«و وهبنا لداود سليمان نعم العبد انه اوّاب» آيه 30، سوره ص.
حضرت سليمان يكي از انبياي بزرگ الهي است كه خداوند در قرآن از او به بزرگي ياد كرده، آن حضرت در بين قوم بنياسرائيل رسالت داشت و يكي از انبياي بني اسرائيل محسوب ميشود.
حضرت داود، پدر سليمان، نيز يكي از انبياي بزرگ الهي است كه فرزندش وارث ملك و سلطنت داودي شد.[1] كه اختيارات زيادي از طرف خداوند به سليمان داده شد. او زبان پرندگان را ميفهميد و با آنها سخن ميگفت: «و وَرثَ سليمان داود و قال يا ايها الناس عُلِّمْنا منطق الطير»[2] و همچنين بسياري از حيوانات و برخي از موجوادات مثل جن و افرادي از انسان در تسخير و خدمت سلميان بودند، «وَ حُشِرَ لِسليمان جنوده من الجن و الانس و الطير»[3] و باد در خدمت سليمان بود به امر پروردگار و او را از شهري به شهري انتقال ميداد.[4]حضرت سليمان در منطقه شامات حكومت و سلطنت باشكوهي داشت كه قرآن كريم به گوشههايي از عظمت آن كه از طرف خداوند به عنوان وديعهاي به آن پيامبر داده بود، اشاره ميكند.
ساختن بناي عظيم بيتالمقدس را حضرت داود آغاز كرد، ولي موفق به اتمام آن نشد، كار او را حضرت سليمان ادامه داد و به پايان رسانيد.
حضرت سليمان در دعايش از خداوند چنين خواست،« رب اغفرلي وهب لي ملكاً لاينبغي لاحد من بعدي»[5] خدايا مرا ببخش و به من سلطنتي عطا كن كه سزاوار كسي بعد از من نباشد.
اينكه «سليمان پادشاه تمام عالم بود…» اين نادرست است چون سيطرة حكومت حضرت سليمان در شامات و بيتالمقدس بود چنانكه در قرآن كريم داستان وجود حكومتي در منطقه عربستان را كه پادشاه آن، يك زن «بلقيس» بود بيان ميكند: «اني وجدت امرأة تملكهم و اوتيت من كل شي و لها عرش عظيم…» هُدهد به سليمان گزارش داد از كشوري عبور نمودم كه پادشاه آنها زني بود كه برخوردار از هر چيزي و داراي يك تختي بزرگ…»[6]بنابراين نميتوان مدعي شد كه سليمان حاكم تمام عالم بود، بلكه درباره حكومت سليمان ميتوان گفت كه حكومتش داراي ابزار و امكانات بينظيري بود كه ميتوانست به تمام عالم تسلط داشته و به وسيلة بادي كه خداوند مسخرش گردانيده بود تمام جهان را سير كند و پرندگاني كه در تسخيرش بودند از هر جا خبرها را به سوي او ميآوردند و مرداني بودند كه علم لدني داشتند و از هر چيزي باخبر بودند و جنها نيز در تسخير حكومت سليمان بودند. بنابر دلالت روايات صحيح او بر هر زباني مسلط بود.[7] و سرچشمههاي معادن آهن و فلزات براي او ذوب ميشدند.[8]و آنچه را كه در مورد رژه رفتن تمام موجوادت در مقابل سليمان آمده است در اسناد معتبر تاريخي و حديثي چنين چيزي وجود نداشته و بي اساس است؛ در منابع معتبر آمده است كه سليمان بن داود به جن چنين دستور داد تا قبةاي از شيشه برايش بسازند، و خودش بر كار جنيان از بالاي قصرش نظارت ميكرد كه ناگاه چشمش به فردي افتاد و پرسيد تو كيستي؟ گفت: من كسي هستم كه رشوه قبول نميكنم و از پادشاهي نميهراسم من ملكالموتم، پس او را قبض روح كرد در حالي كه سرپا ايستاده بود، و تكيه بر عصاي خود داشت و جنها همچنان يكسال براي او كار كرده و كارش را تمام نمودند و بعد از اينكه خداوند حشره بيد را مأمور نمود تا با خوردن عصاي سليمان او بر زمين افتاد و جنيان دانستند كه سليمان وفات كرده و آرزو كردند كه كاش علم غيب ميدانستند، تا از مرگ سليمان آگاه شده و متحمل رنج يكساله نميشدند، از اينجا روشن ميشود كه جنّها هرگز به علم غيب و اسرار دسترسي ندارند.[9]پس چندين سال نبوده بلكه به دلالت روايات يكسال و يا تا مدتي بوده است كه كار بناي عظيم تمام شود و اخلالي در پيشرفت آن ايجاد نشود، و اين امر به اذن الهي بوده است.
جسد سليمان به مدت يكسال سرپا ايستاد و بو نگرفت و يا نيفتاد براساس نص قرآن كريم اين عمل از آيات بزرگ الهي است كه خداوند اين چنين خواست؛ تا مردم با وجود همه شكوه و عظمت كه براي حكومت سليمان قائل بودند و مطيع حكومت و هيبت او بودند، با ديدن اين نشانه بزرگ الهي ايمانشان به نقطهاي معطوف شود كه منبع تمام عظمتها و قدرتها و هيبتهاست ؛تا بدين وسيله به راه هدايت ارشاد شوند، چنانكه اين آيه كريمه به روشني دلالت بر اين حقيقت دارد: «فلما قضينا عليه الموت مادلهم علي موته الا دابة الارض…». و براساس روايات معتبر جسد انبياء هرگز از بين نميرود و نميپوسد «… و كذلك الانبياء لايتغيرون و لاياكلهم التراب…»[10] در اين باره روايات زيادي وجود دارد كه همه معتبرند.[11]در نتيجه به نظر ميرسد اين بناي عظيم كه جنها در حال ساختن آن بودند بناي عظيم بيتالمقدس و معابد اطراف آن بود و حضرت سليمان ناظر بر كار بود نه اينكه در حال سان ديدن از رژه موجودات بود، مدت آن نيز يكسال و يا كمتر از آن بود. نه اينكه چندين سال باشد، كه از منابع تاريخي و روائي چنين استفاده ميشود وعلت بو نگرفتن جسدش نيز بنابر دلالت آيات قرآني به امر الهي بوده و يكي از آيات الهي براي هدايت انسانها بوده است و وقوع چنين چيزي در تاريخ وجود دارد، چنانكه قرآن كريم درباره فرعون چنين ميفرمايد: «… فاليوم ننجيك ببدنك لتكون لمن خلفك آيةً…» يونس، 92؛ خداوند ميفرمايد ما جسد تو را اي فرعون نگه ميداريم تا براي آيندگان نشانهاي باشد و با ديدن تو درس عبرت بگيرند. چنانكه ميدانيد جسد فرعون مصر (رامس اول) تا امروز محفوظ است و در مورخه 20/12/82 جسد موميايي شده او را تلويزيون نشان داد كه بعد از قرنها همچنان سالم است و اين وعده قرآن صادق، جريان اصحاب كهف كه در سوره كهف داستان آن آمده است نيز تأييدي بر اين واقعه است كه جسد آنها بعد از سالها بو نگرفت و دوباره زنده شدند كه آيتي از قدرت الهي بود.
جسد مؤمنين نيز از پوسيدن و بو گرفتن براساس سنت الهي و روايات معتبر از بو گرفتن و پوسيدن در امان است، چنانكه در منابع معتبر محفوظ بودن جسد آخوند قارپوز آبادي در زنجان كه حدود دويست سال پيش وفات يافته محفوظ بوده و بسياري از علماي بزرگ زنجان اين حقيقت را به چشم خود ديدهاند.[12] و اكنون قبر ايشان در قبرستان بالاي شهر زنجان زيارتگاه است در حالي كه قبر اولش در چهار پائين بود كه به خيابان افتاد. پس از سالم يافتن دوباره تشييع و در قبرستان بالا مدفون شد.
جسد شيخ صدوق نيز بعد از قرنها در عهد قاجار صحيح و سالم در محدوده حرم عبدالعظيم حسني سالم يافته شده و بسياري از علما اين حقيقت را نقل نمودهاند كه كاملاً معتبر است، نمونههاي زيادي از اين گونه موارد در تاريخ وجود دارد.[13]براساس روايتي معتبر جسد برخي ،بعد از مرگ هرگز تغييرنمي پذيرد ، جهادگر، مؤذن، دانشمند، حاملان قرآن، ، بانوان متوفي در حال زايمان ، مقتول مظلوم، هر كس جمعه و شب جمعه از دنيا برود.[14]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ انبيا، حسين عمادزاده.
3. اجساد جاويدان، مهديپور
4.داستا نهاي قرآن وتاريخ انبياء درالميزان؛ عراقي
پي نوشت ها:
[1] . نمل/16.
[2] . نمل/16.
[3] . نمل/17.
[4] . سباء/12.
[5] . ص/34.
[6] . نمل/27.
[7] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، دارالكتب، چاپ سوم، 63، ج 14،ص 112.
[8] . سباء/12.
[9] . مجلسي، «پيشين»، ج14، ص 137، و طباطبائي، محمد حسين، الميزان، ج 16،ص 576 و صدوق، علل الشرايع، قم، مؤمنين، چاپ اول، 1380، ج1، ص9-262.
[10] . صدوق، علل الشرايع، تحقيق ذهني، قم، مؤمنين، چاپ اول، 1380، ج 1، ص 285، و محدث نوري، مستدرك الوسائل، قم، آلالبيت، چاپ اول، 1407، ج2، ص487.
[11] . ر.ك: مهديپور، علي اكبر، اجساد جاودان.
[12]. ابوالحسني، علي، سلطنت علم و دولت فقر، قم، جامعه مدرسين، چاپ اول، 1374، دفتر اول، ص 55.
[13]. محدث قمي، فوائدالرضويه، ص560.
[14]. محدث نوري، «پيشين»، ج2، ص50.