هم این کار را شروع کرده بودند. ولی شهریار وضع مالیاش بهتر شد. برای همین نادر مرتب با او سر جنگ داشت. تا اینکه روز حادثه با هم قرار گذاشتند تا اختلافشان را حل کنند، ولی دیگر خبری از شهریار نشد.»
بازداشت و انکار جنایت
در این شرایط نادر بهعنوان مظنون اصلی پرونده تحت تعقیب قرار گرفت و درنهایت روز چهارشنبه گذشته در عملیاتی غافلگیرانه از سوی ماموران اداره چهارم پلیس آگاهی تهران بازداشت شد. با وجود اینکه تمام شواهد علیه او بود، اما نادر منکر هرگونه اطلاع از سرنوشت شهریار شد.
او با اظهاراتش سعی داشت مسیر پرونده را عوض کند و خودش را بیگناه نشان دهد. این پسر جوان در بازجوییها به پلیس گفت: «من و شهریار با هم کار میکردیم. کلی ارتباط مالی و کاری با هم داریم. ولی من از سرنوشت او بیخبر هستم. نمیدانم چرا خانوادهاش میگویند ما با هم اختلاف داشتیم. هیچ اختلافی میان ما وجود نداشت. آخرین بار هم شهریار را در خودروی خودم دیدم.
با او قرار داشتم. میخواستیم یک معامله پرسود انجام دهیم. او سوار خودروی من شد و با هم برای انجام معامله کاری به سمت دماوند رفتیم. درنهایت پس از انجام کارمان، او از من جدا شد و رفت تا به کارهای دیگرش برسد. فکر میکنم میخواست دوباره معامله جدیدی انجام دهد.
شهریار وضع مالیاش خیلی خوب شده و سرش بسیار شلوغ بود. معاملههای زیادی انجام میداد. برای همین فکر میکنم وقتی از من جدا شد، سراغ معامله جدید و پرسود دیگری رفت. در هر صورت من از سرنوشت او هیچ اطلاعی ندارم.»
روایت ترسناک قتل دوست صمیمی
در حالی که نادر سعی در انکار ماجرا داشت، ماموران پلیس همچنان به او مشکوک بودند. برای همین بازپرس دستور تحقیقات بیشتر از این پسر جوان را صادر کرد و او همچنان تحت بازجویی قرار داشت. تا اینکه سرانجام این پسر جوان مهر سکوت خود را شکست و به قتل دوستش با شلیک گلوله اعتراف کرد.
نادر در بازجوییها به روایت ماجرا پرداخت و گفت: «من و شهریار مدت زیادی بود که با هم کار میکردیم. کارمان خریدوفروش ارزهای دیجیتال بود. اما از چند وقت قبل با هم دچار اختلافات مالی شدیم.
اختلافات ما ادامه داشت تا اینکه فهمیدم شهریار هشتمیلیارد تومان بیتکوین خریداری کرده است. من هم با او قرار گذاشتم تا با هم تسویهحساب کنیم. ولی همچنان با هم بحث داشتیم. من هم از قبل اسلحه کلت تهیه کرده بودم و با خودم بردم. قصدم کشتن شهریار نبود، میخواستم اگر درگیر شدیم، او را تهدید کنم تا بترسد و اختلافمان را حلکند. به شهریار گفته بودم کیف پول دیجیتال و رمزش را با خودش بیاورد تا یک معامله جدید پرسود انجام دهیم. وقتی فهمیدم کیف پول را با خودش آورده، وسوسه شدم و با اسلحه یک گلوله به او شلیک کردم.»
قتل با شلیک گلوله
این قاتل در ادامه اعترافاتش گفت: «درحالیکه رمز کیف پولش را برداشته بودم، هشتمیلیارد ارزهای دیجیتال او را سرقت کردم. اما درنهایت من ماندم و یک جسد غرق در خون داخل خودروی دنا پلاسم. البته یکی دیگر از دوستانمان هم همراهمان بود. درحالیکه هول شده بودیم و نمیدانستیم باید چه کار کنیم، جسد را در صندوق عقب خودرو گذاشتیم.
به سمت ایوانکی رفتیم. آنقدر رفتیم تا هوا تاریک شد. بعد جسد شهریار را با همدستی دوستم به بیابانهای ایوانکی بردیم. هوا کاملا تاریک شده بود. در آنجا گودالی کندیم و جسد را داخلش دفن کردیم. هنوز هم باورم نمیشود که دست به چنین جنایتی زدهام. اما قصدم کشتن شهریار نبود. فقط میخواستم به پولم برسم. اما ناخواسته مرتکب قتل شدم.»
با اعترافات این پسر ماموران پلیس به محل دفن جسد رفتند و جسد را کشف کردند. درنهایت متهم نیز با قرار قانونی در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. در حال حاضر نیز جستوجو برای بازداشت همدست قاتل و تحقیقات دیگر درخصوص این پرونده از سوی ماموران پلیس همچنان ادامه دارد.