مقدمه
بررسى حقوق زن و تعيين جايگاه وى در جامعه بدون شناختحقوق عامهى انسانها در آن جامعه ممكن نيست; زيرا زن در نقشهاى مختلف; هم چون مادرى، فرزندى، همسرى و نيز در مشاغل آموزشى، بهداشتى و حرفههاى تخصصى ديگر در ارتباط با ساير اقشار قرار دارد كه در جامعه تاثير گذاشته و متقابلا از فعل و انفعالات جامعه متاثر مىشود.
هم چنين نوع حكومتها و نظامهاى ادارهى جوامع در ارتباط مستقيم با حقوق انسانها و در نتيجه حقوق و جايگاه زن مىباشد. از يك منظر بالاتر، حتى تشكيلات و نظام خانواده را مىتوان منبعث از نظام حكومت و در واقع بيانگر ارزشهاى حاكم در كل جامعه و نحوهى ادارهى آن دانست.
حقوق زن در دو نظام مختلف
با نگاهى به تاريخچهى حيات بشر، مظلوميت زن در دوران مختلف و در كليهى جوامع; اعم از كشورهاى متمدن و نظام سرمايهدارى و ساير نظامها و حكومتها به خوبى قابل مشاهده است. در اين قسمتبه تشريح چگونگى و علل اين مظلوميتبه تفكيك در دو نظام غرب و كشورهاى به اصطلاح «جهان سوم» شامل كشورهاى اسلامى مىپردازيم.
1. برابرى كمى در نظام سرمايه دارى
نظام دموكراسى غرب كه مدعى ايجاد مساوات و برابرى مردان با زنان است، به دليل نياز چرخهاى اقتصاد سرمايهدارى به نيروى كار زنان و ضرورت ايجاد انگيزه براى آنان در ترك خانه و ورود به صحنهى فعاليتهاى اقتصادى، تا حدود زيادى برابرى حقوق كمى زنان با مردان را پذيرفته و به اجرا گذارده است.
الف: جبر انگيزشى در نظام سرمايه دارى
از آن جا كه هدف اين كشورها رشد و توسعهى اقتصادى و بالا بردن سود سرمايه است، علىرغم آزادىهاى ظاهرى افراد و وجود دموكراسى، در اين كشورها به نظر مىرسد نوع ديگرى از سلطه، جايگزين جبر و استبداد عينى و ظاهرى سلاطين و امپراطورى قرون گذشته شده است كه اين امر پيامد احتياجات روزافزون مادى انسان مصرفى مىباشد كه جبر از عمل و ذهن عبور كرده و قهر بر انگيزهها و امور روحى قرار گرفته است.
ب: مظلوميت زن
به عبارت ديگر، جبر يا قهر ظاهرى حاكمانى; چون فراعنه، چنگيز يا هيتلر بر نسلهاى گذشته به شكلى ديگر; خواه ناخواه در جامعهى متمدن امروز رخ مىنمايد; يعنى مديران سياسى حكومتهاى جوامع به اصطلاح «توسعه يافته» با در دست داشتن ابزار رفع نيازهاى مادى انسانهاى مصرف زده اين نوع از جبر و انگيزهها را موجب شدهاند كه در نتيجهى آن هويت انسانى انسانها از جمله زنان، مظلومانه هم چون كالا مورد خريد و فروش قرار مىگيرد. (البته يك خريد و فروش اجتماعى)
پ: بهره بردارى از جنسيت زن
جنسيت زنان نيز در بازار سود سرمايه و توسعهى اقتصادى مورد استفادهى نامشروع قرار گرفته و علىرغم ظاهر فريبندهى حضور بى قيد و بند زنان، هنوز هم مناصب و مشاغل حساس و تصميم گيرىهاى اساسى در حيطهى كار مردان است و اكثريت مديران سياسى و اقتصادى آن جوامع را مردان تشكيل مىدهند.
ت: خانواده و نظام سرمايهدارى
در روابط خانوادگى نيز به دليل مشغوليتبيش از حد زنان در بيرون از خانه و مصرفزدگى آنان، هويت عشق و ابتهاج جاى خود را به عشق مصنوعى داده و تنوع كثرت و هرج و مرج جنسى در اين جوامع، جايى براى تحقق كرامت انسانى باقى نگذارده است. سيستم توسعهى اقتصادى حاكم بر جوامع پيشرفته، وجدان حقوق بشرى را متزلزل ساخته و نظام ارزشى را متاثر از نظام كالايى نموده است. لذا در چنين سيستمى رشد همه جانبه كه هدف اصلى هر نظام است، براى انسان محقق نخواهد شد و تنها سرمايه است كه با شتابى روزافزون رشد كرده و بنيان روابط انسانى و كانون خانواده را مىفرسايد.
