خانه » همه » مذهبی » حديثي از امام صادق(ع) شنيده شده که فرموده است: «هر پرچمي كه قبل از قائم ما برافراشته شود، ضلالت و گمراهي است» منظور از اين حديث چيست؟ آيا اين حديث با ولايت و يا با هر نوع حكومت مخالفت ندارد؟

حديثي از امام صادق(ع) شنيده شده که فرموده است: «هر پرچمي كه قبل از قائم ما برافراشته شود، ضلالت و گمراهي است» منظور از اين حديث چيست؟ آيا اين حديث با ولايت و يا با هر نوع حكومت مخالفت ندارد؟

متن حديث
آن چه در منابع روايي به دست آمد، حديث ذيل است «عَنْ ابي عبدالله كلّ رايةٍ ترفع قبل قيام القائم فصاحُبها طاغوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دون الله عزّوجلّ»[1] امام صادق ـ عليه‌السّلام ـ فرمود: هر پرچمي قبل از قيام قائم (بلند شود) صاحب آن طاغوت است (با اين كار) غير خدا را پرستيده و بندگي نموده است.
اين روايت (و يا مشابه آن) به هيچ وجه دلالت ندارد كه قيام‌هاي به حق و تشكيل حكومت عادلانه، طاغوت و عبادت غيرخداوند (و يا گمراهي) است، بلكه در خود روايت قرينه داريم كه مراد قيام طاغوتي و قيام‌هايي است كه در مسير خدا و اهل‌بيت نباشد، بلكه در عرض و مقابل آنها باشد، آن قرينه ذكر كلمه «طاغوت» و جلمه «يَعبدُ من دون الله» است.
مؤيّد اين مطلب روايت ديگري است كه مي‌گويد: «و مَنْ رَفَعَ راية ضلالة فصاحبها طاغوت»[2] هر كسي پرچم ضلالت بر افرازد، صاحبش طاغوت است، در نتيجه روايت مذكور به قرائن خارجيه قيد بر مي‌دارد، كه هر پرچمي كه در مسير ضلالت برافراشته شود طاغوت است نه پرچم حق، و هرگز به اطلاق روايت كه هر قيامي قبل از ظهور مهدي (عج) طاغوتي است نمي‌توان تمسك نمود، چرا كه اطلاق آن حتّي قيام امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ را هم شامل مي‌شود، چون قبل از قيام مهدي (عج) است، و هرگز هيچ مسلماني حتي انسان فهميده‌اي در حقانيت قيام امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ شك ندارد، از اين گذشته ما قيام‌هاي فراواني را داشته‌ايم در تاريخ توسط غير ائمه ـ عليه‌السّلام ـ و انسان‌هاي غيرمعصوم، كه مورد تأييد ائمه قرار گرفته‌اند كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود که اين روايات با روايت فوق معارض است.
1. قيام زيد بن علي: كه امام هشتم ـ عليه‌السّلام ـ فرمود: زيد از علما آل محمد بود و براي خداوند خشم نمود، و براي خداوند با دشمنانش جنگيد تا به شهادت رسيد[3] و امام هفتم هم فرمود: كه عمويم زيد در راه رضايت آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ قيام كرد.[4] و روايات ديگر، كه كاملاً ائمه اطهار قيام زيد را و حتي پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ قيام او را پيش‌گويي نموده، و كاملاً تأييد فرمودند.[5]2. قيام مختار بن ابي عبيدي ثقفي، كه امام زين‌العابدين در تأييد قيام او فرمود: اگر برده‌اي از زنگار براي ياري ما قيام كند بر همگان واجب است او را ياري رسانند.[6] از اين روايت استفاده مي‌شود كه نه تنها قيام در حمايت، و مسير اهل‌بيت ممنوع نيست، بلكه هر كس قيام كند بر ديگران واجب است او را ياري نمايند و هم چنين امام باقر ـ عليه‌السّلام ـ فرمود: مختار قاتلان ما را كشت و از ما اهل‌بيت خونخواهي و دختران ما را ازدواج داد، و در زمان مشكلات بين ما به تقسيم مال پرداخت.[7] و فرمود: كه خدا رحمت كند مختار را كه تمام حق ما را ستاند[8] از گفتار امام باقر ـ عليه‌السّلام ـ بخوبي تأييد و تمجيد تشكيل حكومت در مسير حمايت از اهل‌بيت استفاده مي‌شود.
