جهان بيني زرتشت براساس سرودهاي گاتها (3)
جهان بيني زرتشت براساس سرودهاي گاتها (3)
انسان و خويشکاري او
چنانکه گفته آمد، عالم صحنه ي درگيري و نبردي ديرين ميان راستي و دروج، سينته مينيو و انگره مينويست. انسان در اين گير و دار، در ميانه ي اين دو قطب قرار دارد و مي بايست در انتخابي که در کمال آزادي اراده و اختيار صورت مي گيرد، راستي را برگزيند:
« اي هوشمندان! بشنويد با گوشهاي خويش بهترين سخنان را و ببينيد با منش روشن و هريک از شما- چه مرد، چه زن- پيش از آن که رويداد بزرگ به کام ما پايان گيرد، از ميان دو راه، يکي را براي خويشتن برگزينيد و اين پيام را به ديگران بياموزيد»(2:30).
« اي اهوره مزدا! از آن تو بود آرميتي، نيز از آن تو بود خرد مينوي جهان ساز، آنگاه که تو را ( انسان را) آزادي گزينش راه داري تا به رهبر راستين بگرود يا به رهبر دروغين»(9:31).
« اي مزدا! آنگاه که تو در آغاز، تن و « دين» ما را بيافريدي و از منش خويش ما را خرد بخشيدي آنگاه که جان ما را تن پديد آوردي، آنگاه که ما را نيروي کارورزي و گفتار راهنما ارزاني داشتي، از ما خواستي که هرکس باور خويش را به آزاد کامي بپذيرد»(11:30).
در چنين گزينشي« آرميتي هرجا که انديشه در پرسش و دو دلي باشد، رهنموني مي کند»(12:31).
انسان اشون در پرتو اشه مي آموزد که راه هموار منش نيک چگونه است… آن راه « منش نيک» همان راه آموزش رها کنندگان است، که تنها کردار نيک در پرتو اشه مايه شادماني خواهد شد، راهي که مزدا اهوره نيک آگاهان را بر آن بر نهاده است(12:34) و آنان را به سوي روشنايي مي برد(20:31). زرتشت خود از بهترين نيکي ها بهره مند خواهد شد، چرا که در زندگي استومند و مينوي، انسانها را به راه است بهروزي- راه جهان اشه که جايگاه اهوره مزداست- رهنموني مي کند(3:43). اين راه، راه خرد(6:50) و راه راست دين(2:53) است.
« پس راه آن کس که با ديوان و مردمان پيرو آنان دشمني مي ورزد، از راه آن کس که « مزدا اهوره» را خوار مي شمرد و زشت مي انگارد، جداست»(11:45).
انساني که چنين راهي را مي پويد و در مسير راستي گام برمي دارد، خويشکاري خود را، که همان ياري اهوره مزدا در جنگ با انگره مينو و دستياران و کارگزاران اوست، به انجام مي رساند(12:44- 15). به بيان ديگر، انسان در اين عالم، کارگزار اهورا مزدا براي نبرد با انگره مينيو، ديوان و پرستندگان آنهاست.(1)
« هرکس که با انديشه و گفتار يا با هر دو دست خويش، با دروند بستيزد و با پيروان او را به راه نيک رهنمون شود، به دوستکامي خواست مزدا اهوره را برمي آورد»(2:33).
« اين سخن براي آن کس که نيک آگاه است و با منش نيک آن را در مي يابد، آشکار است. اوست که با شهريار مينوي و با گفتار و کردار خويش اشه را نگاهداري مي کند. اي مزدا اهوره! اوست که کارگزارترين ياور تو به شمار مي آيد»(22:33).
تا آنگاه که در پايان گردش گيتي، آنچنان که اهوره مزدا مقرر داشته است، سپاه اشونان بر سپاه دروندان پيروز مي شود( 16:44) و سرانجام نيک زندگي فرا رسد (2:48).
« نيک سخن مي گويم از آنچه آن سپندترين( اهوره مزدا) مرا گفت: سخني که شنيدنش مردمان را بهترين کار است:« آنان که آموزشهاي مرا ارج بگذارند و پيروي کنند، به رسايي و جاودانگي خواهند رسيد و با کردارهاي منش نيک به مزدا اهوره خواهند پيوست»(5:45).
پايان جهان و سرنوشت انسان:
آنگونه که از سرودهاي گاهان برمي آيد، پايان جهان با آزمون آذر فروزان و آهن گدازان خواهد بود.
« تو با آذر فروزان و آهن گدازان، هر دو گروه را خواهي آزمود و پاداش و پادافره خواهي داد و نشاني از اين فرمان در زندگي خواهي گذاشت که: رنج و زيان دروند را و شادماني و سود اشون راست»(9:51).
« هيچ کدام از اين گناهکاران درنمي يابند که کاميابي، همان گونه که زندگي به ما آموخته و بدانسان که با آزمون آهن گدازان گفته شده، به کار و کوشش باز بسته است»(7:32).
« اي مزدا اهوره! تو در پرتو سپند مينو و « آذر» خود و با ياوري آرميتي و اشه پاداش و پادافره ي هر دو گروه را مي بخشي»(6:47).