2. منشا اضطراب زنان در تمدن امروز غربى
در جوامع مترقى، زن علاوه بر مشاركت در فعاليتهاى اقتصادى، هم چنان عهدهدار وظايف مادرى و پرورش فرزند نيز هست و در اين ميان به خاطر خستگى كار بيرون از خانه و فقدان عاطفه و محبت درون خانواده، روزبه روز از عواطف مادرى وى كاسته مىشود. اين معضل نه تنها ناشى از جدا شدن فرزند از مادر، از سنين ابتداى طفوليت و سپرده شدن وى به مراكز پرورشى اجتماعى است، بلكه از لحاظ روانى نيز مادر، فرزند خود را دست و پاگير دانسته و با چنين نگرشى، طبيعتا وابستگىهاى حقيقى و رحميت را جزو اخلاق قرون گذشته و مربوط به نظامهاى قومى اوليه مىداند.
به عبارت ديگر، در اين گونه جوامع، شرايط اجتماعى، جدايى فرزند از مادر را ايجاب مىكند و حاصل اين جدايى، اضطرابى است كه انسانها براى فرار از آن، به مصرف بيشتر كالاهاى مادى و روى آوردن به تنوع و يا اعتياد متوسل مىشوند كه خود موجب تزايد اضطراب است .
3. پيدايش نهضتهاى زنان
ايجاد و افزايش حركتهاى آزادى خواهانهى زنان و مكاتب طرفدارى از حقوق زنان; مانند فمينيسم (Feminism) در عرصهى همين جوامع پيشرفته، با شعار و پيام اصلى «زن تو نيازى به مرد ندارى» نشانگر عدم رضايت زنان از موقعيتخود و تلاش براى به دستآوردن آرامش در زندگى مىباشد.
«كى ابلينگ» در مقالهى خود تحت عنوان شكست فمينيسم مىنويسد: «پيام فمينيسم فلسفهاى بود كه موجب عادى شدن طلاق از سويى و مصرفى شدن زنان از سوى ديگر گرديد. شوهران بسيارى از زنان كه زياده از حد كار مىكردند و لذا در خانه با ظاهرى نامرتب و آشفته حاضر مىشدند، آنان را ترك كردهاند و لذا بار مسؤوليت فرزندان يكباره به عهدهى مردان گذارده شده است.» (1)
در برابر از هم گسيختگى نهاد خانواده، بنا به اظهار طرفداران اين نهضتها «زنان در پرتو اوجگيرى فمينيسم موفقيتهاى چندى در كسب مناصب مهم سياسى و رفع محدوديتهاى سنتى و خرافى داشتهاند» كه با فرض صحت اين مدعا، هنوز هم تعداد بسيارى از زنان گرفتار مشكلات عديدهى اجتماعى و خانوادگى هستند. (2)
مظلوميت زن در كشورهاى اسلامى
در كشورهاى جهان سوم و جوامع اسلامى نيز، زن به نوعى ديگر مظلوم واقع شده و حقوق انسانى وى از او سلب گرديده است. ريشهى اين استضعاف و ظلم بر زن را مىتوان در دو عامل خلاصه نمود:
1. سلطهى ابرقدرتها بر كشورهاى اسلامى و چپاول منابع و ثروتهاى آنان و در نتيجه، تضعيف بنيهى اقتصادى و نيز سوء مديريت و وابستگى رهبران و سران سياسى آنان كه موجب محروميت اقشار مختلف به خصوص زنان و كودكان در اين جوامع گرديده است .
2. پيروى از سنتهاى كهن و خرافات ناشى از جهل كه موجب مرد سالارى در خانواده و اجتماع گشته و زنان را در برخوردارى از حقوق اوليهى انسانى خود محروم ساخته است. شايان ذكر است كه در جوامع اسلامى، ظاهرا بعضى از اين سنتهاى غلط به دين اسلام نسبت داده مىشود، كه نسبتى نادرست است.
حقوق زن در اسلام
حقوق و اختيارات زن در اسلام و مسؤوليتهاى وى، پس از تبيين نقش تكوينى و منزلت تشريعى و اجتماعى وى و تاثير آن در گسترش اسلام، با ارتقاى ظرفيت روحى، عرفانى و معنوى جامعه و ادراكات عمومى مردم مشخص خواهد شد.
1. منزلت تكوينى
تاثير روحيات و خلقيات مادر بر طفل از اهميت ويژهاى برخوردار است. زيرا روح انسانى انسان در رحم مادر بر طفل دميده مىشود، نه در صلب پدر و اين مساله نشانگر كمال تاثير مادر در شكلگيرى «شاكلهى روحى طفل» است. به عبارت ديگر، خلقيات فرزند كه شاكلهى اصلى فطرت او را مشخص مىكند در بطن مادر و متاثر از وضعيت روانى و جسمانى او است. لذا همان نقشى كه خانواده نسبتبه عناصر اجتماعى عهده دار است، زن به تمامه و به كماله در منزلت تكوينى خانواده به عهده دارد.
2. منزلت تشريعى
راه و روش و روابطى كه براساس آن رفتار زن و موضع وى در جامعه تعيين مىگردد، منزلت تشريعى زن را معين مىكند. شرع مقدس اسلام حقوق و مسؤوليتهاى زن را به عنوان يك انسان مستقل (نه در مقايسه با مردان) در امور مختلف بيان نموده است. در اين سيستم به جاى تساوى، تعادل و توازن مطرح شده و اگر هر يك از انسانها; اعم از زن و مرد جايگاه خود را شناخته و با علم به اين كه خداوند هرگز در مورد بندگان خود قايل به تبعيض نيست، براى رسيدن به استقلال و حقوق تعيين شدهى خود زندگى كند، هرگز تعارضى ايجاد نشده و حقوقى از ساير اقشار جامعه تضييع نخواهد شد.
3. منزلت اجتماعى
در قالب منافع و مقاصد اجتماعى است كه رفتار و عملكرد زن در جامعه مشخص مىگردد. به عبارت ديگر، ساختار نظام حكومت اسلامى – كه براساس حب و ولايت اجتماعى پايهريزى شده است – بيانگر نقش اجتماعى زن در چارچوب قوانين تشريعى مربوطه مىباشد.
در اين نظام ابزار مديريتبر خلاف دو نوع سيستم حكومتى ذكر شده در ابتداى مقاله; يعنى نظام سلطهى ظاهرى مربوط به قرون گذشته و نظام قهر بر داعى، يا انگيزهها در جهان متمدن امروز، رفع نيازهاى مادى نبوده و عامل تحرك انسان در اين نظام، عشق به خالق هستى و پذيرش سرپرستى و ولايتخليفة الله است كه ناشى از دوستى خدا و ائمهى طاهرين ( عليهم السلام) مىباشد.
الف: اصل بودن اختيار انسان
در اين نظام، اختيار انسانها اصل قرار گرفته و عشق و تبعيت از سرپرستى حكومت، نمودار عينى حب و دوست داشتن الهى است كه اين مساله موجب پيدايش، بقا و توسعهى حقيقى جامعه مىگردد. رفتار جمعى در اين جامعه هماهنگ بوده و در راستاى پيشبرد اهداف الهى نظام ولايتشكل مىگيرد.
ب: نقش زنان در جامعهى اسلامى
نقش اجتماعى زنان نيز در ارتباط مستقيم با نظام مشخص مىگردد. در اين سيستم توجه به كميتها و بررسى حقوق زنان بر مبناى كمى، ارزش حقيقى آن را بيان نمىكند، بلكه نسبت تاثير زنان در پيشبرد جامعه به سوى اهداف متعالى، مقياس سنجش حقوق آنان است و از آن جا كه اجزاى هيچ مجموعهاى از حيث كمى و كيفى در رتبههاى يكسان قرار ندارند، براى توسعهى جامعه نيز افراد; اعم از زن و مرد مىتوانند، نسبت تاثير خود را در مجموعه براساس جايگاه خود افزايش دهند.
مجامع بينالمللى و حقوق اقتصادى زن
در عرصهى احقاق حقوق زنان، تلاش جوامع بينالمللى تا كنون در جهت تامين مشاركتبيش از پيش زنان در فعاليتهاى اجتماعى و اقتصادى و نهايتا افزايش نسبت تاثير آنان در رشد نا خالص ملى (GNP) و توسعهى اقتصادى بوده است. حتى حضور زنان در صحنهى سياسى و اشغال مناصب حساس سياسى، تنها گامى در جهتبرابر كردن زنان و مردان به لحاظ كمى و ظاهرى مىباشد. (كه حتى در كشورهاى به اصطلاح توسعه يافته هم موفق نبوده است) با چنين تعريفى از مفهوم برابرى، اعلام عقب ماندگى و عدم رعايتحقوق زنان در كشورهاى به اصطلاح «جهان سوم» و كشورهاى اسلامى، امرى طبيعى است. هر چند كه زنان در اين كشورها، خود را در موضعى متعادل با مردان ببينند و يا در موضع ايفاى نقشى موافق با ساخت فطرى خود در آرامش به سر برند لذا جاى ترديد است كه براى سنجش دستيابى به حقوق زنان، مدلها و معيارهاى كمى موجود كفايت نمايد.
1. نقص ابزارهاى موجود در سنجش منزلت زن
بعضى سؤالها كه در اين باره نياز به پاسخ دارند عبارتند از:
آيا ابزارهاى سنجش و تحليل جايگاه زنان; عواطف، نشاط و رضايت آنان را نيز در نظر گرفته است ؟
كدام گروه از زنان در كدام نظام حكومتى، بيشترين تاثير را در حيات نظام بشرى داشتهاند؟ تاثيرى كه موجب ايجاد تحول و تغيير در تاريخ شده و آثار آن، روز به روز گستردهتر و توسعه يافتهتر مشاهده مىگردد.
چرا حجاب اسلامى زنان ايرانى كه يك اونيفورم مذهبى است در سرزمينهاى ديگر كه تحتسازمانهاى مختلف سياسى بى اعتقاد به مذهب اداره مىشوند، پديدار شده و دولتها را نگران كرده، به طورى كه عكس العملهاى شديدى از خود نشان دادهاند؟
چرا اين قبيل واكنشها در دستگاههاى جامعهشناسى بدين صورت پيش بينى نشده و تئوريسينهايى كه با سماجت و سرسختى خود را در تنگنظرىهاى مادى محصور مىكنند، هرگز قدرت اشراف بر گرايشهاى گوناگون بشر را نداشتهاند؟
پاسخ به اين سؤالها و بسيارى ديگر در جامعه و خانواده منوط به تجديد نظر در معيارهاى بينالمللى بررسى حقوق بشر خواهد بود.
2. تجديد نظر در تعريف مفاهيم
پيشنهاد مىگردد تعاريف جديدى از مفاهيمى; مانند آزادى، تساوى، توسعه، حقوق و… براساس ديدگاه شرع مقدس اسلام، كه تنها تعيين كنندهى حقوق واقعى انسانها است، تدوين و ارايه شود.
3. الگوى تاريخى زن مسلمان
بر اين اساس منزلت زن در اسلام با توجه به الگوى بارز آن; يعنى حضرت فاطمهى زهرا (علیهh السلام) دختر گرامى پيامبر اسلام و روش زندگى موفقيتآميز ايشان كه نمونهى عملى همهى اعصار است، لااقل براى كشورهاى اسلامى روشن خواهد شد. زنى كه در مبارزه با ظلم و مواجه شدن با خطرات در حمايت از نظام ولايت از يك طرف و مقاومت در مظلوميت و بردبارى انقلابى از طرف ديگر نظير نداشت .
الف: زنان در انقلاب اسلامى
امروزه به جرأت مىتوان اظهار داشت كه در قرون اخير، خاصه در قرن حاضر تنها زن ايرانى توانسته است معنى تاثير سياسى در جهت ارتقاى وجدان بشرى را ترسيم نمايد و در سمتگيرى بشريت، نقطهى عطف درخشانى را پس از زنان صدر اسلام به وجود آورد و به حق در شان و منزلت و وفادارى به حضرت صديقهى طاهره (علیها السلام) گام گذارد.
ب: زن ايرانى و توسعهى اسلام
زن ايرانى با مداومت در رعايت موازين اسلامى، موجب طرح گرايش مذهب در فلسفهى مديريت جهان گرديد كه در اين راستا مىتوان مرارتهايى كه در اين چند سال زنان ايرانى با كمال شهامت و بزرگمنشى در مقابل استكبار جهانى تحمل نمودند و نيز تظاهرات عمومى به نفع حجاب در مناطق توسعهى نفوذ استكبار را نام برد .
لذا متذكر مىگردد شناختحقوق زن در نهاد خانواده و هم چنين اجتماع، كه جايگاه مهمى براى وى مىباشد، منوط به ارايهى تعاريف جديد از مفاهيم متداول است كه آن نيز به نوبهى خود با نظام جامعه، تناسبات و روابط اجتماعى و ابزار تغيير جامعه مربوط مىباشد.
در پايان اميدواريم مجامع و سازمانهاى بينالمللى بر اين امر بيش از پيش توجه نموده و متفكرين و انديشمندان اسلامى در جهت تدوين اين معيارها وارايهى آن به جامعهى بشريت، كوشش نمايند.
نویسنده: ثريا مكنون
پى نوشتها :
1. The failul of feminism, key Ebeling Newsweek, Nov. 1990.p.9.
2. ” Onther Move” (special section) Time International.Dec. 3,1990p.47-59.