حجابهای عقل (8)
حجاب دنیادوستی مایهی فساد عقل است
از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نقل شده که فرمودند:
«سَبَبُ فَسادِ العَقْلِ حُبُّ الدُّنْیا.» (1)
«سبب تباهی عقل، دوستی دنیاست.»
«زَخارِفُ الدُّنیا تُفْسِدُ العُقُولَ الضَّعیفَةَ.» (2)
«زینتهای دنیا، عقلهای ضعیف را تباه میکند.»
«الدُّنْیا مَصْرَعُ الْعُقُولِ.» (3)
«دنیا محل زمین خوردنِ عقلهاست.»
محدّث کلینی (رحمه الله) در کتاب شریف کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب ذمّ الدنیا و الزّهد فیها، بیست و پنج حدیث گرانسنگ در نکوهش دنیا و زهد نسبت به آن روایت کرده است. در این جا به برخی از آنها اشاره میکنیم. و خواننده را به تأملی ژرف و اندیشهای شگرف در آن بیانات فرا میخوانیم.
از امام علی بن الحسین، زَین العابدین (علیهالسلام) پرسیدند:
«أَیُّ الأَعْمالِ أَفْضَلُ عِنْدَاللهِ عَزّوَجَلَّ؟»
«کدامین کارها نزد خداوند – عزوجل – برتر است؟»
حضرتش پاسخ دادند:
«ما مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ و مَعْرِفَةِ رسولِهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) أَفْضَلُ مِنْ بُغْضِ الدُّنیا.»
«هیچ عملی بعد از معرفت خدای جلّ و عزّ و معرفت رسول او (صلی الله علیه و آله و سلم)، برتر از دشمنیِ دنیا نیست.»
این تعبیر، بس تکان دهنده است و انسان را به فکر وا میدارد. امام (علیهالسلام) بُغض دنیا را – پس از معرفت و اقرار به خداییِ خدا و فرستادهی او – برترین اعمال معرفی کردهاند. عاقل در دل، حبّ دنیا نمیپرورد. افزون بر آن، بذر بغض آن را نیز میکارد. او خوب میداند که میان حبّ و بغض نسبت به دنیا جایگاهی نیست و این حقیقت به تجربه روشن گشته است. اگر بغض دنیا نداشته باشد، دلش خالی از حبّ دنیا نخواهد بود، همانطور که تا تواضع نیاید، کبر برون نرود. تا زمانی که دنیا را دشمن نداریم، ادّعای آزادی از اسارت دوستی دنیا را نمیتوانیم.
«بغض دنیا» چنان مهم است که پس از پایههای دین یعنی معرفت الله و معرفت نبی – که به دلائل روشن و دیگر احادیث متقن، «معرفت امام» را هم همراه خود دارد – پیکرهی سترگ دین را میسازد. بغض دنیا روح دینداری است و تربیت دینی جز با تقویت بغض دنیا تحقّق نمییابد. در ایجاد این بغض، هیچ چیز به اندازهی یاد و مرگ و معاد، اثر ندارد. ادامهی کلام امام سجاد (علیه السلام) خود بهترین بیانگر این معانی است:
«وَ إِنَّ لِذلِکَ لَشُعَباً کَثیرَةً و لِلْمَعاصی شُعَباً.»
«آن (بغض دنیا) شعبههای بسیاری دارد. و گناهان نیز شعبههایی دارند.»
همهی اعمال صالح و خصال نیک از بغض دنیا ریشه میگیرند و در مقابل، معاصی قرار دارند. حُسن بسیاری از صفات نیکوی عاقلان، برای آخرت بینان و معاد باوران مکشوف میگردد.
آنگاه امام سجاد (علیهالسلام) شعبههای معاصی را بر میشمارند:
«فَأَوَّلُ ما عُصِیَ اللهُ بِهِ الْکِبْرُ وَ هِیَ مَعْصیَةُ إِبْلیسَ حینَ أَبی و اسْتَکْبَرَ و کانَ مِنَ الْکافِرینَ.»
«پس نخستین گناهی که خدا بدان نافرمانی گردید، کبر است و آن معصیت ابلیس بود، آن گاه که (از اطاعت امر الهی) خودداری کرد و کبر ورزید و از کافران شد.»