3. قيام يماني و… كه در روايات بدان اشاره شده و تأييد شده است.[9]استاد مطهري در اين زمينه مي‌فرمايد: «از نظر روايات اسلامي در مقدّمه قيام و ظهور امام يك سلسله قيام‌هاي ديگر از طرف اهل‌ حق صورت مي‌گيرد، آن چه به نام قيام يماني قبل از ظهور بيان شده است، نمونه‌اي از اين سلسله قيام‌ها است، اين جريان نيز ابتدا به ساكن و بدون زمينة قبلي رخ نمي‌دهد. در برخي روايات اسلامي سخن از دولتي است از اهل حق كه تا قيام مهدي (عج) ادامه پيدا مي‌كند.[10]و هم چنين دربارة انقلاب اسلامي، به رهبري امام خميني (ره) بشارت‌هايي داده شد، كه يكي از بزرگان معاصر مي‌گويد: «از نظر شيعيان، انقلاب ايران، به عنوان زمينه‌ساز ظهور مطرح است. آنان كم و بيش مي‌دانند كه اين علائم ظهور است، در روايت‌هاي موجود عبارت «رجل من قم»‌ مردي از قم قيام مي‌كند «و قوم من الشرق» و گروهي از مشرق دست به قيام مي‌زنند آمده است.[11]

نظر امام خميني (ره):
امام (ره) توجيهات مختلفي از حديث نموده كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود.
1. مراد روايتي است كه در مقابل روايت حضرت باشد نه روايتي كه دعوت به ايشان و ولايتشان مي‌كند[12] دليل اين توجيه ذيل روايت مذكور، و روايتي است كه قيد «راية ضلالة» پرچم گمراهي دارد.
2. مراد اين است كه پرچمي به عنوان مهدويّت بلند كند.[13] چنان كه در طول تاريخ پرچم‌هاي زيادي به نام مهدي (عج) قيام كردند، ولي گذشت زمان آنها را رسوا نمود. در جاي ديگر مي‌فرمايد: اين‌هايي كه مي‌گويند كه هر عَلَمي بلند بشود، و هر حكومتي، خيال كردند كه هر حكومتي باشد، اين برخلاف فرج است،‌اين‌ها نمي‌فهمند چي دارند مي‌گويند… حكومت نبودن يعني اين‌كه همة مردم به جان هم بريزند و همديگر را بكشند…، اگر فرض مي‌كرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مي‌زديم، براي اين‌كه خلاف قرآن است.[14]3. (ممكن است روايت) راجع به خبرهاي ظهور ولي‌عصر باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگويد در زمان غيبت عَلَم‌هايي كه به عنوان امامت، قبل از قيام قائم برپا مي‌شود باطل است[15] يعني روايت مورد خاص را مي‌گويد، لذا اطلاق ندارد.[16]4. احتمال ديگر آن كه از قبيل پيش‌گويي باشد از اين حكومت‌هايي كه در جهان تشكيل مي‌شود تا زمان ظهور كه هيچ كدام به وظيفة خود عمل نمي‌كنند، همين‌طور هم تاكنون بوده شما چه حكومتي در جهان بعد از حكومت علي بن ابي‌طالب ـ عليه‌السّلام ـ سراغ داريد، كه حكومت عادلانه باشد و سلطنتش طاغي و برخلاف حق نباشد.[17]جواب ديگر اين است كه بر فرض روايت طبق ظاهر معنا شود، باز قابل اعتنا نمي‌باشد، چون در مقابل اين روايات آيات زيادي داريم كه دستور به قيام براي خدا[18] جهاد در راه خدا، امر به معروف و نهي از منكر، و مقابله با طاغوت داده است و هم چنين روايات فراواني داريم كه دستور به امر به معروف و نهي از منكر،[19] قيام در راه خدا، نموده است و دستورات و قوانين فراوان حكومتي كه در قرآن و روايات وجود دارد، نمي‌توانند مخصوص زمان خاصي باشد. امام خميني(ره) در اين زمينه مي‌فرمايد: «ممكن است صدها هزار سال ديگر (بگذرد) و مصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورد و در طول اين مدّت طولاني (آيا) احكام اسلام بايد بر زمين بماند و اجرا نشود و هركه هر كاري خواست بكند؟
(آيا) قوانيني كه پيامبر اسلام، در راه بيان و تبليغ و نشر و اجراي آن 23 سال زحمت طاقت‌فرسا كشيد، فقط براي مدّت محدودي بود؟ آيا خداوند اجراي احكامش را محدود كرد به دويست سال؟ و (آيا) پس از غيبت صغري، اسلام ديگر همه چيزش را رها كرده است؟