« براستي آنان که از آن تواند، از آزمون آهن، پيروز برمي آيند»(7:30).
چنين است که آذر فروزان و آهن گدازان در پايان جهان در وندان را از اشونان جدا خواهد کرد؛ بعلاوه، در روز پسين، در وندان، اشونان مي بايستي از « گذرگاه داوري» Cinvat pratu بگذرند، در چنين هنگامي:
« بدين سان، دروند که با گفتار و کردارش، از راه اشه روي برتافته و دين راست راهان را دچار پريشاني کرده است، روانش در « گذرگاه داوري» آشکارا او را سرزنش خواهد کرد»(31:51).
« کرپان» و « کوي» ها با توانايي خويش و با وادار کردن مردمان به کردارهاي بد، زندگاني آنان را به تباهي مي کشانند؛ اما روان و دين شان هنگام نزديک شدن به « گذرگاه داوري» در هراس خواهد افتاد و آنان همواره باشندگان « کنام دروج» خواهند بود»(11:46).
اما زرتشت خود راهنماي اشونان خواهد بود و آنان را از « گذرگاه داوري» خواهد گذراند(10:46). در سرودهاي گاهان از چهره هاي متاخري که در ادبيات ديني متأخر زرتشتي بر سر چينوت پل دست در کار گذرانيدن و يا رد کردن روانهاي اشونان و دروندانند، سختي به ميان نيامده است. تنها در چند سرود گاتها، زرتشت به عنوان رد يا رتو که داوري اعمال مردمان را بر عهده دارد ظاهر مي شود. اما اين داوري، در حقيقت تفويض شده از سوي برترين داور، يعني اهوره مزداست، که پاداش و پادافره مردمان را در دفتر زندگاني ثبت کرده است و همه را در شمار پسين به حساب خواهد آورد(14:31). او از همه اعمال مردمان،آشکار يا پنهان و کوچک و بزرگ آگاه است و در داوري نهايي او ترديدي نيست(8:32، 8:31، 13).
مردماني که در زندگي خود اشه را برگزيدند و در گفتار، کردار و پندار پيرو او بوده اند، سرانجام در سراي يگانه ي اهورا مزدا(14:46)، در سراي خوش منش نيک. مزدا و اشه( در شهرياري مينوي اهوره مزدا(13:43، 10:45 و 5:49)، در بهترين جايگاه vahistam يا vahista و در خانه ي سرود Garodemaha زندگي آرماني خواهند داشت. بدکاران، ديوپرستان و دروندان نيز در آن هنگام در خانه ي دروج(11:49)، کنام ديو(4:49) و بدترين جايگاه acisto anhus جاي خواهند گرفت و در آنجا در تاريکي ماندگار، رنج و زيان ديرپاي و دريغ و درد جاودانه خواهند بود(20:31).
نکته قابل توجه آن است که در سرودهاي گاتها، هيچ توصيف مادي از خويشهاي بهشت وجود ندارد. بهترين و والاترين چيزي که در سرودهاي گاتها بعنوان پاداش اشون خواهند شده است، همانا زندگي جاودانه utayuta در سراي پر شکوه اهورا مزداست. از سوي ديگر، با توجه به مقدس بودن آتش، که فرزند اهورا مزدا و نماد اشه شمرده شده است، در توصيف دوزخ يا در انگهو، هيچ کجا صحبتي از آتش و سرزندگي آن نشده است. به اين ترتيب برخي پژوهندگان همچون James H.Moultan نتيجه گرفته اند که دوزخ جايگاهي بسيار سرد خواهد بود و اين نکته را که اقوام آريايي هميشه از سرماي استپ هاي شمالي مي گريخته اند و در ديد ايرانيان قديم، جايگاه دوزخ و ديوان هميشه در شمال بوده است، در تائيد سخن خود آورده اند.
اما مردمان هميشه سياه يا سفيد نيستند: بسيارند کساني که گناهانشان با کرفه ي آنها به اندازه است و در زندگي گاه به سوي اشه و گاه به سوي دروج گرائيده اند. اينان چه سرنوشتي خواهند داشت؟ در يسنا هات 1:33 مي خوانيم:
« هرکس بايد در اينجا برابر اين آموزشها که داد بنيادين زندگي است، رفتار کند. رد يا دروند و آن کس که کردارهاي نيک و بدش بهم آميخته است، با درست ترين روش برخورد خواهد کرد.»
اما در اين بند، در مورد سرنوشت آن کس که کردارهاي نيک و بدش بهم آميخته است مطلبي نيامده است. در يسنا 4:48 مي خوانيم:
« اي مزدا! آنکس که( گاه) نيک مي انديشد يا ( گاه) بد، بي گمان دين و گفتار و کردار خود را نيز چنان خواهد کرد و خواهش او پيرو گزينش آزادانه وي خواهد بود. سرانجام خرد تست که نيک و بد را از يکديگر جدا خواهد کرد( سرانجام جايگاه او از ديگران جدا خواهد بود).»
اين جايگاه جداگانه در قسمتهاي جديدتر اوستاmisva gatu( misva از myas به معناي آميختن، gatu مکان، جايگاه) محل آميختن يا جاي در آميختگي»( يا جايي که در آن اعمال خوب و بد افراد به هم آميخته و به يک اندازه است) نام گرفت و در زبان پهلوي به « هميستگه يا همستگان» تغيير يافت. در « روايت پهلوي» آمده است:« اين نيز از اوستا پيداست که از زمين تا ستاره ي پايه، همستگان است که به ستاره ي پايه است» و اين نيز شايد اشاره به زيادي تعداد افرادي است که در چنين برزخي خواهند بود. در « اردا ويرافنامه» درباره ي همستگان آمده است:« پادافره ي آنان که به همستگانند از گردش هواست: سردي يا گرمي و ايشان را پتياره ي ديگري نيست». اما در گاتها، چنان که گفته شد، جز اشاره ي مبهمي به وضعيت اين گروه از افراد، توضيح ديگري داده نشده است.(2)
از ديگر مواردي که در دوره هاي بعدي تاريخ آئين زرتشتي به گستردگي مورد بحث قرار گرفته و جزئيات آن تشريح شده است، موضوع نو شدن جهان در پايان اين دور زندگي يا « فرشوکرتي Frashokereti، فرشکرت Frash kart» است. در يسنا، هات 19:48 بهترين خواست زرتشت « ساختن جهاني نو» دانسته شده است. همچنين در يسنا، هات 11:48 زرتشت مي پرسد:
« اي مزدا! کي اشه و آرميتي در پرتو شهرياري مينوي تو خواهند آمد و خانمان خوب و سرزمين کشتمند پديدار خواهد شد؟»
و بالاخره در يسنا، هات 11:50 مي خوانيم:
« بشود که آفريدگار جهان در پرتو منش نيک، بهترين خواست درست کرداران، ساختن جهاني نو، را برآورد.»
به اين ترتيب، در سرودهاي گاهان تنها به اشاره در مورد جهان نو و فرا رسيدن آن صحبت شده است و از بندهاي مذکور نمي توان به قطعيت دريافت که اين جهان نو چگونه خواهد بود و يا اينکه آيا منظور از آن همان نو شدن جهان به واسطه ي ديني زرتشت است يا آنکه نوگشتن جهان در پايان اين دوره ي نبرد مورد نظر است. لذا، آنچه که در ادبيات متأخر زرتشتي درباره ي فرشوکرتي آمده است. محصول تحولات بعدي اين دين دانسته شده است.(3)
پي نوشت ها :
1. مجتبايي، 56-53 و 94-91.
2. E.Moulto.Early…,170-176 دوستخواه، 1084/2 1.Moulto,Early…,170-176
Zaehner,56-57 Duchesn-Guillemin,366-367.
3. J.Duchesn-Guillemin,the Religion…,367-368 R.C.Zachner,58-60. دوستخواه،2 1021.
منابع:
1- پورداوود، ابراهيم، گات ها، کهن ترين بخش اوستا، تهران: اساطير، 1378.
2- دوستخواه، جليل، اوستا، کهن ترين سرودها و متن هاي ايراني، تهران، مرواريد، 1375.
3- مجتبايي، فتح الله، شهر زيباي افلاطون و شاهي آرماني در ايران باستان، تهران، انجمن فرهنگ ايران باستان، 1352.
4- ويدن گرن، گئو، دين هاي ايران، منوچهر فرهنگ( مترجم)، تهران، آگاهان ايده، 1377.
1. Boyce,Mary,A History of Zorastrianism,Leiden E. J. Brill.1975, Vol.1, the Early Period.
2. Boyce,Mary, Textual Sources For the study of zoroastrianism.
manchester,manchester University Press,1984.
3. Chaterjee, J.M. The Ethical conceptions of the Gatha,Bombay. Jahangir.B. Karani`s Sons,1935.
4. Cook, F.C, The Origins of Religion and Language,London,John Murray,1884,Third Essay.Oh the Gathas of zoroster.
5. Ducheshe-Guillemin,J.The Hymns of zarathustra,London.John, Murray Publishers Ltd.1952.
6. Ducheshe-Guillemin,J.”The Religion of Ancient Iran”, in:Historia Religionum,C. Jouco & Geo Widengren(eds),Leiden E.J.Brill,1988, Vol. I.Religions of the Past.
7. The Encyclopedia of Religion,Mirca Eliade,New York,1987.
8. The Encyclopedia of Religion and Ethics.James Hastings(ed)., Edinburgh,1958.
9. Mills,Lawrance,Our Own Religion in Ancient Persia, U.S.A., Open Court Publishing Company,1913.
10. Moulton,James Hope,Early Zoroastrianism, London,Williams Norgate,1913.
11. Moulton,James Hope,The Treasure of the Magi,New york,MS press,1972.
12. Williams Jackson,A.V.,Zoroaster,The Prephet of Ancient Iran,New York,Columbia University Press,1965.
13. Zaehner,R.C., The Dawn and Twiligth of Zoroastrianism,London, Weidenfeld Nicolson,1961.
منبع: نشريه فكر و نظر شماره 2-3