«وَ الْحِرْصُ وَ هِیَ مَعْصِیَةُ آدَمَ و حَوّا، حینَ قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُما: «کُلَا مِنْ حَیثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ.» (4)
«و حرص که نافرمانی آدم و حوّا بود (5) هنگامی که خداوند عزّوجلّ به آنها فرمود: «از هرچه خواهید، بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران باشید.»
«فَأَخَذَا مَا لَا حَاجَةَ بِهِمَا إِلَیْهِ، فَدَخَلَ ذَلِکَ عَلَى ذُرِّیَّتِهِمَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَکْثَرَ مَا یَطْلُبُ ابْنُ آدَمَ مَا لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَیْهِ.»
«سپس آنها چیزی برگرفتند که بدان حاجتی نداشتند. و این خصلت (حرص) در فرزندان آنها تا روز قیامت وارد شد. این است که بیشتر آنچه فرزند آدم طلب میکند، چیزی است که بدان نیاز ندارد.»
«ثُمَّ الْحَسَدُ، وَ هِیَ مَعْصِیَةُ ابْنِ آدَمَ حَیْثُ حَسَدَ أَخَاهُ فَقَتَلَهُ.»
«سپس حسد که معصیت پسر آدم (قابیل) بود آن زمان که برادرش (هابیل) را کشت.»
«فَتَشَعَّبَ مِنْ ذَلِکَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ الْکَلَامِ وَ حُبُّ الْعُلُوِّ وَ الثَّرْوَةِ فَصِرْنَ سَبْعَ خِصَالٍ، فَاجْتَمَعْنَ کُلُّهُنَّ فِى حُبِّ الدُّنْیا.»
«از این امور (کبر و حرص و حسد)، دوست داشتن زنان و دوست داشتن دنیا و دوست داشتن ریاست و دوست داشتن راحتی و دوست داشتن کلام و دوست داشتن برتری و ثروت منشعب میگردد که اینها هفت خصلت میشود، و همه در دوست داشتن دنیا گرد آمدهاند.»
بیشتر بخوانید: دنیا دوستی و قدرت طلبی در کلام امام راحل
امام سجاد (علیهالسلام) هفت خصلت را برخاسته از شعبههای معاصی (کبر و حرص و حسد) برمیشمارند. نخستین خصلت، حبّ نساء است که ناظر به محض شهوت میباشد نه اتّباع از سنت. دیگر خصلتها، محبت دنیا، ریاست، راحت، کلام، برتری و ثروت است. دربارهی برتریخواهی در بحث علم و عقل به تفصیل سخن گفتهایم.
سپس امام سجاد (علیهالسلام) میفرمایند که اینها همگی در حبّ دنیا جمع شدهاند. (6)
عبارت پایانی امام سجاد (علیهالسلام) در این حدیث چنین است:
«فَقَالَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَةِ ذَلِکَ حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ. وَ الدُّنْیَا دُنْیَاءَآنِ: دُنْیَا بَلَاغٍ وَ دُنْیَا مَلْعُونَةٍ.» (7)
«از این رو، انبیاء و علماء بعد از شناخت این مطالب گفتهاند: دوستی دنیا رأس هر خطایی است. دنیا، دو دنیاست (دو گونه است): دنیای بلاغ و دنیای ملعونه.»
همهی معاصی سر در آبشخور حبّ دنیا دارند. پس میتوان آن را «رأس هر خطیئه» دانست. امام (علیهالسلام) در کلام خود، دنیا را به دنیای «بلاغ» و دنیای «ملعونه» تقسیم کردهاند.
علامه مجلسی مینویسد:
«دُنیا بلاغ»، یعنی دنیایی که به وسیلهی آن به آخرت رسند و رضای پروردگار تعالی بدان حاصل شود، یا دنیایی که به قدر ضرورت و کفاف باشد که زائد بر آن «ملعونه» است.» (8)
حدیث اخیر بیانگر بهترین دنیاشناسی است؛ تلقّی ظریف و لطیفی از دنیا که جز از انبیاء عظام و علمای راستین – که اوصیاء مصداق اتمّ آنند – ساخته نیست. آری، با آنکه محبتهای نکوهیده، همه در محبت دنیا جمع آمدهاند، انسانِ خواهان سعادت و گریزان از شقاوت، چارهای جز عبور از پل دنیا ندارد. اگر میخواهد به منازل اعلای آخرت دست یابد، باید از این بستر سنگلاخ بگذارد و همین مایهی امتحان اوست. او از بهرههای حلال دنیا در حدّ «بلاغ» – یعنی وسیلهی وصال و به قدر کفاف – برمیگیرد، وگرنه سبب دوری خود از خداوند میشود. تمام هنر عاقل در این است که دنیا را بلاغ بداند و در عین حال، بغض دنیا را در مقام عمل ظاهر کند. در مواعظ لقمان آمده است:
«خُذْ مِنَ الدُّنْیا بَلاغاً وَ لا تَرْفَضْها، فَتَکُونَ عِیالاً عَلَی النّاسِ. وَ لا تَدْخُلْ فیها دُخُولاً یُضِرُّ بِآخِرَتِکَ.» (9)
«از دنیا به قدر کفاف (و وسیله رسیدن) برگیر. و آن را ترک مکن که سربار بر مردم باشی. و در آن به گونهای داخل مشو که به آخرتت زیان رساند.»