جواب سوّم اين است كه مسئله ولايت فقيه و تشكيل حكومت اسلامي؛‌ ادلة فراوان نقلي و عقلي همراه است كه هرگز روايت فوق‌الذكر در مقابل آن قدرت استقامت ندارد. به عنوان نمونه به يك دليل عقلي و يك دليل نقلي اشاره مي‌شود:
1. دليل عقلي، در اين جا جهت اختصار فقط[20] به يك دليل عقلي اشاره مي‌شود: «حيات اجتماعي بشر و نيز كمال فردي و معنوي او، از سويي نيازمند قانون الهي در ابعاد فردي و اجتماعي است كه مصون و محفوظ از ضعف و نقص و خطا و نسيان باشد، و از سوي ديگر نيازمند حكومت ديني و حاكمي عالم و عادل براي تحقق و اجراي قانون كامل، حيات انساني در بعد فردي و اجتماعي‌اش بدون اين دو و يا با يكي از آن دو متحقق نمي‌شود و فقدان آن دو، در بعد اجتماعي، سبب هرج و مرج و فساد و تباهي جامعه مي‌شود كه هيچ انسان خردمندي به آن رضا نمي‌دهد اين برهان كه دليل عقلي است هم شامل زمان انبياء مي‌شود كه نتيجه‌اش ضرورت نبوّت است و هم شامل زمان پس از نبوّت رسول خاتم كه ضرورت امامت را نتيجه مي‌دهد، و هم ناظر به عصر غيبت امام معصوم است كه حاصلش ضرورت ولايت فقيه است.»[21]2. دليل نقلي: آيات و روايات فراواني بر مسئله ولايت فقيه دلالت دارند. كه فقط به يك روايت اشاره مي‌شود.[22] امام زمان (عج) در قسمتي از پاسخ به پرسش اسحاق مي‌نويسد: «در پيشامدها به راويان احاديث ما مراجعه كنيد آنها حجّت من بر شما هستند و من حجت خدايم.»[23]نتيجه اين كه: اوّلاً در خود روايت مذكور قرينه است كه مراد از قيام، قيام‌هاي طاغوتي است و در ثاني ادله فراواني در برابر اطلاق آن وجود دارد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ مجلّه انتظار، شمارة 1، سال اوّل، ص 126ـ143.
2ـ حكومت اسلامي، احمد واعظي، ص 147ـ142.
3ـ رهبري پرچمدار مبارزه با كفر و استكبار، احمد آذري قمي، ص 26ـ50.

پي نوشت ها:
[1] . حر عاملي، وسائل الشيعه، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ دوم، ج11، ص37، روايت 6.
[2] . محمد بن يعقوب كليني، روضة كافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج8، ص296، ح456.
[3] . وسائل الشيعه، همان، ج11، ص39، روايت 11.
[4] . همان.
[5] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ دوّم، ‌1403ق ـ 1983م، ج46، ص199.
[6] . همان، ج45، ص365.
[7] . همان، ج45، ص343.
[8] . كشي، رجال كشي، ص125، ح199.
[9] . بحارالانوار، همان، ج52، ص253.
[10] . مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفة تاريخ، قم، انتشارات صدرا، ص67ـ68.
[11] . مجله انتظار، سال اول، شماره 2، مصاحبة با استاد علي كوراني، ص 61؛ ر.ک: بحارالانوار، همان، ج52، ص243، و ج57، ص216، روايت 37.
[12] . همان، ص81.
[13] . همان، ص14؛ و صحيفة نور، ج20، ص196ـ197.
[14] . مجله انتظار، همان، ص15؛ و صحيفة نور، ج20، ص198.
[15] . مجله انتظار، همان، ص18.
[16] . ولاية الفقيه، تهران، دارالكتب الاسلاميّه، ج1، ص238.
[17] . مجلّه انتظار، همان، ص18.
[18] . سبأ/46.
[19] . حر عاملي، وسائل‌الشيعه، همان، ج11، ص395.
[20] . ر.ك: واعظي، احمد، حكومت اسلامي، چاپ اوّل، 1380، ص172.
[21] . جوادي آملي، عبدالله، ولايت فقيه، قم،‌ نشر اسراء، 1378ش، ص151ـ152.
[22] . ر.ك: حكومت اسلامي، همان، ص147ـ167؛ و ر.ك: عليزاده، اكبر اسد، در ساحل انديشه، قم، مؤسسة‌ امام صادق(ع)، چاپ اوّل، 1380، ص232ـ239.
[23] . محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، تهران، المكتبة الاسلاميه، چاپ اوّل، 1380، ج18، باب اوصاف القاضي، ح9.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد