جهان هستي گرانبها و ارزشمند است، از نظرفلسفه قرآني، عالم هستي ارزش والائي دارد و در نزد سازندهاش بسيار گرانقيمت است، نه از آن جهت كه در آن بسيار تلاش نموده و بهاي كلاني براي آن پرداخته است، نه هرگز: « إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ »؛[1] يعني: «چون به چيزي اراده فرمايد، کارش اين بس که مي گويد: «باش»؛ پس (بيدرنگ) موجود مي شود».
ارزشمندي عالم هستي بدان جهت است كه برخالق و آفريننده او دلالت ميكند، چون خشت خشت آن، به حق بنا نهاده شده و قوانين محكمي آن را سرو سامان داده است كه مجد و عظمت الهي، در درخشانترين صورت، آن متجلي است « مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا »؛[2] ما آسمانها و زمين و آنچه در ميان اين دو است جز به حق و براي سرآمد معيني نيافريدهايم، و لكن كافران كه اين حقيقت را نميپذيرند و از آنچه بيم داده ميشوند كه فرارسيدن دادگاه بزرگ قيامت و شقاوت آخرت است روي ميگردانند.
ديد قرآن نسبت به جهان: خداوند دنيا را به خاطر به كمال رساندن انسان خلق كرده است، زندگي آخرت را به وسيله اعمال و رفتار اختياري خويش در دنيا ميسازيم و به آن شكل ميدهيم و چنان كه، در روايات آمده دنيا، مزرعة آخرت است. در اينجا بايد كشت داشت تا در آنجا بتوان درو كرد. «انّما تُوَفّونَ اجوركم»؛[3] فقط (نتايج) كارهايتان را برداشت ميكنيد. اگر دنيا نباشد كسي به بهشت نميرود، نعمتهاي بهشت پاداش كارهاي دنيوي است، كرامات و فضائل و مقامات اخروي حاصل تلاشها و كارهاي انسان است كه در دنيا انجام داده است. پس دنيا ارزش فوق العاده دارد، زيرا در عمر كوتاه آن، ميتوان سعادت بينهايت و لذت جاويدان آخرت را فراهم آورد، حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ در دنيا به مقامي رسيد كه خداوند دربارة او ميفرمايد: « وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ » «و اعطا كرديم به وي در دنيا
سعادت و او را در آخرت از شايستگان است» « وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ »[4] و حقاً كه برگزيديم ولي (حضرت ابراهيم) را در دنيا و او در آخرت از شايستگان است. دربارة بعضي از مؤمنين ميفرمايد:« فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ »؛[5] پس عطا كردشان خداوند پاداش دنيا و نيكي پاداش آخرت را.
و در جاي ديگر قرآن دنيا را محل نزول بركات و نعمتهايش معرفي ميكند «و لو انّ اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض»؛[6] اگر اهل شهر و آباديها، ايمان ميآوردند و تقوي پيشه ميكردند بركات آسمان و زمين را بر آنها ميگشوديم.
اكنون اين سؤال پيش ميآيد كه پس اين همه مذمتها و بدگوييها از دنيايي كه از بار ارزشي مثبت بالائي برخوردار است، در آيات و روايات چيست؟ و به چه منظور انجام گرفته؟
سرزنش هاي قرآن نسبت به دنيا، نظير اينكه دربارة مشركين و كفار ميگويد: «غرّتهمُ الحياةُ الدّنيا»؛[7] زندگي دنيا فريبشان داده است. و يا ميگويد: «فلا تغرنكم الحياة الدنيا»؛[8] و (مواظب باشيد) زندگي دنيا فريبتان ندهد. و در جاي ديگر زندگي دنيا را نوعي بازيچة كودكانه و لهو و سرگرمي ميشمرد، ميفرمايد: «و ما الحياة الدنيا الا لعبٌ و لهوٌ…»؛[9] زندگي دنيا چيزي جز بازي و سرگرمي نيست. و نظاير اينها براي چيست؟
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت: زندگي دنيا به لحاظ اينكه موجودي عيني و در زمرة مخلوقات خداوند حكيم است هيچ عيبي ندارد. و براساس يك قاعدة كلي از آية، «ربّنا الّذي اعطي كل شيء خلقه ثم هدي»؛[10] پروردگار ما كسي است كه با آفرينش هر چيزي را بدان اعطا نمود و سپس آن را هدايت فرمود. آن قابل بيان است اين است كه: نظام زندگي دنيوي بهترين نظام بوده و از نهايت اتقان و جمال برخوردار ميباشد، بنابراين اشكال اصلي كار را بايد در جاي ديگر جستجو کرد و با كمي دقت در آيات و روايات ميتوان دريافت، عيب و ايراد، از كيفيت رابطه انسان و برخورد وي با دنيا پيدا ميشود؛ زيرا همان برخورد او با دنياست كه ميتواند آن را براي آينده مفيد يا مضرّ، ارزشمند يا بيارزش، مثبت يا منفي، خوب يا بد كند. در واقع آن چه مورد مذمت و سرزنش قرار گرفته است، دنيا پرستي، تکاثر طلبي، ظغيانگري، نابرابري، خودخواهي، دگر آزاري و … خدا محور نبودن کارها است و گرنه دنيا محل پرورش يافتن و شکوفا گشتن است و هيچ مذمت و سرزنشي را به همراه ندارد. و ديدگاه قرآن شريف هم نسبت به اصل هستي و دنيا بسيار مثبت و جدي است.