روشن است که عبارت «خذ من الدنیا بلاغاً و لاترفضها» با سخن نورانی امام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که پیشتر نقل شد منافاتی ندارد. ایشان فرموده بودند: «فَارْفُضِ الدُّنْیَا، فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا یُعْمِى وَ یُصِمُّ وَ یُبْکِمُ وَ یُذِلُّ الرِّقَابَ.» نهی لقمان، نسبت به رفض دنیای بلاغ و امر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نسبت به رفض دنیای ملعونه است.
زهد در دنیا
از ثمرات بغض دنیا، بیرغبتی و زهد در آن است که روایات در این زمینه نیز آموختنی است.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
«جُعِلَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِى بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِى الدُّنْیَا.» (10)
«همهی خیر در خانهای نهاده شد و کلید آن را زهد در دنیا قرار دادهاند.» ثمرهی زهد آن است که خداوند، حکمت را در قلب زاهد استوار میدارد و آن را از قلب به زبانش جاری میسازد. خداوند چشم او را باز میکند، عیوب دنیا و درد و درمان آن را بدو مینمایاند. پس اگر انسان بخواهد به خیری از خیرات دست یابد ناگزیر باید با کلید زهد، باب بیت خیر را بگشاید، وگرنه راهیابی به خیرات ممکن نیست. در مقابل، رغبت به دنیا (دلبستگی به دنیا) مایهی محرومیت از همهی نیکیهاست. مقصود از این خیر، خیر واقعی است و ماندگار، نه بهرهی ظاهری و بیاعتبار؛ خیری که مصداق والای آن چشیدن شیرینی ایمان است:
«حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِکُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ، حَتَّى تَزْهَدَ فِى الدُّنْیَا.» (11)
«بر دلهای شما حرام است که شیرینی ایمان را بفهمد، مگر اینکه در دنیا زهد ورزد.»
آن خیر، حکمت است و خیر کثیر:
«مَنْ زَهِدَ فِى الدُّنْیا، أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِکْمَةَ فِى قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسانَهُ، وَ بَصَّرَهُ عُیُوبَ الدُّنْیا دَاءَها وَ دَوَاءَها، وَ أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْیا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلامِ.» (12)
«هر کس در دنیا زهد ورزد، خداوند حکمت را در قلب او استوار میدارد، و زبان او را بدان گویا میکند، عیبهای دنیا – درد و درمان آن – را بدو مینمایاند و او را از دنیا به سوی دارالسّلام، سالم بیرون میبرد.»
نوبت آن است که معنای حکمت حقیقی را از زبان حکمای ربّانی بشنویم:
سلیمان بن خالد گوید که از امام صادق (علیهالسلام) دربارهی آیه «وَمَنْ یؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا کَثِیرًا» (13) پرسیدم. حضرتش پاسخ دادند:
«إِنَّ الْحِکْمَةَ، الْمَعْرِفَةُ و التَّفَقُّهُ فِی الدّینِ. فَمَنْ فَقِهَ مِنْکُمْ فَهُوَ حَکیمٌ. وَ ما مِنْ أَحَدٍ یَمُوتُ مِنَ المُؤْمِنینَ أَحَبُّ إِلی إِبْلیسَ مِنْ فَقیهٍ.» (14)
«حکمت، معرفت و تفقّه در دین است. پس هر یک از شما که فقه داشته باشد، حکیم است. و هیچ مؤمنی نمیمیرد که ابلیس، مرگ او را بیش از مرگ فقیه دوست بدارد.»
