حضرت فاطمه (س) و حجاب
حضرت فاطمه (س) و حجاب
مقدمه :
خواهرم بر تو از فاطمه اینگونه خطاب است
زیبنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
فاطمه (علیهاالسّلام) آن بانوی بزرگ ما شهید شد و نه تنها شیعیان جهان، بلكه همه دوستان و آزادمنشان را عزادار ساخت. او زنی در خور احترام و بانویی نمونه و بیمانند در جهان بشریت بود. عمری كوتاه داشت، ولی از همه ساعات و ایام آن در راه بندگی خدا، و نجات انسانها از قیود و انحرافات استفاده كرد. اینك مائیم و خاطرات فاطمه (علیهاالسلام)، مائیم و روح جهان و تلاش قرآنی فاطمه (علیهاالسلام) كه برای زنده داشتن آن خاطرات، سالانه هزاران مجلس وعظ سخنرانی برپا میسازیم و به یاد عظمت و بزرگواریهای او احساس غرور میكنیم و جهت رنجها و مصیبتهای وارده بر او اشكها میریزیم و یا او را وسیله گرانقدری در پیشگاه خدا قرار داده و به عرض حاجت مینشینیم.
فاطمه علیهاالسلام امروز در میان ما نیست ولی خاطره نالههای دردمندانهاش كه به خاطر نجات امت و اصلاح شوؤن آنها بر میآمد هنوز در گوشها طنینانداز است. و شهادت مظلومانهاش حاكی از مقاومت و خطابه جانانهاش پرچمی افروخته بر قلب تاریخ برای اعلام حق و قبر پنهانش اعلام نوعی ناامنی پدید آمده از غاصبان حق. این تلاشها و برنامهها خوب و ارزندهاند ولی جهتدهنده به سوی مقصود نیستند و نقش سازندگی و تحولانگیزی آنها اندك است.
فاطمه (علیهاالسلام) برای این، تلاش نکرد كه به او احسنت و مرحبا بگوئیم و بدان خاطر به شهادت نرسید كه اشك ما را بدرقه راه كند و یا مجالس عزای او صرفاً برای عزاداری و توبه نیست كه مقصدی فوق آن مطرح است. بهترین توسل: بهترین توسل برای نجات از مشكلات و همّ و غمّی كه در سر راه ماست توسل به راه و رسم حیات فاطمه علیهاالسلام است. فاطمه علیهاالسلام قافله سالار زنان جهان و مایه افتخار دنیای اسلام است. زندگی او بر اساس ایمان و اعتقاد و باور راستین است. عرضه كننده بهترین ایدهها و سنتهاست و راه او، راه نجات است. و از رمز پیروزیها و انحطاطها در پیروی یا عدم تبعیت از راه و رسم اوست.
گریه بر فاطمه علیهاالسلام باید گریه معرفت باشد و گریه ندامت از این كه من گنهكارم چرا كه میتوانستم پاك و سالم باشم. چرا گنه كردهام؛ و گریه حسرت كه چرا از كاروان فاطمه (علیهاالسلام) عقب افتادهام. و در پس این گریه تصمیمگیری بر این امر كه دیگر به راه خطا نروم، و حق خدا و خلق را كه بر ذمه دارم ادا كنم. راه فاطمه (علیهاالسلام) تنها راه دیروز نبوده و نیست كه راه امروز است و هر روز. و تنها راه. شریعت خاص و آئینی ویژه نیست كه راه فطرت است و بدین سان در همه جای جهان قابل اجرا و عملی است.
اگر ما راه فاطمه (علیهاالسلام) را راه اسلام میخوانیم بدان خاطر است كه در باور ما اسلام، آئین فطرت است. تعالیم آن با زمینههای فطری سازگار است و فاطمه (علیهاالسلام) آنچه را كه دارد از عطایای الهی است كه در سایه تطابق خود با اندیشههای اسلامی آن را به دست آورده است. هم او سند مظلومیت است، سند حقطلبی است. كبودی بدنش خط روشنی بر سیه روزی خصم است و ورم بازویش نشانه بدستیزی دشمن برای كوتاه كردن دست او از دامن حق و این خود یك سند است. اثر ضربههای تازیانه بر بدن، خطوط كبودی در آن پدید آوردند كه هر كدام خطوط روشنی است بر بی منطقی دشمن.