شخصي در حضور علي ـ عليه السّلام ـ از دنيا مذمت كرد، آن حضرت خطاب به وي، با لحني تند كه حاكي از مخالفت شديد با وي بود فرمود: «ثكلتك امّك» چرا از دنيا مذمت ميكني، دنيا «متجر» اولياء الله و محل پرورش و تكامل دوستداران خداوند است، زندگي دنيا مذمت ندارد. بلكه رابطه ويژهاي ميان انسان و دنياست كه مذمّت دارد، سوء استفاده كردن انسان از دنيا، دلبستگي انسان به دنيا، فريب خوردن انسان و مغرور شدن وي از دنيا و غافل شدن از آخرت، مشغول شدن به دنيا و فراموش كردن خداست كه مذمّت و سرزنش دارد. برخورد ما با دنياست كه ميتواند صحيح يا غلط باشد، ولي از آنجا كه متعلق و موضوع برخورد انسان، دنياست، گاهي به تبع رفتار انسان، دنيا نيز مورد مذمت و نكوهش قرار ميگيرد.
در واقع مذمت و سرزنش به رفتار انسان تعلق دارد، رفتار اختياري انسان كه موضوع اخلاق و متعلق ارزش يا ضدارزش اخلاق قرار ميگيرد.[11] به فرموده امام سجاد ـ عليه السلام ـ دنيا دو گونه است: دنيا که به حد کفاف است و انسان را به آخرت و معنويت مي رساند و دنياي نفرين شده که انسان را از خدا دور مي کند.[12]به بيان ديگر جهان بيني يك نگرش كلي به هستي و انسان است ، مفهومي است براي ديدگاه يك مكتب و پيروانش نسبت به انسان و هستي ، كه آيا جهان را هستي بخشي آفريده است؟ آيا جهان را غايت و هدفي هست؟ جايگاه انسان در اين دنيا كجاست؟ هدف از آفرينش او چيست؟ و… . پاسخ به اين پرسش ها جهان بيني يك مكتب را شكل مي دهد . قرآن مجيد براي همه اين پرسش ها پاسخي دارد. در جهان بيني قرآني ، آفرينش هدفمند است و آن گونه كه مادي گرايان مي پندارند ، بيهوده و گزاف آفريده نشده است « وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالأرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ»3 و آسمان و زمين و آنچه ميان اين دو است ، به باطل نيافريديم ،اين گمان كساني است كه كافر شده اند پس واي از آتش بر كساني كه كافر شده اند. در جهان بيني قرآني همه آفريدگان آگاهانه ، سرسپرده خداي متعالند« وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ»4 و هر آنكه در آسمان و زمين است از آن اوست ،همه او را گردن نهاده اند. در جهان بيني قرآني همه كاره خداست « … بَلْ لِلَّهِ الأمْرُ جَمِيعًا …»5 بلكه همه كارها و فرمان ها يكسره از آن خداست. در جهان بيني قرآني آدمي بيهوده و گزاف آفريده نشده است « أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لا تُرْجَعُونَ »6 آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده ايم و اينكه شما به سوي ما بازگردانيده نمي شويد؟ در جهان بيني قرآني هرف از آفرينش انسان قرب به خداوند است كه دستيابي بدان در گرو عبوديت و بندگي خداوند است « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ»7جن و انس را نيافريديم جز آنكه مرا بپرستند.در جهان بيني قرآني مرگ پايان كار نيست ، بلكه مرحله ديگري از زندگيست« كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُون»1 چگونه به خداوند كافر مي شويد در حالي كه شما اجسام بي روحي بوديد و او شما را زنده كرد ، سپس شما را مي ميراند و بار ديگر زنده مي كند، سپس به سوي او باز مي گرديد.
آيات ياد شده گوشه هايي از جهان بيني قرآني را تبيين مي كنند .
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. اخلاق در قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، ج 2، ناشر: مدرسه الامام علي بن ابيطالب، 1378.
2. اخلاق در قرآن، آيت الله مصباح يزدي، ج 1، ناشر: موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني، بهار 1376.
3. محورهاي پنجگانه قرآن كريم، مؤلف: محمد غزالي مصري، مترجم دكتر محمود ابراهيمي، ناشر: انتشارات كردستان، چ 81.
پي نوشت ها:
[1] . يس/ 82.
[2] . احقاف/ 3.
[3] . آل عمران/ 185.
[4] . بقره/ 130.
[5] . آل عمران/ 148.
[6] . اعراف/ 96.
[7] . انعام/ 70 و 130.
[8] . لقمان/ 33.
[9] انعام/ 23.
[10] . طه/ 50.
[11] . مصباح يزدي، محمد تقي، اخلاق در قرآن، قم، انتشارات موسسه پژوهشي امام خميني، 1377، چاپ سوم، ج 1، ص 227.
[12] . اصول كافي، ج 2، ص 130، باب حب الدنيا، حديث11.
3.ص27.
4.روم 26
5.رعد31.
6.مؤمنون 115.
7.ذاريات56.