همچنین امام صادق (علیهالسلام) به ابوبصیر فرمودند:
«هِیَ طاعَةُ اللهِ وَ مَعْرِفَةُ الإِمامِ.» (15)
«آن (حکمت) طاعت خداوند و معرفت امام است.»
آری همهی خیرات، از معرفت صحیح نسبت به آنچه معرفتش لازم است، سرچشمه میگیرد. کدام معرفت، ضروریتر از معرفت دینی و تفقّه؟ و روح دینداری و تفقّه، چیزی جز معرفت الله و نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام (علیهالسلام) نیست. مقصود از تفقّه دینی، تنها حمل انبانی از اصطلاحات نیست. گاهی یک فرد عامی در خداشناسی و شناخت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام (علیه السلام)، چنان ترفیع مقام مییابد که هیچ عالم اصطلاحی به گرد پایش نمیرسد. بنابراین ثمرهی زهد آن است که خداوند، حکمت را در قلب زاهد استوار میدارد و آن را از قلب به زبانش جاری میسازد. خداوند چشم او را باز میکند، عیوب دنیا و درد و درمان آن را بدو مینمایاند.
پس اگر بخواهیم عیبهای دنیا را آشکارا ببینیم، باید زهد ورزیم. از طرفی زهد و بیرغبتی به دنیا هم تحقّق نمییابد، مگر آن که عیوبی از دنیا برای انسان پدیدار شود. این مطلب، دور باطل پدید نمیآورد. در اینجا این حقیقت وجدانی نهفته است که آدمی تا قدری از این دنیا کناره نگیرد، عیوب آن را نمیبیند. امکان ندارد که هم در دنیا غرقه باشد و هم بینایی عیوبش را انتظار برد. نقطهی شروع رسیدن به بغض دنیا، فاصله گرفتن از آن است. ابتدا باید قدری نسبت به مستیِ محو دنیا بودن، هشیار شد. زیرا تا وقتی انسان، گرفتار سُکر (مستی) قدرت، علم، مدح، جوانی و مال است، عیوب اینها را نمیبیند. و این سنت الهی است که تا غوطهور در دنیاییم، عیوبش را نمیبینیم و بغض آن را در دل نمیپرورانیم. زیرا که فرمودهاند: «حُبُّکَ لِلْشَّیْءِ یُعْمِی وَ یُصِمُّ» (16) دنیا نیز از این قاعده مستثنی نیست. دوستی دنیا انسان را کور و کر میسازد. (17)
ثمرهی نهایی زهد، آن است که: «أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْیا سالِماً إِلی دارِ السَّلام.» چه نیکو عاقبتی! خداوند، او را به سلامت از دنیا به دارالسّلام آخرت خارج میکند. آری کسی که درد و درمان را شناخته، بیمار دل نمیشود و سلامت از آنِ اوست. البته یادآوری این نکته ضروری است که راه رسیدن به دار السّلام، جز از منجلاب دنیا نمیگذرد که برای خلاصی از آن، سبکباری شرط لازم است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«إِنَّ فِی طَلَبِ الدُّنْیا إِضْرَاراً بِالْآخِرَةِ، وَ فِى طَلَبِ الْآخِرَةِ إِضْرَاراً بِالدُّنْیَا. فَأَضِرُّوا بِالدُّنْیَا. فَإِنَّهَا أَوْلَى بِالْإِضْرَارِ.» (18)
«در طلب دنیا، زیان زدن به آخرت است و در جستن آخرت، زیان زدن به دنیاست. پس به دنیا ضرر زنید که به ضرر زدن، سزاوارتر است.»
طلب دنیای ملعونه با طلب آخرت جمع نمیشود. اگر بخواهیم به آخرت ضرر نزنیم، باید از دنیاطلبی دست برداریم. عاقل با شناختی که از دنیا دارد، دنیا را اولی به اضرار میبیند. (19) برای یادآوری در فصل نشانههای عقل، توضیح طالبه و مطلوبه بودن دنیا و آخرت را باز بنگرید. گفتیم که اگر دغدغهی عاقل، اصلاح آخرتش باشد، سنت خداوند اصلاح امر دنیای اوست:
«مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ النَّاسِ. وَمَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ. وَمَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ.» (20)
«هر کس آنچه را که بین او و خداست اصلاح کند، خداوند آنچه را بین او و مردم است، به سامان میآورد و هر کس امر آخرتش را اصلاح کند، خداوند امر دنیای او را سامان میبخشد. هر کس از درون واعظی داشته باشد، از جانب خدا برای او نگه دارندهای خواهد بود.»