ذكر یک هشدار بجاست كه گمان نرود نجاتبخشی انسان تنها در سایه گریه بر فاطمه علیهاالسلام حاصل است و یا با گریهی تنها، میتوان آلودگیها را از خود زدود. گریه عاطفی و ناشی از دلسوزیها و به خاطر تصویر مصائب جانكاه و دردهای انسانی ستمدیده نمیتواند گرهی از مشكل بگشاید و عامل نجات گردد كه اگر چنین بود عمر سعد نجات یافته است. زیرا در عصر عاشورا از دیدن مصائب بازماندگان حسین دلش به رقّت آمد و سوخت و قطرات اشك هم نثار كرد. گریه بر فاطمه علیهاالسلام باید گریه معرفت باشد و گریه ندامت از این كه من گنهكارم چرا كه میتوانستم پاك و سالم باشم. چرا گنه كردهام؛ و گریه حسرت كه چرا از كاروان فاطمه (علیهاالسلام) عقب افتادهام. و در پس این گریه تصمیمگیری بر این امر كه دیگر به راه خطا نروم، و حق خدا و خلق را كه بر ذمه دارم ادا كنم.
و سختگیری بر خود از طریق عبادتی چون عبادت فاطمه (علیهاالسلام)، که لذت گناه را فراموش كنم و حتی گوشت روئیده از گناه را ذوب نمایم و حال و عملم خلاف آن باشد كه بوده است. یاد فاطمه علیهاالسلام: فاطمه (علیهاالسلام) را باید همیشه به یاد داشت و یاد او باید یاد عشق در ایمان باشد و یاد عاطفه و احساس توام با تعقل او درخور یاد كردن و ذكر است؛ بدان خاطر كه تصویر آزادگی او به ما درس آزادی میدهد، خاطره حقطلبیش به ما درس وظیفه و جرئت و شهامت میدهد و یا مبارزهاش در ما روح مبارزات حقطلبانه را احیاء میكند.
او با عمل درس داد، درس توّلا و تبّرا، درس همرزمی با همسر در تعقیب هدف مشترك، درس صفا و اخلاص در كارها، درس انجام وظیفه هدایت برای زنان، درس كمككاری برای مردم، درس زیر بازوگیری، درس بیان حق، درس از خود گذشتگی و ایثار، درس ثبات قدم در برابر متجاوزان و غاصبان، درس حجاب و پوشش، درس پرچمافرازی و گاهی پرچم ساختن مظلومیت، حتی پنهان کردن جنازه و قبر خود برای هشیار كردن. ما با یاد فاطمه علیهاالسلام و موضعگیریهایش باید این درس را داشته باشیم كه به موضعگیری اندیشه در شرایط گوناگون و متفاوت زندگی دست یابیم و در هر مساله و مشكل از خود سوال كنیم اگر فاطمه (علیهاالسلام) با این مشكل مواجه میشد چه میكرد؟
و هم با مطالعه تاریخ زندگیش از او و از راه و روش او الهام میگیریم و طریق خود را روشن و هموار كرده و به پیش رویم. او ولیّ خدا بود دارای ایمان و عصمت، علی (علیهالسلام) او را یکی از دو ركن جهان اسلام معرفی كرد كه ركن اول آن شخص پیامبر بود. و آن روز كه فاطمه (علیهاالسلام) از دنیا رفت علی (علیهالسلام) با تأثر و اندوه فرموده بود این همان ركن دومی بود كه از دست رفت (هذا ركن الاخر) و چنانچه پیامبر اکرم در مورد فاطمه علیهاالسلام فرموده بود: هذا احدالركنین [1] و آدمی برای استواری نیایش، ناگزیر به ستون و ركنی نیاز دارد.
هر قدر آن ركن مهمتر و سنگینتر، استحكام بنا و اعتماد ما بدان بیشتر و زیادتر است و این خود نیز اسوهآموزی و الگوپذیری است كه آیات قرآن و روایات، ما را بدان توصیه میكنند. علی (علیهالسلام) او را یکی از دو ركن جهان اسلام معرفی كرد كه ركن اول آن شخص پیامبر بود. و آن روز كه فاطمه (علیهاالسلام) از دنیا رفت علی (علیهالسلام) با تأثر و اندوه فرموده بود این همان ركن دومی بود كه از دست رفت (هذا ركن الاخر) فاطمه علیهاالسلام؛ سندیت حق فاطمه علیهاالسلام سند حق است در برابر باطل، سند زن اسلامی در برابر غیر آن است. او سندی است برای معرفی زن و ارزش او و رشد او، و كمال او، و نمونهای از یك همسر ایدهآل، مادر ارزنده و عضوی برای جامعه، هادی زنان، الگوی نیایش، اسوه پوشش… .
فاطمه (علیهاالسلام) را باید همیشه به یاد داشت و یاد او باید یاد عشق در ایمان باشد و یاد عاطفه و احساس توام با تعقل او درخور یاد كردن و ذكر است؛ بدان خاطر كه تصویر آزادگی او به ما درس آزادی میدهد، خاطره حقطلبیش به ما درس وظیفه و جرئت و شهامت میدهد و یا مبارزهاش در ما روح مبارزات حقطلبانه را احیاء میكند. و هم او سند مظلومیت است، سند حقطلبی است. كبودی بدنش خط روشنی بر سیه روزی خصم است و ورم بازویش نشانه بدستیزی دشمن برای كوتاه كردن دست او از دامن حق و این خود یك سند است. اثر ضربههای تازیانه بر بدن، خطوط كبودی در آن پدید آوردند كه هر كدام خطوط روشنی است بر بی منطقی دشمن.
فاطمه علیهاالسلام امروز در میان ما نیست ولی خاطره نالههای دردمندانهاش كه به خاطر نجات امت و اصلاح شوؤن آنها بر میآمد هنوز در گوشها طنینانداز است. و شهادت مظلومانهاش حاكی از مقاومت و خطابه جانانهاش پرچمی افروخته بر قلب تاریخ برای اعلام حق و قبر پنهانش اعلام نوعی ناامنی پدید آمده از غاصبان حق. حجاب نزد فاطمه: چند روايت درباره اهميت حجاب در نظر فاطمه زهرا عليهاسلام: حضرت موسي بن جعفر عليه السلام از پدران گراميش از حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام نقل فرمود که: روزي شخص نابينايي اجازه ورود خواست. فاطمه عليهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو ميگيري، او که تو را نميبيند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نميبيند، اما من که او را مي بينم. و او اگر چه مرا نميبيند ولي بوي مرا که حس ميکند.» رسول خدا فرمود:« شهادت مي دهم که تو پاره تن مني.»
روزي رسول خدا از اصحاب خود پرسيد:« نزديکترين حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. اين سؤال به گوش فاطمه عليهاسلام رسيد. فاطمه فرمود:« نزديکترين حالات زن به پروردگارش وقتي است که در خانه اش بنشيند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)» وقتي رسول خدا اين سخن را شنيد، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.» اميرالمؤمنين عليه السلام ميفرمايد: روزي رسول خدا از ما پرسيد:« بهترين کار براي زنان چيست؟» فاطمه عليهاسلام پاسخ داد:« بهترين کار براي زنان اين است که مردان را نبينند و مردان نيز آنها را نبينند » رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »
رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه عليهاسلام کارها را بين او و علي عليه السلام تقسيم کرد و فرمود کارهاي منزل با فاطمه و کارهاي خارج از منزل با علي. فاطمه عليها سلام ميفرمايد:« هيچ کس نميداند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پيش چشم مردان معاف کرد.» روزي فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به اسماء فرمود:« چه بد است اين تختههايي که بدن مرده را براي تشييع جنازه روي آن ميگذارند! زيرا وقتي زني را روي آن قرار مي دهند و پارچه اي بر بدنش مي کشند، حجم بدن او معلوم است.» اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، ميديدم مردم آنجا تابوتي از چوب درست ميکردند و مرده را داخل آن ميگذاشتند.» سپس اسماء با چوب خرما تابوتي لبهدار درست کرد و به فاطمه عليهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسيار خوشحال شد و فرمود:« اين خيلي خوب است. وقتي مرده را داخل آن قرار دهند و پارچهاي روي آن بکشند، ديگر معلوم نميشود مرده مرد است يا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همين تابوت بگذاريد.»
حجاب از ديدگاه حضرت زهرا(علیهاالسّلام):
روزي مرد نابينايي با كسب اجازه به محضر حضرت زهرا(علیهاالسّلام) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانيد، پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كه در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(علیهاالسّلام) پرسيد: «با اين كه اين مرد نابيناست و تو را نميبيند، چرا خود را پوشاندي»؟ حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نميبيند، من كه او را ميبينم، وانگهي او بو را استشمام ميكند». حضرت زهرا(علیهاالسّلام) فرموده اند: برترين كار براي زنان اين است كه آنها مردان نامحرم را نبينند، و مردان نامحرم آنها را نبينند. نيز روايت شده: روزي جابر بن عبدالله انصاري همراه رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به سوي خانه فاطمه(علیهاالسّلام) رهسپار شدند. وقتي كه به در خانه رسيدند، پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اجازه ورود طلبيد.
فاطمه(علیهاالسّلام) اجازه داد، پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: شخصي همراه من است، آيا اجازه هست با او وارد خانه شويم؟ فاطمه(علیهاالسّلام) عرض كرد: «اي رسول خدا «قِناع» (يعني مقنعه و روسري) ندارم.» پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اي فاطمه! زيادي لباس بلند روپوش خود را بگير و سرت را با آن بپوشان». حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در عين آن كه حجاب كامل را رعايت ميكرد، حجاب را پردهنشيني و انزواي زنان نميدانست، بلكه شواهد بسياري وجود دارد كه آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگير و مانع تلاشهاي اجتماعي و سياسي نميدانست.
از اين رو، در عرصههاي مختلف اجتماعي و سياسي شركت فعّال داشت، به عنوان نمونه: چگونگي خطبه خواندن حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در مسجدالنّبي يكي از امور مهمّي كه در زندگي حضرت زهرا(علیهاالسّلام) همواره ميدرخشد، خطبه غرّاي او در مسجدالنّبي پس از رحلت پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در ازدحام مردم است، كه او با اين خطبه غاصبان و خطاكاران را به محاكمه كشيد و آنان را قاطعانه محكوم كرد، و از حريم ولايت و رهبري اميرمؤمنان علي(علیه السّلام) به دفاع برخاست. چگونگي حركت حضرت زهرا(علیهاالسّلام) از خانهاش (كه مجاور مسجد بود) به مسجد، در رابطه با مراعات حفظ حريم حجاب به قدري دقيق و ظريف است، كه جدّا سزاوار است همگان در اين مورد با نظر دقيق بنگرند، و نكتهها را دريابند، و سپس خطبه غرّاي او را در آن اجتماع و جوّ حاكم مورد بررسي قرار دهند.
به راستي كه منظره خطبه خواندن حضرت زهرا(علیهاالسّلام) تابلو گويا و بسيار روشن درباره حفظ حريم حجاب، و در عين حال شركت كامل در صحنه براي سخنراني و دفاع از حريم حق است و اين همان راه اعتدال است كه اسلام در همه جا به آن سفارش نموده است. ما در اين جا چگونگي حركت آن حضرت براي القاي خطبه را شرح ميدهيم، تا مسأله مهم حجاب را از مكتب زهراي اطهر(علیهاالسّلام) بياموزيم، و هم باور كنيم كه زن ميتواند در عين حفظ حريم حجاب، از پردهنشيني خارج گردد، و به عنوان نيمي از جامعه انساني، رسالت خود را به انجام رساند.
شرح اين چگونگي، نيز ميتواند جواب دندانشكني به آن افرادي باشد كه حجاب اسلامي را كمرنگ گرفته، و خطبه خواندن حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در مسجد را به عنوان شاهد عقيده ناصحيح خود ميآورند، غافل از آن كه شش دليل و شاهد محكم در مقدّمه خطبه وجود دارد، كه هر كدام نشان دهنده اهميّت حجاب از نظر حضرت زهرا(علیهاالسّلام) است.
اينك شرح مطلب:
عبدالله بن حسن (نوه امام حسن مجتبي عليه السلام) از پدران خود نقل ميكند، هنگامي كه مسأله غصب فدك رخ داد، و اين خبر به حضرت زهرا(علیهاالسّلام) رسيد، در اين هنگام حضرت زهرا(علیهاالسّلام) تصميم گرفت به مسجد برود و در آن جا به عنوان حمايت از حق، سخنراني كند، چگونگي حركت حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در متن عبارت چنين آمده: حضرت زهرا(علیهاالسّلام) روسري خود را بر سرش پيچيد و عباي خود را (كه روپوشي وسيع بود) به سر نمود، و ميان گروهي از ياران و زنان خويشاوندش (به سوي مسجد) حركت كرد، آن حضرت هنگام راه رفتن (بر اثر شتاب يا بلندي لباس) به قسمت پايين لباسش پا ميگذاشت (در نهايت پوشيدگي راه ميرفت) شيوه راه رفتن او (در متانت و وقار) هم چون شيوه راه رفتن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود، تا اين كه بر ابوبكر وارد شد، ابوبكر در ميان ازدحام مسلمانان قرار گرفته بود، در اين هنگام ميان آن حضرت و مردم، پردهاي نصب شد، حضرت زهرا(علیهاالسّلام) نشست، سپس ناله جانسوزي نمود كه بر اثر آن، صداي همه حاضران به گريه بلند شد، به گونهاي كه گويي از صداي گريه، مسجد به لرزه درآمد، سپس حضرت زهرا(علیهاالسّلام) اندكي سكوت كرد، تا مردم آرام شدند، و جوش و خروششان بر اثر گريه، فرونشست، آن گاه خطبه را شروع كرد». (احتجاج طبرسي)
تجزيه و تحليل عبارت فوق در اين عبارت، در رابطه با حفظ حريم حجاب و عفاف در عين شركت در يك صحنه پرشور سياسي و اجتماعي، شش نكته است كه هر كدام از جهتي بيانگر اهميّت و عظمت مقام حجاب در سيره حضرت زهرا(علیهاالسّلام) است، كه به اختصار بدان اشاره ميشود:
1ـ آن حضرت روسري خود را كه به طور كامل سر و گردن و سينهاش را ميپوشانيد، بر سر گرفت، تعبير واژه (پيچيد) حاكي است كه روسري به طور كامل و چسبان به سر و گردن گرفته شده بود، نه به طور سبك و وارفته كه با اندكي تكان دادن از سر رد شود و موي سر آشكار گردد؛
2ـ حضرت زهرا(علیهاالسّلام) علاوه بر آن روسري، لباس روي لباسهايش مانند عبا را بر سر و تن خود پوشانده بود
3 ـ لباسي كه بر تنش بود به قدري بلند بود كه در راه رفتن، گاهي قسمت پايين لباس زير پاي حضرت زهرا(علیهاالسّلام) قرار ميگرفت
4ـ آن حضرت همانند رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با متانت و وقار حركت ميكرد، يعني هيچ گونه حركات نامناسب و دور از نزاكت در حركت او ديده نميشد؛
5 ـ علاوه بر اين ها در مسجد پردهاي به احترام او نصب كردند، و آن حضرت در پشت آن پرده خطبه خواند.
6ـ دوستان و زنان خويشانش، اطرافش را گرفته بودند.
به اين ترتيب نتيجه ميگيريم، حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در عين آن كه در همايش پرشكوه و پرجنجال شركت نمود، همه نمادهاي حريم حجاب و عفاف را رعايت نموده است. فاطمه و مقام جمع الجمع: نوری که در نهایت به نور علی و محمدی ختم می شود در فاطمه(علیهاالسّلام) یگانه می شود و این گونه است که فاطمه به عنوان لیله القدر همه امامان و معصومان بعدی خویش دانسته می شود، زیرا رحمی است که نور محمدی و علوی را دوباره به مقام جمع الجمعی می رساند و نتیجه آن وحدت بعد کثرت است. از این رو فاطمه را مقامی بلند است. آن حضرت رحمی است که توانسته دو نور عظمت محمدی و علوی را گرد آورد و در هم آمیزد تا مقام والای جمع الجمعی را به دست آورد. از دیگر مقاماتی که در روایات برای فاطمه زهرا(علیهاالسّلام) بیان شده است مقام لیله القدری است.
خداوند درباره عظمت لیله القدر در سوره دخان و قدر سخن به میان آورده است. لیله القدر شبی است که قرآن با آن عظمت، در آن نازل می شود. شبی است که به حکم «تنزل الملائکه و الروح» تا قیامت فرشتگان و روح (جبرئیل و یا فرشته دیگر کروبی و عالی به نام روح القدس) بر خلیفه الهی و انسان کامل و امامت انس و جن نازل می شود، زیرا این نزول دایمی می بایست بر کسی باشد و از آن جایی که هرگز زمین خالی از خلیفه و حجت و انسان کامل نیست بر امام معصومی نازل می شود. در آن شب، تقدیرات جهان و انس و جان رقم زده می شود. مقام قدر مقام کلی است و مقام قضا مقام جزیی است. هرگاه هر امری به مقام قضا درآید دیگر نمی توان از آن رست ولی مقام قدری مقام کلیات است که می توان به ادعیه و صله رحم و توبه و اطاعت و شفاعت از قدر مصیبتی و عذابی گریخت.
بنابراین لیله قدر شبی است که در مقام جمع الجمعی است و کلیات همه در آن جا به شکل امر قدری نازل می شود و در طول یک سال آن چه در شکل امری قدری و کلی درباره هر کس و هر چیز نازل شده است به صورت تدریجی در طول سال تحقق می یابد. نسبت لیله القدر به سال همانند نسبت هر شبی با روز آن است؛ زیرا در هر شبی امری که می بایست در آن روز قضا و تحقق خارجی یابد نزول می یابد؛ از این رو گفته اند در شب می توان مقدرات روز خویش را تغییر و اصلاح کرد و این در هنگام نماز شب و نمازهای صبح و قرآن الفجر اتفاق می افتد که مشهود خدا و فرشتگان است و از درخشش بالایی برخوردار می باشد. در لیله القدر هر سال، امور امری نازل می شود و کلیات به تقدیر کشیده شده و اندازه می شود .
از این رو هر لیله القدری از هزار ماهی که در آن لیله القدر نباشد بهتر است. اگرزندگی آدمی را در نسبت هشتاد تا نود سال قرار دهیم، دست یابی انسان به مقام لیله القدری برابر با هزار ماه یعنی یک عمر طبیعی آدمی است؛ زیرا چنین کسی ره صدساله را یک شبه می پیماید. کسی که به مقام درک لیله القدر نایل شود، کمال خویش را تضمین کرده است. این گونه است که حنظله غسیل الملائکه در یک شب ره صدساله را طی می کند و با فرشتگان به پرواز در می آید و حربن یزید ریاحی در جوار سرور جوانان بهشت می آرامد. فاطمه(علیهاالسّلام) و مقام لیله القدری: نزول جمعی قرآن به شکل انزال دفعی بر قلب محمدی در لیله القدر تحقق می یابد، از این رو مقام لیله القدری را مقام جمعی نیز دانسته اند. چنان که الله که نخستین ظهور هویت ذات است مقام جمع اسمایی است که در بردارنده همه اسما و صفات کمالی خداوندی و اسمای حسنای اوست.
فاطمه زهرا(علیهاالسّلام) که بضعه الرسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است در مقام لیله القدری نشسته و نور علوی و محمدی در وی جمع آمده است. او تنها کسی است که پس از ظهور نور محمدی و علوی، توانسته آن دو را جمع کند و این امری خطیر و سخت است؛ زیرا این نورها تا عبدالله و آمنه و ابوطالب و فاطمه بنت اسد به شکل خفا بود و به شکل ظهوری و تحقق خارجی وجود نیافته بود. اکنون که این نور در مقام عینیت درآمده و همه مراتب کمالی را از بستر خاک تا قاب قوسین و او ادنی طی کرده است و مرتبه ای در این میان نمانده است، وجودی می بایست آن دو را از کثرت خود بیرون آورد و به شکل جمعی درآورده و پس از ترکیب عناصر، آن را به صورت انوار طیب امامان معصوم بروز و ظهور دهد.
بر این اساس هنگامی که حضرت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با خدیجه پیوند برقرار کرد پیش از آن میوه ای بهشتی خورد تا بتواند قابلیت جمع را فراهم آورد و بستر مناسبی برای اتحاد دو نور محمدی و علوی ایجاد کند. این گونه است که فاطمه همواره بوی وحدت می دهد و بوی بهشت از وی می تراود و حضرت ختمی مرتبت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هرگاه آرزوی بهشت و مقام رضوان وحدت را داشت فاطمه را می بویید. هر بامدادان به در خانه فاطمه می رفت تا او را ببیند و بو کند. خداوند در فاطمه که در مقام لیله القدری و وحدت نشسته است نور امامان را با ترکیب نور علوی و محمدی در آمیخت و آنان در پس حجاب فاطمی بودند تا هر یک در زمان خاص خویش ظهور کنند.
امام صادق(علیه السّلام) از پدرانش از جدش امیرمومنان(علیه السّلام) روایت می کند: ان الله خلق نور محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قبل المخلوقات باربعه عشر الف سنه و خلق معه اثنی عشر حجابا و المراد بالحجب الائمه(علیهم السّلام)؛ «خداوند نور محمد را خلق نمود چهارده هزار سال قبل از مخلوقات و همراه او دوازده حجاب آفرید، و مراد از حجاب ها ائمه(علیهم السّلام) هستند». پوشش فاطمه در روز قیامت: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: وقتي دخترم، فاطمه، وارد صحراي محشر شود، لباسي از کرامت بر تن دارد که با آب حيات شستشو داده شده است و تمام مردم، حيرتزده به او مينگرند.
سپس هزار حلهي بهشتي براي او حاضر ميشود که بر هر کدام از آنها به خط سبز نوشته شده: « دختر محمد را به بهترين صورت و هيأت و با عزت تمام وارد بهشت کنيد.» سپس او را همچون يک عروس وارد بهشت ميکنند.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :mobe205