جنبش آزادى خواهى و برابرى حقوقى زنان، تاریخ پر فراز و نشیبى را گذرانده و دیدگاه هاى گوناگونى در این جنبش مطرح شده است. مهم ترین گرایش هاى فمینیستى، عبارت است از: فمینیسم لیبرال، فمینیسم مارکسیستى، فمینیسم رادیکال، سوسیال فمینیسم و فمینیسمِ پست مدرن. در دهه هاى اخیر به ناروا از عبارت فمینیسم اسلامى نیز نام برده و فعالیت زنان مسلمان در راه برابرى حقوقى خود در کشورهاى اسلامى، با این عبارت معرفى شده است!!جنبش فمینیستى، یک نظریّه واحد و یا حتى یک نظام فکرى واحد نیست؛ بلکه آرا و افکار متعددى در آن وجود دارد.(1) با وجود این، مهم ترین دغدغه آنان، ارتقاى موقعیت زنان در جامعه و ایجاد برابرى و همسانى بین زن و مرد است.(2) در آغاز، جنبش فمینیستى نوعى اعتراض به مردسالارى آشکار حاکم در غرب و بیان شده در اعلامیه حقوق بشر فرانسه و آمریکا بود که حقّى براى زنان در نظر نگرفته بودند. فمینیسم پس از گذر از مرحله اوّلیه، وارد مرحله حساس تر و مهم تر (سیاسى و ایدئولوژیکى) شد. بدین سان، فمینیسم معاصر، بُعدى سیاسى و ایدئولوژیکى به خود گرفته، به دنبال مطالعه توزیع قدرت و منابع آن، بین دو جنس مذکر و مؤنث است.(3)جنبش فمینیسم، مولود رنسانس و مبتنى بر جهان بینى غرب، با مبانى فکرى مدرنیته و محوریت اومانیسم است. این گرایش ها است بر این پیش فرض استوار است که انسان مصدر تشریع و بى نیاز از هدایت وحى است. پس در هیچ یک از گرایش هاى فمینیستى، توسّل به وحى واعتقاد به حاکمیت دین در شئون اجتماعى، پذیرفته نیست.
هدف مورد نظر فمینیست ها – با وجود اختلاف فراوان آنها جامعه اى است که در آن تفاوت گذارى بر اساس جنسیت، جاى خود را به تشابه و همسانى در حقوق، امکانات و فرصت ها بدهد تا آرمان «برابرى در برخوردارى از رفاه مادى» تحقق یابد. اصولاً بر اساس جهان بینى غرب، توسعه در رفاه که دایره آن تنها امور مادى را شامل مى شود، غایت فعالیت ها است. از زاویه دیگر، مردسالارى در بعد اجتماعى و پدرسالارى در خانواده – به ویژه در خانواده هسته اى همواره مورد انتقاد فمینیست هاى مختلف بوده است.
فمینیست هاىِ لیبرال، ریشه فرودستى زنان را در وضع قوانین دانسته، با تأکید بر آزادیِ عملکردها، لذّت جویی و رضایت خودمحورانه، خواستار اصلاح قوانین و ساختار سیاسى و اجتماعى جامعه براى نیل به اهداف برابرى طلبانه بودند.
فمینیست هاى مارکسیست، مالکیّت خصوصى را سبب اسارت زنان دانسته، خواستار تغییر شکل نظام اقتصادى به منظور رهایىِ زنان بودند.
فمینیست هاى رادیکال، معتقد بودند: از میان تمام تبعیض ها و ستم هاى طبقاتى، قومى، مذهبى و نژادى، بنیادى ترین ساختار ستمگرى به «جنسیّت» تعلّق دارد که همان نظام «پدرسالارى» است. رهیافت اساسىِ این گرایش، از بین بردن تمایزات موجود میان موجود مؤنّث و مذکّر است.
از دیدگاه سوسیال فمینیسم (تلفیق دو دیدگاه فمینیسمِ مارکسیستى و رادیکال) ریشه فرودستى زنان، هم نظام جنسیّتیِ مردسالارانه و هم نظام سرمایه دارى بوده و راه رهایى از این وضعیت نیز، علاوه بر اصلاح نظام اقتصادى جامعه و حاکمیّت سوسیالیسم، اصلاح وضعیت موجود از لحاظ فرهنگى و روان شناختى است.
فمینیست هاى پست مدرن، با نقد تمام نحله هاى فمینیستى – که تفسیرى واحد و جهان شمول از جهان و از نگاه زنان ارائه مى کنند بر نسبیّت و وجود تفاوت هاى فرهنگى و فکرى تأکید کرده و به چندگانگى و کثرت گرایى در تفکّر فمینیستى معتقد بودند.
پی نوشت ها
1) Stephen W. Little john; Theories of Human communication; 5th Edition; Belmont, California: wads worth publishing Company.
2) Altman; Op. cit; p. 081.
3) Stephen; Op. Cit; p.732.
هدف مورد نظر فمینیست ها – با وجود اختلاف فراوان آنها جامعه اى است که در آن تفاوت گذارى بر اساس جنسیت، جاى خود را به تشابه و همسانى در حقوق، امکانات و فرصت ها بدهد تا آرمان «برابرى در برخوردارى از رفاه مادى» تحقق یابد. اصولاً بر اساس جهان بینى غرب، توسعه در رفاه که دایره آن تنها امور مادى را شامل مى شود، غایت فعالیت ها است. از زاویه دیگر، مردسالارى در بعد اجتماعى و پدرسالارى در خانواده – به ویژه در خانواده هسته اى همواره مورد انتقاد فمینیست هاى مختلف بوده است.
فمینیست هاىِ لیبرال، ریشه فرودستى زنان را در وضع قوانین دانسته، با تأکید بر آزادیِ عملکردها، لذّت جویی و رضایت خودمحورانه، خواستار اصلاح قوانین و ساختار سیاسى و اجتماعى جامعه براى نیل به اهداف برابرى طلبانه بودند.
فمینیست هاى مارکسیست، مالکیّت خصوصى را سبب اسارت زنان دانسته، خواستار تغییر شکل نظام اقتصادى به منظور رهایىِ زنان بودند.
فمینیست هاى رادیکال، معتقد بودند: از میان تمام تبعیض ها و ستم هاى طبقاتى، قومى، مذهبى و نژادى، بنیادى ترین ساختار ستمگرى به «جنسیّت» تعلّق دارد که همان نظام «پدرسالارى» است. رهیافت اساسىِ این گرایش، از بین بردن تمایزات موجود میان موجود مؤنّث و مذکّر است.
از دیدگاه سوسیال فمینیسم (تلفیق دو دیدگاه فمینیسمِ مارکسیستى و رادیکال) ریشه فرودستى زنان، هم نظام جنسیّتیِ مردسالارانه و هم نظام سرمایه دارى بوده و راه رهایى از این وضعیت نیز، علاوه بر اصلاح نظام اقتصادى جامعه و حاکمیّت سوسیالیسم، اصلاح وضعیت موجود از لحاظ فرهنگى و روان شناختى است.
فمینیست هاى پست مدرن، با نقد تمام نحله هاى فمینیستى – که تفسیرى واحد و جهان شمول از جهان و از نگاه زنان ارائه مى کنند بر نسبیّت و وجود تفاوت هاى فرهنگى و فکرى تأکید کرده و به چندگانگى و کثرت گرایى در تفکّر فمینیستى معتقد بودند.
پی نوشت ها
1) Stephen W. Little john; Theories of Human communication; 5th Edition; Belmont, California: wads worth publishing Company.
2) Altman; Op. cit; p. 081.
3) Stephen; Op. Cit; p.732.