البته «اصلاح امر دنیا» لزوماً بدین معنا نیست که در دنیا همواره در خوشی و رفاه باشد. بلکه بدین معناست که خدا مصلحت را برای او فرو میفرستد، و تشخیص مصلحت جز با خداوند علیم نیست. ممکن است صلاح او را گاه در ثروت و گاه در فقر، زمانی در صحّت و وقتی در بیماری ببیند. مهم این است که بنده، با نیّت قلبی خالص، همه چیز را به خدایش سپارد و تیر تلاش خود را به سوی آخرت نشانه گیرد. مثلاً اگر برای تأمین نفقهی خانواده میکوشد، نیّت او رهایی از وابستگی به دیگران و فراهم آوردن زندگی آبرومندانه باشد. البته در عین حال، اجمال و اعتدال در طلب رزق را همواره رعایت کند.
زهد: مولودِ یاد مرگ
ابو عبیده حذّاء گوید که به امام باقر (علیهالسلام) عرض کردم:
«سخنی به من بفرمایید که من از آن بهره برم.»
امام (علیهالسلام) فرمودند:
«یَا أَبَا عُبَیْدَةَ! أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ، فَإِنَّهُ لَمْ یُکْثِرْ إِنْسَانٌ ذِکْرَ الْمَوْتِ، إِلَّا زَهِدَ فِى الدُّنْیَا.» (21)
«ای ابا عبیده! زیاد یاد مرگ کن، زیرا هیچ انسانی زیاد یاد مرگ نکرد؛ مگر اینکه در دنیا زاهد شد.»
امام باقر (علیهالسلام) قاعدهای کلی بیان فرمودهاند. از بهترین راههای ایجاد زهد، تقویت یاد مرگ است. در نهجالبلاغه هم، یادآوری مرگ و تزهید در دنیا به زیبایی جمع آمده است. سخنی دلپذیر است که بر دلِ سخنپذیر به خوبی مینشیند. در آن زمان هم که – مثل هر زمان دیگر – دنیازدگی رواج داشت، امام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) با آن خطبههای آتشین، پردههای غفلت میزدودند. شنیدن آن کلامها، نیاز امروزهی ما نیز هست. نه فقط شنیدن که به کار بستن آنها در زندگی ضرورت دارد. با بیانی از امام باقر (علیهالسلام) به جابر، سخن در باب زهد را به پایان میبریم.
جابر گوید که بر امام باقر (علیهالسلام) داخل شدم. حضرتش فرمودند:
«یَا جَابِرُ! وَ اللَّهِ إِنِّى لَمَحْزُونٌ وَ إِنِّى لَمَشْغُولُ الْقَلْبِ.»
«ای جابر! قسم به خدا که من اندوهگین و دل مشغولم.»
جابر عرض کرد:
«جُعِلْتُ فِدَاکَ! وَ مَا شُغُلُکَ؟ وَ مَا حُزْنُ قَلْبِکَ؟»
«فدایتان گردم! شما (قلباً) به چه مشغولید؟ و اندوه دلتان چیست؟»
حضرت میفرمایند:
«یَا جَابِرُ! إِنَّهُ مَنْ دَخَلَ قَلْبَهُ صَافِى خَالِصِ دِینِ اللَّهِ، شَغَلَ قَلْبَهُ عَمَّا سِوَاهُ.»
«ای جابر! دین صافی خالص خداوند در قلب هر کسی داخل شود، قلب او را از غیر آن مشغول میسازد.»
امام (علیهالسلام) در مورد دنیا و چیستی آن از جابر میپرسند:
«یَا جَابِرُ! مَا الدُّنْیَا وَ مَا عَسَى أَنْ تَکُونَ الدُّنْیَاِ؟ هَلْ هِیَ إلاّ طَعَامٌ أَکَلْتَهُ أَوْ ثَوْبٌ لَبِسْتَهُ أَوِ امْرَأَةٌ أَصَبْتَهَا؟!»
«ای جابر! چیست دنیا و چه میتواند باشد؟ آیا غیر از غذایی است که آن را خوردهای یا لباسی که پوشیدهای یا زنی که بدو رسیدهای؟!»
حضرت باقرالعلوم (علیهالسلام) در توضیح نسبت مؤمنان با دنیا و آخرت میفرمایند:
«یَا جَابِرُ! إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ لَمْ یَطْمَئِنُّوا إِلَى الدُّنْیَا بِبَقَائِهِمْ فِیهَا، وَ لَمْ یَأْمَنُوا قُدُومَهُمُ الْآخِرَةَ.»
«ای جابر! مؤمنان به ماندن خود در دنیا اطمینان نکردند و از درآمدنشان به آخرت ایمن نگشتند.»
سپس در مقایسهی دنیا و آخرت و اهل غفلت و اهل عبرت میفرمایند:
«یَا جَابِرُ! الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ، وَ الدُّنْیَا دَارُ فَنَاءٍ وَ زَوَالٍ. وَ لَکِنْ أَهْلُ الدُّنْیَا أَهْلُ غَفْلَةٍ. وَ کَأَنَّ الْمُؤْمِنِینَ هُمُ الْفُقَهَاءُ، أَهْلُ فِکْرَةٍ وَ عِبْرَةٍ، لَمْ یُصِمَّهُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ مَا سَمِعُوا بِآذَانِهِمْ. وَ لَمْ یُعْمِهِمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ مَا رَأَوْا مِنَ الزِّینَةِ بِأَعْیُنِهِمْ. فَفَازُوا بِثَوَابِ الْآخِرَةِ، کَمَا فَازُوا بِذَلِکَ الْعِلْمِ.»
«ای جابر! آخرت، خانهی آرامش و دنیا خانه نابودی و از بین رفتن است. اما اهل دنیا اهل غفلتند و گویی مؤمناناند که فقیهانند و اهل فکر و عبرت. آنچه با گوشهایشان شنیدند، آنها را از (شنیدن) ذکر خداوند – که نامش بلندمرتبه باد – گنگ نکرد. و زینتهایی که با چشمهایشان دیدهاند، آنها را از یاد خداوند کور نساخت. پس به ثواب آخرت رسیدند، همانگونه که به این علم رسیدند.»
بعد از آن، اوصافی از پرهیزگاران را چنین برمیشمارند:
«وَ اعْلَمْ یَا جَابِرُ! أَنَّ أَهْلَ التَّقْوَى أَیْسَرُ أَهْلِ الدُّنْیَا مَؤُوَنةً، وَ أَکْثَرُهُمْ لَکَ مَعُونَةً. تَذْکُرُ فَیُعِینُونَکَ، وَ إِنْ نَسِیتَ ذَکَّرُوکَ. قَوّالُونَ بِأَمْرِ اللَّهِ، قَوَّامُونَ عَلَى أَمْرِ اللَّهِ، قَطَعُوا مَحَبَّتَهُمْ بِمَحَبَّةِ رَبِّهِمْ، وَ وَحَشُوا الدُّنْیَا لِطَاعَةِ مَلِیکِهِمْ، وَ نَظَرُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى مَحَبَّتِهِ بِقُلُوبِهِمْ، وَ عَلِمُوا أَنَّ ذَلِکَ هُوَ الْمَنْظُورُ إِلَیْهِ لِعَظِیمِ شَأْنِهِ.»
«و بدان ای جابر! که اهل تقوا، در میان اهل دنیا، کمترین هزینه و خرجی را دارند و بیشترین کمک را به تو میرسانند. تا (حاجتت را) ذکر میکنی، تو را کمک میکنند. و اگر فراموش کنی، به یادت میآورند. امر خدا را بسیار میگویند و امر خدا را بسیار به پا میدارند. محبتشان را به خاطر محبت پروردگارشان (از هر چیز) بریدند. و به خاطر طاعت فرمانروایشان (خداوند حکیم) از دنیا وحشت کردند. با دلهایشان به خداوند عزّوجلّ و به محبت او، نگریستند، و دانستند که آن مطلب بخاطر عظمت شأنش (خداوند و محبت او) سزاوار نگریستن است.»
طبق این بیان، اهل تقوا با اینکه خود با کمترین هزینه زندگی را میگذرانند اما در عین حال وقتی دیگران نیاز به آنها پیدا میکنند، بیش از هر کس به یاری آنان اقدام میکنند.
همچنین آنان، محبت خود را از هر چیزی که در عرض محبت خدا باشد قطع میکنند؛ و نیز با دنیا انس نمیگیرند. مبادا که دلبستگی به دنیا باعث دور افتادن آنها از رضای الهی شود. همچنانکه امام (علیهالسلام)، علت این وحشت متّقین از دنیا را طاعت ملیکشان دانستهاند. یعنی آنجا که دنیا در تعارض با عبادت و طاعت پروردگار قرار میگیرد نباید بدان دل بست؛ بلکه حقیقتاً باید از آن ترسید.
از ادامه کلام امام (علیهالسلام) به جابر، میتوان جایگاه واقعی دنیا را دریافت:
«فَأَنْزِلِ الدُّنْیَا کَمَنْزِلٍ نَزَلْتَهُ، ثُمَّ ارْتَحَلْتَ عَنْهُ. أَوْ کَمَالٍ وَجَدْتَهُ فِى مَنَامِکَ، فَاسْتَیْقَظْتَ وَ لَیْسَ مَعَکَ مِنْهُ شَیْءٌ. إِنِّی إِنَّمَا ضَرَبْتُ لَکَ هَذَا مَثَلاً، لأَنَّها عِنْدَ أَهْلِ اللُّبِّ وَ الْعِلْمِ بِاللَّهِ کَفَیْءِ الظِّلَالِ.»
«حال که چنین است، دنیا را چون منزلی بدان که در آن فرود آمدهای و سپس از آن کوچ میکنی، یا مالی که آن را در خواب یافتهای و بیدار گشتهای و چیزی از آن برایت نمانده است. من این را برای تو مَثَل زدم، زیرا دنیا در نزد اهل عقل و علم به خدا، بسان بازگشتن سایههاست.»
از مثالهایی که حضرت برای دنیا ذکر کردهاند، بیارزشی و فنا و زوال دنیا برمیآید. اگر آدمی در خواب ببیند که ریاستی یافته است، پس از بیداری، هرگز به آن خواب دلخوش نمیکند و آن ریاست رؤیایی برایش فرحبخش و سرورآفرین نیست. دنیا و تمتّعات آن، نسبت به آخرت همچون خواب به بیداری است. و به قول شاعر:
دنیا چو حباب است؛ ولیکن چه حباب؟ *** نِی بر سر آب بلکه بر روی سراب
و آن هم چه سراب؟ آنکه بینند به خواب *** و آن خواب چه خواب؟ خوابِ بدْمست خراب
امام باقر (علیهالسلام) پس از این بیان میفرمایند:
«یَا جَابِرُ! فَاحْفَظْ مَا اسْتَرْعَاکَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ مِنْ دِینِهِ وَ حِکْمَتِهِ. وَ لَا تَسْأَلَنَّ عَمَّا لَکَ عِنْدَهُ إِلَّا مَا لَهُ عِنْدَ نَفْسِکَ. فَإِنْ تَکُنِ الدُّنْیَا عَلَى غَیْرِ مَا وَصَفْتُ لَکَ، فَتَحَوَّلْ إِلَى دَارِ الْمُسْتَعْتَبِ. فَلَعَمْرِى لَرُبَّ حَرِیصٍ عَلَى أَمْرٍ قَدْ شَقِیَ بِهِ حِینَ أَتَاهُ، وَ لَرُبَّ کَارِهٍ لِأَمْرٍ قَدْ سَعِدَ بِهِ حِینَ أَتَاهُ. وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ.» (22)
ای جابر! دین و حکمت خداوند عزّوجلّ را – که خداوند پاسداری از آن را از تو خواسته است – نگاه دار. و از آنچه نزد او داری، درخواست مکن، مگر به اندازهی آنچه او نزد تو دارد. اینک اگر دنیا (در نظر تو) غیر از آن است که برای تو وصف کردم، پس به سرایی درآی که رضای خداوند را در آن کسب کنی. به جانم سوگند، بسا حریص بر امری که وقتی به آن رسید، به واسطهی آن بدبخت شد. و بسا کسی که امری را ناخشنود داشت، اما وقتی به آن رسید، به واسطهی آن سعادتمند شد. و این است کلام خداوند عزّوجلّ که فرمود: «وَلِیمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیمْحَقَ الْکَافِرِینَ. (23) (و تا خداوند مؤمنان را پاک سازد و کافران را نابود کند.)»
در این بخش پایانی، حضرت، جابر را به پاسداری از دین و حکمت خداوند توصیه فرمودهاند. همچنین فرمودهاند که بیش از جایگاه و منزلتی که خداوند نزد تو دارد، از او توقّع (ثواب و منزلت) نداشته باش. یعنی به خود بنگر و ببین که در برابر اوامر و نواهی او چقدر اهتمام داری؛ به همان میزان انتظار تقرب نزد خداوند داشته باش.
آنگاه حضرت تذکار دادهاند که چه بسا فردی نسبت به امری حرص دارد، ولی وقتی به آن میرسد، بدبخت میشود. و بالعکس چه بسا امری برای انسان ناخوشایند است؛ ولی همان امر، مایهی سعادت است. بنابراین از این بیان میتوان نتیجه گرفت که ملاک آمال و اعمال آدمی باید رضای الهی باشد؛ آنچه را خدا راضی است، آرزو کند و آنچه را او میپسندد انجام دهد.
نمایش پی نوشت ها:
1. غررالحکم/ ح 855.
2. همان/ ح 856.
3. همان/ ح 2539.
4. اعراف/ 19.
5. شیطان به حضرت آدم (علیهالسلام) گفت: یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یبْلَى (طه/ 120) ای آدم، آیا تو را به درخت جاودانگی و سلطنتِ باقی راهنمایی کنم؟
آدم (علیهالسلام) در اثر وسوسهی شیطان، متوجه حرص شد و طلب خلود کرد. این گناه اصطلاحی نبود، بلکه امر ارشادی خداوند را عصیان کرد (عَصی)؛ که باعث خروجش از بهشت گردید. (بهشت به معنی باغی از باغهای دنیاست، نه بهشت معهود، به تصریح امام صادق (علیهالسلام) در حدیثی که در تفسیر قمی و علل الشّرایع روایت شده است.) رجوع شود به: کنزالدقائق، ج 1، ص 365، ذیل آیهی 35 سورهی بقره) «غَوی» یعنی دست نیافت و از هدف دور شد که با خروج از بهشت به آن مبتلا گردید.
6. در مورد این عبارت حضرت سجاد (علیه السلام) که «فَاجْتَمَعْنَ کُلُّهُنَّ فی حُبِّ الدُّنیا»، این سؤال مطرح میشود: با توجه به آنکه در میان آن خصال، «حب دنیا» هم قرار داشت، جمع حبّ دنیا در حبّ دنیا چه معنایی دارد؟
غوّاص بحار انوار قدسی، علامه مجلسی رضوان الله علیه، در توضیح این قسمت، سه احتمال مطرح کرده است که علاقمندان برای اطلاع از آن به مراة العقول/ ج8/ ص 280 رجوع کنند.
7. کافی/ ج 2/ ص 130/ ح 11.
8. مرآة العقول/ ج 8/ ص 280.
9. تفسیر قمی/ ج 2/ ص 164.
10. کافی/ ج 2/ ص 128/ ح 2.
11. همان.
12. کافی/ ج 2/ ص 128/ ح 1.
13. بقره/ 269. و به هر کس که حکمت داده شود، خیر کثیر داده شده است.
14. تفسیر عیاشی/ ج 1 ص 151/ ح 498.
15. همان/ ح 496.
16. الفقیه/ ج 4/ ص 380/ ح 5814 از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم).
17. پیشتر در عبارتی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) خواندیم:… فَإِنَّ حُبُّ الدُّنیا یُعْمی و یُصِمُّ و یُبْکِمُ و یُذِلُّ الرِّقابَ.
18. کافی/ ج 2/ ص 131/ ح 12.
19. شخص متّقی – با همین منطق، یعنی «اولی به اضرار» بودنِ دنیا – حتی از حلالهای صافی هم میگذرد: «وَ أَضَرَّ وَ اللهِ بِالحَلالِ الصّافی إِلا ما لا بُدَّ لَهُ…»
20. نهجالبلاغه/ ص 482/ حکمت 89.
21. کافی/ ج 2/ ص 131/ ح 13.
22. کافی/ ج 2/ صص 132-134/ ح 16.
23. آل عمران/ 141.
منبع مقاله :
جهانبین، امیرمسعود؛ (1385)، کتاب عقل دفتر سوم نشانههای و حجابهای عقل، تهران: انتشارات نبأ، چاپ اول